محکم باشید؛ نیاز به انگیزشی زرد نیست!
ترجمان نوشت: در همهٔ تاریخ، آدمها از وضع زندگی ناراضی بودند. اما در هیچ عصری به اندازهٔ امروز احساس شکست نمیکردیم. همهٔ ما دنبال مقصر میگردیم که بار ناراحتی خودمان را سر آنها خالی کنیم؛ و ازقضا یکی از اصلیترین مقصرهایی که پیدا کردیم «خودمان» بودیم. اگر دنیا به کاممان نیست، دلیلش ضعفهای خودمان است. پس باید خودمان را بهتر کنیم. ولی تا کجا میتوانیم بهتر شویم؟ اصلاً از کجا معلوم که مقصر ما باشیم؟
پند و اندرز خودیاری تمایل دارد باورها و اولویتهای عصری را منعکس کند که به وجود آورده است. یک دهه پیش از این، قهرمان این حوزه کتابی بود از «روندا بایرن» استرالیایی به نام «راز» که سال ۲۰۰۶ منتشر شد. بایرن به مخاطبانش میگفت که اگر آرزویی را با ایمان کافی به جهان گسیل کنید، ممکن است محقق شود. کتاب «راز» که بیش از بیست میلیون نسخه از آن در جهان فروش رفت، شاهدی بود برای خوشبینیای غارتگر که مشخصهٔ سالهای منتهی به بحران اقتصادی بود. مردم رؤیاهای بلندپروازانهای داشتند و در روزگاری که پول آسان به دست میآمد، میدیدند که این رؤیاها ممکن است محقق شوند. اینجا بود که اقتصاد جهانی فروپاشید و بیدارمان کرد.
در دوران ما که نوآوری تکنولوژی بیوقفه ادامه دارد دیگر کافی نیست که تصور کنیم بهسوی وضعیت بدنی یا ذهنی بهتری در حرکتیم. اکنون باید روند پیشرفت را ترسیم کنیم، گامها را بشماریم، ریتم خواب را ثبت کنیم، برنامهٔ غذایی را اصلاح کنیم و اندیشههای منفی را بنویسیم، سپس دادهها را تحلیل کنیم و دوباره آنها از سر بگیریم. جایی که بشود موفقیت را سنجید، شکست را هم میشود اندازهگیری کرد.
•••
چگونه تا این حد خودشیفته شدیم و خودشیفتگی چه بلایی سرمان میآورد، کتاب «ویل استور» با فصلی هشداردهنده دربارهٔ خودکشی آغاز میشود. شیوع خودکشی در آمریکا و انگلیس استور را آشفته کرده است و ترس و شرمندگی را مقصر میداند که از ناتوانی در رسیدن به انتظارات بلندپروازانه ناشی میشود.
شرح ویل استور از اینکه چطور گرفتار این مخمصه شدیم سه مؤلفه دارد. اولی طبیعت است. استور مینویسد، ما همزمان جانوران قبیلهای هستیم که در دورهٔ شکار و گردآوری تکامل یافتیم و برای همکاری احترام قائلیم و درعینحال به دنبال مقام و منزلت هستیم، «تا همراه شویم و پیش بیفتیم».
دومی، فرهنگ است. این خط سیر از یونان باستان آغاز میشود. یونانیان انسان را حیوان ناطق میدانستند که باید بکوشد تا بالاترین تواناییاش شکوفا شود.
سومین و آخرین مؤلفه، اقتصاد است. در اقتصاد رقابتی جایی که کارگران از حمایتهای کمتری برخوردارند و راحتتر از همیشه میشود کنارشان گذاشت، بقا مستلزم آن است که سعی کنیم سریعتر و باهوشتر و خلاقتر باشیم. اگر تمام تلاشمان را نکنیم، از عهدهاش بر نخواهیم آمد.
روی هم رفته، با چشمانداز غمانگیزی روبهرو شدهایم. این پیامی از روی نومیدی نیست. برعکس، این چیزی است که ما را بهسوی روش بهتری برای درک خوشبختی راهنمایی میکند. وقتی متوجه شوید که همهٔ این کارها بهخاطر فشار است، وقتی پی ببرید فرهنگتان در تلاش است تا به کسی تبدیلتان کند که عملاً نمیتوانید باشید، کمکم میتوانید خودتان را از قید خواستههایتان رها کنید.
•••
آن کسانی که ضرورت «کار خودت را بکن» برایشان همچون تجملی است که از عهدهاش برنمیآیند شاید در کتابی از «سوند بریکمن» با عنوان «محکم باشید»، مقاومت در برابر جنون سرزنش خود تسلی خاطری بیابند. کتابی که نخستین بار سال ۲۰۱۴ در دانمارک، زادگاه بریکمن، منتشر شده و اکنون با ترجمهٔ انگلیسی «تام مکتارک» موجود است.
مسئلهٔ بزرگی که برینکمن در «محکم باشید» به آن اشاره میکند سرعت است. به نظر برینکمن، شتاب زندگی رو به افزایش است. ما در برابر روندهای زودگذر مربوط به غذا و مُد و سلامت تسلیم میشویم. فناوری مرز بین کار و زندگی خصوصی را فرسوده کرده است؛ انتظار میرود که همیشه آماده باشیم و بیشتر کار کنیم و توجه اندکی به محتوا یا معنای کار نشان بدهیم.
بیحرکتی دقیقاً همان چیزی است که پیشنهاد میکند انجامش دهیم. برینکمن میگوید دیوانگی ما برای بهترینبودن و بیشترین را داشتن، کافی است. وقتش رسیده که از متوسط بودنمان راضی باشیم.
برینکمن کتاب «محکم باشید» را در قالب راهنمایی هفت مرحلهای سازمان داده است. عنوان تعدادی از فصلها از این قرار است: «در زندگی روی امور منفی تمرکز کنید»، «کلاهِ نهگفتنتان را سرتان بگذارید» و «احساساتتان را سرکوب کنید». هدف این است که با عزمی آسوده این حقیقت را بپذیرید که فناپذیریم و نقصهایمان چارهناپذیر است.
برینکمن حکمت را در منابع دیگری میجوید که شگفتانگیزترند. او مینویسد «شاید در فرهنگ یهودی تخصصی نداشته باشم، ولی احساس میکنم پذیرش عمومیِ شِکوه و شکایت از زمین و زمان در واقع مجرای فرهنگیای است که شادمانی و رضایت عمومی را تغذیه میکند». میتوانم خیال برینکمن را راحت کنم که مفاهیمی همچون شادی و رضایت همگانی با ما بیگانه است، ولی اگر کار برینکمن با غرولند راه میافتد، بفرمایند و انجامش بدهند.
در هر صورت، نکتهٔ مهم واژهٔ «همگانی» است. برینکمن علاقهای ندارد به اینکه ما نسبت به خودمان چه احساسی داریم. توجه او معطوف به این است که با دیگران چگونه رفتاری میکنیم. کتاب برینکمن با اخلاق سروکار دارد و مفاهیم سنتی را میپسندد: شرافت، خویشتنداری، شخصیت، کرامت، وفاداری، ریشهداری، تعهد و عرف. مهمتر از همه، برینکمن نصیحتمان میکند که وظیفهشناس باشیم. فکر میکنم منظور از این حرف این است که وظیفه داریم با ضرورتهای ناخوشایند زندگی کنار بیاییم، حتی اگر احساس کنیم این ضروریات روزگارمان را سیاه کردهاند.
همهٔ اینها باعث میشود کتاب «محکم باشید» شکل محافظهکارانهای پیدا کند. حتی عبارت «محکم باشید» هم شاید کهنه به نظر برسد. برینکمن میتواند مانند پدری باشد که به نوجوان کجخلقش میگوید که باید در برابر دشواریها مقاومت کند. اما گاهی ممکن است شما هم بخواهید مانند آن نوجوان حاضرجوابی کنید. بخش عمدهٔ نصیحتهای برینکمن متناقض است. چطور ممکن است بتوانیم هم احساساتمان را سرکوب کنیم و هم روی امور منفی تأکید داشته باشیم؟ برینکمن مینویسد «ادعای من این است که، در فرهنگی که شتابِ همهچیز رو به افزایش است، گونههایی از محافظهکاری میتواند بهواقع رهیافتی رو به جلو باشد».
•••
مهمترین تناقض «محکم باشید»، که برینکمن هم بهخوبی از آن خبر دارد، این است که برای مشکلی همگانی راهحل فردی ارائه میکند. ترس از عقبماندن در جامعهای پرشتاب دلایل موجهی دارد، بهویژه در جامعهای مانند جامعهٔ ما که با کسانی که نمیخواهند ادامه بدهند، رفتار مهربانانهای ندارد.
اما لازم نیست با همهٔ حرفهایش موافق باشید تا پی ببرید که کتابش ارزش خواندن دارد یا خیر. با خواندن این کتاب اول از همه این احساس آرامش را خواهید یافت که آدمهای دیگری هم هستند که فشارها و نومیدیهای مشابهی را تحمل میکنند. این احساس همبستگی یکیدیگر از چیزهایی است که برینکمن برایش ارزش قائل است. شاید جلو رفتنمان کورمالکورمال باشد، اما در این کورمالی تنها نیستیم.
برینکمن نصیحتهایی هم دارد که به نظر میآید بد نیست، فوراً پذیرفته شوند. توصیه میکند که به پیادهروی در جنگل بروید و دربارهٔ عالم پهناور تأمل کنید. به موزهای بروید و به تماشای آثار هنری بپردازید، دنبال دانشی بروید که نتواند به هیچ طریقِ اندازهپذیری بهبودتان ببخشد.برینکمن همچنین می گوید، کتابهای راهنمای خودیاریتان را کنار بگذارید و بهجای آنها رمان بخوانید. من که مشکلی با این کار ندارم.
انتهای پیام