یک «برگ برنده» بزرگ در دست نامزدهای ریاستجمهوری ۹۶
«کدام مولفه رییسجمهور آینده را تعیین خواهد کرد؛ گفتمان یا مصداق؟ُ»؛ سوالی که گرچه پاسخ دادن به آن در مقطع فعلی زود به نظر میرسد اما گویا تنها یک چیز است که میتواند برگ برنده رییس جمهور اردیبهشت 96 باشند؛ مساله مردم شدن.
مصطفی صادقی در خبرآنلاین نوشت: گویا خیلی ها دچار یک سو تفاهم بزرگ شده اند؛ «اینکه به صورت عجیبی فکر می کنند برای مردم مصادیق انتخاباتی مهم هستند نه اینکه این مصدایق چه می گویند.» قرار است در این باره بحث کرده و تلاش کنیم به این سوالات پاسخ دهیم:افراد پیروز در انتخابات چگونه توانسته اند نظر اکثریت را جلب کرده و بر رقبا برتری یابند؟ چرا اصولگرایان در انتخابات ریاست جمهوری ناکام بوده اند؟ چرا شکست حسن روحانی در انتخابات پیش رو و تبدیل او به رییس جمهور یک دوره ای سخت به نظر می رسد؟ آیا پیروزی حامیان گفتمان اعتدال در انتخابات قطعی است؟ واضح تر آن است که بپرسیم « کدام مولفه رییس جمهور آینده را تعیین خواهد کرد؛ گفتمان یا مصداق»
دوم خرداد 76؛ ناگهان تغییر
وقتی هاشمی رفسنجانی آماده می شد که ساختمان ریاست جمهوری را ترک کند کمتر کسی تصور می کرد چرخش قدرت در ایران آنچنان باشد که صندلی ریاست جمهوری به محمد خاتمی برسد. این ناباوری آنچنان بود که حتی یک نشریه معروف و طناز آن دوران کاریکاتوری را کشیده و ذیل أن نوشته بود :«بنویسید خاتمی بخوانید ناطق نوری». به نظر همین انتخابات می تواند شروع خوبی برای تحلیل در این مورد باشد که در ایران، مصداق مهم است یا گفتمان.
از میان اظهار نظرهای موجود که روایت از پشت صحنه ها و حرف های کمتر شنیده شده دارد، مراجعه به بخشی از سخنان رییس جمهور وقت می تواند مطلع این بحث شود . اکبر هاشمی رفسنجانی اوضاع آن زمانه را اینگونه به تصویر کشیده است:«اواخر دوره من آقای خاتمی پیش من آمد. هنوز کاندیدا نشده بود. مشورت کرد که کاندیدا شود و بعد هم گفت که می خواهم روی قانون گرایی و توسعه سیاسی تأکید کنم و شعارهایم این خواهد بود. من یک مقدار توضیح خواستم که این قانون گرایی و توسعه سیاسی چیست؟ مثلا مگر الان خلاف قانون عمل می شود؟ دیدم منظورش از قانون گرایی چیزهای دیگری است. همچنین توسعه سیاسی را تعریف کرد. من گفتم اینها رأی دارد و اگر کسی این مسائل را مطرح کند، مردم به او رأی می دهند. اما اجرای آن می تواند، برای شما دردسر جدی داشته باشد و در پایان کار نمی توانید به وعده هایتان عمل کنید. با تجربه عملی خودم این را گفتم. چون ما از اول پیروزی انقلاب افکاری داشتیم. در زمان مبارزات تفکر روشنی داشتیم و حرفهایمان را هم گفتیم و کم نیست ولی در عمل دیدیم این گونه نیست. ما خیلی آرمانی فکر می کنیم. فضای انقلاب و مردم، مخصوصا نیروهای وفادار به انقلاب و بدنه اصلی به گونه ای است که رهبری و امام در نظراتی که دارند، ناچار هستند به حوزه ای دینی این بخش از جامعه ملاحظه کنند».
دقت کنیم که حتما مردم در آن دوران علی اکبرناطق نوری را بیشتر از سید محمد خاتمی می شناخته اند و حتی اگر قاعده را بر این بگذاریم که بر اساس یک ویژگی فطری ، بیشتر مردم تمایل دارند به فردی رای بدهند که احتمال پیروزی اش بیشتر است باز هم باید به ناطق نوری می داده اند. شاه کلید ماجرا در این انتخابات همان چیزی است که هاشمی رفسنجانی گفته است؛ در واقع «خاتمی مساله خودش را مساله مردم کرد». مشاوران انتخاباتی او از خواسته های مردم برای دوران پساهاشمی یک پازل گفتمانی ساختند و همه سعیاشان را کردند تا جامعه را به سیاست پیوند زده و در ادامه، وعده جامعه مدنی را دادند . پس درباره این انتخابات لاجرم نتیجه این است که از میان مصداق و گفتمان ، این گفتمان بوده که نتیجه را تعیین کرده است. این گونه بود که راستگرایان نتیجه آن انتخابات را واگذار کردند .
سوم تیر 84؛ تغییر به نفع گفتمان دو قطبیساز
بیایید صادق باشیم و بپذیریم که محمود احمدی نژاد هیچگاه گزینه اصولگرایان نبوده است. در آن انتخاباتی که او رییس جمهور شد یک سر اصولگرایان نظرشان علی لاریجانی بود و آن سر دیگر محمد باقر قالیباف را در نظر داشت. نام های آشنای آن انتخابات هم کم نبودند. هم هاشمی آمده بود تا باردیگر به اتاق کار سابقش باز گردد و هم مصطفی معین می خواست کارنامه سیاسی اش را از سطح وزارت به ریاست جمهوری ارتقا دهد. کسان دیگری هم بودند که یا از میانه راه بازگشتند و یا تا آخر ماندند و کم فروغ تر از باقی افراد شدند. این وسط اما یک غریبه هم بود . فردی که تنها تصویر ذهنی از او در آن دوران یک کاپشن پوش ساده بود که به قول یکی از بزرگان عالم سیاست، حرف های بالای ابری می زد. گفتمان یا مصداق ؟ اینجا هم باز این مصداق نبود که نتیجه را تعیین کرد.
محمود احمدی نژاد گفتمان تدوین شده و از روی حساب و کتابی هم نداشت . او اما با بالا رفتن از نردبام کمپین منفی که همه رقبا علیه اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان بزرگترین نام آن انتخابات ساخته بودند یک دو قطبی ساخت و صحنه را تغییر داد. همه را دلآشوبه کرد از رییس جمهور شدن هاشمی رفسنجانی تا باز این جامعه شناسی باشد که بر سیاست برتری می یابد. او با مردم حرف های آنچنانی زد و برای اولین بار کاری کرد که در دوران صدارتش تا روز آخر بارها بارها آن را تکرار کرد ؛«عبور بی مهابا از خطوط قرمز».
بحث درباره این دوره را مفصل تر از این نکنیم ؛«احمدی نژاد در آن زمانه، منظومه ای از حرف ها را کنار هم گذاشت که معنای آن وعده تغییر بود. همین حرف ها در کنار هم یک گفتمان را برای آن عصر پدید آورد. » او در عین ناباوری اهالی سیاست، رییس جمهور جدید ایران شد.
24 خرداد 92 ؛ ناگهان تغییر از گفتمان رادیکالیسم به گفتمان اعتدال
وقتی اصوگرایان مبهوت از تصمیم پنهانی و ائتلاف سه شخصیت جناح خودشان ، دلمشغول این بودند که چگونه وارد انتخابات ریاست جمهوری شوند تا حتما به ساختمان ریاست جمهوری راه یابند، جناح رقیب دل آشوبه این بود که به جهت شرایط دوران، صرف نظر از فکر کردن روی نتیجه انتخابات و سرمایه گذاری روی گزینه پیروزی، اصلا فردی را ندارد که بتواند خود را به روز آخر انتخابات برساند . هر چه اصولگرایان گرفتار کثرت بودند آنها در چالش مهم قلت گرفتار بودند. در همین آشفتگی ها بود که باز همه یادشان رفت که مهمتر از مصداق، گفتمان است. نام ها هم این بار غالبا آشنا بودند و نظر سنجی ها هم طرف پیروز را برای اهل سیاست نمایان ساخته بود.
ناگهان اما به رسم همیشه ، همه چیز در دقایق سازنده انتهایی تغییر کرد. کسی حرفی را زد ، کسانی به نقد او برخاستند و همین شد که یک دو قطبی گفتمانی شکل گرفت. یک طرف شد مدافع وضع موجود و حتی نوید بدتر از آن را داد و یک نفر هم وعده تغییر داد. یک سوی میدان بوی رادیکالیسم می داد و آن طرف دیگر تصویری از اعتدال را با همه مشخصات و مبانیاش ترسیم کرد .مردم زخم خورده از تندروی ها که رویای عبور از عصر احمدی نژاد از هر چیز دیگری برایشان شرین تر بود به حسنروحانی رای دادند.
معمای اردیبهشت ؛ ثباتی برای تغییر؟
همه این ها را گفتیم تا شرایط امروز را راحت تر تحلیل کنیم . اجازه بدهید در جمع بندی کمی مصداقی تر و بی پیرایه تر باشیم. در میان اصولگرایانی که عزم رقابت با حسن روحانی را دارند یک اعتقاد مشترک وجود دارد؛«شکست دادن حسن روحانی در انتخابات اردیبهشت ماه بسیار سخت است.» نکته اما این است که صفت«سخت» که برای توصیف این ماجرا به کار برده می شود فقط از این جهت نیست که روحانی رییس جمهور مستقر است بلکه مساله این است که او توانسته کسان زیادی را در سپهر سیاست ایران پیرامون خود گرد آورد که سخنش را به گفتمان غالب مبدل سازند.
همین برتری گفتمانی است که نتیجه انتخابات در تهران چنان می شود که غریبه ترین نام های دوران سیاسی معاصر از جانب مردم تهران راه به پارلمان می یابند فقط به این دلیل که قرابت گفتمانی دارند با حسن روحانی و مخالف اند با آنچه رقبای او می گویند. روحانی در واقع خواسته در بحث گفتمانی گستره خودی ها آنچنان گسترده باشد که هم از اصولگرایان در آن باشند و هم از اصلاح طلبان . درست عکس خواست و عمل سیاسی نوپدیدهایی که این روزها صدای بلندی در میان اصولگرایان دارند ؛ کسانی که با ناب گرایی به دنبال کاستن از جمعیت اصولگرایان افتاده اند ؛ به پایداری ها و همفکرانشان اشاره کردیم.
به بحث خودمان برگردیم؛« کدام مولفه رییس جمهور آینده را تعیین خواهد کرد ؛ گفتمان یا مصداق؟». اکنون که بعد از این استدلالها نتیجه گرفتیم این گفتمان بوده که همیشه نتیجه انتخابات را تعیین کرده نه مصداق بیایید به این هم فکر کنیم که سرنوشت انتخابات اردیبهشت ماه چه خواهد بود؟ فعلا وضعیت اینگونه است که روحانی و حامیانش که به اعتدالیون شهره شده اند در وضعیت سوژهشدگی گفتمان قرار دارند و همچنان گفتمان عصر حاضرند، مگر اینکه پدیده ای دیگر در سیاست ایران در اندک زمان باقی مانده تا انتخابات رخ نمایی کند.
پدیده ای که توانایی تئوریزه کردن یک گفتمان دیگر که لابد و لاجرم باید برتر از گفتمان فعلی باشد را داشته باشد. آیا این ممکن است ؟ پیش گویی در این باره حتما غیر ممکن است اما می شود پرسید روحانی و حامیان او چگونه می توانند پیروزی خود را تضمین کنند ؟ آنها برای رسیدن به این خواسته باید با گریز از سیاست، باز به جامعه شناسی رجوع کنند.
خواسته مردم را باید شناخت، شاید که روز دگر یعنی فردا، خواسته مردم خواست امروز و دیروشان نباشد. باید خواست زمانه را فهمید باید سیاست مدار زمانه بود نه مبهوت رزمرگی سیاسی. این همان کارویژه ای است که ما نام آن را می گذاریم :«یافتن گفتمان خاص عصر و زمانه». این چنین می توان به قدرت رسید؛ این چنین می توان در قدرت ماند. این همان برگ برنده ادوار انتخابات در ایران بوده است. همین!
انتهای پیام