بازار توییتر فارسی زیر ذرهبین [+توضیح]
/ گفتگوی انصاف نیوز با زهرا طباخی و مازیار خسروی /
عطیه هوشمند، خبرنگار انصاف نیوز: در چند روز گذشته حرف از توییت فروشی سیاسی و غیرسیاسی کم نبوده. برخی اکانتهایی که ناگهان تصمیم به تعریف کردن از شخص یا موضوعی میگیرند و رفتارشان برای برخی کاربران این شبکهی اجتماعی سوالاتی را به همراه میآورد. این دست مسایل حواشی و شایعههای حول آن، کاربران را دچار این شبهه میکند که چهقدر از محتواهایی که در این شبکهی اجتماعی تحت تاثیرشان قرار میدهد سفارشی و فرمایشی است؟، عیار توییتهایی که از چشم میگذرانند زیر پوست «تایم لاین» چه قدر است و در این شبکه چند «کارمند» فارسی زبان که روسای گوناگونی دارند فعال هستند؟
از مصاحبهی دو هفتهی گذشتهی مهسا امرآبادی، روزنامه نگار سابق، با انصاف نیوز که در آن از خبرنگارهای شناخته شدهای نام برد که «برای استیضاح یک وزیر یا انتصاب معاون یک وزیر به صورت منظم در شبکههای اجتماعی توییت میکنند.» تا توییت اخیر یک فعال رسانهای اصولگرا یعنی محمدرضا اصنافی که با انتشار تصویری از پدیدهی «هر توییت 40 هزار تومان» پرده برداشت و آخرین مورد یعنی توییت «مهدی افروزمنش» که در آن ادعا شده است یکی از اپلیکیشنها برای جبران فضای منفی به راه افتاده علیه خود توییتی 8 میلیون هزینه کرده، واکنشها به موضوع توییت فروشی زیاد بود و البته دفعهی اولی نبود که به این موضوع پرداخته میشد.
اگرچه به تفصیل در گزارشی به توییتهای اخیر مرتبط با این پدیده پرداختهایم اما برای تکمیل این بحث باید به توضیحات آقای اصنافی در ادامه اشاره کرد که میگوید این مبلغ پرداختی متعلق به اکانتهای «درپیت» است و کل هزینهی پروژه یک میلیارد تومان بوده است. او در واکنش به اعتراض چندین کاربر که از او میخواستند سندی برای ادعایش ارائه کند نوشت: «این جدول هزینه اساساً هیچ ارتباطی با نهادهای نظامی و بخشهای جنگ نرم اون نداره و مربوط به یک نهاد فرهنگی است. کسانی که این رو فرصت حمله به حزب اللهی پیدا کردن بهتره سکوت کنند تا ماجرای قرارداد چرب و سنگین با ب-ع رو باز نکنم.» در انتها مشخص نشد این «نهاد فرهنگی» چیست که تنها در یک قلم، یک میلیارد خرج تبلیغات در توییتر میکند و چرا اصنافی خواسته بود با اشاره به ب-ع که البته جزییات هزینههایش مشخص نیست از حمله به حزب اللهیها دفاع کند؟
توییتهای چهل هزار تومانی سیاسی نبود
ب-ع به اعتقاد بسیاری -از جمله «صادق نیکو» فعال رسانهای اصولگرا در گفتوگو با خبرنگار انصاف نیوز- همان «بنیاد علوی»، خیریهی ثروتمندی است که چند کاربر طنزنویس توییتر فارسی ناگهان دست به انتشار توییت هایی در تمجید از فعالیتهای آن زدند و پس از مورد عتاب دیگران قرار گرفتن از انتشار آن عذرخواهی کردند که واضحترین و معروفترین مثال توییت فروشی و باندبازی اکانتهای توییتری بود.
نیکو در اینباره به انصاف نیوز گفت: «چیزی که من از آقای اصنافی شنیدم این بود که همانطور که «سید پویان حسین پور» در قالب توییت گفته بود، این جدول متعلق به یک سازمان دولتی بوده که به یک سازمان فرهنگی سفارش داده بود.»
توییتی که صادق نیکو به آن اشاره میکند، متعلق به یک اکانت رسانهای اصولگرا یعنی سید پویان حسین پور یا همان «آسید پویان» است که درتوییتی که توسط خود اصنافی هم بازنشر شد نوشته بود: «اگر آسیدمحمدرضای اصنافی معذوریت کاری نداشت و من هم به سید تعهد اخلاقی نداده بودم، الان اعلام میکردم که سند توییتی ۴۰هزارتومن، مربوط به کدام سازمان دولتیست، تا سیهروی شود هرکه در او غش باشد!»
نیکو در پاسخ به اینکه «آیا محتوای این توییتها سیاسی بوده؟» گفت: خیر، فکر میکنم میان یک سازمان دولتی با مجموعهی فرهنگی حزب اللهی قرابتی از نظر سیاسی نباشد که موضوع توییتهای سفارش داده شده به این سازمان فرهنگی سیاسی باشد.»
دربارهی انواع توییت فروشیهای مرسوم در پیغامی خصوصی در توییتر از صادق نیکو پرسیدیم و او در پاسخ آنها را به دو دستهی تجاری و سیاسی یا ایدئولوژیک تقسیم میکند و اعتقاد دارد اکثر توییتهای سیاسی برخلاف تصور عموم پولی نیستند: «توییت فروشی معمولا دو مدل هست. مدل اول تجاری است. یعنی جایگزین تبلیغات میشه. ممکنه پروموت کردن یک برنامه باشه یا تبلیغ یک مدل محصول تجاری. من این مدل تبلیغات و توییت زدن رو بد نمیدونم چون پولی که قراره صرف بیلبورد و بنرهای تبلیغاتی بشه صرف توییت زدن میکنند و اتفاقا توییتها ثمره بیشتری داره. ضمن اینکه میزان موفقیت اون کمپین تبلیغاتی در توییتر قابل سنجش هست. معمولا شرکتهای تجاریچون بخش خصوصی هستند نمیذارن پولهاشون حیف و میل بشه و بهترین استفاده رو میکنن.
ممکنه این وسط سازمانی به دلیل عدم شناخت فضای مجازی یا بیتوجهی مدیرانشون به هزینهها جایی بیش از حد پول خرج کنه که اون مقصر خود سازمان است. ولی من این دو مدل رو توییتهای تجاری میدونم چون پول جایگزین بنرهای تبلیغاتی میشه.
مدل دوم اما توییتهای سیاسی یا ایدئولوژیک هست. برخلاف تصور این مدل توییتها معمولا پولی نیست. چون انگیزههای ایدئولوژیک پر رنگ هست و اصطلاحا توییتریها برای باورهاشون حاضرن مفتی توییت بزنن»
او در ادامه مینویسد: «البته ممکنه این وسط سازمانها یا احزاب و گروهها حاضر باشن پولی برای توییتهای سیاسی خرج کنند. اگر پولی خرج بشه این پولها به اکانتهایی میرسه که کمپین یا هشتگ رو کلید میزنند ولی سیاهی لشگرهای سیاسی یک ریال هم بابت توییتها و هشتگهاشون پولی نمیگیرن و عملا از ابعاد مالی توییتها خبر ندارند. البته این به معنی این نیست که هشتگها همگی پولی هستند و اکانتهای هشتگساز بابت توییتهاشون حتما پول میگیرند. اتفاقا کمترین پول در همین حوزهها خرج میشه. چون خیلیها رو میشه با علایق سیاسی تحریک کرد و اینکار از پول خرجکردن کمهزینهتر هست.»
اکانتهای طنزنویس و ریپورتاژ آگهی
جمعی از اکانتها یا به اصطلاح این شبکهی مجازی «باندی» از اکانتهایی که به خاطر توییتهای طنزشان دنبال کنندهها و طرفداران زیادی دارند، پس از اعتراضها به تبلیغ بنیاد علوی، پنهان نمیکنند که توییتهای پولی مینویسند و آن را با یک آگهی از تعرفهی توییت هایشان عمومی کردند. این تبلیغ در توییتر دست به دست میچرخد و شماره تلفن درج شده به نظر میرسد متعلق به اکانت «کروموزوم 11» است.
او در پاسخی تلگرامی به خبرنگار انصاف نیوز البته تعرفههای درج شده در این آگهی را قدیمی عنوان میکند و میگوید «هرپکیج» توییت -که شرح تعداد آن در تصویر مشاهده میشود- از پنج میلیون و 500 هزار تومان شروع تا نه میلیون و 300 هزار تومان خرج برمیدارد. [کاربر کروموزوم 11 در تماسی با انصاف نیوز توضیحاتی در مورد موارد مطرح شده در این گزارش ارائه داد که در ذیل میآید] [لینک]
جدا از مورد تبلیغ بنیاد علوی، به نظر میرسد از دیگر توییتهای تبلیغی این گروه در توییتر، تبلیغ فیلم «سمفونی نهم» ساختهی محمدرضا هنرمند در زمان جشنواره فجر سال 97 با تعریفهای مثبتی از این فیلم بود. این توییتها باوجود اینکه آگهی تبلیغاتی بودنشان مشخص نیست و از این نظر قابل انتقاد است اما با توجه به گفتههای زهرا طباخی در ادامه این گزارش به نظر نمیرسد سهم هنگفتی از گردش مالی «توییتهای پولی» را در بر بگیرد یا تاثیر خاصی بر جنجالهای سیاسی و رسانهای مرسوم در این شبکه داشته باشد.
این تصویر را چند روز پیش علی رجبی در توییتر منتشر کرده است
گفتگو با مازیار خسروی و زهرا طباخی
دراینباره با دو فعال رسانهای اصولگرا و اصلاح طلب گفتوگو کردیم. زهرا طباخی فعال رسانهای اصولگرا و مازیار خسروی روزنامهنگار اصلاح طلب که هرکدام بیش از 15 هزار فالوئر دارند و از چهرههای شناخته شدهی این شبکهی اجتماعیاند دربارهی توییتهای پولی و باندهای مربوط به آن به سؤالات انصاف نیوز پاسخ دادند.
زهرا طباخی که همهی نهادها و طیفهای سیاسی مختلف را در توییت فروشی سهیم میداند، با انتقاد از مصرف بودجهی عمومی برای انتشار توییتهای سفارشی، بخشی از این شکل از تبلیغات غیرمستقیم را چندان بد ندانسته و میگوید آن چیزی که در این پدیده قابل دفاع نیست ترول و تخریب هدفمندی است که در آن دادهها اعتبارسنجی نشده و جریان پشت هر اعتراض و حمله مشخص نمیشود. او که تمایل ندارد به نمونههای توییت فروشی باندهای مختلف اشاره کند به این اعتراض میکند که چرا برخی نهادها به جای ایجاد مرجعیت رسانهای از طریق چهرههای قابل قبول دست به استفاده از اکانتهای فیک میزنند.
مازیار خسروی نیز که عنوان میکند اطلاع دقیقی از گردش مالی این پدیدهی رایج در دعواها و تولید محتواهای سیاسی ندارد دلیل ایجاد این مناسبات را پایین آمدن ضریب نفوذ این روزنامهها دانسته و اشکال این روابط را پیچیدهتر از این میداند که با «هر توییت چند تومان» قابل توضیح باشد.
مازیار خسروی: ماجرا پیچیدهتر از توییتی 40 هزار تومان است
انصاف نیوز: فکر میکنید چرا پدیدهای مانند توییت فروشی رخ داده و ابعاد این موضوع به چه اندازه است؟
مازیار خسروی: روزنامهها ضریب نفوذشان را در کشور از دست دادهاند. هم تیراژشان پایین آمده است و هم مخاطبانشان کاهش پیدا کرده. عوامل بسیاری در این مساله دخیل است. از گرانی کاغذ تا ضعف ساختاری خود روزنامهها. از طرفی ضریب نفوذ شبکههای اجتماعی بسیار افزایش پیدا کرده است. این باعث شده آدمهایی، چه از سیاسیون و چه کسانی که دستی در کار تجارت دارند به این نتیجه برسند که به جای تبلیغات مستقیم در روزنامهها، به شیوهی ارزانتر و موثرتری روی بیاورند که حضور در شبکههای اجتماعی است.
متاسفانه اقتصاد و سیاست در ایران به شدت به هم آمیخته شده است یعنی جایی که قدرت هست، پول و ثروت هم وجود دارد و این دوتا با هم همپوشانی پیدا کرده است. وقتی هم خریدار باشد فروشنده هم برای آن کالا پیدا میشود. من اصلاً به شخص خاصی اشاره نمیکنم اما در توییتر که به نسبت فضای جدیتر و سیاسیتری دارد، این قضیه بیشتر از شبکههای اجتماعی دیگر وجود دارد. راههای پیدا کردن این نوع اکانت ها هم اولاً دنبال کردن حسابهای آدمهای پرفالوئر و دیگری لشکر فیکها و ریتوییت کردنها و کارهای تیمی و به قولی باندی است. سمت «ارزشیها» هم به شدت این کار را میکنند.
براندازها با اکانتهای ناشناس میآیند و توجیهشان این است که «ما امنیت نداریم.» خندهدار اینجا است که کسانی که ارزشی هستند و از اصول نظام به قول خودشان دفاع میکنند هم با اکانتهای ناشناس میآیند. همیشه این ابهام باقی میماند که شما که مسالهی امنیت ندارید، شما چرا با اکانتهای ناشناس در شبکههای اجتماعی حضور دارید؟
در این مورد به اکانتهای به اصطلاح ناامن هم اشاره میکنید؟
به هرحال اکانت فیک از اکانت ناامن متفاوت است. ممکن است باندی وجود داشته باشد و دهها اکانت در آن باشد و فردی قرارداد نانوشتهای ببندد که من فلان مساله را در حوزهی سیاسی مطرح میکنم یا در حوزهی تجاری فلان برند را مطرح میکنم. تعداد زیادی اکانت ناشناس هم وجود داشته باشد. حال در حوزهی تجاری به یک صورت است و در حوزهی سیاسی شکل دیگری دارد. یک شکل دیگر این قضیه این است که با اکانتهایی که فالوئر بالا دارند وارد برخی روابط مالی میشوند. من هم مثل همه این رقمها را شنیدهام. گمان نمیکنم مساله به این سادگی باشد که معاون وزیری با یک نفری قرارداد ببندد که به خاطر این توییت اینقدر به شما میدهم. به نظر من این قضیه پیچیدهتر از این حرفهاست و منافع این آدمها از این طریق تأمین میشود. یعنی فردی اگر برای یک وزارتخانه تبلیغ کند برای آن آدم بعداً کار جور میکنند یا رانت و مجوز به او میدهند.
درواقع به جای اینکه توییتی 40 تومان بدهند از آنها به عنوان روابط عمومیشان استفاده میکنند و در جاهای مختلف به آنها سمت میدهند. از آن طرف بسیاری از حسابهای ارزشی را که میبینیم اینها شاغل هستند و مشخصاً به صورت سیستماتیک کار میکنند و یا مشخص است در نهادی شاغل هستند. حضور در توییتر بخشی از کار آنهاست و به عنوان بخشی از وظیفهی سازمانیشان تعریف شده است که در توییتر فعال باشند.
برخی هم اینقدر این قضایا را به صورت رو و وقیحانهتر بازی کردهاند که برای همه واضح شده است؛ اما گروهی دیگر کمی هوشمندانهتر عمل میکنند و ردپایی هم از خودشان به جای نمیگذارند. در هر مسالهای هم جریانسازی میکنند و سعی میکنند آدمهای بی طرف -که به اصطلاح انتخاباتیاش رأی خاکستری نامیده میشود و نظر خاصی ندارند- را به سمت خودشان سوق بدهند. در این سمت (اصلاح طلبها) فکر نمیکنم به این صورت حق التحریریهای به آنها پول بدهند و بیشتر برای آن سمت (اصولگراها) است که سازمانی است. گاهی برخی از این جریانها که توییت میزنند حتی کلماتی هم که استفاده میکنند شبیه به هم است! مشخص است جایی چندنفر دور هم نشستهاند و 200 تا حساب دارند و در این حسابها چند توییت را با پس و پیش کردن کلمه منتشر میکنند.
از رقمهایی که با این اکانتها رد و بدل میشود اطلاع دارید؟
اطلاع دقیقی ندارم و هرچه هست از شنیدههاست که همه شما هم شنیدهاید. اما فکر نمیکنم کسی که بالای ده هزارتا فالوئر دارد، توییتی 40 هزار تومان بزند و ممکن است نفع بزرگتری ببرد. مسوول روابط عمومی جایی شود یا قراردادی ببندد. مگر چند توییت چهل هزار تومانی میتواند در یک ماه بزند؟ به هرحال حسابش بیاعتبار میشود. اطلاعاتی که آن آقا [محمدرضا اصنافی] منتشر کردهاند نمیگویم غلط است اما همهی ماجرا نیست و مقداری ممکن است آدم را به اشتباه بیاندازد. سران ارزشیهایی هم که آن سمت توییت میکنند هم نفع بزرگتری از توییتی چهل هزار تومان میبرند و شاید به قول خودشان افسران جنگ نرمشان پولهای بیشتری بگیرند و سربازها توییتی چهل هزار تومان بگیرند.
خانم امرآبادی در مصاحبهای با انصاف نیوز دربارهی برخی ثروتهای هنگفت اهالی رسانه که در قالب توییتی به آن پرداخته بودند، به موضوع توییت فروشی هم اشاره کردند. اما مگر چقدر برای این افراد توییت کردن سود مالی دارد که چنین ثروتهایی به هم بزنند؟
موردی که ایشان به آن اشاره کرده بودند [روزنامه نگار ساکن پنت هاوسی در فرشته] را من میشناسم. منظور او از این فرد اصلاً توییت کردن نیست. ماجرای آدمی که ایشان از او صحبت میکند راجع به این است که براساس روابطی که در برخی حوزهها دارد به چنین ثروتی رسیده است. به هرحال سخت است که آدم روزنامه نگار بماند و وقتی فردی روزنامه نگار میشود دربهای زیادی به رویش گشوده میشود و با آدمهای قدرتمند ارتباط میگیرد. اینکه شما روزنامه نگار سالم باقی بمانید اصول اخلاقی سفت و سختی میخواهد. روابطی ایجاد شده که این افراد در طول این سالها به سمتهایی وصل شدهاند و منابعی گرفتند و نه اینکه از طریق توییت کردن ثروتی به هم زده باشند.
جنگ و کشمکش های سیاسی در توییتر درحال حاضر فضای آن را غیرقابل اعتماد یا ناامن نکرده است؟
طبیعتاً این اتفاق میافتد. من به همکارانم توصیه میکنم که بدانیم در عصر گسترش شبکههای اجتماعی اینکه همه هر حرفی را میزنند، اتفاقاً جایگاه خبرنگار را اگر حرفهای باشد محکمتر میکند. چون مردم که وارد شبکههای اجتماعی میشوند با انبوهی از خبرهایی مواجه میشوند که نمیتوانند آن را راستی آزمایی کنند. اگر این افراد برای جایگاه حرفهایشان ارزش قائل باشند خودبهخود میتوانند اعتبار ایجاد کنند و مردم نهایتاً به آنها رجوع میکنند. روزنامهنگاری در عصر ارتباطات شبکهای مخاطرات و فرصتهای زیادی دارد و فرصت آن به نظر من این است که روزنامه نگار اعتبار رسانهای خودش را حفظ کند تا در بلند مدت در میان انبوه خبرهای درست یا نادرست یا تحلیلهای پرت و پلا و آغشته به منافع اقتصادی و سیاسی به او اعتماد کنند.
آدمی مثل من اگر موردی هم باشد آخرین نفری هستم که از آن خبردار میشوم و اگر شنیده باشم هم از شنیدههایم هم نمیتوانم نقل کنم چون براساس اصول حرفهای این شغل حداقل باید با دو منبع آن را چک کنم. تنها میتوانم تحلیل شخصی خودم را ارائه کنم که برخی از این جریانهایی که در فضای مجازی شکل میگیرد به صورتی است که نمیتواند خود به خودی باشد. از آنور آب هم شکل میگیرد. شما ممکن است چیزی راجع به خاندان رضا پهلوی بگویید و ناگهان با سیلی از فحاشی مواجه میشوید. از طرف ارزشیها هم ممکن است حمله صورت بگیرد. فکر میکنم در حال حاضر عرصه برای روزنامه نگار اصلاح طلب تنگتر از هر زمان دیگری است. هیچوقت وضعیت برای آنها به این سختی نبوده به این خاطر که از دو جانب تحت فشار هستیم، یکی از جانب براندازها و سلطنت طلبهای آنور آب و یکی هم از جانب ارزشیها به شدت تحت حمله و فحاشی هستیم.
زهرا طباخی: همهی نهادهای قدرتمند در فضای مجازی باند دارند
انصاف نیوز: بحث «توییت فروشی» این روزها از سوی افراد مختلفی عنوان میشود، شما به عنوان یک فعال رسانهای که در توییتر هم فعالیت داشتهاید تا به حال به چنین روابط مالی و انتشار توییتهای هدفمند برخوردهاید؟
طباخی: تبلیغات تجاری یا پرسونال برندینگ در شبکههای اجتماعی از قدیم وجود داشته است. پیش از این تنها کسانی در این حوزه کار میکردند که ما به آنها به اصطلاح «تایم لاین غیرسیاسیها» میگفتیم که در دو حوزهی تجاری و پرسونال برندینگ برای شخصیتها کار میکردند. معمولاً اکانتهای سیاسی این کار را نمیکردند و به نوعی کسرِشان خودشان میدانستند که دست به چنین کاری بزنند. اکانت های سیاسی نزدیک انتخابات معمولاً در این حوزه فعال میشدند و بودجههای خوبی هم برای این کار دریافت میکردند. اما اخیراً شاید به این علت که بودجهی سازمانها کم شده است یا سهم برندینگ برندها یا شخصیتها در حوزهی تجاری و اقتصادی کم شده است، چهرههای سیاسی و باندهایی که درست کردند و مجموعه اکانتها و کاربرانی که زیرنظرشان کار میکنند مقداری به سمت رقابت با تیمهای تجاری که از قدیم فعال بودند شیب پیدا کردهاند. حتی برای مثال حدود 5 ماه پیش هجمهای وجود داشت که نرخ و اسامی تایم لاین غیرسیاسیها از سوی برخی در تایم لاین سیاسی افشا شد.
الان که من به آن صحنه نگاه میکنم به نظر میآید این افشاگری در راستای همان رقابت بوده است. یعنی تیم آن اکانتهای معمولی را سوزاندند که پروژههای آنها را بگیرند. ما هم اگر درحال حاضر مقداری در تایم لاین سیاسیها دقیق بشویم میبینیم برخی برنامههای تلوزیونی، با شارژ مالی برخی از تهیه کنندهها یا برای برخی شخصیتها تبلیغ میکنند. پیش از این شخصیتهای سیاسی خیلی در این کار معمول درگیر بودند اما برای مثال به تازگی دیده میشود که مدیر یک سمن ثروتمند پول میدهد و یکسری از سیاسیون و اکانتهای سیاسی مشکوک در توییتر کارهای او را تبلیغ میکنند.
منظورتان خیریههاست یا نمونههای دیگری از سازمانهای مردم نهاد دیگر را هم دربرمیگیرد؟
سازمانهای مردم نهاد هستند. افرادی که تمایل دارند خودشان را چهره کنند، به این نیت که در میان مدت نامزد انتخابات شورای شهر یا امثال این بشوند، یا میخواهند یک برنامه تلویزیونی را بگیرند، یا چهرهی محبوبی هستند و میخواهند محبوبتر شوند و برنامههای بیشتری بگیرند. برخی میخواهند اطلاعرسانی پیرامون برنامههایی که دارند داشته باشند و برخی هم هدفشان کنترل است، یعنی همان فضای قدرت رسانه را مدیریت کنند که علیهشان جریانی شکل نگیرد یا اگر جریانی علیهشان شکل گرفته آن را مدیریت یا سرکوب کنند یا فضاسازی کنند که اقداماتی را که در آینده میخواهند پیش ببرند را تسهیل کنند. برای مثال اگر یک سمن میخواهد فضاسازی کند که قانونی مربوط به حقوق کودک را تغییر بدهد، از بستر توییتر استفاده میکند و موضوعاتی را که لزوماً ساختگی هم ممکن است نباشد را طرح میکند. البته موردی که ساختگی باشد هم کم نداشتیم.
این شامل کسانی هم میشود که بیرون از گود و به اصطلاح بدون تیم ماندهاند. برای مثال در صدا و سیما مجری هست که به هردلیلی بدون برنامه مانده است. این فرد «شارژ مالی» میکند و دو یا سه باند توییتری با این هدف برایش فضاسازی میکنند که دوباره بتواند برنامه بگیرد. این چیزها وجود دارد و لزوماً هم بد نیست. به هرحال اکانتهای سیاسی هم شاید اینکه خودشان پروژه بگیرند بهتر از این باشد که از بیت المال ارتزاق کنند. به نظر من زمانی که اینها از بودجهی عمومی تأمین میشوند خیلی بدتر است.
یعنی الان موج توییتری وجود دارد که از بودجهی عمومی و بیت المال برای آن هزینه شود؟
بله، بسیار زیاد. ترجیح میدهم خیلی در این زمینه صحبت نکنم زیرا گروههای متعددی هستند و بودجههای هنگفتی هم دارند. بعضی افشاگریها هم در فضای توییتر علیه اینها انجام شده است.
پس این قضیه به نهادی خاص مثل دولت یا یک طیف سیاسی محدود نمیشود. درست است؟
بله، دولت که طبیعی است و قطعاً مقداری هزینه میکند. وزرا و وکلا به صورت اختصاصی برای خودشان تیم دارند. غیر از آن هم سازمانها و نهادهای دیگر در این زمینه دارند برای خودشان فعالیت میکنند. یا باند و تیم اختصاصی خودشان را دارند یا به صورت مناسبتی تیمهایی که هستند را شارژ مالی میکنند که پروژهای را برایشان انجام بدهند.
میان صحبتهایتان گفتید برخی از این شکل حرکتها لزوماً بد نیست، البته این جمله درمورد هشتگهای غیرسیاسی به کار برده شد. اما درمورد جریانهای سیاسی، به صورتی که پیش از این گفته شد برای مثال برای تأثیر گذاشتن روی استعفای یک وزیر دولت هم قابل توجیه و دفاع است؟
اگر در حد کارسازی حزبی مانند آن چیزی که در رسانههای مکتوب هم انجام میشود باشد، به نظر من مسالهای ندارد و جزیی از فضای حزبی و سیاسی زنده کشور است. آن چیزی که بد است تخریب و ترول هدفمند است. یعنی سوژهی تخریبی را انتخاب کنند که سیاسی، اجتماعی یا فعال فرهنگی، سازمان، نهادی خاص یا دولت باشد و به صورت مکرر علیه او در فضای مجازی تولید محتوا کنند. باتوجه به اینکه بستر این شبکهها در اختیار حاکمیت نیست و امکان دخل و تصرف در آن وجود ندارد شاهد رشد فزایندهی فضای تخریبی در اینها هستیم. ترول برخلاف کشورهای پیشرفتهی اروپایی هنوز در کشور ما ممنوعیت قانونی ندارد. یعنی میبینیم یک نمایندهی مجلس و حتی رییس جمهور، چهرهها و نهادهای مختلف و حتی مراجع عظام تقلید و حوزههای علمیه به بهانهای، چه حق و چه ناحق، مورد تخریب و ترول هدفمند قرار میگیرند. این خیلی بد است.
اگر ما به موضوعی انتقاد داریم باید کار رسانهای آشکار و سالم دربارهی آن انجام شود. مثل موردی که ما در رسانههای مکتوب میبینیم. یک مقاله برای مثال در انتقاد از بودجههای حوزههای علمیه نوشته میشود و آخر مطلب راهبرد میدهد و نویسنده و جریان سیاسی که پشت این مطالبه قرار دارد مشخص است و هیچ اشکالی هم ندارد. اما اینکه یکسری اکانت فیک و بدون هویت یک دفعه تخریب هدفمندی را کلید میزنند و دادههایی هم که منتشر میشود اعتبارسنجی نمیشود و مرجعی خودش را ملزم به این نمیداند که دادههایی که در شبکههای اجتماعی وجود دارد را بررسی کند، اینها مذموم است. یا اینکه یک سازمان که اتفاقاً داعیهدار ارزشها و انقلاب اسلامی است و از بودجهی بیت المال تغذیه میشود علیه دولت یا سازمانهای حاکمیتی به صورت مکرر فضاسازی میکند. به نظر من باید شورایعالی فضای مجازی به این موارد ورود کند و جلوی ترول و تخریب را به صورت قانونی بگیرد زیرا باندها عملکردشان خیلی به مدت طولانی پنهان نمیماند. بعد از چند عملیات و پروژه اکانتها و سرتیمهای اینها مشخص میشود و به هرحال اطلاعات آنقدر از منایع مختلف درز پیدا میکند که پنهان نماند.
جدا از ترول و تخریب، روزنامه نگاران و اصحاب رسانه باید به طور معمول با انگیزهی شرافتمندانهی افشای حقیقت و مستقل از اصحاب قدرت فعالیت کنند، با توجه به اینکه گفته میشود برخی اصحاب شناخته شدهی رسانه هم درگیر این روابط مالی هدفمند هستند این وضعیت قابل انتقاد نیست؟
به نظر من بهرهمندی روزنامه نگاران از هرنوع فعالیت رسانهای که شفاف و قابل نظارت و در قالب همان کار حزبی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی باشد اشکالی ندارد. کما اینکه وقتی در روزنامه هم مقاله و گزارش مینویسیم پولش را میگیریم و این ایرادی ندارد. قرار نیست روزنامه نگار مجانی کار کند. اما اگر چنین بستری شکل گرفته است بهتر است شفاف باشد. کمااینکه حرفهایها متوجه میشوند فلان روزنامهنگار با فلان وزیر یا سازمان کار میکند. ایرادی هم ندارد اینها مشخص باشند. همانطور که وقتی برای روزنامه مینویسیم کسرِ شانمان نیست که بگوییم روزنامه نگار فلان روزنامه هستیم. که آن روزنامه برای آن حزب است و این را به عنوان رزومهی خود مینویسیم.
چرا اینکه یک روزنامه نگار با یک مقام سیاسی در پشت پرده تبانی کند با زمانی که به صورت آبرومندانه دستمزد محتوای ارزشمندی را که تولید کرده دریافت میکند را نمیشود از هم متفاوت دانست؟
به کاری که گفتید مزدوری میگویند. مزدوری مهم نیست در چه بستری انجام شود، کار بد کار بد است. چه بستر رسانههای مکتوب و چه رسانههای آنلاین. بستر اینجا مهم نیست و چیزی که مهم است کیفیت، نوع کار و اهداف کار است. تخریب و ترول و فضاسازی بیهوده و هرزرفت رسانهای در هر محیط رسانهای بد است. کما اینکه میگوییم روزنامههای زرد داریم و روزنامههایی که صرفاً حاشیه سازی میکنند. اما در فضای مجازی هم چون پنهان کاری میکنند، مشخص نیست. برخی از اکانتهای پرفالوئر اصلاً روزنامه نگار نیستند اما الان خودشان را به عنوان چهرهی رسانهای معرفی میکنند و مرجعیت رسانهای در فضای آنلاین از بین رفته است که بد است. کسی که پول میگیرد تخریب و ترول کند فعال رسانهای نیست و مزدور رسانهای است.
اگر فقط بخواهیم به حوزهی سیاسی بپردازیم، اطلاع دارید در این باندهای توییتری گردش مالی به چه اندازه است؟ گفتهها و شنیدهها حاکی از این است که برخی فعالان رسانه ثروت قابل توجهی را به هم زدهاند، مگر چه قیمتهایی تعیین میشود که ممکن است برخی به این ثروتهای هنگفت برسند؟
افراد و باندها قیمتشان با هم فرق میکند. بسته به اینکه فرد برندش چطور باشد یا چه مقدار اکانت در اختیار داشته باشد و چه مقدار قدرت فضاسازی داشته باشد، هزینهای که دریافت میکند متفاوت است. معمولاً توییت فروشی به این شکل نداریم و آن کمپینها هستند که قیمتهایشان خیلی سنگین است و کسانی که پروژههای بیشتری داشته باشند مقدار بیشتری میگیرند و نرخ توییت هایشان به صورت تصاعدی افزایش پیدا میکند. اطلاع دقیقی ندارم و نرخ دستم نیست! (میخندد) اما میشود حدس زد که از چند ده میلیون شروع میشود.
موضوعات دستور کار این کمپینهای سیاسی معمولاً چیست؟
شامل همه چیز بوده است: تخریب چهره، برندسازی، برندینگ و ری برندینگ. که هم شامل فعالیتهای مثبت و هم منفی میشود. اگر مورد خاصی را بگویید میشود بهتر بررسی کرد که چه اکانت هایی درگیر بودهاند و…
یکی از خبرنگاران اصولگرا به تازگی در توییتر از اکانتهای فیکی نام برد که به صورت سازمان یافته برای مقابله با اکانتهای مجاهدین خلق و سعودی به کار گرفته شدند که -به گفته خودش- این پروژه شکست خورده است، از طرف دیگر این روزها اصطلاحی در این شبکه اجتماعی به نام «اکانتهای ناامن» مصطلح شده که اشاره به تعداد زیادی اکانت به ظاهر سازمان یافته دارد که به تازگی تأسیس شده، تعداد بالایی فالوئر و فالویینگ دارند و سؤالهای زرد و جنجالی میپرسند که بتوانند واکنش حداکثری جذب کنند. آیا اکانتهای فیک سازمان یافته از طرف برخی نهادها در توییتر به کار گرفته میشود؟
فکر نمیکنم که احساس شکست کنند. این پروژه با قدرت ادامه دارد و سازمانها و نهادها هم پشتش هستند. اسم نمیبرم اما همهی گروهها، سازمانها و نهادهای قدرتمند در فضای مجازی باند دارند. وجود تعدادی اکانت فیک طبیعی است. یعنی افرادی هستند که به هردلیلی از حکومت میترسند یا افراد عادی هستند که دوست ندارند به نام خودشان فعالیت کنند. این تعداد مسالهای جدی نیست. مهم این است که اگر قرار بوده از ارزشها، نهادها و سازمانهای داخلی دفاع شود چه لزومی دارد که اصلاً چهرهمان را بپوشانیم و اکانت فیک بسازیم؟ این هیچ دلیلی ندارد.
یک علت اینکه سازمانها و نهادها به این سمت رفتهاند این است که رفتار سایبری ما کپی برداری از رفتارهای براندازان و گروههای ضدنظام است. واقعاً این طور است که از منافقین و گروههای برانداز یاد گرفتهاند و فکر میکنند به جای تربیت مرجعیت رسانهای چهرههای شاخص باید اکانت فیک بسازند.
اکانت فیک اولین مشکلی که ایجاد میکند این است که مرجعیت رسانهای را از بین میبرد. یعنی شما با نخبهای طرف نیستید که در حوزهی رسانه آموزش دیده باشد و خودش را ملزم به رفتار حرفهای بداند. براین اساس هرکاری که کند مسوولیت و نظارتی هم ندارد و نهادهایی مثل شورای عالی فضای مجازی اصلاً از این فضا جا ماندهاند و رصدی که در این فضا صورت میگیرد رصد تخصصی نیست. نتیجهاش این شده است که میبینیم و وقتی شفافیتی هم وجود نداشته باشد، اوضاع همینطور بدتر میشود.
توضیح تکمیلی کاربر کروموزوم ۱۱
کابر توییتر کروموزوم 11 در تماسی با انصاف نیوز به بخشی از گزارش «بازار توییتر فارسی زیر ذرهبین» که به گروهی که کمپینهای تبلیغاتی راه میاندازند اشاره کرده بود انتقاد کرد و توضیحات دربارهی فعالیتهایشان و مسایل مطرح شده در این گزارش ارائه داد.
کاربر کروموزوم 11 به انصاف نیوز گفت: اولا شما هیچ مصاحبه ای با بنده انجام ندادین و خبرنگار شما در قالب مشتری از ما قیمت پرسیده و ما جواب دادیم و هیچ معرفی صورت نگرفته که خبرنگار انصاف نیوز هستند و اینکار غیر اخلاقی و غیر حرفه ای بود دوم اینکه کل این خبر واقعیت توییتر نیست و به نظرم شما با کسانی صحبت کردهاید که درکی از واقعیت توییتر ندارند. آن بخشی که مربوط به ماست هم غیر منصفانه است و بخش کوچکی از کاری که ما انجام میدهیم را برجسته شده که گفته شود اینها آدمهای جریانسازیاند. گروه ما اصلا «باند» نیست. هرکس در توییتر فالوئرهایش بالا باشد مثل اینستاگرام میتواند تبلیغات کند مثل اینستاگرام و در همه جای دنیا این موضوعی عادی است. در بخشی از گزارش شما که به گروه ما اشاره کردهاید به بدترین حالت ممکن از ما صحبت شده است.
او در ادامه دربارهی فعالیتهایشان توضیح داد: ما برای تعداد زیادی کسب و کار تا بهحال در توییتر تبلیغات کردیم؛ از اسنپ، تپسی، دیجیکالا، بامیلو تا هر شرکت اینترنتی که بهنظرتان میرسد را ما برایش تبلیغات کردهایم. در گزارش شما بدترین تجربهی کاری که داشتیم و همانموقع هم درموردش توضیح دادهایم برجسته شده است.
این کاربر توییتر دربارهی موضوع تبلیغ برای بنیاد علوی توضیح داد: ما توضیح دادیم که ما اصلا نمیدانستیم که بنیاد علوی چیست؟ ما تعدادی کاربر عادی هستیم و 7-8 سال است در توییتر فارسی توییت میکنیم و اکثر محتوای توییت ها طنز و روزمره نویسیت و اصلا فاز سیاسی هم ندارند. شاید گاهی نقدهایی میکنند اما فاز سیاسی ندارند. تماسی گرفته شد که برای خیریهای تبلیغ کنید، ماهم گفتیم باشد؛ تازه بخاطر خیریه بودنش تخفیفی هم در نظر گرفتیم و اصلا اطلاع نداشتیم که داستانشان چیست. بعد که مشخص شد ریختند سر ما و ما هم توضیحاتمان را ارائه کردیم.
او در ادامه با انتقاد از انتشار لیست قیمتهای این گروه در گزارش که پیش از این از سوی «علی رجبی» در توییتر منتشر شده بود گفت: مشکل دوم آن چیزی که شما منتشر کردید این است که لیست خصوصی که برای مشتریهایمان میفرستیم را منتشر کردید؛ همانموقع یکسری اکانت برانداز آمدند سناریو سازی کردند و گفتند ما میخواهیم تبلیغات بگیریم وتعرفهتان چیست. این نقشهی یکسری برانداز بوده که میخواستند آن را پخش کنند و بگویند اینها پول میگیرند جریانسازی میکنند؛ ما هیچ جریانسازی سیاسی انجام نمیدهیم و برای هیچ شخصی توییت نمیزنیم؛ اگر کسی بگوید که فلان توییت من را ریتوییت و… کنید ما چنین کارهایی نمیکنیم و حوزهی کاریمان تنها مراودات تبلیغاتی با صاحبان کسب و کارهای اینترنتی است. یا مسایل فرهنگی را تبلیغ میکنیم، مثل کنسرت و فیلم و… دیگر چک هم نمیکنیم که پشت پردهی آن فیلم یا آلبوم چیست، تنها چیزی که از سوی ما چک میشود این است که ببینیم در جایی رسمی پخش شده یا نه. شما در مطلبتان تنها به بنیاد علوی اشاره کردهاید و این غیر منصفانه بوده است چون همون موقع ما گفتیم اطلاع نداشتیم و پاک کردیم توییت هارو
این کاربر توییتر تاکید کرد: شما باید با کسانی صحبت میکردید که در متن داستان است و میداند توییتر چیست. این بچههایی که خیال میکنید تنها طنز نویسند از ابتدا در توییتر بودهاند و بعدا این وزرا و وکلا و خبرنگاران آمدهاند و معمولا هم با نگاهی باندی و حزبی به همه چیز نگاه میکنند، چون در مسایل سیاسی همه چیز اینگونه است خیال میکنند که در کل توییتر هم فعالیتها به همین منوال است.
او با تاکید بر اینکه استفاده از عنوان «باند» برای این گروه صحیح نبوده است توضیح داد: حتی اعضای این گروهی که شما لیستش را منتشر کردید خیلیهایشان اصلا همدیگر را فالو هم ندارند، خیلیهایشان اصلا به لحاظ اعتقادی ممکن است با هم مشکل داشته باشند؛ اما نکته این است که چون اینها فالوئرهایشان بالاست کسب و کارها میخواهند که اینها برایشان تبلیغات کنند و این هم چیز عجیبی نیست. از همان ابتدا که ما در توییتر تبلیغات میکردیم انگار همه با این موضوع مشکل داشتند و جو توییتر چندان در مواجهه با این موضوع مساعد نبود.
او در مورد ماجرای «توییتی 40 هزار تومان» که اصنافی به آن اشاره کرده بود، گفت: آن فاز 40 هزار تومان و اینها را هم اصلا نمیدانم از کجا آمده. حداقل بچههای ما که اصلا این کار را نمیکنند. یکسری از بچههای ما اصلا زیر 1 میلیون توییت نمیکنند.
انتهای پیام