دامنه پر از برف، تیوب پر از باد و همیشه حادثه
یکی از هموطنان جنوبی در مطلبی ارسالی به انصاف نیوز، از تیوب سواری های این فصل روی برف نوشته است که در پی می آید:
جنوب که زندگی کنی، به ندرت برف می بینی. برا همین، دیدنِ یه پهنه ی سفید پوشیده از برف، می تونه به تنهایی جذاب باشه.
پارسال بود، خانواده با اقوام رفته بودند حوالی سپیدان فارس، برا دیدن همین زیباییِ سپید.
یه تیوب که دو تا پسر سوارش بودند داشته با سرعت از یه دامنه می اومده پایین، ناگهان از مسیرش منحرف می شه، پایین دست با شدت می خوره به مادرم.
ضربه شدید به سر، خونریزی مغزی، آمبولانس، جراحی، کُما و روزهای نگران …
کاش سطح آگاهی عمومی مردم به جایی برسه که خودشون از این مثلن – تفریح های خطرناک پرهیز کنند؛ ولی خب حالا که وضعیت چیزی جز این هست باید نهاد های دولتیِ مسوول با وضع و اجرای قوانینی، از وقوع این دست حوادث مشابه هر ساله جلوگیری کنند. شهرداری و نیروی انتظامی، این دو نهاد می توانند کارهایی رو انجام دهند.
مثلن شهرداری، می تونه مغازه هایی روکه تیوب های پر از باد رو اجاره می دهند، جریمه کنه یا پروانه کسب شون رو ضبط کنه. نیروی انتظامی هم می تونه در این محل های شناخته شده، از به کار بردن این تیوب ها ممانعت کنه.
خیلی ها حتمن از ذهن شون می گذره: خب، پس مردم چه جوری تفریح کنند؟! قبول، درسته که تفریح کم هست؛ ولی حالا، آیا این وضعیت می تونه دلیلی باشه که به سراغ این نوع تیوب سواری خطرناک برویم؟!
خدا رو شکر، مادرم بعد از دو ماه از کما خارج شد، کم کم به هوش اومد. حالا هوشیاری ش بهتر شده، کمی دست و پاش رو حرکت می ده، کمی هم می تونه از طریق دهان سوپ یا آب بخوره. خیلی مونده هنوز تا آن روزهای روزی – معمولی. امید به خدا.
آره، یک سال از اون روز می گذره، مادرم هم چنان به روی تخت، پدرم کنار تخت.
سال محروم ی بود، مگر از یک نگاه.
همیشه تمنایی بود برای بوسیدن دستان ش؛ لیکن، چیزی مانع بود. این روزها، پس از آن روز، دیگر حجابی نیست. دست هایش، همه وقت، غرق در بوسه.
قدر پدر و مادر ها تون رو بدونید، همین الان، همین روزهایِ خوشبخت به ظاهر معمولی.
التماس دعا، فرشاد
انتهای پیام