«همتی را با پیژامه به میهمانی اشراف فرستادند»
گفتوگو با سعید مدنی دربارهی اینکه چرا شعار بیقدرتان همتی نگرفت؟
زهرا منصوری، انصاف نیوز: «انتخاب بین بد و بدتر نیست، نباید بگذاریم انتخاب ما نفس جامعه و کشور را ببندد و مردم باید در این رابطه تصمیم بگیرند. من صدای بیصداها و قدرت بیقدرتان هستم.» اینها سخنان عبدالناصر همتی، کاندید انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 است؛ «صدای بیقدرتان» شعاری شد که طرفداران همتی پس از این مناظره از آن استفاده میکردند، شعاری که خیلی مورد استقبال مردم قرار نگرفت و همتی تنها توانست دو میلیون رأی بیاورد. اما چرا شعار «صدای بیقدرتان، بیقدرتان جامعه را همراه نکرد؟
سعید مدنی در ادامه به بررسی این شعارها و عدم استقبال مردم از آن پرداخته و میگوید: بر خلاف تصور آقای همتی و به تعبیر آقای عبدی «تکنسینهای انتخاباتی» او، بیقدرتان افراد کم هوشی نیستند و نمیتوان به سادگی آنها را فریب داد.
او همچنین میگوید: همتی کارگزار بود، کارگزار خوب یعنی مردهشور خوب. فرقی ندارد این مرده چگونه آدمی بوده است. آقای همتی در طول خدمتش کمترین تنشی با مدیران بالا دستیاش نداشته است و هرکجا خواستند از او استفاده کردند.
متن کامل این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
مدنی: برخلاف تصور همتی، بیقدرتان کم هوش نیستند
سعید مدنی، پژوهشگر مسائل اجتماعی در پاسخ به این پرسش که «آیا اینکه شعار صدای بیقدرتان که از سوی عبدالناصر همتی در انتخابات 1400 مطرح شده بود، نادیده گرفته شد، به معنی کم بودن بیقدرتان است؟» به انصاف نیوز گفت: بسته به تعریف ما از بیقدرتان، باید توجه داشت که وقتی از بی قدرتان صحبت میکنیم لزوماً به اکثریت قابلتوجهی از مردم اشاره داریم. بر خلاف تصور آقای همتی و به تعبیر آقای عبدی تکنسینهای انتخاباتی او، بیقدرتان افراد کم هوشی نیستند و نمیتوان به سادگی آنها را فریب داد. آقای همتی در طول حیات سیاسی و اقتصادی خودش کمترین قرابت فکری، سیاسی یا اقتصادی را با بیقدرتان نداشته، برعکس ایشان همواره کارگزار قدرتمندان بوده است و اساساً هیچگاه نشان نداده که دغدغهی کسانی را دارد که دسترسی به ثروت و قدرت ندارند.
بنابراین براساس چه اعتباری بیقدرتان باید فکر کنند و بپذیرند که آقای همتی صدای آنهاست؟! آن هم در ساختار نابرابری که ایشان هم یکی از کارگزاران آن است. بر خلاف تصور آقای همتی و کسانی که سعی داشتند ایشان را در جایگاه صدای بیقدرتان قرار دهند، فضای اجتماعی و خرد جمعی در جامعهی ایران بسیار هوشمند است و نمیتوان با شعبدهبازی و پوپولیسم، فردی با مختصات آقای همتی را بدون کمترین نسبت با فرودستان به عنوان سخنگو بر آنها تحمیل کرد. آقای همتی یک فرد اشتباهی در یک جایگاه اشتباهی بود. او قربانی افرادی جاهطلب در پروژهای شد که شکست آن از قبل روشن بود.
«همتی قربانی مواضع اقتصادی و اجتماعی خودش شد»
سعید مدنی در ادامه از دلایل عدم استقبال از این شعار میگوید: در واقع فرستندهی پیام باید از اعتماد و اعتبار قابل توجهی برخوردار باشد تا گیرندگان پیام، پیغام او را جدی بگیرند و نسبت به صحت و صداقت ارسالکنندهی پیام اطمینان پیدا کنند. آقای همتی نه تنها از ویژگیهای یک فرستندهی مناسب برخوردار نبود، بلکه مجموعهی موقعیت و جایگاه او در فضای اجتماعی و اقتصادی همیشه در برابر بیقدرتان قرار داشت. نیروهای پیش برنده آقای همتی تصور میکردند طی چند هفته با طرح شعارهای بیپشتوانه و فاقد اصالت میتوانند او را در رأس جنبش تهیدستان قرار دهند و به این واسطهی آرای فرودستان را جمع کنند. در حالی که فرودستان از پیش تصمیمشان را برای عدم شرکت در انتخابات، در دی ماه 96 و آبان 98 گرفته بودند. بنابراین آقای همتی هم قربانی مواضع اقتصادی و اجتماعی خودش شد و هم قربانی پروژهی بیاعتبار و پوپولیستی بخشی از اصلاحطلبان و کارگزاران .
شخصیتهایی که به صورت ناگهانی در فضای سیاسی ظاهر میشوند، نمیتوانند خیلی امیدی داشته باشند که از جایگاه و اعتبار جدی برخوردار شوند. اگر چه طرح شعارهای رادیکال در یک دورهی کوتاه در جامعه تودهوار میتواند جمعی را جهت دهد اما جامعه ایران در حال گذار از جامعه تودهای به سوی جامعه مدنی قدرتمند است و از این رو به سادگی نمیتوان شخصیتی مثل آقای همتی را از موضع یک کارشناس محافظهکار در جایگاه یک رهبر رادیکال قرار داد. بهویژه اینکه زبان، بیان و نوع دیدگاههای آقای همتی هم هیچ تناسبی با زندگی و معیشت و سیاست فرودستان نداشت. کارگردانان ستاد آقای همتی او را وادار کردند تا برای اینکه نشان دهد فرد متواضع و مستضعفی است با پیژامه به مهمانی اشراف برود.
جامعهی تودهای به سمت جامعهی مدنی
این پژوهشگر مسایل اجتماعی با اشاره به اینکه جامعهی ایران در حال گذار است، تاکید کرد: جامعهی ایران در حال گذار از جامعهی تودهای به سمت جامعهی مدنی است، در جامعهی تودهای افراد، منفرد هستند و این جمعیت منفرد به شدت استعداد این را دارد که توسط افراد و شخصیتها یا نیروهای با نفوذ نسبی اجتماعی به هر سویی برود. اما فرایند تغییر و تحول جامعه ایران از جامعهی تودهای به جامعه مدنی شروع شده که امکان گرایش به پوپولیسم را کاهش داده است. در حال حاضر بخش قابل توجهی از جامعهی ایران در شبک ها و گروههای سیاسی، اجتماعی مجازی و حقیقی سامان داده شده و به مدد فضای مجازی میزان آگاهی عمومی افزایش یافته است.
او دربارهی عدم استقال مردم در انتخابات ریاست 1400 از شعارهای نامزدها تصریح کرد: در گذشته شخصیتها و گروههایی میتوانستند این جامعهی تودهوار را جهت بدهند. هرچقدر پيش میرویم، اين امكان كمتر میشود. البته سخن من به اين معنی نیست که پس از این هم چنین اتفاقی رخ نخواهد داد. فرایند رشد و ارتقای جامعهی مدنی نیاز به وقت و زمان بیشتری دارد تا بتواند جامعهی ایران را از جامعه ای تودهای به سمت جامعه مدنی سوق دهد، بنابراین کسانی که سعی کردند یک شبه آقای همتی را صدای بی قدرتان کنند فاقد سواد اجتماعی بودند. اغلب نگاه آنها به جامعه و جهتگیری آنها مبتنی بر مهندسی اجتماعی است. نوعی رویکرد فاشیستی دارند؛ بر اساس نگاه آنها، مردم پیج و مهرههایی در دست شخصیتها و یا افراد نخبه هستند که میتوان آنها را به هر جهتی سوق داد. این تفکر فاقد کمترین مبنای انسانگرایانه و بیشتر مبتنی بر نوعی ابزار انگاری انسانها، جامعه و مردم است.
«در سال 92 و 96 هم همتی نمیتوانست چهرهی جذابی باشد»
مدنی در پاسخ به این پرسش که «اگر همتی در سال 92 و 96 کاندید میشد، برای رسیدن به کرسی ریاستجمهوری شانس بیشتری داشت؟» تاکید کرد: آقای همتی در طول سالهای بعد از انقلاب همیشه به عنوان یک کارگزار نظام عمل کرده و فاقد کمترین عاملیت است. او به شدت محافظهکارانه عمل کرده و اصولا موضعگیری سیاسی بسیار محدودی داشته است. مواضعی هم که پی گرفته، عمدتاً در حمایت از بازار و بیتوجه به تاثیرات اقتصادی آن بر معیشت مردم بوده. اساساً حتی در سال 92 و 96 هم آقای همتی نمیتوانست چهرهی جذابی برای رأیدهندگان باشد.
این پژوهشگر در ادامه دربارهی معنی و مفهوم شعار «صدای بیقدرتان» توضیح داد: اصطلاح بیقدرتان مفهوم مبهم و فاقد یک چارچوب مشخص و مفهومی است. این قدرت میتواند از یک سو وجههی اقتصادی داشته باشد، یعنی بیقدرتان کسانی هستند که دسترسی به ثروت ندارند و در گروههای کم درآمد و فقیر هستند. شش دهک پایین جامعه در این گروه قرار دارند. بخشی از بی قدرتان گروههای فقیر و کم درآمد هستند که در آمد آنها امکان تامین نیازهای اساسی آنها را نمیدهد. در واقع قربانی نظام اقتصادی نابرابر، تبعیض آمیز و رانتیر هستند.
مفهوم دیگر بیقدرتان این است که آنها دسترسی کمی به قدرت در نظام حکمرانی دارند. یعنی کسانی که از حضور در ادارهی جامعه محروم هستند یا میشوند. دامنهی اینها بسیاربزرگ و گسترده است. در ایران فقط گروههای نخبه و کسانی که نسبتی به ساختار قدرت دارند، میتوانند در قدرت حضور داشته باشند. تقریباً همهی مردم جامعهی ایران قادر نیستند در موقعیتهایی قرار بگیرند که بتوانند مشارکتی جدی در سازوکارهای تصمیمگیری داشته باشند.
«اینکه گفتند همتی کاندید مخفی ما بود، بلوف انتخاباتی بود»
او افزود: ادعا و بلوفهایی که برخی از چهرههای سیاسی اصلاحطلب زدند که همتی کاندید مخفی ما بود و یا او از چنان ویژگیهایی برخوردار بود که میتوانست همهی مسائل مملکت را حل کند، همه بلوفهای انتخاباتی هستند و فاقد کمترین ارزش و اعتبار. آقای همتی واجد کمترین ویژگیای که بتوان او را در حد رجل سیاسی بالا ببرد، نبود.
یکبار آقای همتی در مصاحبهای گفت مدیر یکی از موسسات فاسد اقتصادی با اسلحه به دفتر او آمده تا مجوز فعالیت بگیرد و او هم به ناچار مجوز را صادر کرده است. کسی که به خاطر تهدید یک دزد در جایگاه رئیس بانک مرکزی مجبور شده مجوز خلاف قوانین صادر کند، آیا میتواند در قالب یک رئیسجمهور از حقوق مردم دفاع کند؟ شاید در دوران ریاست جمهوری او دزد دیگری به سراغش میرفت و او را مجبور میکرد منافع ملی را به حراج بگذارد. آیا میتوان انتظار داشت چنین فردی نزد مردم قابل اعتماد باشد؟ به هر حال آقای همتی برای کسانی که کمترین درک و فهمی از وضعیت اجتماعی و سیاسی ایران داشتند گزینه بسیار نامناسبی بود.
سعید مدنی در انتها دربارهی آیندهی سیاسی ناصر همتی میگوید: آقای همتی در جایگاه اشتباهی قرار گرفت. او میتواند به جایگاه قبلی خود برگردد، یعنی یک کارشناس محافظهکاری که تلاش میکند، در درون این ساختار یک کارگزار خوب باشد. کارگزار بودن به این معنی است که فرد فاقد معیار برای تشخیص خوب از بد است اما در کل مجری خوبی است، هر دستوری که مقامات بالا به او بدهند، درست اجرا میکند. کارگزار خوب یعنی مردهشور خوب. فرقی ندارد این مرده چگونه آدمی بوده است. آقای همتی در طول خدمتش کمترین تنشی با مدیران بالا دستیاش نداشته است و هر کجا خواستند از او استفاده کردند.
انتهای پیام