«دکتر ابراهیم جمیله و صبیه اش را با خود برده بود» | عوام الملک
دیدار نیوز هر هفته جمعه وقایع آن هفته را به طنز با قلم شخصیت خیالی به نام عوام الملک می نویسد که در ادامه می آید:
گزارشی از یکی از روزنامههای مسئلهدار به دستم رسید که در آن از عوام میپرسیدند آخرین بار کی گوشت خوردهاند؟ سوال را طوری طرح میکردند که انگار خیلی مسئله مهمیست. در شرح گزارش هم طوری توضیح داده بود که خواننده احساس کند خریدن گوشت به خاطر قیمتش کار سختیست. یکی از عوام میگفت آخرین بار در روز عید قربان گوشت خورده است و یکی دیگر هم میگفت جرات ندارد سمت گوشت برود. باید هویت این افرادی که چنین جوابهایی دادند تا درباره قیمت گوشت قرمز، سیاهنمایی کنند مشخص شود. ضمن اینکه باید به وضعیت این روزنامه و خبرنگارانش هم بیشتر رسیدگی شود وگرنه ممکن است چند وقت دیگر درباره گوشت سفید هم سیاهنمایی کنند.
البته یک سالی است که خوشبختانه امنیهها و خواصالرعایا در حال رسیدگی به وضعیت الهه نامی از خبرنگاران همین روزنامه هستند اما گویا برای بقیهشان درس عبرت نشده است. فردا صبح به حسین و بقیه روزنامههای بودجهبگیر پیام میدهم و پیشنهاد میکنم گزارشهای واقعی درباره فواید مصرف کم گوشت قرمز در زمینه کاهش بیماریهای نقرس و بیماریهای قلب و عروق و مشکلات کلسترول و فشار خون تهیه کنند تا عوام بدانند که هیچ گرانی بیحکمت نیست و هیچ ارزانی هم بیعلت نیست. امروز سرعت اینترنت کمی پایین آمده بود. احتمالا عیسی میخواهد سرعت را چندبرابر کند و مشغول تعمیرات است.
شنبه ۲۵ شهریور ۱۴۰۲
امروز تعطیل بود و کاملا در خانه ماندم. بنا به دلایلی باید تاکید کنم که امروز کاملا در خانه ماندم تا در صورت نیاز در آینده با مراجعه به همین خاطرات مشخص شود که من در خانه مانده بودم. از صبح اخبار مختلفی از سطح شهرهای مختلف میرسید که نشان میداد عوام در خانه ماندهاند ولی امنیهها و نظمیهها در یک حرکت نمادین در شهرهای مختلف به خیابانها آمدهاند تا برای آغاز سال تحصیلی خرید کنند. مثل اینکه خیلی هم خوششان نیامده بود که عدهای از عوام در مسیرهای خرید ایشان تردد میکردند و همین باعث شده بود عدهای از عوام را در همان محلها نصیحت کنند و عدهای دیگر را هم برای نصیحتهای بیشتر با خودشان ببرند. آخر شب حالتهای شاعرانهای به من دست داده بود و دوست داشتم درباره گیسوان دختری با چشمانی زیبا شعر بنویسم. حیف که بلد نبودم.
یکشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۲
در خبرها خواندم که دکتر ابراهیم قرار است به آمریکا برود. خیلی خوب است. قطعا آمریکاییها نگرانند. چون هر وقت که دکتر ابراهیم به آمریکا میرود اقتدار پوشالین آمریکاییها را به چالش میکشد. دکتر ابراهیم قبل از سفر با خواص امور مکتبخانههای سراسر کشور دیدار کرد و گفت نه تنها حقالزحمه معلمان بلکه حقالزحمه هر کسی باید به موقع و پیش از آنکه عرق جبینش خشک شود پرداخت شود. راست میگوید. خواص باید رسیدگی کنند. الان خود دکتر ابراهیم هم میخواهد این همه راه تا آمریکا برود و برگردد. باید پیشبینی شود که حقالزحمهاش را وقتی که برگشت داخل فرودگاه و قبل از خشک شدن عرقش بپردازند.
روزنامه بودجهبگیر سوال حکیمانهای طرح کرد و پرسید که تا حالا فکر کردهاید که چرا بیبیسی عربی گوینده محجبه دارد اما در بیبیسی فارسی و بقیه شبکههای معاند فارسیزبان با همه ادعاهایی که برای پوشش اختیاری دارند حتی یک مجری محجبه وجود ندارد؟ واقعا سوال مهمی بود. تا حالا فکر نکرده بودم. راست هم میگوید. اینها اگر پوشش اختیاری برایشان مهم بود لااقل یکی از مجریهایشان را به اجبار محجبه میکردند که بیننده باورش شود. محمدمهدی، خواصالدوله امور ارشادات فرهنگی اعلام کرد که امروز پررونقترین دوره تاریخ فرهنگ و هنر در کشور در حال رقم خوردن است. خبر مهمیست. البته با کمی دقت میتوان این رونق را دید. آمار هم همین را نشان میدهد.
شب تیتر امروز روزنامه بودجهبگیر را هم دیدم. نوشته بود آمریکا در مقابل ایران زانو زد. خیلی خوشحال شدم. مسابقات فینال کشتی آزاد را تماشا کردم. دو کشتیگیر ما به دو کشتیگیر آمریکایی باختند. عیبی ندارد. باختیم ولی زانو نزدیم. آن کسی که زانو زده آمریکاییها هستند.
دوشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
میخواهم پیشنهاد بدهم امروز را در تقویم کشور به عنوان روز ملی فرودگاه نامگذاری کنند. چون همه اتفاقات امروز کشور به فرودگاه و هواپیما ربط داشت. دکتر ابراهیم به فرودگاه رفت و سوار هواپیما شد تا به آمریکا برود. یک سری هم جاسوس آمریکایی به خاطر رأفت ما و با توجه به زانو زدن آمریکاییها جلوی ما از زندان به فرودگاه منتقل شدند تا برای همیشه کشور از لوث وجود این عناصر مشکوک پاک شود. انشاالله که آمریکاییها به خاطر جبران این لطفی که ما در حقشان کردیم جریمهی مربوطه و شیرینی بچهها را از طریق قطر یا عمان بدهند تا ما در این فقره و تا اطلاع ثانوی از سر این تقصیراتشان بگذریم.
چند نفر از قهرمانان ما هم گویا در آمریکا سوار هواپیما شدند تا به آغوش وطن برگردند. آمریکاییها این چند عزیز را گروگان گرفته بودند تا ما را برای آزاد کردن جاسوسانشان تحت فشار بگذارند. البته خوشبختانه موفق نشدند و جلوی ما زانو زدند و ما جاسوسهای آنها را از سر رأفت آزاد کردیم و پولش را هم خواهیم گرفت. البته در خبرها آمده بود که یکی دو نفر از قهرمانان ما ظاهرا ترس از پرواز داشتهاند و گفتهاند علیرغم همه سختیها در آمریکا میمانند و برنمیگردند تا روزی که راه زمینی از تهران تا واشنگتن باز شود.
تیم فوتبال النصر عربستان هم که گویا چند بازیکن معروف دارد امروز به تهران آمد. عوام سعی کردند بلافاصله بعد از رسیدن این تیم به تهران از ایشان استقبال آریایی کنند اما چون خواص سعی کرده بودند تیم را از طریق مسیری مخفی از فرودگاه تا هتلی که مشخص بود کجاست ببرند طبیعتا عوام مجبور شدند خودشان را از مسیرهای مختلف به هتل برسانند و در آنجا از این تیم عربستانی استقبال کنند. از نظر سیاسی و رسانهای مهم بود. نشان میداد ما عربستانیها را هم بعد از اینکه جلوی ما زانو زدند بخشیدهایم. البته چون سفارت جدید عربستان در دو طبقه از همین هتل مستقر است احتمالا عربستانیها فکر کرده باشند که دوباره کار زشتی کردهاند و ما قرار است سفارت را از ایشان پس بگیریم که آن هم عیبی ندارد. بابد حواسشان به حرفها و کارهایشان باشد.
سهشنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۲
اخبار سیل در آستارا را پیگیری کردم. این روزها آنقدر حواسمان به فرودگاه و زانو زدن آمریکا در برابر خودمان رفت که یادمان رفت حالی از عوام آستارا بپرسیم. شب تیم فوتبال النصر عربستان با پرسپولیس مسابقه داد. همه چیز خیلی عالی برگزار شود. وضعیت ورزشگاه هم خیلی خوب بود. حتی پروژکتورهای ورزشگاه در طول بازی روشن بودند. عربستانیها دو گل به پرسولیس زدند. عیبی ندارد. شرط مهماننوازی این بود که خوشحال از ایران بروند. وقتی برای بازی برگشت به عربستان برویم جبران می کنیم. عربستانیها کمی درباره شرایط چمن ورزشگاه جوسازی کردند و گفتند چمن ورزشگاه به درد کاشت سیبزمینی میخورده. کمی توی رویشان خندیدیم و از ایشان استقبال کردیم پررو شدند. باید حواسشان به رفتارشان باشد چون دیروز نشان دادیم که اگر لازم شود راه فتح سفارت جدیدشان را هم بلدیم.
چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۲
تصاویری از رشادتهای خبرنگاران و همراهان دکتر ابراهیم در سفر به نیویورک به دستم رسید که با فداکاری مانع ایجاد مزاحمت به اصطلاح خبرنگاران معاند برای دکتر ابراهیم شدند. کار بزرگی بود. یکی در زمان خروج دکتر ابراهیم در حالیکه با تلفن صحبت میکرد جلوی خبرنگار را گرفته بود و یکی دیگر هم وقتی دکتر ابراهیم وارد ساختمان شد با صدای بلند سوالهای خوبی از دکتر ابراهیم پرسید تا معاندان نتوانند سوالهای بیربط بپرسند. البته دکتر ابراهیم وقت نداشت جواب سوالهای خوب را هم بدهد و مجبور شد سریع رد شود.
متن لایحه حجاب را که خواصالمله با زحمت و تلاش بسیار تهیه کردهاند خواندم. خیلی جامع و خوب است. یک حسن لایحه این است که چون هیچ مشکلی در کشور باقی نمانده و فقط عدهای بیحجاب و بدحجاب که اکثرا هم بهایی و آمریکایی هستند و زیر پنج درصد جامعه را تشکیل میدهند و سعی میکنند با پوشششان مشکل درست کنند برای همه خواص یک کاری درست میشود. متن لایحه هم خیلی جامع و خوب است و به نظرم باید در همه دانشکدههای حقوق جهان به عنوان نمونه قانوننویسی تدریس شود.
پنجشنبه ۳۰ شهریور ۱۴۰۲
خبر خوبی شنیدم و متوجه شدم که دکتر ابراهیم در سفر نیویورک جمیله و صبیهاش را هم با خود برده بود. کار خوبیست. به شکل عملی نشان داد که چقدر خانواده برای ما مهم است و نسوان چقدر جایگاه بالایی در عصر ابراهیم پیدا کردهاند. اتفاقا بخشهایی از مصاحبه جمیله با روزنامههای آمریکا را هم دیدم. به خوبی به همین نکات اشاره کرد و گفت که نسوان در ایران برای حقوقشان مبارزه نکردند چون از حقوقشان برخوردار هستند. در ضمن این را هم گفت که در ایران رجال ترجیح میدهند متعلقههایشان کار نکنند یا پولی به خانه نیاورند. راست هم میگوید. دلیلی ندارد وقتی میتوان با یک حقوق زندگی را اداره کرد نسوان کار کنند و پول دربیاورند. فلسفه درست زندگی خوب این است که در منزل رجال پول بیاورند و نسوان اولاد! خود جمیله از این نظرها خیلی مشغول فداکاریست. به هر حال متعلقه رییس خواصالدوله بودن در عصر ابراهیم کار هر کسی نیست. خدا جمیله را برای دکتر ابراهیم و دکتر ابراهیم را برای ما عوام حفظ کند و عصر دکتر ابراهیم را تا قیام یومالقیامه ادامه دهد.
انتهای پیام
بسوز
که معلوم چقدر سوزش داری
مگر خدا شفایت دهد
هرچند تاکنون هیچ مطلبی خلاف مراقبت منتشر نکردی
تو چرا سوختی : حقیقت تلخه؟؟؟؟؟
وقتی می نویسی بعد از تایید معلوم است نتیجه چیست
منتظر نمی مانم
چی شد پس ؟! جمیله و صبیه دسته جمعی رفته بودن نیویورک ؟؟
سبک بدیع و متفاوتی است در نگارش طنز مطبوعاتی، متناسب با حال و هوای این روزهای مملکت.
قلم و نگاه نویسنده پایدار باشد.