تغییرناپذیریهای جهان و وجوه تراژیک زندگی برخاسته از آن
بخشی از سخنرانی «معنویت در نهجالبلاغه» «مصطفی ملکیان»، اندیشمند معاصر و فیلسوف اخلاق در دهه۷۰ را به نقل از کانال تلگرامی آقای ملکیان میخوانید:
در عالم اموري هست که شما نمی توانید تغییرش بدهید.” عرفتُ الله بفسخ العزائم و نقض الهمَم”، وقتی همت آدمی نقض می شود که همتش معطوف به تغییر اموري شود که تغییر پذیر نیستند ( تغییر پذیر نیست، یعنی براي من انسان تغییر پذیر نیست).ما نباید همت خود را مصروف تغییر دادن تغییر نایافتنی ها کنیم. این تغییر نایافتنی ها دو دسته اند:
1- تغییر نایافتنی هایی که ما طالب تغییر یافتن آنها نیستیم.
2- تغییر نایافتنی هایی که ما طالب تغییر یافتن آنها هستیم ( وجوه تراژیک زندگی).
🔹دسته ي دوم را اگزیستانسیالیست ها وجوه تراژیک زندگی می نامند. وجوه تراژیک، یعنی ابعادي از هستی که تغییر نایافتنی اند، با این که انسان هاي عادي طالب تغییر یافتن آن ها هستند. این وجوه تراژیک چه هستند؟مهم ترین تغییر نایافتنی که ما انسان ها طالب تغییر آن هستیم و لذا براي خود درد و رنج ایجاد می کنیم، ” درد و رنج ” است. درد و رنج واقعیت تغییر ناپذیر است. از این لحاظ همان طور که یاسپرس و بعضی از فیلسوفان اگزیستانسیالیست دیگر گفته اند، ” درد و رنج” در عالم دو دسته است: 1- درد و رنج خود عالم 2- درد و رنج که خود ما ایجاد می کنیم.درد و رنج دسته ي دوم به این دلیل ایجاد می شوند که می خواهیم چیزهاي تغییر نایافتنی را تغییر بدهیم.آن که می گفتیم مهم ترین وجه تراژیک زندگی خود ” درد و رنج ” است، ” درد و رنج ” به معناي اول است.
علی ابن ابی طالب در عین این که قائل است به این که ” خدا درد و رنج را آفریده است”، ولی خدا را خیرخواه ما آدمیان می دانند. جمعش این می شود که درد و رنج را خدا خواسته است که در جهان باشد، ولی ما این درد و رنج را به دست خودمان چندین برابر می کنیم. اگر ما اراده ي خود را قربانی اراده ي خدا می کردیم، این درد و رنج بود ولی لااقل درد و رنج هاي دیگري ایجاد نمی کرد. یک پدر یا مادري را در نظر بگیرد که به خاطر مصلحت فرزندشان به او الزام کرده اند که شب امتحان اصلا تلویزیون نبیند، بچه این را درد و رنج تلقی می کند. البته در آن اصل احساسی و عاطفی و فهم و شعور بچه واقعا ندیدن فیلم براي او درد و رنج محسوب می شود. بچه دو موضع می تواند نسبت به این بگیرد: 1- این تحریم را بپذیرد و دراین صورت یک درد و رنج عاید او می شود. 2- این تحریم را نپذیرد و در برابر آن مقاومت کند.در این جا یک درد و رنج دیگري هم بر خود تحمیل می کند، مثل کتک خودن، تشر شنیدن و خشونت دیدن. در واقع دو درد و رنج عاید او می شود. چون پدر یک پدري است که از آن تحریم تلویزیون دست بردار نیست. ( فرض بر این بود که خدا خواسته است این درد و رنج در جهان باشد.) فرق بچه اي که کتک خورده و تلویزیون نمی بیند، با بچه اي که کتک نخورده تلویزیون نمی بیند،این است که یکی یک درد و رنج متحمل شده و دیگري دو درد و رنج.
ما باید درد و رنجی که خدا در جهان خواسته است را بپذیریم و الا درد و رنج هاي بیشتري می بینیم. ترزامیگوید: ” خدایا درد و رنجی که تو براي ما خواسته اي، نسبت به درد و رنجی که از نخواستن خواسته ي تو بر ما عارض شد، مثل درد و رنج یک برگ درخت است، نسبت به جنگل” ( یعنی این قدر زیاد شد). اگر آن درد و رنج هاي اول را قبول کرده بودیم، یعنی اگر قبول کرده بودیم که یکی از وجوه تراژیک زندگی خود درد و رنج است، دیگر این قدر درد و رنج هاي متوالی و متطالی پیش نمی آمد. ولی ما با عدم پذیرش این درد و رنج نخستین، درد و رنج هاي متراکب و متراکم براي خودمان پدید می آوریم وجه تراژیک دیگر زندگی: مرگ است.وجه تراژیک دیگر زندگی: ” تنهایی”است. انسان در زندگی تنهاست. این را نمی شود زائل کرد.هیچ مفري از این تنهایی وجود ندارد. البته مراد از تنهایی، همان تنهایی است که در ارتباط با انسان هاي دیگر مطرح می شود. عارفان در عین این که تنهایی را قبول می کرده اند، به ترس ناشی از تنهایی یعنی ” وحشت” دچار نمی شده اند. این تنهایی تغییر پذیر هم نیست. ” لقد جئتُمونا فُرادي کما خَلقناکم اوّل مرهٍ”ما از اول شما را تنها آفریدیم. هم تنهایید و هم تنها زیست می کنید و هم تنها پیش من می آیید. انسان تنهاست، این احساس تنهایی رنج زاست ولی به هر حال وجه تراژیک زندگی است. یعنی واقعیت تغییر ناپذیري است که می خواهید آن را تغییر دهید، ولی تغییر نمی کند.
وجه تراژیک دیگر زندگی: ” انسان طالب بی گناهی خویش است.” اما نمی تواند به بی گناهی دست یابد. علی ابن ابی طالب می فرمایند: به خاطر خطراتی که ما داریم، ما طالب بی گناهی هستیم.یعنی انسان طالب این است که زندگی اش از گناه پیراسته شود. ولی عملا امکان ندارد و در تحقق مقدر الهی نیست که انسان بدون گناه زندگی کند. در واقع به تعبیر محی الدین، درست است که انسان طالب بی گناهی است ولی خدا این ردا را به خودش اختصاص داده است و ما انسان ها نمی توانیم به آن جا برسیم. این است که ما انسان ها به بی گناهی نسبی نائل می آییم ولی به بی گناهی مطلق نائل نمی شویم. بی گناهی نسبی یعنی ما می توانیم بعضی از گناهان را نکنیم ولی نمی توانیم هیچ گناهی را نکنیم. می توانیم تعدا گناهان خود را کاهش دهیم ولی در وسع بشر نیست که تعداد گناهان خود را به صفر برساند.
معناي دوم بی گناهی نسبی: یک انسان وقتی با انسان دیگري سنجیده شود، معصوم تلقی می شود. من هنگام مقایسه ي سلمان با خودم می توانم بیابم که سلمان نسبت به من واقعا معصوم بوده است، یا علی ابن ابی طالب را وقتی با سلمان می سنجم می بینم علی ابن ابی طالب واقعا معصوم است. ولی این عصمت ها نسبی است، یعنی چه؟ وقتی می گویند x نسبت به y عصمت نسبی” دارد، یعنی هیچ گناهی از گناهانی که y مرتکب می شود را x مرتکب نمی شود.اما x یک گناهی خودش مرتکب می شود که با گناهان y مطلقا فرق دارد. از این لحاظ همیشه انسان تب و تاب و ناآرامی و نوعی تعارض و کشمکش با خودش دارد، به تعبیر دیگر به این معناهیچ انسانی از خودش راضی نیست. ولی این وجه مقدر عالم است. بی گناهی اختصاص به خدا دارد. خداست که هیچ کارش خطا نیست. خدا معصوم است. لذا وجه تراژیک دیگر زندگی این است که ما دستخوش تعارض با خودمان باقی خواهیم ماند. تعارضی که ناشی از این است که ما می خواستیم بی گناه باشیم، ولی بی گناه نیستیم.وجوه تراژیک دیگري هم هست که چون محل مناقشه است، به آن ها کاري نداریم. مثلا بعضی گفته اند همان طور که زندگی فردي وجوه تراژیک دارد، زندگی جمعی هم وجوه تراژیک دارد که یکی از آن ها این است که ” عدالت در عالم برقرار شدنی نیست.”
انتهای پیام
سلام-می توان تغییر ایجاد کرد پیامبران بزرگ سعی کردند حضرت محمد (ص) و حضرت علی (ع)و….نشان دادند که می توان تغییر ایجاد کرد از وادی تحلیل مصلحتی رویدادها خارج شویم اتفاقا فرق اصلی دیدگاه حضرت علی (ع) با دیگر خلفا در همین بود بیت المال را درست تقسیم می کرد به ناراحتی وتوقع خاص ططلحه وزبیر وسعد ابی وقاص و….اهمیتی نمی داد حضرت علی (ع) می خواستند فرصت برابر برای همه ایجاد کنند تا هرکسی برحسب رشد عقلی واستعداد ولیاقت وتقوا شایستگی اش شناخته شود بالنده شود و شایسته سالاری اتفاق بیفتد خوب مگر مشکلات عالم به جهت عدم شایسته سالاری و تبعیض نژادی و پاکسازی زبانی وقومی وعدم تقسیم درست بیت المال نیست اگر انقلاب اسلامی در داخل ایران درست عمل کند زمینه ظهور فراهم می شود والا احتمال دارد دوباره به تاخیر بیفتد