تقیزاده به روایت نصرتالله امینی (بخش پایانی)
انصاف نیوز:
روزی مهدی مجتهدی که بعدا دادستان تهران شد را در خانه علی اشرف منوچهری دیدم. این مجتهدی از ارادتمندان تقیزاده و در حال نوشتن کتاب “رجال آذربایجان” بود. چون میخواست از زبان خود تقیزاده مطالبی را بشنود پیش ایشان میرفت و با او مصاحبه میکرد.
مجتهدی آن روز برای من و منوچهری مطلبی را تعریف کرد. او گفت: “امروز که منزل آقای تقیزاده بودم جریان عجیبی را دیدم. دو نفر آمدند پهلوی ایشان و گفتند آقا ما با تو یک مطلب محرمانهای داریم. من فورا بلند شدم از اطاق خارج شوم که تقیزاده مرا نشاند و به آنها گفت من هیچ چیز محرمانهای با این آقا ندارم و شما هر مطلبی دارید بگویید. آنها گفتند آقا مطلب به قدری محرمانه است که ما به هیچ وجه نمیتوانیم آنرا به کس دیگری جز شما بگوییم. باز پا شدم بروم که آقای تقیزاده گفت بسیار خوب ایشان تشریف میبرند در اطاق مجاور مینشینند شما مطلبتان را بگویید ولی بدانید من تمام مطالبی را که شما به من گفته باشید و جوابی که به شما داده باشم را بعدا طابق النعل بالنعل به ایشان خواهم گفت. از حالا به شما میگویم که از من قول نگیرید که نگو.
آنها گفتند خب حال که این شکلی است پس ایشان بنشینند و دیگر لزومی ندارد بروند. گفتند آقا شما میدانید که آقای دکتر مصدق در مجلس نطق کرد و گفت مادر دهر خیانتپیشهتر از تقیزاده نیافریده است. و بعد هم مجلس سنا را منحل کرد و سناتوری چون شما را خانه نشین کرد. حالا ما عدهای هستیم در خارج جمع شدهایم چون در مجلس قدرتی نداریم که مصدق را ساقط کنیم و ایشان در مجلس نفوذ و اکثریت را دارد. برای همین ما در خارج [احتمالا منظور راوی خارج مجلس است نه خارج از کشور] جمع شدهایم و مشغول فعالیت برای سقوط ایشان هستیم و دنبال لیدر میگردیم. به اتفاق آرا نظر داریم که شما بهترین شخصی هستید که زعامت و لیدری این کار را قبول کنید.
تقیزاده گفت نه من اینکار را قبول نمیکنم، به فرض که مصدقالسلطنه گفته باشد که مادر دهر خیانتپیشهتری از من نیافریده است و مرا هم خانهنشین کرده باشد ولی من به هیچ قیمتی حاضر نیستم علیه ایشان قدمی بردارم و شما هم زورتان به جایی نمیرسد. آنها گفتند آقا رک بگوییم ما را محمدرضا شاه فرستاده و همه چیز هم به ما داده هم پول داریم و هم عده و عده. شخص شاه گفته بیاییم از شما این را بخواهیم. تقیزاده پوزخندی زد و گفت تنها دولتی که بعد از شهریور ۱۳۲۰ سر کار آمد و صالح بود دولت حکیم الملک بود که دربار با انگشت هژیر آنرا ساقط کرد. تنها دولتی که هم مقابل دربار ایستادگی کرده و هم دارد به نفع ممکت کار میکند دولت مصدق السلطنه است و من به هیچ قیمتی حاضر نیستم علیه این مرد قدمی بردارم. تقیزاده که اینطور گفت این دو نفر خیلی پکر شدند و دمشان را روی کولشان گذاشتند و رفتند.”
من (نصرت الله امینی) عصر آنروز خدمت آقای دکتر مصدق رسیدم و موضوع را به ایشان عرض کردم. ایشان فقط فرمود: بله، تقیزاده مرد عاقلی است.
البته آقای مجتهدی آن وقت به من و منوچهری گفت نپرسید که این دو نفری که خدمت آقای تقی زاده آمده بودند کیستند چون اخلاقا نمیتوانم بگویم. اما بعد که این دو مردند گفت آن دو یکیشان جمال امامی بود و دیگری احمد فرامرزی.
منبع: پروژه تاریخ شفاهی ایران دانشگاه هاروارد
[توضیح عکس: سیدحسن تقی زاده در سالهای انتهایی زندگی، نشسته روی ویلچر در سفر حج]
انتهای پیام