خرید تور تابستان

بررسی موقعیت گروه فشار در دوران روی‌کار آمدن دولت و مجلس همسو با سایر نهادها

بابک مجیدی در هم میهن نوشت:

وقتی بعد از آنکه تجمعاتی در راستای بر هم زدن کنسرت‌ها اتفاق افتاد؛ روزنامه جوان یادداشتی منتشر کرد و در آن نوشت که «فتنه‌گران نیاز دارند خوراک رسانه‌ای تهیه کنند و قطعاً کنسرت‌های موسیقی بهترین بستر برای جنجال‌سازی است. این خودسری‌ها البته برای نظام هزینه‌زا خواهد بود. امروز دیگر در دهه ۷۰ به سر نمی‌بریم که عده‌ای با استفاده از خلأ‌های امنیتی بتوانند به اماکن فرهنگی و اجتماعی یورش برده و موجب تهیه خوراک رسانه‌ای برای بیگانگان شوند. اداره‌کنندگان کنسرت‌ها و نیروهای حراست به وظایف خود آگاهی دارند و قطعاً لازم نیست عده‌ای بخواهند از بیرون به بهانه‌های واهی نظم و انضباط برنامه‌های فرهنگی را بر هم بزنند.» انتشار چنین مطالبی  در کنار برخی واکنش‌ها از سوی افراد و چهره‌هایی از اصولگرایان که معمولاً از چنین تحرکاتی به‌ویژه در دهه 70 و دوره ریاست‌جمهوری چهره‌هایی مانند سیدمحمد خاتمی و حسن روحانی یا استقبال می‌کردند یا حداقل مخالف آن نبودند؛ تصویر عجیبی از فضای سیاسی کشور را در اذهان ایجاد می‌کند.  تجربه دولت‌های محمود احمدی‌نژاد که با یکدستی در حاکمیت همراه بود؛ این انتظار را ایجاد می‌کرد که تحرکات گروه‌های خودسر که تا آن زمان با عنوان «گروه‌های فشار» شناخته می‌شدند؛ کاهش می‌یابد و دیگر مانند دوران ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی «هر 9 روز یک بحران» را رقم نمی‌زنند؛ اما طی این دو سالی که ابراهیم رئیسی روی کار است؛ هرازچندگاهی از درگیری این گروه‌ها و بر هم خوردن برنامه‌ای از سوی همین‌ها خبری منتشر می‌شود. از ابتدای دولت رئیسی در برنامه‌های هنری مانند کنسرت مهدی احمدوند، سیروان خسروی، گروه بیداد، لیان و برخی برنامه‌های دیگر حضور چنین گروه‌هایی در راستای برهم خوردن این برنامه‌ها اقدام کردند. نوع تعامل و رفتار این گروه نسبت به دولت رئیسی از آن بُعد که جایگاه آنها در پهنه سیاسی کشور و نوع ارتباطشان با هسته سخت قدرت را مشخص می‌کند؛ حائز اهمیت است. البته نوع تعامل گروه فشار و دولت بدون توجه به داستان این یکدستی و ریشه‌ای که  گذشته‌ای دارد؛ ممکن نیست.

یکدست‌سازی‌ها آغاز می‌شود

شاید اگر نخواهیم بگوییم که پایان مجلس سوم و شروع نظارت استصوابی در انتخابات آغاز تلاش‌ها برای یکدست‌سازی بود؛  پایان مجلس ششم و انتخابات مجلس هفتم شروع قابل تأملی برای این اتفاق است. زمانی که مجلس ششم به پایان دوران کاری خود رسید، با ردصلاحیت گسترده چهره‌‌های کرسی‌نشین اصلاح‌طلب بهارستان و بسیاری دیگر از اصلاح‌طلبان و البته کناره‌گیری جمع کثیری از بازماندگان آنها به نشان اعتراض برای انتخابات مجلس هفتم و اکثریت کرسی آنان به دست جریان رقیب یعنی اصولگرایان افتاد. در همه این سال‌ها همچون دوران پایانی دولت اکبر هاشمی‌رفسنجانی گروه‌های خودسر در نقاط مختلف ایران به‌ویژه تهران، مشهد و قم سنگ‌تمام گذاشتند. اگر سال 75 این تلاش به دنبال تخریب سیدمحمدخاتمی به‌عنوان کاندیدای انتخابات بود و در مشهد و تهران هجوم سختی به حامیان و ستادهای این کاندیدا داشت تا با ایجاد رعب و وحشت مانع از موفقیت او شوند؛ در سال‌های دولت خاتمی هم با کفن‌پوشی و بر هم زدن سخنرانی‌ها و بحران‌سازی چوب لای چرخ فعالیت دولت و مجلس همسو با آن گذاشتند. در این بین گروه‌های‌ فشار با اندیشه دفاع از ولایت فقیه و اسلام، خط مقدم و معترض پرسروصدای اتفاقات بودند. نمونه‌اش گروهی که با نام  انصار حزب‌الله و تحت لیدری بعضی چهره‌های شناخته‌شده فعالیت می‌کرد که حتی در بزنگاه‌های مهم از جمله حوادث دانشگاه در سال‌های مختلف، نقش جدی در سرکوب اعتراض دانشجویان داشتند. اما بعد از پایان دوران سخت و پر از بحران‌های همیشگی ریاست‌جمهوری سیدمحمد خاتمی در پاستور، در انتخابات پرحاشیه سال ۸۴، محمود احمدی‌نژاد که تا پیش از آن چهره کمتر شناخته‌شده در جریان سیاسی کشور بود، بر اکبر هاشمی‌رفسنجانی، پیروز و راهی ساختمان پاستور شد. چهره‌ای که به نظر می‌رسید مطلوب چنین گروه‌هایی  است و آنها هم او را گزینه خود می‌دانند. حوادث و رفتار این گروه و کاهش تحرکات و سروصدای آنها گویای همین مسئله بود که در این مرحله از یکدست‌سازی، دلیلی بر بحران‌آفرینی ندارند.

آغاز خالص‌سازی

در زمان انتخابات ریاست‌جمهوری ۸۴، مهدی کروبی که پیش از کاندیداتوری در انتخابات ریاست‌جمهوری، کرسی ریاست مجلس را برعهده داشت، بعد از اعلام نتایج دور نخست انتخابات که هاشمی‌رفسنجانی به همراه محمود احمدی‌نژاد به دور دوم راه پیدا کرده بودند، در نامه‌ای به رهبر انقلاب برای اولین بار شائبه تقلب و نفوذ به نفع یک کاندیدای خاص را مطرح کرد. او در بخشی از نامه طولانی خود با ادبیات صریح نوشت: «ساعت پنج بامداد، اینجانب که به استراحت پرداختم، رای بنده حدود ۲۵درصد و سایر کاندیداها اما کمتر از بیست درصد بود. پس از دو ساعت که از خواب بیدار شدم مانند بیداری از خواب اصحاب کهف دریافتم که همه چیز تغییر کرده است.» او همچنین در بخشی دیگر از نامه خود به ورود برخی دستگاه‌ها اشاره کرد و نوشت: «در بسیاری از شهرستان‌ها از طریق پرداخت برخی وجوه به بعضی از مراکز و هیئات‌ها آن‌ها را به خدمت گرفته بودند و همچنین با حضور غیرطبیعی بر سر صندوق‌ها به‌طور غیرقانونی برای فرد دیگر تبلیغ کردند». موضوعی که نه از سوی جریان همسو با او و نه حاکمیت مورد توجه قرار نگرفت.

بعد از ورود احمدی‌نژاد به خیابان پاستور، حمایت‌های بسیار زیادی از سوی برخی از سران حاکمیت از او صورت گرفت. حداد عادل که در آن زمان ریاست مجلس هفتم را برعهده داشت در نطق خود بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری گفت: «مردم ایران بی اعتناء به بیگانگان کینه‌توز و ناآگاه و بی‌اعتناء به تحلیلگران محفل‌های سیاسی، تصمیم خود را گرفتند و مردی از جنس مردم را به ریاست‌جمهوری برگزیدند.» همچنین آیت‌الله مصباح‌یزدی، از چهره‌های مقبول جریان‌ها و گروه‌های تندرو پس از پیروزی او گفت: «خدای‌ متعال‌ را شاکریم‌ که‌ زمینه‌ انتخاب‌ چنین‌ شخصیتی‌ برای‌ این‌ دوره‌ خاص‌ از انقلاب‌ را فراهم‌ کرد و آیندگان‌ به‌ این‌ نتیجه‌ خواهند رسید که‌ انتخاب‌، مشحون‌ به‌ کرامات‌ و معجزات‌ بود و از این‌رو توفیق‌ شکر این‌ نعمت‌ را از خداوند خواستاریم.» یا در روایت دیگر از برخی اعضای ستاد انتخاباتی احمدی‌نژاد که برای اعلام نتایج شمارش آرا به نزد آیت‌الله مصباح رفتند، به نقل از او آمده است: «احمدی‌نژاد ذخیره امروز خداوند برای کشور است.» با توجه به وضعیت آن زمان، میزان حمایت نمایندگان اصولگرا از احمدی‌نژاد بالا بود و در یکدست بودن قوا، کمتر شاهد درگیری میان قوا در امورات مختلف بودیم. پیش از پایان دوره اول ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد، انتخابات دوره هشتم مجلس شورای اسلامی برگزار و مانند دوره قبل، اکثریت کرسی‌ مجلس به دست اصولگرایان افتاد. در این بین مهم‌ترین تغییر در ترکیب بهارستان ظهور علی لاریجانی به‌عنوان رئیس مجلس به‌جای غلامعلی حداد عادل و آغاز ۱۲ سال تکیه‌زنی او بر صندلی سبز بهارستان بود.

زمان به انتخابات سال ۸۸ رسید. اصلاح‌طلبان برای پس گرفتن کرسی پاستور از دست احمدی‌نژاد تلاش بسیاری جهت حضور هرچه قدرتمند در انتخابات انجام دادند. بعد از راضی شدن سیدمحمد خاتمی برای حضور مجدد در انتخابات، میرحسین موسوی آخرین نخست‌وزیر دوران جمهوری اسلامی، این بار برای پایان دادن به بحران‌هایی که در جامعه وجود داشت به صحنه سیاست بازگشت و خاتمی هم در واکنش به این اقدام، به نفع او کناره‌گیری کرد. مناظره تلویزیونی احمدی‌نژاد با میرحسین موسوی فضای دوقطبی شدیدی در جامعه آن روزهای کشور ایجاد کرد. بعد از پایان مناظره، نامزد اصلاح‌طلبان در انتخابات از جریان نفوذ و گروه فشاری پرده برداشت که به‌دنبال انتخاب گزینه مطلوب خود در انتخابات است. در ادامه احمدی‌نژاد بار دیگر به کرسی پاستور راه یافت. عاقبت میرحسین موسوی به همراه مهدی کروبی که به مانند انتخابات ۸۴ از جریان‌سازی برخی نیروهای خاص و نقش‌آفرینی گروه فشار به نفع یک کاندیدای خاص افشاگری کرده بود، در ۲۵ بهمن ۸۹ وارد حصر خانگی شدند.

حمایت علنی از احمدی‌نژاد و آشی که شور شد

پیش از انتخابات ۸۸، در روندی که تا به حال سابقه نداشت، تعدادی از اعضای شورای نگهبان به‌عنوان نهاد ناظر بر انتخابات، از محمود احمدی‌نژاد حمایت کردند و در بعضی تریبون‌های دیگر رسماً از احمدی‌نژاد حمایت شد. در نتیجه، این صحبت‌ها باعث حمایت روزافزون جریان اصولگرایی حاکمیت از احمدی‌نژاد شد. عملاً یکدستی در حاکمیت فارغ از نگاه هاشمی‌رفسنجانی به‌عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت به اوج خود رسیده بود.

در این دوره مردم شاهد رکود شدید اقتصادی، افزایش تحریم‌ها و بحران‌های اجتماعی و فرهنگی در کشور بودند اما خبری از کفن‌پوشان و اعتراض و انتقاد شدید و پرسروصدای گروه‌هایی که منتقد لحظه به لحظه عملکرد رئیس‌جمهور قبلی بودند؛ در میان نبود. اما با گذشت زمان، دعوای جریان‌های حامی حاکمیت یکدست بیشتر از قبل شد. جریانات اصولگرایی که در گذشته از احمدی‌نژاد حمایت کرده بودند، به دلیل افشای برخی فسادهای نیروهای دولتی، حمایت‌ها روزبه‌روز کمرنگ و کمرنگ‌تر و تنش میان قوا بیشتر شد. به عبارتی در همین حاکمیت یکدست و با حضور قاطبه جریان مشهور به اصولگرایی به مرور چنددستگی‌ها شکل گرفت و با پایان موقت برای آن بار دیگر گروه‌های فشار شروع به کار کردند.

پایان موقت یکدست‌سازی و ظهور دلواپسان

با پایان دوران ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد، اصلاح‌طلبان با توجه به فضای سرد انتخاباتی آن زمان چندان میل و رغبتی برای حضور در انتخابات نداشتند. اما با ثبت‌نام هاشمی‌رفسنجانی اصلاح‌طلبان تجربه عدم حمایت از او در انتخابات ۸۴ را کنار گذاشته و در مقام حمایت از او برآمدند. اما با ردصلاحیت بحث‌برانگیز مرحوم هاشمی توسط شورای نگهبان با ادله حیدر مصلحی، وزیر وقت اطلاعات مبنی بر رای‌آوری او در انتخابات و همچنین سخنرانی احمد جنتی در نمازجمعه با طعنه زدن به حضور آقای هاشمی با خودروی بنز در ثبت‌نام انتخابات که مشکلات مردم را نمی‌فهمد، باعث شد جریان یکدست‌سازی همچنان فعالیت خود را ادامه دهد اما حسن روحانی که در ایام مناظرات درخشان ظاهر شده بود، با حمایت آقای خاتمی، مرحوم هاشمی و اصلاح‌طلبان راهی پاستور شد و دست جریان یکدست‌سازی برای ادامه روند خود کوتاه ماند.

در این دوران حسن روحانی با توافق برجام، افزایش رشد اقتصادی، سامان دادن به وضعیت اجتماعی و سیاسی کشور توانست در بین عموم جامعه، به مرور محبوبیت خود را افزایش دهد. در همان سال‌های اولیه دولت، گروه‌های فشاری که سال‌ها فعالیت زیادی در جهت سنگ‌اندازی و سرکوب برخی اقدامات خاتمی انجام داده بودند، بار دیگر توانستند به شکل و شمایل دیگر، این بار در دولت روحانی خودنمایی کنند. این بار بعد از ماجرای دست دادن ظریف با باراک اوباما در حاشیه اجلاس سران کشورهای عضو سازمان ملل، بعد از بازگشت روحانی و ظریف به کشور با پرتاپ لنگه‌کفش از آن‌ها استقبال کردند. در ادامه زمانی که برجام امضا شد، گروه فشاری به نام دلواپسان با حضور چهره‌هایی از اصولگرایان و سایر چهره‌ها (که  برخی از آنان در دولت و مجلس امروز حاضر هستند) شکل گرفت. در اولین نشست دلواپسان، یکی از سران دلواپسان که از جمله حاضرین در این نشست بود، گفت: «دلواپس ماندن رمز ماندگاری انقلاب اسلامی است و نه بالشت پر زیر سر گذاشتن و اینکه بگویم خطری نیست. دلواپس بودنِ پدر و مادر است که فرزند را از بدو تولد تا سن ۹۰ سالگی هدایت می‌کند» موضوعی که یک روز بعد از برگزاری این نشست واکنش حسن روحانی را در پی داشت و گفت: ‍«برخی‌ها از تحریم خوش‌شان می‌آید». همچنین محمدجواد ظریف هم روزی که برای پاسخگویی به مجلس رفته بود در کنایه‌ای به دلواپسان گفت: «ما ملت دلاوریم نه دلواپس و مواضع من عین مواضع رهبری است». موضوعی که تا به امروز هم این دلواپسان آن را نپذیرفته و با وجود تلاش دولت ابراهیم رئیسی به بازگشت به همان توافق سال 94 هنوز هم به‌عنوان اهرم فشار و ابزار هیاهو در گفت‌وگوها و حضورهای ظریف به آن متوصل می‌شوند.

آغاز مجدد یکدست‌سازی با حذف نوه امام

با طی شدن نیمی از عمر دولت دوازدهم، ترکیب مجلس دستخوش تغییرات شد و با تکرار خاتمی و حمایت هاشمی‌رفسنجانی، اصلاح‌طلبان و معتدلین جمعیت قابل توجهی (نه اکثریت) از ترکیب مجلس را به دست گرفتند اما کرسی ریاست همچنان در دست علی لاریجانی باقی ماند. در این میان اما قبل از انتخابات مجلس خبرگان رهبری، شورای نگهبان برای سنجیدن عیار مرجعیت سیدحسن خمینی اقدام به برگزاری امتحان کرد که این حرکت با واکنش تند برخی مراجع و آیات عظام قرار گرفت و در نهایت سیدحسن خمینی از شرکت در این امتحان امتناع کرد. هاشمی‌رفسنجانی که خود طعم ردصلاحیت در انتخابات ۹۲ را چشیده بود در مراسمی از اقدام جریان گروه فشار و یکدست‌ساز علیه سیدحسن خمینی انتقاد کرد و گفت: «صلاحیت شخصیتی که شبیه به جدش امام خمینی (ره) است را قبول نمی‌کنید؛ شما صلاحیت خود را از کجا آورده‌اید؟ چه کسی به شما اجازه داده است که قضاوت و داوری کنید؟ برای مجلس و دولت و جاهای دیگر و اختیارات را در دست بگیرید؟ چه کسی اجازه داد که اسلحه برای شما باشد و تریبون‌ها برای شما باشد؟ چه کسی اجازه داد که تربیون‌های نماز برای شما باشد و صداوسیما برای شما باشد؟ چه کسی به شما این‌ها را داد؟ اگر امام خمینی و نهضت ایشان و اراده عمومی مردم نبود هیچ‌کدام از این‌ها نبودند. زمانی که باید همه به هم تبریک بگوییم، هدیه بدی به بیت امام دادید و امیدوارم خدا از سر تقصیرات شما بگذرد.»

پس از درگذشت هاشمی در سال 95، حسن روحانی مجدداً در انتخابات سال 96 پیروز شد. همزمان با این پیروزی، فعالیت گروه فشار علیه دولت، بیشتر از گذشته شدت گرفت به‌طوری‌که روحانی بعد از پیروزی مجدد در انتخابات، در دیدار با فعالان اقتصادی، از واژه دولت با تفنگ برای یک گروه فشار نام برد که با در اختیار داشتن اسلحه، رسانه و همه چیز کسی جرأت رقابت با آنان را ندارد. در همان سال، در مشهد اعتراضات مردمی علیه دولت در مشهد بعد از پایان خطبه‌های امام جمعه این شهر صورت گرفت که باعث شکل‌گیری اعتراضات مردمی در سرتاسر کشور شد و پس از آن دونالد ترامپ از برجام خارج و روحانی در جلسه پاسخ به سوالات مجلس کلید اقدام ترامپ در خروج از برجام را به ماجرای اعتراضات مشهد و حمله امام جمعه آن شهر به دولت معرفی و از اقدام گروه فشار علیه دولت رونمایی کرد.

در سال 97، عده‌ای از طلاب حاضر در قم، با در دست داشتن پلاکاردی حاوی شعار تهدیدآمیز «ای آنکه مذاکره شعارت، استخر فرح در انتظارت» علیه دولت سر دادند. این موضوع در تعابیر مختلفی از سرنوشت مرگ آیت‌الله هاشمی در استخر خانگی در انتظار حسن روحانی مطرح شده بود. در ادامه فعالیت گروه فشار، صداوسیما نیز در مسیر فشار حداکثری بر دولت قدم برداشت و با همکاری یکی از نهادها، سریال امنیتی گاندو را در جهت تضعیف نشان دادن دولت و وزارت امور خارجه در مذاکرات برجام پخش کرد که با واکنش تند روحانی و ظریف همراه شد به‌طوری‌که ظریف نامه‌ای به رهبری درباره پخش این سریال و کناره‌گیری خود نوشت.

ظهور مجلس انقلابی

دوره چهارساله مجلس دهم، با بحران‌های امنیتی، اجتماعی و سیاسی که مهم‌ترین آن مربوط به اعتراضات مردمی آبان ۹۸ بعد از گرانی بنزین بود، به پایان رسید. شورای نگهبان اکثریت چهره‌های اصلاح‌طلب حاضر در مجلس دهم را به همراه برخی از چهره‌های اصولگرایی ردصلاحیت کرد و انتخابات با کمترین میزان مشارکت نسبت به سال‌های گذشته برگزار و در نهایت مجلس یازدهم با حضور اکثریت چهره‌های اصولگرا راهی بهارستان شدند و لقب مجلس انقلابی را یدک کشیدند.

در این زمان، مجلس انقلابی به دنبال تسویه‌حساب سیاسی و جناحی خود با طیف اصلاح‌طلب، معتدل و حتی جریان سنتی اصولگرا بود. آنها در همان ماه‌های اولیه حضور خود در بهارستان به‌دنبال طرح عدم کفایت سیاسی حسن روحانی برآمدند، اما با پیام رهبری مبنی بر ادامه کار دولت تا روز آخر، در اجرای طرح خود ناکام ماندند. برخی از نمایندگان انقلابی که در صدر آنان جریان پایداری قرار داشت، در روزهای پایانی دولت، زمانی که مذاکرات لغو تحریم‌ها در جریان بود، با تصویب طرح اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها، دولت را مکلف به اجرای این قانون کرد تا این دستاورد به نام دولت بعدی رقم بخورد. 

انتخابات 1400

با در پیش بودن انتخابات ۱۴۰۰، شورای نگهبان با نظارت استصوابی خود، اغلب کاندیداهای اصلاح‌طلبان را از اصلاح‌طلب تا میانه‌رو ردصلاحیت کرد. از جمله می‌توان به علی لاریجانی رئیس ۱۲ساله مجلس شورای اسلامی، اسحاق جهانگیری، معاون اول روحانی، مسعود پزشکیان، محمود احمدی‌نژاد و محسن هاشمی اشاره کرد. پیش از انتخابات، مجلس انقلابی با بیانیه و امضای ۲۰۰ نفره از نمایندگان برای حضور ابراهیم رئیس‌الساداتی، فرش قرمز پهن کردند. اما بعد از تایید صلاحیت‌ها، رهبری بعد از گذشت چند روز، از تعبیر جفا در ردصلاحیت برخی از کاندیداها استفاده کرد. این صحبت‌ها از سوی شورای نگهبان با واکنش خاصی همراه نشد و ابراهیم رئیسی در انتخابات غیررقابتی به صندلی پاستور رسید. این انتخابات با واکنش کنایه‌آمیز یک عضو پیشین دفتر رهبر انقلاب مواجه شد که گفت: «حضور سه کاندیدای نهایی در انتخابات با وجود کناره‌گیری کاندیداهای پوششی یک امداد الهی برای نظام بود و… اگر آن سه نفر هم اعلام انصراف می‌کردند، چالش بزرگ برای جمهوری اسلامی به وجود می‌آمد.» کدهایی که نشان می‌داد حتی بعضی از اعضای دفتر رهبری هم از شکل برگزاری انتخابات چندان راضی به نظر نمی‌رسد.

لاریجانی در مقابل خالص‌سازان و شورای نگهبان

علی لاریجانی، بعد از ردصلاحیت در انتخابات ۱۴۰۰،  به‌دنبال مقابله با جریان یکدست‌سازی حاکمیت به‌ویژه شورای نگهبان افتاد. او در چندین نامه سرگشاده از این نهاد، دلایل ردصلاحیت خود را درخواست کرد. مطالبه‌ای که با مخالفت شورای نگهبان مواجه شد اما با سماجت و پیگیری او، در نهایت این درخواست با مهر محرمانگی برای شخص لاریجانی ارسال شد. هرچند او به‌دنبال انتشار آن برای مردم بود، اما انتشار غیررسمی این نامه در خارج از ایران باعث تبلیغات علیه شورای نگهبان شد. علی لاریجانی در واکنش به دلایل ردصلاحیت خود نامه‌ای بلندبالا نوشت و انتقادات تندی از شورای نگهبان مطرح کرد. یکی از دلایل ردصلاحیت او، فعالیت اقتصادی یکی از اولاد رئیس پیشین مجلس با پسر آقای کرباسچی بود که لاریجانی اعلام کرد دستگاه امنیتی آنقدر برای پرونده‌سازی عجولانه عمل کرد که نفهمید آقای کرباسچی اصلاً پسری ندارد که بخواهد ارتباط اقتصادی داشته باشد. یا در مورد دیگر مواضع او درباره انتخابات ۸۸ بود که نوشت آخرین تایید صلاحیت من مربوط به انتخابات ۹۴ بود؛ چطور تا آن زمان این مواضع مورد توجه شورای نگهبان نبود.

در ادامه، علی لاریجانی، بعد از ماجرای ردصلاحیت خود توسط شورای نگهبان، فعالیت مهمی در سپهر سیاسی کشور نداشت. اما برخی از رسانه‌های حامی حاکمیت یکدست مدعی شدند او به‌دنبال حضور مجدد در انتخابات مجلس است. ادعایی که با واکنش لاریجانی همراه شد و در بیانیه‌ کوتاه ۴۰ کلمه‌ای با استفاده از واژه جدید خطاب به جریان طرفدار حاکمیت یکدست نوشت: «رفع نگرانی از جریان خالص‌سازی؛ ‌خبری درباره‌ی انتخابات مجلس وجود ندارد.  بدین‌وسیله از جریان خالص‌سازی رفع نگرانی می‌شود و بعید است به این روش‌های برادران بتوان رقابت تصنعی ایجاد کرد. ملک را چاره‌ای دیگر نیاز است.» او در این بیانیه بعد از ردصلاحیت خود به شکل ویژه از جریان خالص‌ساز در کنار گروه فشار و حاکمیت یکدست نام برد که به‌دنبال برگزاری رقابت تصنعی است.

تغییر مسیر؟

این‌بار برخلاف دوره قبل یکدست شدن حاکمیت(دوران احمدی‌نژاد)، ماه‌عسل و روزهای خوش دولت رئیسی خیلی زود تمام شد و در کنارش هم آن رابطه ایده‌آل متصور شده میان مجلس و دولت خیلی زود از رنگ و رو افتاد و هم آن انتظاراتی که در فضای عمومی از گروه‌های فشار به‌عنوان ابزاری برای همراهی و همسویی با دولتی که حداقل با توجه به برداشتی که از چیدمانش نسبت به دولت احمدی‌نژاد داشت؛ برآورده نشد. چنانچه این گروه‌های فشار در موضوعات مختلف در برابر تصمیمات همین دولتی که شهرت به دولت سوم احمدی‌نژاد داشت، قرار گرفت و عملا گروه فشار اهرم فشار در برابر تصمیمات همین دولت حداقل در موضوع برگزاری کنسرت‌های مجوزدار یا برخی دیگر از برنامه‌های اجتماعی و سیاسی شد. حال با این اتفاقات شاید بتوان چنین تحلیل کرد که  اگر نگوییم این برخوردها در دولت رئیسی نشانگر تغییر خاستگاه این گروه‌های خودسر  است، می‌تواند بیانگر انحراف آن‌ها از خواسته‌ها و مواضع همسو با این دولت باشد؛ اگرچه این برداشت را هم می‌توان داشت که جریان‌های تندرو و چهره‌های مطلوب این جریان  وقتی در مقام و مسئولیتی قرار می‌گیرند که باید در برابر مردم و جامعه قرار بگیرند؛ در بسیاری موارد نیاز به کوتاه آمدن یا تعدیل کردن مواضع اولیه‌شان باشند. 

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا