خرید تور تابستان

حاکمیت یک‌دست یا ملت یک‌دل؟

وحید عابدینی، پژوهشگر سیاست خارجی در روزنامه‌ی همشهری نوشت: یکی از دیپلمات‌های سابق کشورمان با دفاع از روی کار آمدن یک دولت اصولگرا گفته است: «برای اینکه ما تصمیمات کلان بگیریم و تکلیف کشور را مشخص کنیم، حاکمیت باید یک‌دست شود.» ایشان به اختلاف 2جناح سیاسی در کشور بر سر مسائل سیاست خارجی اشاره کرده‌ و گفته‌اند: «ما در این سال‌ها نتوانسته‌ایم یک تصمیم بگیریم که با چالش مواجه نشود. در حوزه امنیت ملی در ۴۰سال گذشته 2تصمیم مهم گرفته‌ایم؛ یکی در قطعنامه ۵۹۸که در دوره امام بود و یکی برجام که در زمان رهبری حضرت آیت‌الله‌خامنه‌ای بود و هر دو با چالش مواجه شده است.»

طبیعی است سیاستمداران علاقه‌مند هستند تصمیماتی اتخاذ کنند که با چالشی از سوی مخالفانشان روبه‌رو نشود، ولی آیا در مقام عمل چنین وضعیتی امکان‌پذیر یا مطلوب است؟ جامعه ایران همانند همه جوامع درون خود با تضادها و اختلاف‌هایی درباره مسائل مختلف ازجمله سیاست خارجی روبه‌روست. بخشی از جامعه ما هوادار تعامل بیشتر با جهان به‌خصوص غرب است و بخش دیگری از موضع سرسختانه‌تری در برابر غرب هواداری می‌کند. این تضاد در مواقع مختلف به‌خصوص انتخابات‌های ریاست‌جمهوری خود را نشان داده و اثرات مثبت و منفی بر روند سیاستگذاری کشور به‌دنبال داشته است، ولی آنچه مسلم است این است که این تضاد‌های اجتماعی را نمی‌توان با دستور حذف کرد و حتی اگر بتوان، مطلوب هم نیست. جامعه سالم جامعه‌ای است که در آن نظرات متفاوت وجود دارد و تضارب آرا در بستر درست خود شکل می‌گیرد و از طریق آن بهترین شیوه دست یافتن به منافع جمعی انتخاب می‌شود. در شرایطی که این تضارب آرا شکل نگیرد، احتمال آن بیشتر خواهد بود که تصمیمات اتخاذ شده از سوی سیاستمداران با شکست مواجه شود. علاوه بر جامعه، نهادهای حاکمیتی ایران نیز دارای ساختاری دوگانه هستند؛ بخشی از نهادها مثل مجلس و ریاست‌جمهوری با رأی مستقیم مردم انتخاب می‌شوند و تغییرات در آن مکررا رخ می‌دهد، ولی برخی نهادهای دیگر در معرض انتخاب مستقیم مردم نیستند و با ثبات بیشتری به فعالیت مشغولند.

ولی تلاش برای یک‌دست‌سازی‌ ساختارهای حکومتی پیام و معنایی جز کاهش مشارکت مردم ندارد. تجربه نشان داده که هرگاه مشارکت سیاسی مردم بالاتر رفته، این تضادها نیز افزایش یافته است. به این دلیل، کسانی که به‌دنبال یک‌دست‌سازی‌ حکومت و هم موضع کردن نهادهای انتخابی با نهادهای دیگر هستند، ناچار شده‌اند با روش‌های گوناگون مشارکت آنان در انتخابات را کاهش دهند. انتخابات مجلس هفتم و ریاست‌جمهوری نهم نمونه‌ای از این تلاش محسوب می‌شود که بخشی از جامعه به‌دلیل رد صلاحیت‌ها یا ناامیدی از تأثیرگذاری صندوق رأی در روندهای کلی کشور، از مشارکت در انتخابات سر باز زده و در نتیجه مجلس هفتم و دولت نهم‌‌ اصولگرا بر سر کار آمد. همین روند در انتخابات مجلس یازدهم هم مشاهده شد و مجلس اصولگرایان با کمترین میزان مشارکت مردم در انتخابات مجلس شورای اسلامی یعنی ۴۲/۵ درصد بر سر کار آمد. با این سابقه باید پرسید آیا منظور از حاکمیت یک‌دست خارج کردن مردم از صحنه سیاسی است و آیا قرار است انتخابات ریاست‌جمهوری نیز در فضای بسته و با مشارکت حداقلی مردم برگزار شود و‌ آیا در چنین شرایطی منافع ملی ایران بهتر تامین خواهد شد؟‌  سؤال دیگر این است که آیا با فرض روی کار آمدن دولت اصولگرا، اختلافات در جهت‌گیری‌های سیاست خارجی از بین خواهد رفت؟ اگر چنین است چرا در دوران احمدی‌نژاد که مجلس و دولت و دیگر نهادهای تأثیرگذار در دست اصولگرایان بود، نه‌تنها هیچ پیشرفتی در سیاست خارجی ایران دیده نشد، بلکه ایران با شرایط دشوار بین‌المللی ازجمله ارسال پرونده ایران به شورای امنیت و قطعنامه‌های تحریمی متعدد روبه‌رو شد؟ آن هم در زمانی که قدرت ایران هم به لحاظ مسائل منطقه‌ای و هم به لحاظ قیمت نفت بیش از امروز بود و در کاخ سفید نیز باراک اوباما، رئیس‌جمهوری کاملا هوادار تعامل با ایران بود.

آنچه در این معادله گم شده است نقش مردم است؛ مردم پشتوانه یک سیاست خارجی موفق هستند و نه چالشی در مقابل آن. آنچه ما امروز نیاز داریم یک حاکمیت یکدست نیست، بلکه همدلی بین دولت و ملت است. فراموش نکنیم که حوادث تلخ پس از انتخابات ۸۸ بود که باراک اوباما را به سمت سیاست‌های تقابلی و تحریم‌های گسترده سوق داد. همچنین اعتراضات دی‌ماه ۹۶ بهانه‌ای به‌دست اطرافیان دونالد ترامپ داد که او را به خروج از برجام و اعمال فشار حداکثری بر ایران ترغیب کنند. حوادثی از این دست می‌تواند فشارها بر دولت بایدن برای برداشتن تحریم‌ها را افزایش دهد. با این شواهد می‌توان استدلال کرد که قدرت ایران و وجهه بین‌المللی ایران بیش از گذشته به تحولات داخلی آن و چگونگی تنظیم رابطه دولت و ملت وابسته شده است. یک انتخابات پرشور و با مشارکت گسترده مردم دست دشمنان ایران را از هر اهرمی برای فشار خالی خواهد کرد. پایگاه رأی دمکرات‌ها در ایالات‌متحده به‌طور سنتی به رویکردهای حقوق بشری حکومت‌ها بیشتر توجه می‌کند؛ خصوصا در دوران جدید که بایدن با حمایت یک جریان پیشرو در آمریکا به قدرت رسیده است، یک انتخابات رقابتی و پرشور می‌تواند تمامی توطئه‌های لابی‌های ضد‌ایرانی در آمریکا را خنثی کند.

علاوه بر این، اتفاقا تضادهای داخلی در بسیاری از مواقع ابزاری برای چانه‌زنی محسوب می‌شود. بازی «پلیس خوب، پلیس بد» در شرایطی می‌تواند اتفاق بیفتد که 2بازیگر مهم، در عرصه تصمیم‌گیری باشند. در زمانی که شما یک جناح سیاسی خود را با هر روشی حذف کنید، انگار که دست خود را در مذاکره بسته‌اید؛ چرا که پلیس دیگری در کار نیست و شما ناچارید خود نقش پلیس خوب یا بد را به تنهایی بازی کنید. درحالی‌که دولت بایدن در مذاکرات احتمالی با ایران مدام با استناد به فشارهای داخلی خود خواهان نرمش بیشتر از سوی ایران خواهد بود، ایران در نبود چنین فشاری ناچار به دادن امتیازات بیشتر است، اما تضاد سیاسی در ساختار کشور می‌تواند برای مذاکره‌کنندگان به‌عنوان ابزاری برای فشار بیشتر بر طرف مقابل عمل کند.

بنابراین، امروز نه‌تنها نباید به حذف یک بخش از مردم یا یک جناح مهم از جریان تصمیم‌گیری کشور فکر کرد، بلکه هرچه بیشتر باید برای به صحنه آوردن مردم و همه جریان‌های سیاسی تلاش کرد. حاکمیت یک‌دست چونان پرنده‌ای است با یک بال. آنچه کشور ما در این شرایط حساس نیاز دارد 2بال قدرتمند، ولی هماهنگ است. یک انتخابات پرشور و بانشاط می‌تواند هم تضمین‌کننده حضور پرقدرت این 2بال باشد و هم می‌تواند زمینه‌ای برای هماهنگی بیشتر بین نیروهای سیاسی بر سر مسائل ملی فراهم کند. فراموش نکنیم مردم ولی‌نعمت مسئولان هستند و آنها هستند که با رأی خود سرنوشت خویش و کشور را تعیین می‌کنند. آنها را پشتوانه مذاکرات قرار دهیم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا