«نهال امید در دستان اصلاحات و اعتدال»
لیلا واحدی در بهارنیوز نوشت:
گروه سیاسی: انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری تمام شد. انتخاباتی که حداقل در تهران بزرگ، شگفتیهای فراوانی رقم زد و بسیاری از محاسبات را برهم ریخت. گفتمان اصلاحات و اعتدال با رای قاطع مردم در تهران پیروز انتخابات شد و در شهرستانها هم تا حد امکان توانست مردم را با خود همراه کند. برخلاف تبلیغات منفی اقتدارگرایان، اصلاحطلبان و ميانهروها در همه ایران و با توجه به امکانی که فیلتر شورای نگهبان برایشان باقی گذاشته بود؛ کامیاب اصلی انتخابات بودند؛ چه آنکه هنر در این است که با حداقل داشتهها پیروز شوی؛ وگرنه با حجم انبوه تبلیغات زرد جریان رقیب غیر از این باید رقم میخورد.
حضور گسترده مردم در پای صندوقهای رای در انتخابات 7 اسفند نیازمند بررسی و ارزیابی دقیق است؛ اینکه چه عواملی مردم را با صندوقهای رای در انتخابات 92 و 94 آشتی داد و تجربه تلخ 88 را در اذهان کمرنگ کرد؛ باید مورد واکاوی قرار بگیرد. اکنون پس از گذشت یک هفته از اعلام نتایج و فروکش کردن حواشی آن میتوان اشارات کوتاهی به چند مورد از ریشههای پیروزی اصلاحطلبان داشت:
امید بذر هویت شده است
جامعه ایران بین سالهای 88 تا 92 روزهای بسیار سختی را هم از نظر معیشتی و هم از نظر فرهنگی و سیاسی سپری کرد و به نوعی در طول این سالها مردم از آینده نا امید شدند. ظهور حسن روحانی به عنوان نوید دهنده امید، بار دیگر شور آینده را در ملت زنده کرد و امید را به خانههای ایرانیان باز گرداند، امیدی که برای بازگشتش جریان اصلاحات بیش از همه کوشید و هزینه داد. حمایت از همه افراد هر دو لیست موسوم به لیست امید، ادامه همان مسیر تبعیت از خرد جمعی بود که اصلاحطلبان در سال 92 و با انصراف عارف به نفع روحانی آغاز کردند.
تبعیت از نظر جمع و در راس آن رهبری اصلاحات در سال 92 محمدرضا عارف را از قامت یک کاندیدای اصلاح طلب به مرد امید اصلاحات ارتقا داد. اصلاحطلبان برای تنگ کردن عرصه بر رقیب رادیکال و تندروی خود، و مراقبت از نهال نوپای امید در ایران؛ از دو فهرستی حمایت کردند که در برخی موارد با نامهای موجود در آن تفاوت عقیده داشتند؛ اما تمرین اتحاد را درست انجام دادند و نتیجه اش را گام دوم برای بارور کردن نهال امید در ایران نام گذاشتند.
اما جناح مقابل که رایزنی برای اتحاد و ائتلاف را یک سال پیش از انتخابات آغاز کرده بودند، در انتهای راه فهرستی را به عنوان فهرست ائتلاف منتشر کرد که صدای اعتراض هم فکران خود را نیز بلند کرد. حسن غفوری فرداولین چهره سرشناسی بود که از این لیست اعلام برائت کرد. پس از آن نیز چهرههای منتسب به جریان اصولگرایی زمانی که دیدند در فهرست جدید به جای وزنههای اصولگرایی؛ چهرههای جنجالی پایداری قرار گرفتند؛ به تهیه لیستهای جداگانه روی آوردند و اصولگرایان این انشقاق را باید به پای پایداریها بنویسند.
افزایش آگاهی جامعه
اصلاحطلبان در طول سالهای فعالیت در عرصه سیاست به این نکته ارزنده واقف شده اند که هر اندازه درک مردم از خواستهها و نیازهای بنیادین جامعه رشد کند به همان اندازه کار شان برای ماندن در عرصه قدرت راحت تر خواهد بود، و از این رو است که جریان اصلاحات ادامه حیات خود را در گرو آگاهی بخشی مردم به ویژه تودههای جامعه، درباره مطالبات خود میداند و برای این منظور در چند سال اخیر تلاش کرده اند تا با تاثیر گذاری بر قشر تحصیلکرده در جامعه ایران؛ سایر اقشار را نیز نسبت به مطالبات و حقوق خود آشنا سازند و از این رهگذر شعور و درک سیاسی تودهها را بالا برند.
تجربه سالها ی اخبر اثبات کرده است که آگاهی به حقوق؛ مردم را به پیگیری آن و پیگیران آن سوق خواهد داد. اما در جناح مقابل دست کم در این دوره هیچ تلاشی برای آگاه کردن مردم نسبت به حقوق خود صورت نگرفت. به جز بنرهای انبوه زرد رنگ و صداوسیمایی که تریبون اقتدارگرایان بود؛ هیچ فعالیتی برای اشنایی با دغدغههای جدی مردم انجام نشد. از ابزارهای ارتباطی غفلت شد و در کل این دیدگاه که ما همه چیز را درباره مردم میدانیم بر استراتژیهای اصولگرایان حاکم شد و آنها را به نوعی از بی نیازی رساند. شاید هم مجبور شدند به بطن جامعه چندان نزدیک نشوند؛ زیرا آنچه در حقیقت زندگی مردم رخ میدهد با آنچه در اتاقهای فکر این جریان میگذرد؛ تفاوت ماهوی دارد. شاید این جریان در دهههای گذشته به خواستهها و مطالبات مردم واقف بوده؛ اما نتیجه دو انتخابات اخیر نشان میدهد که دوره گذاری که جامعه ایران طی کرده است برای اصولگرایان بی معنی است.
رهبري متحد سياسي
شاید به جرات بتوان گفت آنچه در سالهای اخیر برگ برنده اصلاحطلبان نسبت به جریانهای رقیب بوده است؛ حضور رهبری است که با وجود تمام محدودیتها هنوز پرچم اصلاحات است و همگان رای و نظرش را قبول دارند. رئیس دولت اصلاحات با انکه تریبون رسمی ندارد و جلساتش با محدودیت روبروست؛ اما هیچ کس نمی تواند نقش او را در سامان یافتن اصلاحات انکار کند. موهبت رهبری دقیقا همان چیزی بود که اصولگرایان بعد از فوت آیت الله مهدوی کنی از آن محروم شدند. هم در سال 92 و هم در سال 94 هر یک ساز خود را زدند.
در سال 92 اتحاد میان قاليباف و ولایتی چندان دوام نیاورد و سعید جلیلی در مناظرههای انتخاباتی بیش از آنکه از محمدرضا عارف نگران باشد از مواضع علی اکبر ولایتی احساس خطر کرد. در انتخابات سال 94 هم اوضاع بهتر نشد که بدتر شد؛ فهرستی به مردم معرفی شد که به جای علی مطهری و احمد توکلی و کاظم جلالی؛ سهامدار اصلی اش پایداریها بودند و دقیقا به همین دلیل از سوی مردم و یا حداقل در تهران پس زده شدند اما وضیعت در میان اصلاحطلبان طور دیگری رقم خورد. رئیس دولت اصلاحات در قامت رهبری معنوی ظاهر شد و توانست اصلاحطلبان را از ندای جوان تا اتحاد ملت پر سابقه کنار هم قرار دهد و با یک تکرار مردم را پای صندوقهای رای به شوق امید آورد.
سر برآوردن نهال اصلاحات
«مردم سالاری دینی» گونه نادری از دموکراسی بود که اصلاحطلبان برای معرفی و نهادینه کردن آن در بطن جامعه ایران خون دلها خوردند؛ و اکنون ثمره آن همه زحمت در هفت اسفند 94 تبلور یافت و مردم ایران به درجه ای از بلوغ سیاسی دست یافته اند که بدانند نباید تسلیم رد صلاحیتها و تبلیغات عجیب و تخریبهای سراسری تریبون داران شوند.
حضور میلیونی در پای صندوقهای رای در اسفند 92 بار نشستن نهالی را نوید میدهد که اصلاحطلبان در خرداد 76 کاشتند؛ نهالی که خس و خاشاک نشد، ریشه گرفت و اکنون بوته سبزی را میماند که نیازمند توجه و رسیدگی است. این انتخابات بار سنگینی بر دوش اصلاحطلبان قرار داد؛ امانت رای مردم که به مدد تکرارها به دست آمد؛ اکنون منتظر اصلاحطلبان است تا راه دموکراسی خواهی در ایران را حتی شده به اندازه برداشتن یک سنگ هموارتر سازند.
مردم باور کردهاند که برای پیشرفت باید مصلحانه عمل کرد و از اکنون تا چهار سال دیگر اصلاحطلبان و معتدلها فرصت دارند تا این باور مردم را بارور کنند و پس از آن خواهد بود که سراسر ایران و نه تهران به گفتمانی اعتماد خواهند کرد که با اندک سرمایه مادی و فراوان سرمایه معنوی، میتواند ایران را آباد کند. قطعا مردمی که در هفتم اسفند به لیست امید رای دادند انتظار معجزه ندارند اما منتظر تلاش هستند؛ تلاش برای صیانت از باور و اعتمادی که به دستهای نقش بسته بر پوستر فهرست امید، پیدا کردند.
انتهای پیام