«زلزله اصلی بی اعتمادی مردم است»
نعمت احمدی حقوقدان و وکیل دادگستری در خصوص بهم ریختگی و ناهماهنگی سیستم امداد و بحران کشور در لزله اخیرگفت: زیر پوست این حادثه اتفاق دیگری افتاد اتحاد مردم برای کمک و همزمان بی اعتمادی آنها به نهاد های مربوط بحران اصلی است برای واکاوی و آسیب شناسی این بی اعتمادی باید ستاد بحران تشکیل شود.
تحلیل احمدی از عملکرد و مدیریت بحران را در گفتوگو با عصر ایران می خوانید:
متاسفم که بگویم کمک رسانی به مردم زلزله زده یک پیام داشت که وزارت کشور و دیگر نهادهای دولتی باید درباره آن تحقیق کنند. پیام این بود که”اعتماد مردم نسبت به نهادهای دولتی برای کمک رسانی به شدت کم شده است”. این موضوغ باید آسیب شناسی بشود، چرا افرادی مانند علی دایی و یا صادق زیبا کلام می توانند به این میزان کمک های مردمی جذب کنند این موضوع یک حسن دارد و یک عیب، حسنش این است که مردم ما این همبستگی را دارند که به قول حضرت سعدی وقتی عضوی به درد می آید دیگر عضو ها را قرار نمی ماند و به هم کمک می کنند. اما اشکال این موضوع این است که اعتماد مردم نسبت به نهادهای مسئول این موضوع که باید در چنین شرایطی به آنها متوسل شویم کم شده است. شما یک خط سیر عظیمی در جاده منتهی به سر پل ذهاب دیدید که کمک های مردمی را به این منطقه سرازیر کرده بود.
باید ببینید که چه هزینه هایی صرف شده است که از نقاط مختلف کشور مردم در این جاده های راه می افتند تا به مردم زلزله زده کمک کنند. اگر این اعتماد به نهاد های مربوطه جلب می شد این هزینه های گزاف نیز به شکل برنامه ریزی شده کاسته می شد. می شود این موضوع را نادیده گرفت و مسئولین هم آن را انکار کنند اما واقعیت چیز دیگری است و زیر پوست این حادثه اتفاق دیگری افتاده است که همان اتحاد مردم برای کمک و همزمان بی اعتمادی آنها به نهاد های مربوطه است.
از سوی دیگر این نهادها نا هماهنگیهایی داشتند و البته این ناهماهنگی ها نیز از همین موضوع عدم اعتماد ناشی می شود. نا هماهنگی وقتی بوجود می آید که شما یک نهاد مسئول را به رسمیت نشناسید. برای مثال اگر نهادهایی مانند کمیته امداد یا هلال احمر اعلام می کردند که فلان اقلام را نیاز دارند و مردم نیز به آنها اعتماد داشتند در زمان های مختلف اقلام مختلف به دست این نهادها می رسید تا به منطقه زلزله زده انتقال دهند به این شکل هماهنگی در کمک رسانی اتفاق می افتاد. اما شما می بینید که مردم به صورت خود جوش آنچه که خودشان تشخیص دادند و نه آنچه که نیاز بود را تهیه می کردند و به منطقه می بردند.
در سال 57 و در اوج انقلاب یک زلزله ای در طبس اتفاق افتاد که شهر طبس را زیر و رو کرد و تقریبا وضعیتی مانند بم ایجاد شد و شهر کویری طبس نابود شد. آن زمان اوج انقلاب و اعتراضات مردمی بود. ظاهرا اشرف پهلوی با شاه تماس می گیرد و می گوید یک خبر خوش، یک زلزله در طبس آمده که می توان بواسطه آن یک همبستگی ملی بوجود آوریم. شاه و فرح به آن منطقه می روند اما مردم آنها را راه نمی دهند، هسته های اولیه کمیته های انقلاب در آنجا پی ریزی شد. کمیته های امداد رسانی در این منطقه ایجاد شد که بعدها به کمیته های نظامی تغییر شکل داد روحانیت آنجا خودش را نشان داد. طبس در یک منطقه دورافتاده بود که روحانیون شکل اولیه کمیته های امداد را ایجاد کردند و کمک های مردمی را به راحتی توزیع کردند اما این روند متاسفانه هر چه زمان گذشت بد تر شد. برای مثال در زلزله بم کمک های مردمی زیادی به منطقه آمده بود اما توزیع مناسبی صورت نمی گرفت. اخیرا هم مستندی درباره زلزله بم پخش شد که با بسیاری از مسئولین وقت مانند استاندار کرمان صحبت شده بود. در زلزله بم آنقدر کالاهای زیادی آمده بود که مدت ها طول می کشید این کالاها را جداسازی کنند و بسیاری از آن کالا ها از بین می رفت.
به هر حال این اتفاقات به معنی یک شکاف عمیق بین مردم و نهادهای مسئول است که باید آسیب شناسی شود و وزیر کشور باید یک ستاد بحران تشکیل دهند و در این ستاد بحران بررسی شود که چرا چنین اتفاقی افتاده است و این فاصله بین مردم و نهادهای مسئول ایجاد شده است.
تصاویری از مناطق زلزله منتشر شد که مردم در زمان بارندگی نیاز به آجر برای جلوگیری از ورود آب به چادرهایشان داشتند و کی گفتند به ما آجر بدهید آیا به فکر کسی از مردم می رسید که به این مناطق آجر ارسال کنند؟ به هر حال این برنامه ریزی و اعلام نیازهای مردم را نهادها باید به عهده می گرفتند که متاسفانه انجام نشد.
در دنیا حادثه ها تعریف شده است و کاملا مشخص است که در هر برهه زمانی به چه کالاها و خدماتی نیاز خواهد بود. این موضوع کاملا مشخص است که در 5 ساعت اولیه چه کارهایی باید انجام شودو در ساعات بعدی باید چه اقداماتی صورت بگیرد. این موضوع نیز مربوط به ایران نیست بلکه در تمام دنیا انجام می شود چرا که حوادث غیر مترقبه در تمام دنیا اتفاق می افتد و ایران نیز یکی از ده کشور پر حادثه در دنیا است. آتش سوزی هایی که در جنگل های زاگرس و شمال، سیل هایی که آمده و سیل هایی که خواهد آمد یا خشک سالی ها و … همه این موارد نیاز به مدیریت بحران دارد. پس من وزیر کشور ممکن است از خواب بیدار شوم و ببینم در فلان منطقه کشور سیل آمده و یا آتش سوزی و زلزله اتفاق افتاده است که باید برای تمام این موارد آمادگی از قبل ایجاد شده باشد.
شخصی به نام اسماعیل نجار مدتی استاندار کرمان بود، در کرمان که زلزله آمد یک جمله ایشان معروف شد که برای آن جمله باید توبیخ می شد اما ترفیع گرفت. در این زلزله ایشان گفتند: ” ما به منطقه زلزله زده رفته بودیم و همه جا خراب شده بود اما دیواری که عکس آقای احمدی نژاد بر آن بود تخریب نشده بود”. از این موارد در مدیریت کشور زیاد داریم همین شخص (آقای نجار) در مسند رییس ستاد بحران کشور در ماجرای سیل در سیستان و بلوچستان که راهها و شبکه های آبرسانی و خانه های مردم تخریب شده بود گفته بود که: “باید دعا کنیم، من در منطقه دیدم که مردم دعا می کردند و درختان با باران شسته شده اند و چاه نیمه های منطقه پر از آب شده بود، من اشک شوق در چشمان مردم دیدم”. این حرف از زبان رییس ستاد بحران کشور در زمانی بیرون آمده بود که خانه ها و شبکه های آبرسانی و دام مردم را سیل تخریب کرده بود. حال خود حدیث مفصل از وضعیت بحران کشور را بخوانید…
این ها مواردی از تملق و پوپولیسم گفتمانی از زبان استاندار و رییس ستاد بحران در زمان بحران برای مردم است. به هر حال همان طور که گفتم بحران ها در تمام دنیا اتفاق می افتد و در همه موارد نیز اقلام مورد نیازکاملا مشخص است برای مثال اگر زلزله در تابستان اتفاق بیفتد یکسری اقلام مورد نیاز است و اگر در زمستان باشد این اقلام کمی متفاوت می شود. ستاد بحران به این معنی نیست که بعد از حادثه به فکر این موضوعات باشد بلکه باید قبل از این حوادث باید فعال باشد و برای بخش های مختلف باید برنامه ریزی از قبل وجود داشته باشد.
در حال حاضر احتمال وقوع بیماری هایی مانند وبا در منطقه وجود دارد و با سرمای زمستان احتمال سینه پهلو برای این مردم بالا می رود که امیدواریم برای این موارد پیش بینی های لازم انجام شده باشد.
مطلب دیگر این است که منطقه یک منطقه دامپروری بوده است و روستاهای زیادی دامپروی می کردند. سست ترین ساختمان ها مربوط به آغل این دامها بوده است و با این زلزله هیچ کس نپرسید که تکلیف دامهای این مردم که سرمایه آنها نیز به حساب می آمد چیست. زمستان پیش رو چه اقدامی برای گاو و گوسفند این مردم قرار است انجام شود؟
سخن آخر این است که ستاد بحران نباید یک دستگاه عریض و طویل باشد و در راس آن یک آدم متملق گو قرار گیرد. پرسش از وزیر کشور این است که در هر حادثه اولویت های و تقسیم بندی های کمک به بحران مشخص است آیا در مدیریت بحران این موارد در نظر گرفته شده بود. آیا جنبه عملی و نگاه عمیق روانشناسی بی اعتمادی مردم را در این موضوع دیده اید؟ این بی اعتمادی باعث بی نظمی و صرف بیهوده انرژی شده است که اگر مردم به این نهادها اعتماد داشتند ستاد بحران انبار های مشخص با آمار دقیق ایجاد می کرد تا این بی نظمی ها صورت نگیرد.
پس وزیر کشور باید در این موضوعات پاشخگو باشد چرا که از سوی دیگر مقام معظم رهبری تمام راهها برای کمک ارگان ها را باز گذاشته بود چرا که در روز اول سپاه و ارتش و تمام دولت را برای کمک فراخوانده بود.
انتهای پیام