خرید تور تابستان

سایه بازگشت مقاومت مسلحانه بر مذاکرات صلح

محمدعلی مهتدی تحلیل گر ارشد مسائل منطقه در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی ضمن بررسی دلایل شکست مداوم مذاکرات صلح تاکید می کند که امریکایی ها از گرفتارشدن کشورهای مسلمان در پرونده های داخلی و عدم توجه به پرونده فلسطین استقبال می کنند.
به گزارش انصاف نیوز، دیپلماسی ایرانی نوشت: مذاکرات صلح فلسطین روزهای حضور در اغما را هم پشت سرگذاشته است. به نظر می رسد که این مذاکرات در بن بستی کامل گرفتار شده است . بن بستی وسوسه انگیز برای روسای جمهور امریکا که هرکدام در بازده زمانی حضور در قدرت گمان می کردند می توانند پایان دادن به پرونده ای چند دهه ای را در کارنامه موفقیت های خود در حوزه سیاست خارجی ثبت کنند. باراک اوباما رئیس جمهور دموکرات امریکا در نخستین روزهای حضور خود در قدرت گمان می کرد که می توند با به ثمر رساندن پرونده صلح خاورمیانه در بازده زمانی 4 ساله این پرونده را به موفقیت خود در نخستین دور حضور در  کاخ سفید تبدیل کند. با اینهمه با اتمام دور نخست ریاست جمهوری وی دور دوم هم آغاز شد اما مذاکرات صلح همچنان در اغما است. خواسته های دولت فلسطین در این سالها تغییری نکرده است : تشکیل کشور مستقل فلسطینی در مرزهای 1967 یعنی نوار غزه و کرانه باختری به پایتختی بیت المقدس، حق بازگشت آورگان فلسطینی، تعیین کردن مرزها، حل موضوع شهرک های یهودی نشین، آب و مسائل امنیتی.   این خواسته ها هیچوقت از سوی رژیم صهیونیستی نه جدی گرفته شده  و نه  به رسمیت شناخته شد. توقف شهرک سازی در مناطق اشغالی و بازگشت به مرزهای پیش از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷ از جمله نکات کلیدی اختلاف طرفین است. از دیگر نکاتی که تاکنون مذاکرات صلح را به بن بست رسانده، مسئله تعیین پایتخت در طرح دو کشور اسرائیل و فلسطین است. اسرائیل بر سر تقسیم بیت المقدس به عنوان پایتخت، مذاکره نمی کند و آن را پایتخت «همیشگی و غیرقابل تقسیم» اسرائیل می داند. از سوی دیگر فلسطینیان بر این نظر پافشاری می کنند که بیت المقدس شرقی باید به عنوان پایتخت کشور مستقل فلسطین در آینده در نظر گرفته شود. در تازه ترین دور این تحولات هم یک عضو بلندپایه تشکیلات خودگردان فلسطین تاکید کرده است که در صورت به شکست انجامیدن این دور مذاکرات با اسرائیل ، مقاومت مسلحانه از سر گرفته خواهد شد. دلایل در بن بست ماندن مذاکرات صلح ، مطالبه های  فلسطینی ها از اسرائیل و بالعکس، تبعات تشکیل کشور یهودی در خاک سرزمین های اشغالی و مسایلی از این دست را با محمد علی مهتدی تحلیل گر ارشد مسائل منطقه در میان گذاشتیم:
تحلیل شما از روند مذاکرات صلح چیست ؟ امریکایی ها سالهاست که با دخالت های خود در این روند سعی در حل کردن موضوع دارند اما همچنان ما شاهد بن بست در مذاکرات هستیم. دلایل عدم شکل گیری دو کشور مستقل در کنار هم چه می تواند باشد؟
طی چند دهه اخیر، بارها آمریکایی ها طرح صلحی را از زمان مادرید در دهه 90 میلادی تا به امروز، مطرح و دنبال کردند. اما هیچ  کدام از این طرح ها چه در دوره جرج بوش پدر و بیل کلینتون و چه جرج بوش پسر به نتیجه نرسید. در دوره کلینتون وقت زیادی صرف طرح صلح شد و ساعت ها و روزها در کمپ دیوید این مساله مورد بررس قرار گرفت. حتی در زمان جرج بوش پسر نیز مذاکراتی صورت گرفت. کنفرانسی هم تحت عنوان مینیاپولیس برگزار شد که به نتیجه نرسید. در حال هم اوباما طرحی را شروع کرده که هیچ امیدی به نتیجه رسیدن آن نیست. باراک اوباما پیشتر فرستاده مخصوص خود اقای جرج میشل را برای این منظور در نظر گرفت. او دیپلمات کار کشته ای بود که قبلا در پرونده ایرلند موفق شده بود مساله ایرلند و ارتش آزادی خواه را حل کند. از این رو تصور می شد که جرج میشل بتواند مساله صلح را حل کند. اما هیچ کاری نتوانست انجام دهد. پرسش این است که علت چیست؟ این تنها شعار دو دولت است اما عملا هیچ امکانی برای تشکیل دولت فلسطین در کنار اسرائیل وجود ندارد. زیرا اولین مشکل ، مساله سرزمین است. یعنی دولت باید در کجا و کدام سرزمین تشکیل شود؟ در حال حاضر خاک فلسطین شامل نوار عزه  است که از هر دو طرف محاصره است و البته کرانه باختری رود اردن که فلسطینی ها می خواهند دولت خود را در این مکان تشکیل دهند. کرانه باختری از سال 1967 توسط اسرائیل اشغال شد. در حال حاضر میزان  شهرک های یهودی نشین ساخته شده به حدی رسیده است که دیگر جایی باقی نمانده است.  بخش اعظم این منطقه در اختیار صهیونیست های شهرک نشین است و آنها هم حاضر به عقب نشینی نیستند. بنابراین دولت فلسطین که همگان از تشکیل آن سخن می گویند نه سرزمین، نه حاکمیت، نه ارتش و نه حتی حق داشتن روابط مستقل با کشورهای خارجی را دارد. به قول مولوی یک شیر بی یال و دم و اشکن است. به همین دلیل فلسطینی ها این را نمی پذیرند.
گره های موجود در بحث صلح در حال تکرار شدن است، از بحث تقسیم اراضی بیت المقدس، جغرافیای سیاسی، بازگشتن آوارگان، شکل گیری کشور یهودی به نام اسرائیل و دیگر موارد. گفته می شود که طرح جان کری به نوعی تلاش برای حل این اختلاف ها است. آیا این طرح شانسی دارد؟
جان کری جزییات طرح را هرگز فاش نکرد. اما گزارش های مختلف مطبوعاتی و مراکز مطالعاتی و اظهارنظرهای مسئولان اسرائیلی و آمریکایی نکاتی را مطرح می کند. هرچند جزییات طرح مشخص نیست اما قرار است، فلسطینی ها، اسرائیل را به عنوان یک دولت یهودی به رسمیت بشناسند. این بزرگترین موضوع است که هم آمریکایی ها و هم اسرائیلی ها بر روی آن تاکید دارند. اگر فلسطینی ها، اسرائیل را به عنوان یک دولت یهودی بپذیرند، در این صورت غیریهودی ها در این سرزمین جایی نخواهند داشت. همچنین اگر قرار است 4 الی 5 میلیون فلسطینی خارج نشین که بر اساس قطعنامه 194 شورای امنیت با در نظر گرفتن حق بازگشت به سرزمین خود بازگردند، دیگر سرزمینی وجود نخواهد داشت. در حال حاضر حدود یک و نیم میلیون فلسطینی ساکن اسرائیل به خصوص در منطقه جلیل و صحرای نقب در جنوب هستند که تکلیفشان مشخص نخواهد بود. به طور حتم اسرائیل خواهان اخراج آنها است.سوال اینجاست که این تعداد به کجا باید بروند؟ به ساحل غربی که در اختیار شهرک نشینان بوده و اسرائیل همچنان به ساخت غیرقانونی شهرک ها در ان  ادامه می دهد یا به نوار غزه که با تراکم و جمعیت زیاد با مساحت کم رو به روست و هیچ امکان زندگی در آنجا وجود ندارد؟ بنابراین پذیرفتن دولت یهودی از سوی فلسطینی ها یک فاجعه است.
آیا این احتمال وجود دارد که فلسطینی ها با طرح  تقسیم سه گانه آورگان میان فلسطین ، اسرائیل و اردن کنار بیایند؟
احتمال های گوناگونی مطرح بوده و حرف هایی نیز گفته می شود. از جمله اینکه می خواهند رابطه ای میان کرانه باختری با اردن ایجاد کنند. به عبارتی می خواهند سرریز جمعیت فلسطینی ها به اردن _ ساحل شرقی _ برود. دولت اردن هم به شدت نگران این مساله است. زیرا در حال حاضر بین 60 تا 70 درصد جمعیت ساکن اردن را فلسطینی ها تشکیل می دهند، به همین دلیل اگر سرریز جمعیت به اردن برود، حرف آریل شارون محقق می شود که گفته بود، دولت فلسطین در شرق اردن خواهد بود نه در غرب. به عبارتی بین رود اردن و دریای مدیترانه یک دولت بیشتر نیست و آن هم دولت اسرائیل است. اردنی ها چنین چیزی را نمی پذیرند و گفته اند که با این طرح مخالف هستند. طرح دیگری نیز بر اساس مبادله ارزی مطرح شده است. یعنی بخش هایی از کرانه باختری که شهرک سازی ها صورت گرفته به خاک اسرائیل ملزم شود و در مقابل در جای دیگری به فلسطینی ها سرزمین داده شود. اکنون سوال اینجاست که  آن جای دیگر کجاست؟ احتمالا منطقه صحرای نقب نزدیک نوار غزه. جایی که بیابان غیرقابل کشت بدون آب و آبادی است. این طرح ها هیچ کدام عملی نیست. زیرا وقتی وارد عمل شود، غیرممکن خواهد بود. هر مسئول فلسطینی هم که این را بپذیرد، حکم اعدام سیاسی خود را امضا کرده است. هیچ مسئول فلسطینی حق امتیاز دهی را نداشته و نمی تواند عقب نشینی کند.
 از طرفی تشکیلات خودگردان به جای اینکه نماینده مردم فلسطین باشد، به صورت یک دستگاه امنیتی در خدمت امنیت اسرائیل است. اخیرا محمود عباس در مصاحبه با یکی از شبکه های اسرائیل، تاکید می کرد که ما داریم برای امنیت اسرائیل کار می کنیم و با کسانی که امنیت اسرائیل را به خطر بیاندازند، مبارزه می کنیم. این تشکیلات به مانعی برای مقاومت و هر نوع انتفاضه مردم فلسطین تبدیل شده است. بنابراین امیدی به حل مساله نیست. از طرفی فقط مساله اراضی و حق بازگشت نیست. سال هاست اسرائیل طرح یهودی کردن قدس را پیش می برد. آنقدر در قدس شرقی شهرک ساخته شده که دیگر جایی برای فلسطینی ها نمانده است. مرتب به بهانه های مختلف فلسطینی های ساکن قدس را اخراج می کنند. اسرائیلی های می گویند مساله قدس قابل مذاکره نیست. در حالی که فلسطینی ها می گویند قدس باید پایتخت دولت آینده فلسطین باشد. تا زمانی که اسرائیل برای امتیاز دادن تحت فشار قرار نگیرد،این مساله هم قابل حل نیست.
 زمان کنفرانس مینیاپولیس قرار شد ظرف 5 سال مسایل اصلی حل و فصل شود که نشد. در اسلو هم همین اتفاق افتاد. اسرائیل حاضر به عقب نشینی از اراضی اشغالی نیست. بیشترین امتیاز این است که موجودیت اسرائیل را بپذیرند و بعد از اراضی اشغالی سال 1967 عقب نشینی کنند. یعنی فلسطینی ها از کرانه باختری، قدس و نوار غزه عقب نشینی کنند تا فلسطین دولت خود را تشکیل دهد. اما اسرائیل با این مساله کنار نخواهد آمد. اسرائیل کرانه باختری را بخشی از سرزمین موعود می داند. در عین حال مشکل اسرائیل با ساکنان  شهرهای این منطقه است که با آنها چه کار کنند. بعد از 60 سال آنقدر شهرکسازی صورت گرفته که شهرها و روستاهای فلسطینی در محاصره این شهرک ها قرار گرفته است به نحوی که حتی با یکدیگر ارتباطی ندارند. در حالی که شهرک های اسرائیل نشین از طریق اتوبان به یکدیگر وصل بوده  و کل کرانه باختری در اختیار شهرک نشینان است. آقای جان کری مشخص نیست چه چیزی را می خواهد به اسرائیل تحمیل کند و چگونه می خواهد این مساله را حل کند.
تبعات به رسمیت شناختن اسرائیل به عنوان یک کشور یهودی در پایان راه مذاکرات برای فلسطینی ها چه خواهد بود؟
اسرائیل ادعا می کند دموکراتیک رژیم در منطقه است. در حالی که دموکراسی نباید بر اساس قومیت و مذهب باشد. سکنه این سرزمین اعم از مسلمان،مسیحی و یهودی می توانند شهروند باشند. اما زمانی که اسرائیل می گوید دولت یهودی یعنی تنها یهودی ها حق شهروند بودن دارند که این با دموکراسی مغایر است. در این صورت دو اتفاق می افتد یکی اینکه غیریهودی ها باید از این سرزمین بروند و دیگر آنکه حق بازگشت برای فلسطینی ها چه مسلمان و چه مسیحی از بین می رود. در حالی که سازمان ملل متحد حق بازگشت را به آنها داده است.
به نظر می رسد توطئه ای در کار است که فلسطینی ها را در کشورهای میزبان، به عنوان شهروند بپذیرند و تابعیت کشور میزبان را به آنها بدهند. طرحی تحت عنوان” توطین “، یعنی وطن دادن. اسرائیل  اصرار دارد این طرح را در کشورهای اطراف یعنی سوریه، لبنان و اردن اجرا کند. بر اساس این طرح چند میلیون فلسطینی در این سه کشور به عنوان مهمان پذیرفته شده و تا زمانی که فلسطین آزاد و طبق قطعنامه 194 به کشورشان بازگردند، به آنها غرامت پرداخت می شود و سپس به آنها تابعیت داده خواهد شد. اما کشورهای میزبان این را نمی پذیرند. به خصوص در لبنان که اکنون نزدیک به 300 تا 400 هزار فلسطینی با توجه به مساحت کم و بافت طائفی و فرقه ای وجود دارد که با تابیعت ناگهانی 400 هزار فلسطینی کل این بافت آسیب می بیند. این طرح را همه رد کردند. اما به نظر می رسد آمریکایی ها به دنبال آن هستند و فکر می کنند با پول های هنگفت عربستان سعودی و فشار آوردن بر کشورهای اطراف می توانند آن را عملی کنند. البته زمانی در کنفرانس مادرید مطرح شد که فلسطینی ها مهاجر و آواره به کشورهای مهاجر پذیر مانند کانادا، استرالیا و نیوزلند بروند. این طرح را نیز فلسطینی ها نمی پذیرفتند. آنها تاکید کردند که جز بازگشت به خانه خود هیچ جای دیگری را نمی پذیرند. هنوز اکثر آنها کلید و سند خانه هایشان را دارند و منتظر هستند که طبق قانون خانه خود را تحویل بگیرند.خانه ای که اکنون وجود ندارد.
نماینده تشکیلات خودگردان فلسطین بیان کرده در صورت شکست مذاکره و گسترش شهرک سازی ها امکان استفاده از گزینه مقاومت از جمله مقاومت مسلحانه علیه اشغالگری وجود دارد. این گزینه تا چه اندازه با توجه به اختلاف های داخلی میان فتح و حماس و البته موقعیت پرونده فلسطین در سطح بین الملی ممکن است؟
وضع فلسطینی ها بسیار دشوار است. از سال 2006 به بعد زمانی که جنبش حماس در انتخابات شرکت و وارد تشکیلات خودگردان شد، مقاومت مسلحانه را متوقف کرد. در صورتی که کارد به استخوان برسد و هیچ امیدی نماند، راهی نیست جز اینکه مقاومت دوباره از سر گرفته شود. الان هم مقاومت در نوار عزه در محاصره بوده و در کرانه باختری سرکوب شده است. محاصره نه توسط ارتش اسرائیل، بلکه توسط دستگاه امنیتی تشکیلات خودگردان و هماهنگی که میان این دستگاه با دستگاه امنیتی اسرائیل وجود دارد، صورت گرفته است. در طول این سال ها و در کرانه باختری مقاومت به شدت زیر زمینی فعالیت می کند. افراد بسیاری بازداشت شده و سلاح ها ضبط شده است. مقاومت در نوار غزه از طریق زمین، دریا و هوا نیز محاصره است. تنها مسیر رفت و آمد و تنفس مقاومت گذرگاه رفح به سمت صحرای سینا به سمت مصر بود که آن هم با اشتباهی که حماس مرتکب شد، و اتفاقاتی که در مصر روی داد و اخوانی ها بازداشت شدند، دیگر امکان استفاده از این گذرگاه وجود ندارد. تونل های مورد استفاده برای بردن غذا، مواد ساختمانی و شاید موارد مورد نیاز ساخت اسلحه توسط ارتش مصر ویران شدند.  آقای اسماعیل هنیه تاکید دارد با جنبش فتح آشتی کند. شاهد بودیم که هیاتی از جنبش فتح به نوار غزه رفت. در این شرایط چاره ای نیست جز اینکه حماس با سازمان فتح آشتی و به وحدت ملی باز گردد. وحدت ملی خوب است اما زمانی که حماس خواهان آشتی با فتح بوده والبته در نقطه ضعف نیز قرار دارد، مجبور به پذیرش شرایط فتح است. در مذاکرات اخیر شاهد بودیم که فتح نظرات خود را به حماس تحمیل می کند. پس چه باید کرد؟ به تازگی طرحی با عنوان ” تمرد” مطرح شده است. پس از آنکه جنبش تمرد یا سرپیچی در مصر به نتیجه رسید، اندیشمندان فلسطینی از جمله شفیق پیشنهاد اجرای طرح تمرد را کرانه باختری مطرح کرد. این یعنی انتفاضه سوم تحت عنوان تمرد یا سرپیچی. اگر این طرح آغاز شود دیگری نیازی به مقاومت مسلحانه نیست. زیرا ملتی که خواهان استقلال و بازپس گرفتن سرزمین خودش است، نمی توان آن را متهم به تروریست بودن کرد. این موضوعی است که اسرائیل و آمریکا را می ترساند.
آیا عدم صدای واحد در فلسطین طرف اسرائیلی را از بعد مطالبه های سیاسی جسورتر کرده است؟
اسرائیلی ها نمی گذارند وحدت ملی میان فلسطینی ها شکل بگیرد. سازمان فتح عملا به تشکیلات خودگردان تبدیل شده است. اگر این تشکیلات خلاف خواست اسرائیل عمل کند، اسرائیل با قطع پول های آنها، آنها را در محاصره قرار می دهند، آنگاه تشکیلات نمی تواند حقوق کارکنان خود را پرداخت کند. صادرات کرانه باختری از طریق بندرهایی انجام می شود که تحت اشغال اسرائیل است. اسرائیل نیز از آنها عوارض دریافت می کند که قاعدتا باید به تشکیلات خودگردان پرداخت شود. اما اسرائیل از این مساله به عنوان اهرم فشار استفاده می کند. هرگاه تشکیلات تصمیمی می گیرد که اسرائیل نمی پذیرد، پول آنها بلوکه می شود. کشورهای نفت خیز عرب نیز این روزها با اسرائیل هماهنگ هستند. بنابراین تشکیلات خودگران استقلال تصمیم گیری ندارد.
در این شرایط جنبش حماس با چه کسی به تفاهم برسد؟ دو پروژه وجود داشته که با هم ادغام نمی شود. یکی پروژه مقاومت که از روز اول جنبش حماس _ حماس یعنی حرکت، مقاومت اسلامی در فلسطین_ بر این اساس شکل گرفت و در مقابل پروژه تشکیلات خودگران است که اعلام کرده مقاومت را قبول نداشته و با آن مبارزه می کند و خواهان مذاکره با اسرائیل از طریق مذاکرات مسالمت آمیز است. حال چطور می شود این دو پروژه را با هم ادغام و یک مولود سومی به وجود آورد. این دو پروژه مانند آب و روغن هستند که با هم مخلوط نمی شوند. مگر اینکه تشکیلات خودگردان حمایت از مقاومت را پذیرد که این شدنی نیست. یا اینکه مقاومت بپذیرد که به تشکیلات خودگردان تبدیل شود که هم به معنی خودکشی مقاومت است. تا به امروز تمام کوشش هایی که برای آشتی این دو برای رسیدن به یک طرح ملی صورت گرفته با شکست روبه رو شده است. ضمن اینکه اسرائیلی ها، اردنی ها، مصری ها در دوره حسنی مبارک هیچ تمایلی به وحدت میان فلسطینی ها نداشتند.
به نظر شما ایده آل ترین فرمول برای بیت المقدس در مذاکرات چه می تواند باشد؟ که حداقل روند مذاکرات را کمی تسهیل کند.
شخصا معتقدم مساله فلسطین، مساله ای نیست که تشکیلات خودگران یا چند سازمان فلسطینی بتوانند حل کنند. این مساله ملت فلسطین، جهان عرب و جهان اسلام است. یعنی قدس، مسجد الاقصای محمود عباس یا خالد مشعل نیست. قبله اول همه مسلمان و محل معراج پیامبر بوده که در سوره اسرا تاکید شده است. بنابراین تا زمانی که جهان اسلام آمادگی مقابله با اسرائیل را پیدا نکرده، هیچ راه حلی برای این مساله وجود ندارد. مساله در یک چارچوب تمدنی نه در سطح چند سازمان مقاومت یا مذاکره کننده، مطرح است.
وضع منطقه را ببینید. تمام کشورها دچار آشوب و بی ثباتی هستند. در مصر، در تونس، لیبی، یمن، عراق، سوریه و تمام این کشورهایی که قاعدتا باید در یک صف از آرمان فلسطین حمایت کنند، در گیر مشکلات داخلی خودشان هستند. آقای جان کری هم از همین وضعیت استفاده می کند. تا زمانی که وضعیت به این شکل است، امکان ندارد کاری برای قدس انجام داد. مگر اینکه بیداری در منطقه پدید بیاید و کشورهای عربی سیاست های خودشان را تغییر دهند تا این بحران ها پایان یابد. یعنی همه جهان اسلام از سواحل اقیانوس اطلس گرفته تا سواحل اقیانوس آرام، به عنوان  اینکه قدس مساله جهان و امت اسلام است وارد عمل شوند. همین هم کاملا ایده آل است. در سوریه چند کشور عربی علیه رژیم سوریه در حال کار کردن بوده و تفکیری ها را مسلح می کنند. در لبنان فشارهایی بر مقاومت از سمت کشورهای عرب خلیج فارس با اعزام تکفیری ها و عاملیت ترور و انفجار علیه این گروه وارد می شود. بنابراین مشکل است بتوان تصور کرد می توان وحدتی در جهان اسلام و عرب پیرامون مساله قدس ایجاد کرد. بخش اعظم این وضعیت هم نتیجه دخالت غربی ها و توطئه های مشترک غرب و اسرائیل و چند کشور عربی است.
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا