خرید تور تابستان

اضطراب ما از عبارت «موجودی کافی نیست»

طاهر اکوانیان، روزنامه نگار در روزنامه همدلی نوشت: همه ما که این روزها مجبور به خرید نیازهای روزانه هستیم با اضطراب مرتب موجودی کارت خودمان را بررسی می‌کنیم تا هم بتوانیم حساب‌وکتاب دقیقی از موجودی‌مان داشته باشیم و هم با احتیاط خرج کنیم که چند روزی بیشتر دوام بیاوریم تا در موقع خریدی واجب به ناگاه با رسید «موجودی کافی نیست» مواجه نشویم؛ اما این اتفاق به‌دفعات تکرار می‌شود چرا که کار از دست ما خارج است و این نگرانی و اضطراب هر دفعه زودتر از قبل شدت بیشتری می‌گیرد. سیر گرانی سرسام‌آور و روزانه چنان بر روان و اندام مختلف آدم فشار وارد می‌کند که به‌راحتی گرفتار تیک‌های عصبی و بدنی می‌شویم و بیشتر مکالمات روزمره در خانواده و با دوستان و آشناها و فروشنده‌ها و خریداران را صحبت در مورد این مسائل تشکیل می‌دهد. می توان گفت این شروع و مقدمه ویرانی است که به همین آسانی و راحتی ما را درگیر خودکرده و هر طرف که می‌رویم هم به نظر راه فراری از آن وجود ندارد؛ یعنی غم یا ماتم و دردی نیست که بتوان با مسکن یا قرص و آمپول آن را به فراموشی سپرد یا چیزی که بشود موقتی از دست آن فرار کرد. ما ناگزیریم که حداقل روزی یک‌بار و بیشتر خرید انجام دهیم و در این وضعیت اضطراب‌آور قرار بگیریم و اگر خانواده‌ای فرزند کم سن و سال هم دارد که اوضاع از این بدتر است چون نمی‌توان با جملات و کلمات بیهوده به او بفهماند که وضع از چه قرار است و چه اتفاقاتی افتاده است. زندگی خیلی از ما در شرایط خاصی قرارگرفته و با هر معیاری که بسنجیم چاره‌ای برای این وضعیت پیدا نمی‌شود و همین‌طور این بار دارد سنگین و بزرگ می‌شود تا جایی که با ادامه روند موجود به همین زودی خیلی از ما زیر آن می‌مانیم و قدرت برخاستن نخواهیم داشت. در صحبت‌ها و مواضع هر روزه مسئولان و دست‌اندرکاران این وضع اما خبری از این دغدغه‌ها و فشارها نیست و همه‌چیز به‌خوبی نشان داده می‌شود و برعکس مثل فاتحان افسانه‌ای مدام نوید آینده بهتر هست که از هر تریبونی به گوش می‌رسد. انگار ما در دو دنیای متفاوت و دور از هم به سر می‌بریم یا یکی از این دو وضعیت در خواب در حال رقم خوردن است. هر چه این تفاوت در اظهارات فاتحانه و زندگی معمول مردم بیشتر شود بی‌گمان برگشت به زندگی عادی روزمره مشکل‌تر از قبل خواهد بود و این شکاف ایجاد شده قربانیان بیشتری را از نظر جسمی و روانی به خود خواهد دید؛ اما این‌گونه که پیداست صدای خرد شدن استخوان‌ها و اعضای بدن و به هم خوردن روح و روان ما – که ظاهرا قرار نیست به گوش کسی برسد- شتاب شکل‌گرفته و فرجام خوبی در انتظارش نخواهد بود؛ وقتی قرار بر نشنیدن است و خود را به چیزهای دیگری مشغول داشتن. ما دل‌مشغولی اصلی نیستیم و این قصه تکراری تا اینجا به‌روشنی تمام زوایای خودش را نشان داده است.

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا