نماینده اعزامی رهبری به سیستان و بلوچستان: به مولوی عبدالحمید گفتم دیگر بحث تبعیض شیعه و سنی را تکرار نکنید
حجتالاسلام محمدجواد حاجعلیاکبری که چندی قبل به نمایندگی از رهبری انقلاب برای بررسی حوادث هشتم مهر به سیستان و بلوچستان رفته بود با اشاره به دیدار با مولوی عبدالحمید و جمعی دیگر از علمای اهل سنت گفت: خدمتشان عرض کردم که منتسب کردن بحث تبعیض شیعه و سنّی و امثال اینها را به این حوادث اخیر اصلاً صحیح نمیدانم و طرح این موضوعات را خطرناک میدانم و اینها را شما دیگر تکرار نکنید. نظام در تدابیرش چنین تفاوتهایی را قائل نیست. در بعضی از موضوعات، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد و ممکن است شما توقّعاتی داشته باشید که از نظر سیاسی قابل برآورده شدن نباشد امّا در کل، خدماتی که نظام نسبت به اهل سنّت انجام داده، در تمام تاریخ کشور بینظیر است؛ مساجدی که ساخته شده است، نمازهای جمعه که قبلاً خبری از آنها نبوده است، مدارس علمیه و غیره ــ همهی این موارد گفته شد ــ تا سایر خدماتی که در مناطق سنّینشین همچون مناطق شیعهنشین انجام میشود. اتّفاقاً همان ایّامی که آنجا بودیم، این راهآهن [خاش-زاهدان] آنجا افتتاح شد و طرحهای بسیار بزرگ دیگر. همین بحث سواحل مکران که در حال انجام هست، یک ابرپروژه است که دارد در آن مناطق اجرا میشود و بسیاری کارهای دیگر که انجام شده است و بیان آن از حوصلهی بحث خارج است.
متن کامل گفتوگوی «خامنهای دات آی آر» با آقای حاجعلیاکبری در پی میآید:
- با توجه به سفری که اخیراً از سوی رهبر انقلاب داشتید و مطالعات و بررسیهای قبل از این مأموریت، برای شروع گفتوگو از مشاهده و دریافت کلی که از فضای استان سیستان و بلوچستان و وضعیت آن داشتید، بفرمایید.
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. استان سیستان و بلوچستان در بین استانهای کشور یک ویژگیهای خاص و منحصربهفردی دارد: از جهت پهناوری، مرزهای بسیار حساس ــ هم مرز زمینی، هم مرز دریایی ــ شرایط امنیّتی، وضعیّت رنگینکمان قومیّتی و مذهبی، سرمایههای انسانی بسیار عظیم، دلبستگی به میهن، تعلّق خاطر، مرزبانی، غیرت، تأثیرگذاری بر شرایط امنیّت ملّی کشور، طمع دشمنان نسبت به این استان، خدمات بسیار بزرگ نظام در این استان، عمق محرومیّت این استان، و سوابق این استان در جریان انقلاب اسلامی. اینها را که کنار هم بگذارید، این استان را یک استان خاصّی نشان میدهد. به آنچه عرض کردم ضمیمه کنید، سابقهی انس و آشناییای را که از طرف رهبر انقلاب اسلامی در ارتباط با استان وجود دارد؛ بحث تبعید به ایرانشهر و سابقهی انس و آشنایی و فعّالیّتهایی که در آن استان داشتند، که جزو جلوههای ویژهی سفر ما هم بود؛ چون ما در اطراف سفر مراجعاتی داشتیم که سلامهای به اسم میرسانند با طائفهشان، خانوادهشان؛ این موضوع، در ایرانشهر که فراوان بود و در شهرهای دیگر هم به همین ترتیب. حضرت آقا در آن سالها، به خاطر آن طبع خودشان، از جهت انس و فعّالیّتهای انقلابی و ارتباطگیریهای وسیع، فقط به خود ایرانشهر اکتفا نکرده بودند، بلکه با علمای آنجا در بخشهای مختلف ارتباط گرفته بودند، که اینها هنوز آثارش هست؛ فکر میکنم در سال ۸۱، در سفری که ایشان به استان داشتند، همهی اینها دوباره بازخوانی شده. آن مهر و محبّتی که ایشان به استان دارند، سر زبان مردم هست و ابراز میشود.
- با توجه به رخدادهای ماههای اخیر و اغتشاشات در کشور و بررسیها و مشاهدات شما در این سفر، اتفاقات رخداده در این استان را چگونه تحلیل میکنید؟
اتّفاقاتی که در قضایای اخیر در آنجا میافتد، متفاوت با اتّفاقات کل کشور بوده است. اتّفاقات کشور که از روزهای پایانی شهریور ماه آغاز شد، موضوع دیگری بود و موضوعات داخل استان جنس دیگری داشت. بنابراین، اصل مسئله، ارتباطی به این قضایای اخیر و ناآرامیها و اغتشاشات نداشته است. قصهای که در آنجا مطرح میشود، ماجرایی است که مدّتی قبل در چابهار رخ داده بوده و یک طرفش یک ماجرای قتل خانوادگی بود و در مسیر رسیدگی به آن قتل خانوادگی، ظاهراً یک اتّفاق بدی در مورد یکی از مطّلعین ــ که یک خانم بوده است ــ میافتد و ادعاهایی از سوی آن خانم مطرح میشود. این مسیر رسیدگیها در آنجا طولانی شده بوده و قبل از اینکه این رسیدگیها به نهایت برسد ــ البتّه بخشی از موارد اقدام شده بوده ــ موضوع در سطح خطبهی نماز جمعه توسّط یکی از آقایان مولویها مطرح میشود و طرح مسئله در فضای افکار عمومی ــ با توجّه به اینکه در آن منطقه نسبت به این مسئله یک غیرت شدیدی هم وجود دارد ــ بازتابهایی پیدا میکند که اوجش آن چیزی است که در هشتم مهر در نماز جمعهی زاهدان اتفاق میافتد: بعد از نماز یک حرکتی به عنوان اعتراض اتّفاق میافتد و آن حرکت ظاهراً بر اساس بعضی از طرّاحیهایی که از پیش هم انجام شده بوده، متوجّه کلانتریای میشود که در نزدیکی خود محلّ نماز جمعه و مصلّی است و در ادامه آن اتّفاقاتی به وقوع پیوسته که روایتهای متنوّعی از آن شنیده شده است.
چیزی که مسلّم است و در بررسیهایی که اعلام شده وجود دارد، این است که در آنجا خطا محرز است؛ امّا ابعادش چیزی است که در فرآیند بررسیها میشود و حاصل آن عبارت است از اینکه کسانی در آنجا بیگناه مجروح و کشته میشوند؛ یعنی کسانی که در هجوم به کلانتری حضور نداشتند و یک فاصلهای داشتند، تیر به آنها اصابت کرده، که این اصابتِ تیر در دفاع از محیط کلانتری بوده است. این اتّفاقی است که در آنجا افتاده.
بعد از اینکه این ماجرا گزارش میشود، از این طرف میرود در مسیر بررسی و از آن طرف در جمعهی بعد از آن در خاش و بعد همین جور در فضاهای نمازهای جمعه، کم و بیش اعتراضاتی صورت میگیرد و ابراز ناراحتی میشود. این اعتراضات در خاش، در هجومی که به فرمانداری و بخشهای دیگر داشتند، منجر به کشته شدن تعدادی میشود که از این فرصت، عناصر بیرونی و جریان تروریستی و تجزیهطلبان و طبعاً کسانی که منتظر بودند، استفادههای خودشان را برای التهاب [و دامن زدن به این مسائل] بردند.
- وقتی قرار شد شما به نمایندگی از رهبر انقلاب تشریف ببرید، احتمالاً توصیه و تمهیداتی از سوی ایشان به شما شده؛ در مورد این مأموریت و تمهیدات قبل از آن، بفرمایید. سفر هیئت اعزامی به استان چگونه مطرح شد و مأموریت شما در این سفر چه بود؟
در قضایایی که بیان شد، از آن طرف، مسیر رسیدگی طولانی میشود و این التهابها هم برقرار بوده است. شورای تأمین استان و نمایندهی ولی فقیه گزارشهایی را ارسال میکنند که این گزارشها منجر میشود به دستورات و مصوّباتی که در شورای عالی امنیّت ملّی اتّفاق میافتد و به تأیید رهبر معظّم انقلاب هم میرسد. بعضی از این دستورات و مصوّبات اجرا میشود؛ از جمله، تغییری در فرماندهی انتظامی استان اتّفاق میافتد؛ این تغییرات، هم در سطح استان و هم در سطح شهرستان بود، چنانکه در چابهار قبلاً انجام شده بود؛ و مثلاً آن کسی که متهم بود دستگیر شده بود. این کارها در مرکز استان انجام شده بود و این تصمیمات به خاطر اتّفاق هشتم مهر گرفته شده بود. علمای استان نامهای خدمت رهبر عظیمالشأن مینویسند و تقاضاهایی هم آنجا مطرح میکنند.
در جلسه با علمای اهل سنت پس از شنیدن صحبتها، سلام و محبت رهبر انقلاب را به آقایان رساندم و تدابیرِ انجام شده و نظر معظمله را توضیح دادم: کسانی که اثبات شود بیگناه کشته شدهاند، شهید محسوب میشوند. آنهایی که جراحت خاص دارند، تحت پوشش بنیاد قرار گرفته و هر نوع جبرانی لازم است نسبت به این خانوادهها انجام میگیرد.
از این سو شاهد هستیم رهبر معظّم انقلاب به نظر مبارکشان میرسد که این کار، غیر از این اتّفاقاتی که افتاده و در مسیر رسیدگی است، یک تدبیر جداگانهای لازم دارد. ایشان با شناختی که از شرایط استان و ابعاد قضیّه داشتند و مخصوصاً با آگاهی از این قضیّه که کسانی بیگناه کشته یا احیاناً مجروح شدند ــ که بسیار اسباب رنجش خاطر ایشان شد ــ به ما مأموریّت دادند که در قالب یک هیئت و به همراه دو بزرگواری که سابقهی فعّالیّت در حوزهی اهل سنت و در خود استان را داشتند، وارد این کار شویم. جمع ما مأموریّت پیدا میکنند که اوّلاً سلام و مهر و محبّت ایشان را و خصوصاً سلام ایشان را به کلّ مردم استان برسانیم. بالاخره در این وقایع، مردم دچار ناراحتی شده بودند و معلوم بود که همه از اینکه یک چنین اتّفاقی آنجا افتاده بود دلخور بودند؛ یعنی توقّع نداشتند چنین چیزی اتّفاق افتاده باشد.
ثانیاً در ارتباط با آن کسانی هم که آسیب دیدند دلجویی شود و بعلاوه کسانی که مطالبی دارند و معتقدند که حرفهایشان شنیده نشده است، مورد توجّه قرار بگیرند و مطالباتشان پیگیری شود. بنا شد که ما دل بدهیم و حرفها را کاملاً بشنویم و هر کسی مطلبی دارد که میخواهد به استحضار برسد، دریافت کنیم؛ به اضافهی اینکه آن تدابیری هم که تصویب و انجام شده بود، ابلاغ کنیم؛ از جمله اینکه کسانی که بیگناه کشته شدهاند و بیگناهیشان اثبات و احراز شود، شهید محسوب میشوند و این موضوع به اطّلاعشان برسد؛ و آنهایی که جراحتهای خاص دارند، در ضمنِ همان فضای بنیاد تحت پوشش قرار بگیرند؛ و کسان دیگر هم کاملاً رسیدگی شود و هر نوع جبرانی که در این بخش لازم است نسبت به این خانوادهها انجام بگیرد، انجام شود.
در مورد زندانیها هم باید عرض کنم که آنها گفته بودند همه آزاد شوند، امّا گفتیم چنین چیزی تقاضای معقولی نیست؛ امّا کسانی که زمینهی بخشودگی درونشان هست و خطاهای جدی ندارند، یعنی آن افرادی که هیجانی شدند و آمدند و جرم و جنایتی هم نداشتند ولی در این برنامهها حضور داشتند، آزاد شوند؛ و تا هیئت ما در آنجا بود، عدّهای از اینها آزاد شدند. وقتی که میخواستیم بیاییم، حدود صد نفر دیگر آزاد شدند. البتّه باز بنا شد که دقّت بیشتری هم بکنند که اگر کسانی هم هستند که در همان فرایندها دوباره میتوانند مورد عنایت حضرت آقا قرار بگیرند، در این پیشنهاد عفو هم بیایند و کار آنها هم انجام شود.
- مورد خاصّی از توصیههای رهبر انقلاب بود که نسبت به آن تأکید داشته باشند؟
غیر از این تدابیر که بیان شد، عمدهاش این بود که حرفها شنیده شود؛ در واقع، با این تعبیر که «دل بدهند و بشنوند»؛ البتّه در یک جاهایی هم توضیحاتی لازم است که باید این توضیحات داده شود. عمدتاً بحث شنیدن مورد تأکید ایشان بود فلذا ما کاملاً آماده شدیم برای اینکه بشنویم.
- این «شنیدن» رخ داد؟
بله. ما در جلسات مینشستیم و کسانی که مطلبی داشتند، با طیب خاطر حرفها و مطالبشان را مطرح میکردند. البتّه برای دلجویی با خانوادهی شهدای امنیّت و با کسانی هم که آسیب دیده بودند، جلساتی داشتیم. تعدادی که میسّر بود تشریف آوردند و جلسهی خوبی هم بود و البتّه برای ما طبعاً جلسهی تلخی بود. امّا دیدن این خانوادهها و فضای محبّتی که رهبر معظّم انقلاب به اینها داشتند، بسیار التیامبخش بود.
اصل مسئله سیستان، ارتباطی به اغتشاشات اخیر نداشت. در مسیر رسیدگی یک قتل خانوادگی در چابهار، ظاهراً اتّفاق بدی در مورد یکی از مطّلعین ــ که خانم بود ــ میافتد. رسیدگی در آنجا طولانی شد و قبل از اینکه به نهایت برسد در خطبه جمعه یکی از مولویها مطرح میشود و بازتاب پیدا میکند که اوجش آن چیزی است که ۸مهر در نماز جمعه زاهدان اتفاق میافتد.
قراری که ما داشتیم، در همان روز اوّل سفر یعنی روز یکشنبه بود. هیئت، شنبه شب به زاهدان رسید و بعد از یک دیداری که اوّل صبح با مسئولین عالی استان داشتیم، قرارمان با علما بود. منظورمان از علما هم علمای برجستهی اهل سنّت است و طبعاً امام جماعت محترم مسجد مکّی هم در بین این افراد بودند. قرارمان این بود که دیدار ما، ساعت ۹، در محلّ نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنّت سیستان و بلوچستان انجام شود. بسیاری از دیدارهایمان در همان محل انجام میشد؛ فلذا با این آقایان هم آنجا قرار گذاشته بودیم. ساعت ۹ صبح وقت جلسه رسید و دیدیم خبری نشد. تعداد بسیار کمی از کسانی که دعوت شده بودند آمده بودند و خیلی از اعضا نیامده بودند. بعد که پیگیری شد، معلوم شد که جمعی که دعوت شده بودند، در مسجد مکّی هستند؛ آنجا جلسهی دیگری قبل از ما داشتند که مثلاً صبحانهای بخورند و بیایند امّا دیگر نیامدند و اطّلاع دادند که آقایان میگویند که ما در جلسه حضور پیدا نمیکنیم و اگر هیئت میخواهد، برای دیدن ما به مسجد مکّی بیاید.
ما گفتیم در برنامهمان چنین چیزی نبوده است؛ ما بنا بود در محلّ نهاد مستقر باشیم و با گروههای مختلف در آنجا جلسات را برگزار کنیم؛ آنجا هم که متعلّق به همین امور اهل سنّت از طرف رهبری است.
- برنامه از قبل کاملاً ثابت و مشخّص و اعلام شده بود؟
بله، کاملاً ابلاغ شده بود و نمایندهی رهبر معظّم انقلاب با تمام افراد صحبت کرده بودند. محلّ جلسه، نهاد و ساعت جلسه هم که ۹ صبح اعلام شده بود امّا آقایان نیامدند و تأخیر شد و وقتی که دیگر حضور پیدا نکردند، گفتند اینجا بین آقایان اختلاف شده و نظرشان این است که اگر هیئت میخواهد بیاید، ما آماده هستیم، وَالّا بنایی بر اینکه بیاییم در آن جلسه نداریم. اینجا یک مقدار زمان از دست رفت و تقریباً از ساعت ۹ تا بعد از نماز ظهر، که میشود حدود ساعت ۱۳:۳۰، گفتوگوها و رفت و آمدهایی صورت گرفت. از جمله چند نفر از طرف مسجد آمدند و در جلسهای با آقای محامی، که نمایندهی حضرت آقا در آنجا هستند، جلسهی مفصّلی داشتند. در این جلسه راجع به اینکه چرا نیامدند، بحث شد و به آنها تذکّر داده شد. آنها هم گزارش دادند از اختلاف نظرهایی که آنجا وجود دارد و توقّع کردند که هیئت ما برای دیدار و گفتوگو به مسجد مکّی برود.
جلسه ما با علمای اهلسنت مقرر بود در نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنّت سیستان و بلوچستان انجام شود، اطّلاع دادند که آقایان میگویند اگر میخواهید، برای دیدن ما به مسجد مکی بیاید. گفتیم دیدار باید اینجا باشد و تغییرپذیر نیست اما اینکه جهت سلام و تسلیت، چند دقیقهای آنجا بیاییم حرفی نداریم. نهایتاً پیشنهادی به ما رسید، که میگویند برویم یک محلّ ثالث.
ما گفتیم که دیدارمان اینجا باید باشد و این تغییرپذیر نیست امّا اینکه ما احتراماً و جهت عرض سلام و تسلیت، یک چند دقیقهای آنجا جهت دیدار آقایان بیاییم حرفی نداریم. در واقع، ما موافقت کردیم با اینکه برویم یک چند دقیقهای، مثلاً یک چهار پنج دقیقهای، ده دقیقهای و بعد مجدّداً برای جلسه در محلّ مقرّر بیاییم. این پیشنهاد، با اینکه از طرف خود این آقایان مطرح شده بود، مجدّداً مورد تأیید قرار نگرفت و گفتند که توقّعشان این بود که جلسه هم همان جا برگزار شود.
- در نهایت، کار به کجا انجامید؟
بعد از این، گفتوگوهایی که آن دوستان با خودشان داشتند، ادامه پیدا میکند و نهایتاً پیشنهادی که به ما رسید، این بود که اینها میگویند برویم یک محلّ ثالثی جلسه برگزار شود. ما گفتیم باشد؛ ما حرفی نداریم. با محلّ ثالث موافقت کردیم. نکتهمان هم این بود که نمیخواستیم به حاشیه مبتلا شویم. هدفی که داشتیم این بود که نظرات، سؤالات و پیشنهادات آقایان علمای اهل سنّت را بشنویم و بعد خدمت حضرت آقا تقدیم کنیم. لذا با این پیشنهاد آنها، که جلسه در محلّ ثالث برگزار شود، طبعاً موافقت کردیم. بنا شد محلّ ثالث، منزل یکی از آقایانی که طرفین قبول دارند باشد و نهایتاً منزل یکی از آقایان بلوچ اهل سنّت، که مورد توافق طرفین بود، محلّ جلسه شد و این دیدار در آنجا در حدود ساعت ۱۳:۳۰ انجام شد. دیدار ما تا حوالی ساعت ۱۵:۳۰ طول کشید. طبعاً وقت ما کم شده بود چون ما بعد از ظهر، بعد از ساعت ۱۵، با گروههای دیگر قرار داشتیم و نمیتوانستیم آن قرارها را تغییر بدهیم؛ لذا ضمن گله به آقایان که ما آنجا منتظر شما بودیم و وقت و محلّ قرار مشخّص بود و شما در آن وقت مقرّر نیامدید و ما وقتمان عملاً از دست رفت، از آنجا رفتیم.
شنبه شب که به زاهدان رفتیم، تا دقایق پایانی روز جمعه که برگشتیم، مشغول جلسات و پیگیری امور بودیم و فرصت استراحتمان بسیار کم بود. بقیهی وقتها هم که در جلسات رسمی نبودیم، گفتوگو و مشورت خودمان بود.
- چه مواردی در گفتوگوها بین شما و علمای اهل سنت استان بیان شد؟
من در ابتدا تصریح کردم که ما آمادگی کافی برای شنیدن حرفهای حضرات را داریم و الان به اندازهای که لازم میدانید صحبت کنید. ابتدا امام جمعهی مسجد مکّی به بیان محورها و نکات خودشان پرداختند و سپس یکی دیگر از آقایان، که به نظرم امام جمعهی خاش بود، صحبت کرد. وقت کمکم رو به اتمام بود و یکی از آقایان هم همینطور سرپایی یکی دو نکته را مطرح کردند امّا دیگر وقت ما تمام شده بود و به این ترتیب، نوبت به من رسید که من هم مطالبم را مطرح کردم. امام جمعهی مسجد مکّی، همان چیزهایی را که در نامهشان قبلاً گفته بودند، مطرح کردند و مطالبشان عمدتاً متمرکز بود روی اتّفاقی که هشتم مهرماه در مسجد مکّی افتاد؛ روایت خودشان و روایت نیروی انتظامی و نیز حواشی این مسئله را گفتند و این مطلب را نیز گفتند که توقّع دارند این مسئله مورد رسیدگی قرار بگیرد.
از جمله نکتههایی که ایشان مطرح کردند ــ که بعداً دیدم اینها در خطبه و قبل و بعد خطبه دائماً به آن میپردازند ــ مسئله تبعیضی است که ایشان گفتند راجع به اهل سنّت وجود دارد و ما در مسئولیّتها و مقامات نیستیم و نمیتوانیم باشیم و از این قبیل حرفها. این بحث را به موضوع مذهبی شیعه و سنّی کشاندند و ماجرایی را هم که اتّفاق افتاده بود، ناشی از همین مسئله دانستند؛ گفتند اینجا ما یک اشکال ساختاری در ارتباط با این موضوع داریم و این مسئله هم به آنجا برمیگردد. آن دوست دیگرمان هم در همین موضوع و قدری تلختر صحبت کردند.
خدمت امام جمعه مسجد مکی عرض کردم منتسب کردن بحث تبعیض شیعه و سنّی به حوادث اخیر را صحیح نمیدانم و آن را خطرناک میدانم؛ شما هم اینها را تکرار نکنید! نظام در تدابیرش چنین تفاوتهایی را قائل نیست. اتفاقاً خدمات زیربنایی (راهآهن، ابرپروژه توسعه سواحل مکران) عمدتاً در بخش سنی نشین است.
نوبت به بنده رسید و بنده هم سلام و مهر و محبّت حضرت آقا را به آقایان رساندم. در ادامه عرض کردم که ما برای شنیدن مطالبتان آمدیم و انشاءالله استفاده میکنیم. راجع به نکتههایی که مطرح شده بود، توضیحات لازم داده شد. تدابیرِ صورتگرفته و نظر مبارک رهبر معظّم انقلاب را توضیح دادم. راجع به موضوع شهدا و مجروحین، راجع به پیگیری کار که اگر کسی مقصّر است انشاءالله رسیدگی خواهد شد، راجع به زندانیهایی که جرم و جنایتی مرتکب نشده باشند و اینها مورد عفو قرار میگیرند و آزاد میشوند؛ راجع به این موارد صحبت کردیم.
فقط یک نکته ماند و آن نکته این بود که خدمتشان عرض کردم که منتسب کردن بحث تبعیض شیعه و سنّی و امثال اینها را به این حوادث اخیر اصلاً صحیح نمیدانم و طرح این موضوعات را خطرناک میدانم و اینها را شما دیگر تکرار نکنید. نظام در تدابیرش چنین تفاوتهایی را قائل نیست. در بعضی از موضوعات، دیدگاههای متفاوتی وجود دارد و ممکن است شما توقّعاتی داشته باشید که از نظر سیاسی قابل برآورده شدن نباشد امّا در کل، خدماتی که نظام نسبت به اهل سنّت انجام داده، در تمام تاریخ کشور بینظیر است؛ مساجدی که ساخته شده است، نمازهای جمعه که قبلاً خبری از آنها نبوده است، مدارس علمیه و غیره ــ همهی این موارد گفته شد ــ تا سایر خدماتی که در مناطق سنّینشین همچون مناطق شیعهنشین انجام میشود. اتّفاقاً همان ایّامی که آنجا بودیم، این راهآهن [خاش-زاهدان] آنجا افتتاح شد و طرحهای بسیار بزرگ دیگر. همین بحث سواحل مکران که در حال انجام هست، یک ابرپروژه است که دارد در آن مناطق اجرا میشود و بسیاری کارهای دیگر که انجام شده است و بیان آن از حوصلهی بحث خارج است.
نکتهی قابل توجّه این است که در استان سیستان و بلوچستان، بخش سیستان که شیعهنشین است، محرومتر است و اتّفاقاً الان خدمات زیربنایی و اساسی نظام عمدتاً در منطقهی بلوچستان است. در چابهار که کار ملّی است و خاص است، اصلاً چنین تفکیکی وجود ندارد یا در سیاستهای نظام چنین تبعیضی وجود ندارد؛ اتفاقاً همان جا در بخش شیعه عمق محرومیّتها چقدر زیاد است! انشاءالله مسئولین محترم هم بتوانند تلاش کنند که مشکلات برطرف شود.
- از دیدارها و برنامههای دیگر در این سفر هم بفرمایید.
کلّ دیدارهای ما با علمای اهل سنّت منطقه، به شکل متمرکز بود که شرح دادم. سایر دیدارهای ما دیدارهایی بود که به صورت عمومی انجام شده بود؛ مثلاً جلسات با فرهیختگان، دانشگاهیان و رؤسای طوایف در زاهدان، خاش، سراوان، چابهار، زابل، ایرانشهر و دلگان؛ البتّه مجموعاً جلسات ما در مرکز استان بود امّا در این چند شهرستان خدمت عزیزان رفتیم. اینها مربوط به جایی است که بیشتر برادران اهل سنّت ما هستند. دلگان با اینکه در منطقهی بلوچ است، اکثریّت با شیعه است؛ آنجا هم بیشتر دیدارمان مردمی بود. در زابل هم دیدارمان مردمی بود؛ که این دو دیدار، از جهت استقبال و شرکت مردم، بسیار فوقالعاده بود و مصلّی تقریباً برای حضور آقایان و خانمها جا نبود و با اینکه دیر به آنها اطّلاع داده بودیم و اصلاً وقت نبود ــ یعنی عصر گفته بودیم ــ فردا صبح مصلّی مملو از جمعیّت بود و جلسهی بسیار شیرین و باطراوتی بود.
جریانی دارد با بیانصافی یک روایت غلط و مغشوش از فضای آنجا مطرح میکند؛ بافت عمومی استان بشدت به نظام تعلق خاطر دارد. بدون استثناء همه میگفتند سلام ما را برسانید، ما اینجاییم و مرزها را نگهداری میکنیم، نگران نباشید.
از نخبگان آن منطقه که در جلسات حضور پیدا میکردند و میآمدند، یک تعداد داوطلب شده بودند که بیایند صحبت کنند؛ مطالبشان را مطرح میکردند و ما میشنیدیم، یادداشت میکردم و ضبط میکردیم. ضمن اینکه این جلسات، جلسات وزینی بود. یک بخش عمدهای از این جلسات مربوط بود به استقبال از نمایندهی حضرت آقا، یعنی بزرگان طوائف با اینکه خیلیهایشان نکتهای نداشتند بخواهند بیایند صحبت کنند، امّا با محبّت در جلسه آمده بودند. البتّه از این جهت، تنوّعِ جلسات خیلی دیدنی بود و خوشبختانه همه هم ضبط شده و در اختیار است. ما هم آنجا معمولاً صحبت میکردیم امّا صحبتهای ما صحبتهای کوتاهی بود و عمدتاً ناظر به مطالبی بود که دوستان آنجا مطرح کرده بودند.
- درخواستها و حرف نخبگان و مردم در این جلسات و دیدارها چه بود؟
در این جلسات، بخش عمدهای از وقت ما مربوط بود به نیازمندیهای استان؛ یعنی اصلاً دیگر وارد این موضوعات و حوادث اخیر نمیشدند. در خاش، دو نفر از آقایان مولویها خیلی با حرارت صحبت کردند و همان حرفهایی را با ما مطرح کردند که برخی دائماً مطرح میکردند. امّا در سایر جلسات، بخش اصلی، شاید بالای هفتاد هشتاد درصد مطالبی که مطرح میشد، مربوط بود به مسائل استان و دشواریهای زندگی در استان و نیازمندیهای جاری و پروژهها و امثال اینها؛ درددلهایی بود که میخواستند از این فرصت استفاده شود تا به محضر رهبر معظّم انقلاب منتقل شود. و جالب است که وقتی به چابهار رسیدیم، دیگر در آنجا هیچ کس چیزی راجع به دستور جلسه نگفت؛ یعنی از اوّل تا آخر جلسه هر چه مطرح میشد، راجع به این موضوعها بود. البتّه یکی از دوستان یک اشارهی خیلی مختصری کرد. جمعبندی ما این بود که طبعاً افکار عمومی استان با حضور هیئت و تدابیری که ابلاغ شده، عملاً قانع شدند و آن موضوعاتی که سفر به خاطر آن انجام شده بود، اصلاً مسئلهشان نیست؛ یعنی الان دوست دارند که دیگر مسائل اصلی و زیستیِ استان مطرح شود. این فضای جلسات ما بود.
ما در دو شهرستان دو جلسهی ویژه هم داشتیم. یک جلسه در سراوان بود که با جناب آقای مولوی عبدالصمد ساداتی برگزار کردیم که تقریباً بزرگ آن منطقهاند و پدر بزرگوار ایشان هم از انقلابیهای قبل از انقلاب و جزو علمای برجسته بود. ایشان محبّت کردند و در منزلشان از هیئت استقبال کردند. بسیاری از آقایان علمای منطقه هم در جلسه حضور داشتند. در آنجا لطف کردند شام هم دادند و جلسه بسیار صمیمی و شیرین بود. آنجا، مسائل مربوط به فعّالیّتهای آقایان مطرح شد؛ فعّالیّتهای خیریه داشتند؛ فعّالیّتهایی در بخشهای مدرسهشان داشتند که بعضی از مسائل هم نیاز به پیگیری داشت؛ بخشی از این مسائل را همان جا پیگیری کردیم که از طریق مسئولین استانداری که در جلسه بودند، قول دادند که مسائلشان را پیگیری کنند؛ بعضیها هم که انشاءالله بعداً اقدام میشود. غرض، بیشتر در این فضا بود.
یک جلسه هم در چابهار داشتیم. در چابهار با آقای مولوی عبدالرحمن ملازهی، که از بزرگان اهل سنّت استان محسوب میشوند و شاید سرآمد علمیشان باشند، ملاقاتی داشتیم و ایشان هم در مدرسهشان که مدرسهی بینالحرمین باشد از ما استقبال کردند. جلسهی مفصّلی بود. ما از حوالی ساعت هشت و نیم شب رفتیم تا یازده و نیم شب، که بخش عمدهاش به گفتوگوهای طلبگی و خاطرات و مانند اینها گذشت. تا نشستیم، ایشان یک دستنوشتهای از حضرت آقا را که سال ۵۸ خطاب به آقای عبدالرحمن نوشته بودند، با یک شوقی به ما نشان دادند و خاطرات دیگری را که در ارتباط با این موضوعات داشتند، شنیدیم. بعد از شام، جلسه را خصوصی کردیم و در آن جلسهی خصوصی هم گفتوگوهایی راجع به همین حوادث اخیر و مواضعی که بعضی از آقایان علما دارند، صورت گرفت. اینجا زمانی بود که آن توئیت کذایی منتشر شده بود.
- همان شب منتشر شد؟
بله، آنجا منتشر شده بود. در آن توئیت، این مطلب را نسبت داده بودند که هیئت به جای دلجویی تهدید کرده است! در حالی که این مسئله مربوط بوده به سخنرانی من در زابل. در سخنرانی در آن اجتماع بزرگ مردمی، از جمله مطالبی که گفته بودم این بود که «کسانی که با سخنرانیها، با توئیتها و با مصاحبههایشان باعث التهاب شدند و زمینهسازی اغتشاشات را داشتند، باید پاسخگو باشند». صحبت من راجع به اغتشاشات کشور بود و اصلاً موضوع مسجد آنجا نبود.
به طور کلّی راجع به شرایط اخیر یک تحلیل مختصری داشتیم. اینها هم همین حرفهایی بود که ما همیشه در خطبهی نماز جمعهی تهران میگفتیم. اینها همان صحبت را واقعاً با کملطفی برداشتند و توئیت کرده بودند! حالا جالب است، بعد که به آنها گفته میشود شما این مطلب را از کجا گفتید؟ میگویند از نقل فلان روزنامه. خب، متن سخنرانی ما هست، صوتش هم هست، شما مطلب را از خود آنجا برداشت میکردید؛ بعد هم اگر تذکّر و انتقادی داشتید، به من زنگ میزدید، من در استان بودم، یعنی من در محیط ضیافت شما بودم، مهمان استان شما هستم؛ بنابراین، میپرسیدید یا حتّی گله میکردید یا تذکّر میدادید؛ این کارها ربطی به توئیت و طرح در این فضاها ندارد. در هر صورت، این بود که این مسئله هم آنجا مطرح شد که من یک توضیحی دادم. البته بعد هم شنیدیم آن توییت را حذف کردند، امّا دیگر به اندازهی کافی منتشر شد.
- در برخی اخبار و تحلیلهایی که دربارهی وقایع اخیر بیان میشود، از برنامهی دشمنان برای خدشه به تمامیت ارضی ایران و تدارک دشمن برای حمایت از گروههای تجزیهطلب صحبت میشود. به نظر شما و با توجه به مشاهداتتان، این نقشه دشمن چقدر در استان سیستان و بلوچستان زمینه بروز و ظهور دارد؟
به صورت خیلی قطعی و مسلّم به شما بگویم که این جریانی که دارد با بیانصافی یک روایت غلط و مغشوشی را از فضای داخلی استان مطرح میکند، این روایت، ارائهی یک برش مغلوط از یک اقلّ قلیلی است؛ بافت عمومی استان بافتی است که بشدّت به نظام تعلّق خاطر دارد. «بشدّت» که میگویم شاید قابل توصیف نباشد. مردم و نخبگان و سران طوایف و آقایان علما و بعضیهای دیگر از اینکه دربارهی استانشان کلمهی «تجزیهطلب» استفاده شده است، بشدّت برانگیخته و خیلی ناراحت بودند. طرف میسوخت و مطرح میکرد که در جلسه با ما چنین تهمتی دارد زده میشود؛ ما حافظ این مرزیم، ما پایش خون دادهایم. گزارشهای عینی میدادند که اصلاً طایفهی ما برای دفاع از مرزهای کشور در همهی این سالها از قدیم تا به حال این جوری عمل کرده و بعد برای این کار شهید دادهایم. بعد، شهدای سیستان و بلوچستان را مطرح میکردند؛ میگفتند هزاران شهید برای این مرز و بوم دادهایم، آن وقت ما میشویم تجزیهطلب؟
من هم در دو سه جلسه و در گفتوگوی تلویزیونی در آنجا صریحاً گفتم که هر کسی گفته غلط کرده گفته؛ یک جا هم گفتم غلط زیادی کرده! دربارهی استان شما چنین چیزی یک وصلهی ناچسبی است. بله، در استان شما یک گروه ضدّانقلاب متصّل به جریان تجزیهطلب وجود دارد امّا اصلاً ربطی به مردم استان ندارد.
چابهار بودیم که آن توئیت کذایی]منتسب به امام جمعه مسجد مکی[ منتشر شد که هیئت به جای دلجویی تهدید کرده! من در اجتماع مردم زابل گفته بودم «کسانی که با سخنرانی و مصاحبه باعث التهاب و زمینهسازی اغتشاشات شدند باید پاسخگو باشند.» صحبتم راجع به اغتشاشات کشور بود. همین حرفهایی که در نماز جمعهی تهران میگفتیم.
لذا برداشت ما از این جلسات مفصّلی که هم در مرکز استان و هم در شهرستانها داشتیم، این بود که آن مسائل ارتباطی با بافت عمومی استان ندارد. مردم استان به رؤسای طوایفشان و به ریشسفیدانشان خیلی احترام میکنند و امیدواریم این حفظ شود. بدون استثناء همه میگفتند سلام به آقا برسانید، ارادت داریم، ما هستیم، ما مرزها را نگهداری میکنیم، نگران نباشد. اصلاً حرفها حرفهای دیگری بود، جنس حرفها چیزهای دیگری بود. فهرست عمدهی درخواستها هم در همان نامهها هست، که یا درخواستهای شخصی است یا درخواستهایی است که مربوط به توسعهی استان است.
راجع به این مسئلهای که برجسته شده، اگرچه مسئلهی تلخی است، صحبتی نشده بود. ما هم گفتیم که مسائل شما را خدمت حضرت آقا میگوییم؛ ما پیک شما هستیم، به امانت همه را منتقل میکنیم، و اگر تدابیری شده که انجام میشود و اگر تدابیر تکمیلی هم وجود داشته باشد که انشاءالله به لطف خدا انجام میشود.
بنابراین، باید بگویم این استان خیلی مردم مهربانی دارد؛ یعنی آدم در تورشان میافتد؛ یعنی این حسّی که حضرت آقا در خاطراتشان مطرح میکنند، عین واقعیّتی است که انسان وقتی با اینها رفت و آمد میکند، از نزدیک میبیند؛ خیلی مردمان خونگرمی هستند و مملو از محبّت و صفا.
- و در پایان جمعبندیتان از این سفر و نتایج آن؟
در مجموع، این مسئله محسوس بود که این سفر که ما در آن حامل سلام و محبّت و عنایت حضرت آقا به استان بودیم، یک تأثیر خیلی جدّی روی فضای افکار عمومی استان گذاشت. معلوم بود روحیهها خیلی بهتر شده؛ این مسئله کاملاً محسوس بود. به نظرم میآید این سفر تأثیر قابل توجّهی روی ارتقاء امنیّت عمومی استان گذاشته. خود مسئولین امنیّتی استان بلافاصله با ما تماس گرفتند و این را ابراز میکردند که به شکل محسوسی سطح امنیّتی استان را ارتقاء داده.
در مورد زندانیها آنها گفته بودند همه آزاد شوند، امّا گفتیم چنین چیزی معقول نیست؛ امّا کسانی که خطاهای جدی ندارند، آن افرادی که هیجانی شدند و جرم و جنایتی هم نداشتند، آزاد شوند. تا هیئت ما در آنجا بود، عدّهای آزاد شدند. وقتی که میخواستیم بیاییم، حدود صد نفر دیگر آزاد شدند. بنا شد که دقّت بیشتری هم بکنند که اگر کسانی در همان فرایندها دوباره میتوانند مورد عنایت حضرت آقا قرار بگیرند، در این پیشنهاد عفو هم بیایند و کار آنها هم انجام شود.
شیعیان آنجا از جهت افکار عمومی بسیار تحت فشار بودند و برای آنها بحمدالله فرصت تنفّسی بود؛ ضمن اینکه فرصتی برای ابراز ارادت پیدا کردند. برای بافت عمومی اهل سنّت که تعلّق خاطر به نظام دارد، یک حجّتی شد و به آنها یک آرامش خاطری داد؛ چون آنها هم تحت فشار بودند که «چرا نمیگویید؟ چرا داد نمیزنید؟ چرا شلوغ نمیکنید؟ از شما خون ریخته شده» و از این قبیل حرفها. خواستند مسئله را قومی و مذهبی کنند و درگیر شوند. بحمدالله آنجا برای طرفداران نظام در مورد این مسئله یک حجّتی شد.
جریان نیروی انتظامی را، که حافظ امنیّت کلّی استان و کشور است، از این حادثه سوا کردیم؛ هم رفتیم خداقوّت گفتیم و هم گفتوگوهایمان برای آنها خیلی خوب شد چون بسیار تحت فشار بودند. حالا فرض کنید دو سه نفر در نیرویی خطا کرده باشند؛ تعمیم دادن این به کلّ این افرادی که در مرزبانی و در آن شرایط خیلی سخت هستند و جانشان دائماً در معرض خطر است و در درگیری با قاچاقچیهای موادّ مخدّر و اشرار دائماً شهید میدهند، اشتباه است. این سفر و این گفتوگوها برای آنها بحمدالله خوب شد؛ آنها اذیّت شده بودند. در مجموع، خدا را شکر، برای تأثیرگذاری بر روحیهی مسئولین استان مفید بود. و مهمتر از همهی اینها هم اینکه ما دیگر انجام وظیفه کردیم و حرفها را شنیدیم و مجموعِ این گفتوگوها را برای تصمیمگیری منتقل کردیم.
انتهای پیام
اگه تبعیض نیست چرا در برم های استخدامی مذهب داریم ؟اگه تبعیض نیست چرا حتی اجازه کاندید شدن برای ریاست جمهوری به اهل سنت داده نشده؟اگه تبعیض نیست چرا یه وزیر ریس جمهور ستی نیست؟اگه تبعیض نیست چرا چرا و چراهای دیکر
برای اینکه ۷۰درصدجامعه شیعه هست،برای اینکه حکومت ایران حکومت شیعه هست برای اینکه اززمان امپراطوریهای بزرگ ایران حکومت ایران همیشه شیعه بوده وشیعه خواهدماندوتمام جهان ایران رابعنوان کشورتشیع میشناسه،…درمجلس درارتش درسپاه وتمام مناسبات کشورماسنی هایی داریم که در راس نظام هستندفقط در ریاست جمهوری مذهب بایدتشیع باشه،واین درتمام جهان رسم هست حتی درهمان عربستان سعودی تان،یاتمام اروپاوغرب..درنظام اسلامی هیچ تبعیضی نیست تبعیض رابرودرعربستان ببین که شیعه حتی در اداره های روستایی حق کارنداردچه برسددرراس حکومتشان،بزرگان شیعه درعربستان گردن زده میشودمساجدشان تخریب وخانه هایشان ویران…جرات دارین برین توعربستان مثل سنیهای ایران اغتشاش کن،شورش کن،دروغ وکذب بگوتابچه توشکم زنان راگردن میزند..درغرب یکی ازشروط برای کاندیدشدن ریاست جمهوری مذهب هست..درتمام دنیاطبق مذهب رسمی کشورشان قوانینی وضع شده..درامریکاواروپا بایددین مسیحی داشته باشی تابتونی کاندیدریاست جمهوری بشی،،حتی تومجلس شان مسلمان وجودنداردفقط دین ومذهب خودشان …ایران اسلامی به همه انسانهابه یک دید نگاه کرده ومیکنند…تبعیض حرف منافقان ومزدوران حقوق بگیرسعودی است..
درتمام دنیا دین ومذهب شرط کاندیدشدن برای ریاست جمهوریه،درامریکابایدمسیحی باشی در اروپاهم یکی ازشروط کاندیدشدن برای ریاست جمهوری مسیحی بودنه..در بعضی کشورهای منطقه قفقازمثل ارمنستان..درعربستان،امارات،کشورهای حاشیه خلیج فارس،قانونهای سختی برای کاندیدشدن برای نخست وزیری ومجلس وخیلی ازارگانهای حکومتی گذاشتن،،شیعه که اصلاهیچ حقی ندارد.گردنشان رانزنن کاندیدشدن پیش کش..پس قضاوت بیجانکنین..نظام اسلامی این تهمتهابهش نمیچسبه..
چون بی جنبه تر و مغرورتر و پرمدعاتر از مولوی عبدالحمید در دنیا پیدا نمیکنی. کافیه بهش میدون بدی بعد ببین ادعای خدایی میکنه یا نه. آدم دو رویی که از یه طرف عبدالمالک ریگی ملعون رو پناه میداد از یه طرف پشت تریبون بدشومیگفت
چرند نگو … وقتی از کسی شناختی نداری قضاوت بی جانکنی
چه کسی میگه بحث سنی و شیعه نیست ؟
اتفاقا در همه جا هست
اگر ریل و ره آهن در بخش سنی نشین بیشتر است بخاطر منابع معدنی و به تاراج بردن این منابع است وگرنه حتی بک جاده هم آنجا نمیساختین جناب نماینده رهبر
مولوی دقیقا حرف مردم را میزنند ، شما حرف خودتان
تمام منابع معدنی غنی در بخش های اهل تسنن هست ک بدون توجه ب آب ، هوا و محیط زیست این مناطق دارد به تاراج میرود
از شرق تا غرب و جنوب تمام محیط زیست مناطق ستی نشین را بدون بازسازی رها کرده اید
سو مدیریت و عدم توجه به رفاه مردم و وضعیت مدارس دینی اهل سنت موجب شد وهابی ها که هیچ ارتباطی با فقه شریف اهل سنت به ویژه حنفی ندارند در سیستان و بلوچستان لانه کنند. در این فضای آشفته ، مردم هم از دلشکستی به خاطر وضعیت رفاه و معیشت شان، و در پی دسیسه های وهابیون، یا در برابر تحرکات وهابیون سکوت کردند و یا برخی بدلیل عدم شناخت و دلشکستی از وضعیت معیشتی شان پشت سر آنها قرار گرفتند. در صورتیکه این وهابی ها که … از سر دسته هایشان است عقایدشان بسیار خطرناک و اساسا با فقه حنفی و وطن پرستی مردم سیستان و بلوچستان سرزمینی که از درون ش یعقوب لیث ها بیرون آمده همخوان نیست. نباید همه تقصیرها را از سوی اسماعیل زهی دانست، باید دید چه شرایطی موجب شد امثال اسماعیل زهی با عنوان خودخوانده “شیخ الاسلام” مطرح شود! این همان اسماعیل زهی است که یک سال پیش شبکه های فارسی زبان مستقر در انگلیس وی را داعشی و طرفدار طالبان می نامیدند و الان او را طرفدار حقوق زنان و لیدر اعتراضات در ایران معرفی می کنند! آقای مولوی ریگی آدمی بسیار سلیم نفس و بدون غرور و واقعا نمونه ای از یک عالم اهل سنت بودند، نمونه ای که قبلا در سیستان و بلوچستان بسیار زیاد تر بود و الان روز به روز با میدان داری مدارس وهابی کم و کم تر می شود. بخدا قسم ملت بلوچ تحت ظلم هستند ، بیش از دویست سال انگلیسی ها علما و بزرگان واقعی بلوچستان را کشتند، برخی از به اصطلاح علما و بزرگان و یا فرزندانشان را خریدند ، قلعه های بلوچستان را ویران کردند، کشاورزی آنجا را نابود کردند، الان هم این وهابی ها را به جان بلوچستان انداختند. اگر به معیشت و رفاه مردم و مدارس واقعی اهل سنت توجه شود این خدا نشناسان مرتجع میدان دار نمی شوند. اسماعیل زهی کتابهایش را بخوانید یک آدم … و مرتجع و جاه طلب است. مسئولان معیشت و رفاه مردم و وضعیت مدارس اهل سنت را در یابند. حق سیستان و بلوچستان این همه ظلم از داخل و خارج نیست. با توسعه زیربناها و تأسیسات روستایی و شهری و رفاه مردم کاری کنید تا آن بخش مهم و عزیز بلوچستان که انگلیسی ها از ایران عزیزتر از جان جدا کردند به ما بازگردد.
والا ما تو زاهدان از مدارس گرفته تا بانک شهر داری دادگستری دادگاه وووووو ندیدیم بلوچ باشه و گذشته از اون جمعیت بلوچ بیشتر هست این استخدامی باید تقسیم بشه بین بلوچ و زابلی و نسبت به تعداد جمعیت گزینش انجام میشه اگه تبعیض نیست پس چیه چرا
من زاهدان زندگی می کنم چرا دروغ میگی العان قریب چند دوره شورای شهر و شهرداری ها دست اهل سنت وبلوچ هاست اینه وضعیت شهر عرضه مدیریت یک شهر رو ندارید هرکس میاد اینجا مسخره میکنه مارو با این شهر بعد ادعای حکومت و پست و مقام داری
گرچه متن طولانی بود و حتی تکرار های زیادی داشت مطالعه کردم
اصلی ترین امانتی ک ما مردم بلوچ به شماها سپردیم و قبول کردید حتما این امانت ب دست آقا خواهد رسید تو این متن اشاره نشده بود
۱مجازات عاملین و آمرین کشتارهای زاهدان و خاش
۲مجازات سرهنگ متجاوزگر و اعدام در ملا عام این فرد
۳برداشتن تبعیض ها که میگین نیست ولی هست
ما تو شورای تامین استان حتی یک نفر نداریم
ما تو مرکز استان حتی یک فرماندار و استاندار طی عمر بابرکت نظام اسلامی نداشته و نداریم
ما حتی یک وزیر اهلسنت در طی این مدتها نداشتیم و نداریم
مطالبه اصلی ک قرار بود ب رهبر معظم انقلاب اسلامی رسانیده شود چیزایی بود ک ذکر کردم
چگونه یک فردی در لباس نظام میاد هرجنایتی که دلش بخواد مجازات نشود؟؟
یا افرادی با سواستفاده از لباس و سلاح نظام مردم را به بهانه واهی بکشند الکی بجای برخورد با آنان تقدیر هم بشه؟؟
شما با شهردارایی که دارن شهر رو به گند میزنن و اکثریت اونها بلوچ هستند و شورای شهری که از ابتدا اونها در راس بودن چه گلی به سرشون و مردم زدن
طرف شهرداره کوچه ای که خونش توش هست مثل میدون مین پر از چاله چوله هست عرضه ندارم کوچشو درست کنه بعد میخواد واسه کشور نسخه می پیچه
بیش از 50%کارمندان دولت تو استان اهل سنت هستند پس تر زیادی نیا
جناب مولوی گرامی کاش رعایت انصاف می کردی کاش مغرضانه صحبت نمی کردی
حتما حوادث دهه هشتاد را بیاد داری
ربایش شیعیان سرمایه دار و اخاذی از آنها
بستن راه زابل به زاهدان و بستن مسیر بم به دارزین
اقدام انتحاری در مسجد امام علی ع زاهدان ، اقدام انتحاری در مسجد جامع زاهدان ، اقدام انتحاری در روز تاسوعا در چابهار ، اقدام انتحاری در پیشین و سراوان …
و دهها حادثه ضد امنیتی دیگر که توسط تروریست های پرورش یافته در حوزه های علمیه اهل سنت شما انجام شد.
یادتان است بعد از اقدام انتحاری مسجد حضرت علی علیه السلام هم کیشان شما بجای همدردی با برادران و خواهران شیعه خود به خیابانها ریختید و آشوب و اغتشاش کردید و مولوی های شما با شبکه های معاند و ضد انقلاب مصاحبه می کردند .
دم از تبعیض و عدم آزادی می زنید در حالی که قبل از انقلاب تمام اختیار شما به دست خوانین محلی بود بله مشکل این انقلاب آزادی بی حد و مرز دادن به شما مولویهای وهابی صفت بود که امروز اینطور گستاخانه سخن می گویید .
در پایان یک نکته را فراموش را همیشه به یاد داشته باش القاعده ، داعش ، طالبان و دهها گروه وهابی دیگر بجایی نرسیدند و منفور مردم شدن ، پاسخ شما را هم روزی همین مردم خواهند داد انشاالله
سلام فقط با این سیاست بچگانه موفق باشید
مگر خود عربستان چندنفرازشیعیان را درامورشرکت داده وکشور مابازم احترام خاص به اهل سنت گذاشته ودربسیاری از مشاغل وهمون اداره جات ازاین برادران استفاده نموده وتموم قوانین برایشان باشیعیان برابر است.
در بعضی موارد مجبورید از سنی هم استفاده کنند مثل معلمی و کارمند جز در ادارات چون اینقدر نیروی غیر بومی ندارند یا حاضر به خدمت در این مناطق نیستند
خودم بلوچ هستم و ساکن در بلوچستان ، کار ب بحث مذهبی ندارم، ولی بلوچ اهل سنت در همه ادارات حتی سپاه و نیروی انتظامی و…داریم ، حتی معاون استاندار، مدیرکل ، فرماندار و… چون خودم اهل بلوچستان هستم همه اینهارو میدونم ولی شاید ی نفر از استانهای دیگه این سخنان دوستان رو ببینه باور کنه، البته در کل حقیقتآ ب دور از تعصبات قومی و مذهبی نفر در حد رئیس جمهور و وزیر نداریم، رئیس جمهور و زیر باید اشخاصی باشند حداقل در سطوح بالای مدیریتی کشور کار کرده باشند و شناخت کافی داشته باشند نه اینکه قومی و مذهبی باشند یا نطقشان آتشین باشد،
… باعث و بانی تبعیض خودتان هستید بعد از دیگران درخواست میکنید …
خودم بلوچ هستم و ساکن در بلوچستان ، کار ب بحث مذهبی ندارم، ولی بلوچ اهل سنت در همه ادارات حتی سپاه و نیروی انتظامی و…داریم ، حتی معاون استاندار، مدیرکل ، فرماندار و… چون خودم اهل بلوچستان هستم همه اینهارو میدونم ولی شاید ی نفر از استانهای دیگه این سخنان دوستان رو ببینه باور کنه، البته در کل حقیقتآ ب دور از تعصبات قومی و مذهبی نفر در حد رئیس جمهور و وزیر نداریم، رئیس جمهور و زیر باید اشخاصی باشند حداقل در سطوح بالای مدیریتی کشور کار کرده باشند و شناخت کافی داشته باشند نه اینکه قومی و مذهبی باشند یا نطقشان آتشین باشد،
مطالبات مردم را جناب مولوی بیان می کنند.مطالبات بیان شده از تریبون مسجد مکی ،مطالبات اکثریت مردم استان هست.اینکه در یک جو امنیتی شدید در برابر فرستاده فرمانده کل قوا ،معتمد ومولوی و ریش سفید که عمدتا با فشار و تهدید و تعدادی تطمیع به جلسات برده شدند و تلویحا گفتند هرکسی نیاید یعنی ضد نظام و ضد رهبریست.بسیاری از دوستان علیرغم میل باطنی گفتند حوصله دردسر ندارند و دوری در جلسه میزنند تا بعدا بازخواست نشوند.پس زیاد به سیاهی لشکر دلخوش نباشید و بدون حب و بغض و مشاوره های مغرضانه از داخل استان از جانب افرادی که سالهاست باعث و بانی درجا زدن سیستان و بلوچستان شده اند ،صحبت های گفته شده مولوی را ترتیب اثر بدهید که به نفع کشور و استان سیستان و بلوچستان هست.حرفها را گوش بدهید که تغییرات ایجاد بشود و گرنه آتش های زیرخاکستر امنیت ایران عزیز را هم به خطر خواهد انداخت و مشکلاتی را برای ارتباط با شبه قاره بوجود خواهد اورد.انچه قبلا باعث امنیت شده قول و قرارهای اصولگرا و اصلاح طلب بوده که مردم به امیدی منتظر تغییر مطلوب و رفع تبعیض ها و توسعه استان بوده اند.متاسفانه این بدقولی ها را مردم توهین به خود تلقی کرده ومتاسفانه اعتمادی به صندوق رای برای تحقق مطالبات برحقشان را ندارند که واقعیت خطرناکی برای این خطه هست.نسل جدید حرف شنوی از معتمد و ریش سفید و ملا ندارد و متاسفانه دشمن روی انها سرمایه گذاری شدیدی کرده که جلو رفتن با فرمان دهه 60 در این استان فقط جوی خون را راه می اندازد و خشونتهای مختلف را گسترش میدهد.تنها راه استفاده از نیروی جوانان در توسعه هست و تبعیض مثبت برای کاهش تفاوت توسعه با استانهای همجوار مثلا در اختصاص بودجه های خاص اشتغالزایی و سرمایه گذاری هلدینگ های ملی در جبران عقب ماندگی ها تا نیروهای جوانترین استان به کانالهای مثبت هدایت شوند ونه زندان و کوه و بیابان.تافرصت هست بفکر باشید وبا سعه صدر ایرانی های اصیل را در مدیریت ها و مراکز تصمیم گیری مرکز مشارکت بدهید.مشارکت را هم واقعی بکنید و فیک نباشد که بگردید فقط اقلیت شیعه را در راس ادارات بگذارید که مانور بومی بدهید.اینها بنزین برخاکستر است.مردم رصد می کنند و از عملکرد و پایبندی به قول برای بعدا تصمیم میگیرند.بترسید اتفاقی بیفتد که مردم به میدان نیایند.مغرور چند اهن پاره نشوید که در بستر امروز بلوچستان کارائی ندارد.گرهی که با دست باز میشود با دندان باز نکنید .