طناب پوسیده مغرضان
سید ابوالحسن مختاباد در خبرآنلاین نوشت: سرمقاله و گزارش روز هفتم آذرماه روزنامه جامعه فردا بهانهای را به دست منتقدان مغرض داد تا بار دیگر علم اغراض خود را بر افرازند و طناب پوسیدهای را به دست برخی مسئولان دهند که شاید آبی بر عطش کوتهبینی آنها بنشاند.
اول:در سرمقاله روزنامه جامعه فردا اشاره شده است که با توجه به توفیقهایی که اخیرا در جریان سوریه به دست آمده است و وجهه مثبت منطقهای ایران، دستاندرکاران سیاست خارجی بستری را فراهم آورند و باب مذاکره درباره سامانه دفاعی و موشکی ایران را بگشایند و از موضع عزت و اقتدار این مسیر را به جلو ببرند.
دوم: نگارنده نیز همانند تمامی هموطنان و به گمانم سرمقالهنویس روزنامه جامعه امروز هوادار سرسخت بالابردن توان موشکی و دفاعی ایران بودیم، هستیم و خواهیم بود، لذا در اصل ماجرا کسی تردیدی ندارد، اما این که دیگرانی( کشورهای مغرض خارجی) بر این توان ایراد میگیرند و به بهانه آن میخواهند یکی از دستاوردهای بزرگ سیاست خارجی تاریخ جمهوری اسلامی( برجام) را به حاشیه رانده و ابتر کنند، باید با آنها از موضع عزت و اقتدار وارد یک گفت وگو شد و فضا را به سمتی راند که هدف آنها کور و دست آنها تهی شود.
اطلاعاتی که در گوشه وکنار از تحرکات دشمنان قسم خورده این مرز و بوم به گوش میرسد، توطئههای غریبی را هشدار میدهد و لذا باید به هوش بود که کار را به سمتی سوق نداد که این جبهه مخالف به یارگیری بیشتری از کشورهای اروپایی و آسیایی سرگرم و ماجرای تحریمها تکرار شود که عدهآی آن را کاغذپاره میخواندند اما وقتی با دیوار ستبر واقعیت روبرو شدند تن به مذاکره داده شد. مذاکرهای که ما در آن دست بالا را نداشتیم، اما هنر مذاکرهکنندگان تیم وزارت خارجه و دولت بود که آن مسیر را به یک توفیق برای ایران بدل کرد. توفیقی که مخالفان داخلی و خارجی یکصدا در صدد بر هم زدن آنند.
سوم: اما آنچه که مدعای اصلی این نوشته است و متاسفانه در تمام این سالها اهالی قلم و مطبوعات قربانی آن بودهاند، حمله و تحدید مطبوعات، اهالی قلم و آزادی بیان به بهانههایی از این دست است.
همه ما قبول داریم که توان دفاع موشکی از اصول امنیت ملی ماست، اما این که مردم و نخبگان و اهل فکر و قلم میتوانند درباره موضوع «مذاکره با دیگران درباره توان دفاع موشکی» صحبت و گفت و گو کنند چه ربطی به امنیت ملی دارد؟ مگر کسی اصل وجود و ارتقای توان موشکی را زیر سوال برده است. سخن بر سر مذاکره
زمانی که مقامات عالی نظام از کرسیهای آزاد اندیشی در دانشگاهها و مراکز علمی و فرهنگی و سیاسی سخن گفتند، به قطع و یقین مرادشان بحث درباره مرغ و تخم مرغ و گوشت و خیار نبود، بلکه مراد و منظور، سخن و گفت و گو درباب همین مسائل حساس کشور است که نیازمند حضور و بروز نخبگانی از هر طیف و طبقه فکری است تا مباحث به خوبی به صحنه و حوزه عمومی کشانده شود و نوعی اقناع عمومی در بین نخبگان نسبت به آن موضوع شکل بگیرد. در چند سال اخیر و متاسفانه به دلیل شرایط بعد از وقایع انتخابات ۸۸ فضا به گونهای شد که هر گونه سخن درباره هر موضوعی به مخالفت با امنیت ملی تعبیر شد. جالب آنکه در دوره ریاست جمهوری قبلی، گاه مطبوعات از نوشتن مطالب درباره کشور روسیه هم پرهیز داده میشدند، چون گروهی امنیت ملی را در این میدیدند که نباید از کشور روسیه در ماجرای اوکراین یا حتی مسلمانان چجن انتقاد کرد. وقتی موضوعات مهم در چنین سطحی دستمالی میشوند، طبیعی است که اهل بحث و فن به کناری میروند و گروهی مداهنهگر تملقخوی بر مسند قرار میگیرند. این گروه به دلیل ضعف دانش و کمبود آگاهی سعی میکنند با همین بهانههای دفاع از امنیت ملی، نخبگان اصیل و متفکران دلسوز نسبت به وضعیت ملک و ملت را از میدان به در کنند که متاسفانه در تمامی این سالها پیروز میدان بودهاند. هنوز برخی از بهترین کارشناسان و تحلیلگران امکان طرح مباحث خود را ندارند و ممنوعالقلمند. چرا؟ چون برخی خودارزشیپندارها، نوشتن و سخن گفتن آنها را مخالف امنیت ملی میدانند و به جرم تشویش اذهان عمومی دهانشان را بستند و قلمشان را شکستند.
چهارم: از جمله اهداف بزرگ انقلاب اسلامی که خوشبختانه در قانون اساسی نیز تجلی یافت، همین آزادی بیان بود. در قانون تصریح شدهاست احدی نمیتواند به صرف دفاع از امنیت و استقلال کشور، آزادیهای تصریح شده را مورد تهدید قرار دهد. طبیعی است که مراد از ذکر و تذکرهای دوباره نسبت به قانون نه کسانی است که با غرض،مرضهای خود را مطرح میکنند، بلکه مسئولانیاند که با چنین سخنانی گرم میشوند و همانند شعلهای به جان آزادی بیان و قلم میآفتند.
تاریخ چهار دهه گذشته نشان داده است که طناب این گروه از مغرضان پوسیده است و گرفتن چنین طنابی قطعا جز سقوط در چاه غرض و کینهتوزی نتیجهای به بار نخواهد آورد.
پنجم: چنین نگرشهای تنگنظرانه نسبت به امنیت ملی آدمی را به یاد داستان مرد دوبین( احول) دفتر نخست مثنوی میاندازد و آن نتیجهگیری شگفتانگیز مولانا که:
چون غرض آمد هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
ــ پیشنهادی برای دوستان روزنامهنگار دارم که در مقاطعی این چنینی باید به سراغ برخی از نیروهای خوشفکر طیف راست رفت و از آنها برای چنین موضوعی مشورت خواست و سخنانشان را انعکاس داد تا پروژه خفهکردن صدای اهل قلم و مطبوعات را عقیم گذاشت.
انتهای پیام