عباس عبدی: اصولگرایان و اصلاحطلبان اهرم حذف یکدیگر را ندارند
ایرنا نوشت: عباس عبدی معتقد است که شکافهای فراوانی که در سیاست وجود دارد در هر موردی، مانند زلزله کرمانشاه فورا خود را به شکل ستیز نشان میدهد و در چنین شرایطی امکان ندارد که جامعه ما بتواند به طرز موثری از چالشهایی که پیش رویش است، عبور کند.
عباس عبدی تحلیلگر مسائل سیاسی با طرح لزوم مذاکره اصلاحطلبان با اصولگرایان، اصلاح طلبی را نماینده مدرنیته و اصولگرایی را نماینده سنت دانست و تاکید کرد: وجود هر دو لازمه جامعه است و اهرمهای در اختیار هیچ کدام برندگی لازم برای حذف طرف مقابل را ندارد و هر کدام نیز از اهرمهای طرف مقابل تا حدی محروم است.
اهم صحبتهای او را در ادامه میخوانید:
*همین قضیه مسکن مهر موضوعی بسیار خوبی برای گفتوگوی عمومی است بدون اینکه کسی بخواهد گریبان دیگری را بگیرد. در مجموع گفتوگوهای خصوصی و پشت درهای بسته هم ایرادی ندارد اما از آن مهم تر گفتوگوهایی است که باید در عرصه عمومی جامعه انجام شود. گفتوگو بر اساس موازنه موجود انجام میگیرد نه اینکه ابتدا موازنه ویژهای شکل گیرد و بعد گفتوگویی انجام شود.
*جزییات گفت و گو است که نشان میدهد که طرفین در چه موقعیتی قرار گرفتهاند تا بتوانند براساس آن موازنه با هم تعامل کنند. هر چند واقعیت این است که طرف مقابل یکدست نیست. از گروه احمدی نژاد گرفته تا افرادی که اخیرا برای گفتگو اسم آنها آورده شده است وجود دارند. همه اینها را نمیتوان در یک گروه قرار داد.
*واقعیت این است که خوشبختانه طرفین نتوانستند همدیگر را حذف کنند. تجربه تاریخی در ایران نشان داده که همیشه طرفی که به قدرت رسیده سعی بر حذف دیگری داشته اشت. اما از 88 به این طرف مشخص شد که چنین امکانی وجود ندارد و هیچ یک از دو جریان نتوانسته طرف مقابل را حذف کند.
*اصلاحطلبان از اهرمهایی چون نفوذ بالا در جامعه و منطقی بودن بخش عمدهای از حرفهایشان برخوردارند. نظام جدید جهانی و ارزشهای آن نیز ایده اصلاحطلبان را بیشتر میپذیرد. طبقه بسیار مهم اجتماع یعنی طبقه متوسط با اصلاح طلبان همدلی و همراهی دارد.
*اصولگرایان هم اهرمهای قدرت خاص خود را دارند. آنان در سنت به مفهوم دقیق کلمه پایگاه دارند. در ساخت قدرت از اهرمهای اقتصادی، قضایی و نظامی نیز برخوردارند. اما نباید فراموش کنیم که هیچ کدام از این اهرمها نمیتواند جایگزین دیگری شود. یعنی با اهرم اقتصادی نمیتوان اهرم فرهنگی را نابود کرد و جانشین آن شد. اهرم قضایی و نظامی هم قادر از بین بردن اهرم سیاسی نیست. چرا مجاهدین خلق (منافقین) با آن قدرت نابود شدند چون با اسلحه وارد مبارزه با حکومتی شدند که از نظر نظامی از آنان قویتر بود.
*(واکنش تندروها نسبت به شکل گیری چنین مذاکراتی چگونه خواهد بود؟) به طورکلی هر نوع تفاهم و گفت و گویی که نیروها را به هم نزدیک کند با مخالفت نیروهای تندروی دو طرف روبرو خواهد شد. ولی این هم چیز مهمی نیست. عاقلان دو جناح نباید به این مخالفتها توجه کنند بلکه باید کار خود را انجام داده و اثرگذاری مستقلشان را داشته باشند و لازم نیست وقت خود را صرف واکنش تندروها کنند.
*دو جناح باید در عرصه عمومی با یکدیگر مباحثه کنند و محدودیتی هم نباید در اشخاص گفت و گو کننده باشد. این مباحثات باید شفاف باشد و همه جامعه نیز از مفاد آن مطلع شوند. نیازی به محدود کردن افراد مذاکره کننده نیست. ضمن اینکه هنوز مشخص نیست چه کسانی میخواهند در این مباحثات نماینده اصلاح طلبان باشند. برای بنده خیلی فرق نمیکند چه اشخاصی بخواهند در این گفت و گوها باشند. هر کس که در این قضیه پاپیش بگذارد و با طیف مقابل گفت و گو کند خدمت کرده است. مطرح کردن اسامی خاص موضوعی کلیدی نیست.
*ما به علل تاریخی و داخلی به انجام این گفت و گوها نیاز داریم. اصلا فرض کنید در منطقه هیچ بحرانی هم وجود نداشته باشد آیا این به این معناست که باید دست روی دست بگذاریم و مدام در سر و کله همدیگر بزنیم؟! و یک طرف هم بخواهد دیگری را حذف کند بدون اینکه بتواند گام موثری به جلو بردارد؟! البته وضعیت خاص ایران و منطقه و همین طور سیاستی که ایالات متحده آمریکا در قبال ما اتخاذ کرده است بایستی ما را بیشتر از قبل تشویق به گام برداشتن در این مسیر کند. به عبارتی دیگر ادامه دادن رفتارهای گذشته در داخل کشور با این شرایط نامطلوب خارجی قابل پذیرش نیست.
*شاید انتظار این بود که مجمع تشخیص مصلحت وضعیت، ترکیب و جایگاهی پیدا کند که بتواند به شکل رسمی تری وارد این فرآیند شده و آن را پیش برد و اثرگذار باشد. ولی با توجه به وضعیت فعلی مجمع، ما در نهادهای رسمی هیچ جایگاه و ترکیبی را نداریم که بتواند این معضل را به نحوی طرح کرده و برایش راه حل پیدا کند.
انتهای پیام