«راست نو» ؛ فرزند نئولیبرالیسم و نئومحافظهکاری
عصر ایران نوشت: پدیدۀ «راست نو» (New Right) محصول ادغام نئولیبرالیسم و نئومحافظهکاری است. در دهۀ 1980 بسیاری از دولتهای غربی در واکنش به بحران اقتصادی دهۀ 1970 با کنار گذاشتن سیاستهای اقتصادی کِینزی به سوی راست حرکت کردند.
تاچریسم در انگلستان سیاستهای لیبرال همچون خصوصیسازی و کاهش هزینههای دولتی و تضعیف اتحادیههای کارگری را با سیاستهای محافظهکارانهای چون ناسیونالیسم نسبتا افراطی، مهار کردن مهاجرت، و انضباط اجتماعی شدید در هم آمیخت.
در تاچریسم اصول محافظهکاری ارگانیک، یعنی ملت، خانواده، وظیفه، اقتدار، معیارهای اخلاقی و سنتگرایی، با اصول نئولیبرالیسم، یعنی نفع شخصی و فردگرایی رقابتآمیز و ضدیت با دولت، درهم آمیخت.
واژۀ «راست نو» به ویژه دربارۀ سیاستهای حزب محافظهکار انگلستان در دوران تاچر و حزب جمهوریخواه آمریکا در دورۀ ریگان به کار رفته است.
ریگان و تاچر
به طور کلی راست نو از نظر اقتصادی و سیاسی لیبرال است، یعنی بر آزادی اقتصادی، کاهش مالیات، بازار آزاد و دولت محدود تاکید میکند؛ ولی از نظر اخلاقی و فرهنگی و اجتماعی محافظهکار است و از حفظ نابرابریهای طبیعی، جلوگیری از گسترش حقوق اجتماعی شهروندان، دولت نیرومند، اصول مذهبی، خانواده به منزلۀ بنیاد جامعه و تضعیف اتحادیههای کارگری دفاع میکند. از لحاظ اجتماعی نیز با کار زنان خانهدار و آزادیهای جنسی فمینیستی میانه ای ندارد.
راست نو وقتی مداخۀ اقتصادی دولت را مغایر با آزادیهای فردی میداند، گرایش لیبرال دارد ولی وقتی آن را با تداوم نابرابریهای طبیعی جامعه مغایر میبیند، محافظهکار میشود.
جنبش محافظهکاری نو در آمریکا، که پس از جنگ جهانی دوم پدید آمد، ادغام اندیشههای محافظهکارانه و لیبرال را به خوبی باز مینماید. این جنبش همواره از دولتهای ایالتی در برابر دولت فدرال و از بازار آزاد در برابر دولت رفاهی حمایت کرده است.
محافظهکاری نو در آمریکا اصلا در واکنش به “سیاست جدید” (New Deal) یعنی برنامۀ اقتصادی و اجتماعی فرانکلین روزولت در دهۀ 1930 شکل گرفت، اما در زمینۀ مسائل اخلاقی و فرهنگی نیز موضع گرفت. به ویژه با گسترش سکولاریسم و افول ارزشهای مذهبی و آزادیهای جنسی به مخالفت برخاست.
مهمترین نمایندگان سیاسی این جنبش سناتور جوزف مک کارتی (سردمدار جنبش ضد کمونیستی مک کارتیسم) و جرج والاس (سیاستمدار آمریکایی) بودند و مجلۀ “نشنال ریویو” در واشنگتن سخنگوی آن بود.
جرج بوش
نومحافظهکاری در آمریکا در آغاز قرن بیستویکم با جناح راست حزب جمهوریخواه پیوند بیشتری یافت و بسیاری از نومحافظهکاران مدافع دولت جرج دبلیو بوش بودند و از اقدامات تهاجمی این دولت در عرصۀ سیاست خارجی حمایت میکردند.
اگرچه برخی مثل فرانسیس فوکویاما، نظریهپرداز سیاسی آمریکایی، گفتهاند که اعضای ردهبالای دولت بوش درک تئوریک چندانی از نومحافظهکاری نداشتند، ولی دولت بوش قطعا مصداق و مدافع بارز «راست نو» در قرن بیستویکم بود.
انتهای پیام