دکتر ظفرقندی: استقلال دانشگاه ها سرفصل توسعه است
تغییرات آتی، باید به سمت رای مردم باشد. مردم رای خود را به تغییرات سلبی و ایجابی که آقای روحانی در ایام انتخابات وعده دادند به صندوق ریختند. طبیعی است تغییرات باید متناسب با وعدههایی باشد که مردم به آن رای دادند.
به گزارش انصاف نیوز، دکتر ظفرقندی چهرهای آشنا در وزارت بهداشت، درمان و جامعه دانشگاهی است. وی به دلیل سابقه ریاست سازمان نظام پزشکی و فعالیتهای صنفیاش و همچنین ریاست دانشگاه علوم پزشکی تهران برای بسیاری شناخته شده است. او که از چهرههای اصلاحطلب است، در دوران اصلاحات تلاش زیادی برای اصلاح روندها در برخی حوزهها انجام داد. ظفرقندی بر افزایش استقلال دانشگاه و توسعه نهادهای مدنی و روندهای دمکراتیک تاکید بسیاری دارد. از دیدگاه او باید مداخلههای دستوری و از بالا به پایین به پایینترین حد برسد و افراد بر مبنای انگیزهها و اعتماد خود به سازوکارها دست به انتخاب و عمل بزنند. ظفرقندی مدیریت کلان را در کنار دیدگاه مدیریت فرابخشی معنا میکند. به نظر این صاحبنظر حوزه بهداشت و دانشگاه، دولت موظف است با ابزارهایی که در اختیار خود دارد مطالبات عمومی را سنجش و ارزیابی کند و آنها را تامین نماید. بامداد لاجوردی در آرمان در گفتوگویی نظر دکتر ظفرقندی را درباره مسائل مختلفی اعم از حوزه دانشگاه، سازمان نظام پزشکی و وزارت بهداشت و درمان و همچنین اوضاع عمومی کشور جویا شده تا تصویری از آینده کشور از دیدگاه کارشناس امر و یک مدیر با تجربه و موفق به دست آید. متن کامل این گفتگو در پی می آید:
نگرش دولتهای نهم و دهم به دانشگاه، تفاوتهای چشمگیری با دیدگاه اصلاحطلبان داشت، اگر امروز بخواهیم دست به مقایسه بزنیم، به نظر شما نتیجه این تفاوت نگرش چه بوده است؟
در 8 سال گذشته، فضای دانشگاههای زیر نظر وزارت علوم و بهداشت و درمان، دوران متفاوتی را تجربه کردند و به تدریج محیط دانشگاهی از شرایطی که در سالهای 76 تا 84 تجربه کرده بودند، متفاوت شد؛ بهخصوص در چهار سال اخیر تغییرات فضا به سمتی میل پیدا کرد که نشاط در جامعه دانشگاهی کمرنگ شد. معنای این قضیه آن است که انگیزهای که به عنوان کلید فعالیت و رشد علمی و دانشگاهی است از دانشگاه رخت بر بست. فضای اعتماد، سرمایه اجتماعی لازمه حیات دانشگاه است. چنانچه خدشه ببینند ضرر بزرگی دامان کشور را خواهد گرفت و بهترین افراد جامعه که محصولات دانشگاه هستند و با هزینههای گزاف به این نقطه رسیدهاند در زمانی که به بازدهی میرسند جذب خارج میشوند و یک روحیه فرار از کشور ایجاد میشود که در نتیجه، راه یک طرفهای ایجاد میگردد که از توان و تخصص نیروهای نخبه کشور در خارج از کشور بهرهبرداری میشود. در چهارسال اخیر سرمایههای اجتماعی آسیب دیدهاند. چیزی که من احساس میکنم این است که جامعه با آراء خود در انتخابات ریاستجمهوری نشان داد ضرورت دارد هرکسی که در حوزه دانشگاهی چه در وزارت بهداشت و چه در وزارت علوم، متصدی امر میگردد، اگر که بخواهد فضای علمی خوبی ایجاد شود، راهی جز این نیست که این فضای امید، اعتماد و نشاط علمی مجددا احیا گردد.
مشخصا جنابعالی دانشگاه را بستری برای سرمایه گذاری انسانی و اجتماعی می شناسید؛ از طرفی بهطور سلبی این نقد را به دولت دهم وارد کردید که نگاه این دولت موجب شده است که تخصص نخبگان ایرانی در خارج از مرزها مورد بهره برداری قرار گیرد، اما سوال مهم این است که بهصورت ایجابی چه روشی را میتوان برای احیای فضای دانشگاه به وجود آورد؟
در هر حوزه و مجموعهای فضا و شرایطی بهعنوان عوامل موثر و مناسب کار تعریف شده است، در دانشگاه این شرایط فضای امید و نشاط علمی است و طبیعتا تا اگر فضای امید و نشاط علمی آسیب ببیند، به دنبال آن رشد علمی متوقف خواهد شد و نهایتا محصولات علمی بدون آنکه موردبهرهبرداری قرار گیرند به هدر میروند یا به سمت خارج از کشور میل پیدا میکنند؛ از عواملی که بهصورت ایجابی قابل طرح است، افزایش میزان اثرگذاری اعضای هیات علمی دانشگاهها در تصمیمات خرد و کلان است که از شاخصهای موثر و تعیینکننده نشاط علمی در دانشگاههاست؛ سالهای مدیدی، بهخصوص از سالهای 76 تا 84 روند انتخاباتی بودن در گروههای علمی ـ دانشگاهی به رسمیت شناخته شده بود. در دوران اصلاحات رویه بدین صورت بود که از هر گروهی مثلا در رشتههای پزشکی، گروههای جراحی، داخلی و … اعضای علمی این گروهها، فردی را بهعنوان مدیر گروه انتخاب میکردند و ساماندهی فعالیتهای علمی به واسطه نماینده منتخب اعضای گروه شکل میگرفت؛ حتی دربرخی موارد سازوکار انتخابی بودن توسعه بیشتری پیدا کرد و در دورهای که من در سالهای 76 تا 84 در دانشگاه علوم پزشکی تهران مسئولیت داشتم، بهتدریج به سمتی حرکت کردیم که روسای دانشکدهها نیز انتخابی شوند. طی سازوکاری که پیشبینی شده بود، اعضای هیات علمی، مدیران گروه را انتخاب میکردند و رئیس دانشکده نیز توسط مدیران گروهها انتخاب میشد. بهصورت ایجابی ایجاد چنین بستری به دلیل آنکه مشارکت را افزایش میدهد و انگیزه اعضای جامعه دانشگاهی را بالا میبرد، میتواند موجب پیشرفت علمی در دانشگاه بشود. اما امروز بهدلیل کمتوجهی به سرمایههای اجتماعی و بهخصوص با ایجاد فضای سنگین خاصی بر دانشگاهها این روند سیری معکوس را پیش گرفت و سیر معکوس تا جایی پیشرفت که شاهد بودیم، آییننامهای از سوی شورایعالی انقلاب فرهنگی صادر شد تا همه روندهایی که تا پیش از این پذیرفته شده و مورد قبول همگان بود کنار زده شد و طی این آییننامه انتخابی بودن مدیران گروه زیر سوال رفت و انتصابی شدند. چنین تصمیمی بیانگیزگی در بین اعضای هیات علمی را به وجود آورد. در چنین شرایطی اعضای هیات علمی احساس میکنند از بیرون برای آنها تعیین تکلیف میشود و سازوکار بهگونهای است که آنها دخالتی در تعیین سرنوشت خود ندارند. مثالی میزنم؛ چندی پیش مدیر گروه جراحی دانشگاه که روند حضور وی انتخابی نبوده است، به بیمارستان سینا برای مذاکره با اعضای هیات علمی گروه جراحی آمده بود و از حدود 18 نفر عضو هیات علمی تنها 3 نفر در جلسه شرکت کردند و دیگر اعضا در جلسه حاضر نشده بودند. این مثال نشان میدهد که چقدر انتخابی بودن مدیران گروه بر مشارکت اعضای هیات علمی اثر میگذارد.
درباره فعالیتهای دانشجویی چطور؟
درباره فعالیتهای دانشجویی نیز همین صادق است و چیزی که در دوران اصلاحات تجربه کردیم، در آن دوران تشکلهای دانشجویی و صنفی، سیاسی و بحثهای آزاد بهمناسبتهای مختلف در چارچوب قانون و در همه حوزهها وجود داشت و منحصر به نگاهی خاص نبود و همه تشکلها با نگرشهای مختلف سیاسی فعال بودند و به فراخور تمایلاتشان از افراد برای برگزاری برنامههایشان دعوت میکردند اما با پایان دوران اصلاحات، بتدریج تداوم این فعالیتها کمرنگ شد. در آن دوران ما شاهد شکوفایی نشریات دانشجویی بودیم و روزانه نشریات متعددی انتشار مییافت.
بهنظر شما چه اتفاقی رخ داد که مسئولان دولت اصولگرا مصمم شدند رویه انتخابی بودن اعضای جامعه دانشگاهی چه در سطح مدیران گروه و چه در سطح روسای دانشکده و دانشگاه تداوم پیدا نکند؟ و به تعبیر شما رویههای پذیرفته شده را نیز به عقب راندند؟
شما باید توجه داشته باشید، وقتی فضا، خاص میشود در منطق نگاه مسئولان به این سمت میل میکند که تمام و کمال تصمیمات زیر لوای نظارت خودشان و به دور از بهرهگیری از نظرات بدنه و لایههای پایین سیستم گرفته شود. در شرایطی که مدیر به شنیدن نظرات جمع احساس نیاز نکند و حقی هم برای اظهارنظر آنها قائل نشود بهطور منطقی روند بهصورت معکوس تعیین میگردد که تصمیمگیری از بالا به پایین و دستوری میشود، طبیعی است که روندهای از پایین به بالا بحث آزاد و شنیده شدن نظرات مختلف لازم است و مدیر معتقد است که باید مجموعه نظرات شنیده شود تا برای افراد امکان تصمیمگیری بهتر وجود داشته باشد. در رویههای از بالا به پایین چنین چیزی دیده نمیشود ولی اگر نظرات مختلف مطرح شوند و بحثهای انتقادی و آزاد دانشجویی توسعه یابند و فعالیتهای اساتید بهصورت آزاد، جاری شوند آن وقت ملاحظه میشود که تضاد با مسئولیت بالای دستگاه، خودش را بروز میدهد.
از مطالبات اساسی اصلاحطلبان بحث استقلال دانشگاههاست، به واقع این شاخص چقدر میتواند تعیینکننده باشد که تا این حد شما نیز که پیشتر مسئولیت ریاست دانشگاه علوم پزشکی تهران را برعهده داشتهاید بر آن تاکید دارید؟
توجه داشته باشید یکی از شاخصهای اصلی توسعه در هر کشوری بحث استقلال دانشگاه است. چنانچه سرنوشت دانشگاه بهدست اعضای خودش تعیین نگردد بدین معنی است که دانشگاههای آن کشور قوام یافته و پخته نیستند چراکه بالاترین افراد کشور، افراد فرهیخته کشور هستند و اگر اینها نتوانند برای خودشان تصمیمگیری کنند، یقین داشته باشید که تصمیمگیری مستقل در ردههای دیگر نیز امکانپذیر نخواهد بود. در دوران اصلاحات روال اینگونه بود که اعضای هیات علمی در یک ارزیابی علمی و همچنین از لحاظ کارایی، توانمندی و اخلاق بررسی میشدند و مستقلا دانشگاه تصمیم میگرفت که فلان فرد مناسب هیات علمی هست یا نه؟! ولی در سالهای اخیر این اختیار از دانشگاه سلب شد. حتی درمراحلی با این مساله روبهرو شدیم که اعضای هیات علمی را خود دانشگاه انتخاب نمیکرد و در ابتدا افراد باید خارج از دانشگاه گزینش میشدند.
در دوران اصلاحات، چه اقدام عملی برای این منظور صورت گرفت؟
در دوره ریاستجمهوری آقای خاتمی، بهخصوص با حمایت دکتر عارف، بحث تثبیت استقلال دانشگاهها شکل قانونی به خود گرفت و قرار بر این بود که در راستای تحقق استقلال دانشگاه، هیات امنای دانشگاه، بهعنوان یک نهاد مستقل دربیاید و تصمیمگیری در دانشگاه بصورت قانون نهادینه گردد ولی با بر سر کار آمدن دولت اصولگرا از تمامی اینها بهتدریج سلب اختیار شد که مساله باعث مبهم شدن فضای کاری در دانشگاه شد.
شما در گفتههای خودتان بر بازگشت فضای اعتماد و امید تاکید داشتید، هماکنون که زمینههای ذهنی این فضا فراهم شده است، چه سازو کاری را برای قدمهای اول پیشنهاد میکنید تا در نتیجه آن،اعتماد عمومی جامعه دانشگاهی حفظ و تقویت شود؟ با توجه به آنکه برخی از مشکلات تنها منحصر به حوزه اختیارات وزارت علوم یا بهداشت نیست.
با دیدگاهی که مشارکت و فرآیندها را بصورت دمکراتیک و با توجه به نظرات عمومی میپذیرد و سعهصدر دارد، امید وجود خواهد داشت. حتی با آییننامههای موجود کنونی نیز میتوان رویههای دمکراتیک را اعمال کرد. برای مثال در آییننامه گفته شده رئیس دانشگاه باید مدیران گروه را نصب کند، اما چنانچه روحیه پذیرش نظر جمع وجود داشته باشد، با انگیزه بهرهگیری از نظرات اعضای هیات علمی و دمکراتیک کردن روند انتخاب مدیران گروه در عین استفاده از آییننامههای کنونی، امکانپذیر است که سازوکاری اینگونه تعریف کرد که اعضای هیات علمی فرد منتخب خود را به رئیس دانشگاه معرفی کرده و رئیس دانشگاه نیز ایشان را انتصاب کنند. بنابراین اگر دیدگاه دمکراتیک وجود داشته باشد بسیاری از مسائل قابل حل است واین از ضرورتهایی است که آقای روحانی، وعده دادهاند در مدت کوتاهی مورد رسیدگی قرار دهند. فکر میکنم این سعهصدر را باید مجموعهای از نیروها داشته باشند، یعنی صبر و تحمل بالا در وزیر ارشاد، اطلاعات و علوم و بهداشت وجود داشته باشد. طبق این دیدگاه در فاصله کوتاهی، فضای امید و نشاط بازخواهد گشت.
در سالهای گذشته روند بهگونهای بوده که بهنظر میرسد برخی نهادها حق خود میدانند که درباره مسائل داخلی دانشگاه تصمیمگیری کنند. شما چقدر امیدوارید که فضا تغییر جدی داشته باشد و این نهادها به وظایف اصلی خود بازگردند؟
اگر وزیر علوم و وزیر بهداشت، قوی و مستقل باشند و مهمتر از آن روسای دانشگاهها مستقل باشند هیچ نهادی نمیتواند آنها را تحت تاثیر قرار دهد بنابراین اگر میبینیم که بارها از بیرون به رئیس دانشگاه درباره مسائل داخلی امر و نهی میشود بدون تردید بهمعنای خدشهدار شدن بحث استقلال دانشگاه است و اگر مدیر ارشدی به استقلال دانشگاه اهمیت دهد زیر بار مداخلات نمیرود و محال است که بپذیرد نهادی از بیرون، داخل دانشگاه تظاهرات راه بیندازد. رئیس و وزیر مستقل امکان ندارد اجازه دهد که دستگاهی از بیرون دانشگاه درباره ادامه تحصیل یا عدم ادامه تحصیل دانشجویی تصمیمگیری کند.
بهصورت عینی چه اتفاقی باید در دانشگاه رخ دهد که سرمایههای کشور اعم از اساتید، دانشجویان، کارشناسان و حتی سرمایههای غیردانشگاهی که از کشور خارج شدهاند به کشور بازگردند؟
این مساله کاری کوتاهمدت نیست بهدلیل آنکه شرایطی که ما آن را تجربه میکنیم شرایط متغیری است بهطوری که باید اول اثبات کنیم که در شرایطی معقول و معتدل و باثباتتری قرار داریم. حفظ سرمایهها در شرایط دور از افراط و تفریط، ممکن است و ضمانتهایی را طلب میکند بهطوری که باید نشان دهند با افرادی که خارج از چارچوب قانونی افراطیگری میکنند، برخورد قانونی خواهد شد؛ اگر این اتفاق در طول زمان رخ دهد اعتماد نخبگان و سرمایهها جلب خواهد شد، در غیر اینصورت ممکن است تنها در چند سال فضای اعتدال جاری شود ولی مردم احساس کنند که دائمی نخواهد بود. باید توجه داشته باشیم که تمامی افراد از قبیل استاد، دانشجو و دیگر سرمایهگذاران برای همه زندگی خودشان سرمایهگذاری میکنند و باید آنها متوجه شوند که تمام مسئولان به قانون احترام خواهند گذاشت و برنامه ثابت و معقولی را دنبال میکنند. بنابراین چنانچه بهگونهای جلوه داده شود که فضا بسیار متغیر است و مثلا در حوزه سیاسی افرادی میآیند برای کشور مرتب سیاهنمایی میکنند این بازگشت سرمایه محقق نخواهد شد.
به باور شما، دولت و وزارت علوم و بهداشت هریک چه نقشی میتوانند در حصول جایگاه واقعی و موثر دانشگاه ایفا کنند؟
برنامهریزی کلان علمی باید در دانشگاهها صورت گیرد. دانشگاه قدرتمند میتواند نظرات خود را اعمال کند. اگر ما نتوانیم حوزههای مختلف اعم از سلامت، اقتصاد، محیط زیست و پزشکی و … را درگیر و وارد روند حل مسائل کشور کنیم، عملا مسائل حل نخواهند شد. این موضوع با نمونهای دیگر بیشتر مشخص میگردد؛ به خاطر داریم که در دولتهای نهم و دهم، بدنه هیات علمی دانشگاهی ما بارها درباره مساله اقتصاد کلان کشور تذکر میدهند و نامه امضا میکنند درعین حال که مطلع هستند این امضا ممکن است هزینههایی را نیز به آنها تحمیل کند و در آن نامه نسبت به رفتارهای غلط اقتصادی هشدار میدهند؛ تا اینجا ما میتوانیم بگوییم که بدنه علمی وظیفه خود را انجام داده است ولی زمانی که به مشارکت بینبخشی میرسیم، متوجه میشویم مدیریت کلان توانایی هماهنگی بین بخشی را ندارد و لذا نامه مورد کمتوجهی قرار میگیرد که در نتیجه آن وضعیت اقتصادی در شرایط امروز قرار میگیرد. من معتقدم دانشگاه رسالت بسیار مهمی دارد. دانشگاه باید در موقعیتی باشد که در جامعه تاثیرگذار باشد و تمامی فرآیندهای جامعه را یک به یک بهبود بخشد و این نیاز دارد که فضای کار و نشاط علمی فراهم شود و فعالیتهای بینبخشی و هماهنگی بین دانشگاه و دیگر مراکز ایجاد گردد.
منتقدان وزارت علوم و بهداشت دولتهای نهم و دهم، به تصمیماتی از قبیل سهمیهبندی جنسیتی و بومی شدن در پذیرش دانشجویان نیز انتقادهایی داشتند؛ دیدگاه شما درباره این تصمیمات چیست؟
معتقدم سهمیهبندی جنسیتی و بومی یا هر نوع سهمیهبندی از این قبیل مغایر با عدالت آموزشی است. این سهمیهبندیها موجب محرومیت افراد مستعد از امکان تحصیل در رشته مورد علاقهشان میگردد و افراد دیگری را جایگزین آنها میکند. با بیان این مقدمه منکر برخی محرومیتها و نیازها در مناطقی از کشور نیستم ولی در اینباره دو راه همیشه در مقابل چشمانم بوده؛ یکی با اعمال محدودیت و سهمیهبندی این نیازها را برطرف کنیم و راه دوم، با ایجاد تسهیلات و امکانات برای این مناطق و حوزههای محروم، مشکلات را برطرف کنیم، مثلا برای یک شهرستان دورافتاده سهمیه خاصی را قرار میدهیم به امید آنکه این فرد پس از تحصیلات با بازگشت به شهرستان محروم، نیازهای منطقه را برآورده خواهد کرد درحالی که تجربه نشان داده است که چنین نمیشود ودر آخر شاهد هستیم که نیاز منطقه محروم تامین نشده است. این امر در رشته پزشکی سالهاست وجود دارد مثلا درباره نگاههای سهمیهبندی جنسیتی، در رشته پزشکی گفته میشود که در رشته جراحی دانشگاه تهران باید 6 آقا و 6 خانم پذیرفته شوند، با این ضابطه ممکن است آخرین فرد قبول شده یک سهمیه، نمره بسیار پایینتری داشته باشد. اما چنانچه بهجای سهمیه بومی و جنسیتی بتوانیم انگیزهها را افزایش دهیم که اگر کسی به شهرستان دور دستی برود، منطقا باید زندگی بهتری برای او فراهم شود. شرایط زندگی وی، قابل مقایسه با فرد شاغل به خدمت در پایتخت و تهران نیست. ما درحقیقت در سیاستگذاریها برای ایجاد انگیزه تلاشی نمیکنیم و در عوض راههای سادهتر را انتخاب میکنیم.
در وزارت علوم و بهداشت دانشگاهها، برخی نهادها خارج از هیات دولت درباره دانشگاهها میتوانند قانون تعیین کنند و عملا در نحوه مدیریت دانشگاه موثر هستند، به نظر شما دولت که نماینده مردم در قوه مجریه است، چطور میتواند همواره نمایندگی خواستهای مردم را داشته باشد؟
تعامل با برخی از نهادها ضروری است ولی مهم این است که کسانی که با این نهادها تعامل میکنند فعالیتهای هر قسمت را چگونه تعریف کنند؛ اگر وزیر علومی داشته باشیم که به استقلال دانشگاهها اهمیت ندهد، قاعدتا آییننامههایی از نهادی مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی صادر میگردد که استقلال دانشگاه را خدشهدار میکند ولی اگر رئیسجمهور و وزرای مربوطه جهتگیری اصلاحی در شورایعالی انقلاب فرهنگی داشته باشند منطقا شورای عالی انقلاب فرهنگی هم مخالفتی نخواهد داشت. من سراغ ندارم در دوره قبل رئیس دانشگاهی به شورا معرفی شده باشد و این شورا رای مخالف داده باشد.
از شما میخواهم درباره جایگاه ایران در صحنه بینالملل به اختصار توضیحاتی دهید و همچنین درباره این مساله توضیح دهید که سیاست خارجه در نهایت چه تاثیری بر فضای دانشگاهها میتواند داشته باشد؟
در این سالهای اخیر یک فضای ایرانهراسی در فضای خارجی به نمایش گذاشته شد. خیلی از صاحبنظران تا مدتی پیش جسارت علنی کردن انتقادات نسبت به رویههای موجود را نداشتند، ولی امروز آن را اعلام میکنند، در ایام تبلیغات انتخابات اخیر بسیاری از افراد اعم از رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس تا معاون مجلس و … آمدند و عنوان کردند طرح بحث هولوکاست درجهت منافع ملی کشور نبود، سوال این است که چرا در 8 سال گذشته این مطالب را مطرح نمیکردند؟ ما در دهکده جهانی قرار داریم که ارتباطات نزدیک، به روز و پیچیده است و اگر رفتوآمدهای علمی با کشورهای پیشرفته دنیا صورت نگیرد، رشد علمی کشور با مشکل مواجه میشود و سیاست خارجه نادرست میتواند مانع شنیده شدن صدای علمی کشور در دانشگاههای دنیا و بالعکس شود. اما اگر شرایط تبادلات علمی بیشتر فراهم باشد طبیعتا امکان رشد علمی برقرار خواهد بود، بسیاری از فعالیتهایی که در کشور ما راهاندازی شده توسط افرادی بوده است که علم و فن را در کشوری دیگر فرا گرفته و آن را وارد کشور ما کردهاند.
کمی از بحث دانشگاه و وزارت علوم فاصله بگیریم، در انتخابات نظامپزشکی اخیر، شما و تعداد دیگری رد صلاحیت شدید و اجازه حضور پیدا نکردید؛ شما این اتفاق را چطور ارزیابی میکنید؟
مادهای را که برای رد صلاحیت دکتر معین، من و تعدادی دیگر، عنوان کردند عملا به بحثهای اعتقادی و سیاسی ارجاع داده میشد، تنها در تهران کسانی که بهدلایل سیاسی رد صلاحیت شدند بیش از 10 نفر بودند. در انتخابات نظامپزشکی ترکیب هیات نظارت سه نماینده مجلس، دو نفر از وزارت بهداشت و نمایندگانی از وزارت کشور و دادستانی هستند و اینها باید اسامی را برای احراز صلاحیت استعلام کنند و نه اینکه افراد را بهدلیل مسائل و اختلاف نظر سیاسی رد صلاحیت کنند. متاسفانه در این انتخابات دخالتهایی انجام شد؛ در قبل هم که من رئیس سازمان نظامپزشکی بودم سعی شد که برخی را به دلایل غیرموجه رد صلاحیت کنند اما پاسخ دادم که اگر دلایل موجهی دراختیار دارید آنها را اعلام کنید اما اگر ندارید تا احراز صلاحیت آنها انتخابات برگزار نخواهد شد و با حضور آنها انتخابات برگزار خواهد شد؛ برخی دلایل ممکن است موجه باشد مثلا مساله اختلاس باشد یا رفتارهای خلاف قانون پزشکی صورت گرفته باشد اما نگرش سیاسی هیچ وقت نمیتواند مانع عضویت در سازمان نظام پزشکی باشد. البته تا به امروز هم حکم رئیس سازمان نظام پزشکی صادر نشده است.
فکر میکنید چرا روی سازمان نظامپزشکی حساس شدهاند و در روند برگزاری انتخابات آن اعمال نفوذ کردند؟ درصورتی که سازمان نظام پزشکی، نهادی صنفی و غیر سیاسی است. چرا باید نسبت به سازوکار آن حساسیت اینچنینی وجود داشته باشد و افرادی را به دلایل اعتقادی ردصلاحیت کنند؟
بالاخره سازمان نظامپزشکی یکی از قدیمیترین و قویترین سازمانها و نهادهای مدنی کشور است و ظرفیتهای بسیار بالایی در حوزه فعالیتهای صنفی در این سازمان وجود دارد و اگر افرادی نخواهند در جامعه نهادهای مدنی رشد کنند و تصمیمساز باشند و بخواهند در همه حوزهها تصمیماتی از بالا به پایین اعمال کنند طبیعتا از سازمان غیر سیاسی مانند نظام پزشکی نیز احساس رقابت میکنند. ممکن است دیدگاه جماعت پزشکی در امور صنفی با نظراتی که آقایان میخواهند اعمال کنند تطابق نداشته باشد. لذا تلاش میکنند به راههای گوناگون قدرت نظام پزشکی را کاهش دهند. یکی از مبانی کاهش دادن قدرت نظام پزشکی قانون سازمان نظام پزشکی و دیگری حضور بدنه نظامپزشکی در انتخابات است یعنی اگر در انتخابات پیشین یک اکثریتی در انتخابات حضور پیدا میکردند طبیعتا پشتوانه رئیس شورای عالی و مجمع عمومی سازمان قوی میشد در حالیکه حدودا 10درصد جامعه پزشکی در انتخابات شرکت کردند و روشن است که اگر جامعه پزشکی احساس کند در سرنوشتش مداخله میشود حضور پیدا نمیکند.
برای جمعبندی بحث و روشن شدن موضوعات تصور میکنید با دولت آقای روحانی چه تغییراتی قابل انتظار است؟ و به تعبیر دیگر مطالبات معقول چه نوع خواستههایی خواهند بود؟
تغییرات آتی، باید به سمت رای مردم باشد. مردم رای خود را به تغییرات سلبی و ایجابی که آقای روحانی در ایام انتخابات وعده دادند به صندوق ریختند. طبیعی است تغییرات باید متناسب با وعدههایی باشد که مردم به آن رای دادند. مساله اولی که فکر میکنم باید مورد توجه قرار گیرد، وعده پایبندی به حقوق اساسی مردم است یعنی آن چیزی که در فصل حقوق ملت در قانون اساسی آمده و ایشان بارها و بارها اعلام کرده است، به آزادی احزاب، مطبوعات و نهادهای مدنی اعتقاد دارد بنابراین کلیه فعالیتهایی که ذیل قانون اساسی وعده داده شده است مورد انتظار جامعه است. نکته دیگری که بیشتر جنبه سلبی آن چشمگیر بود حوزه رعایت اخلاق بود که اخلاق در جامعه بهعنوان یک آرمان جمهوری اسلامی مورد توجه قرار گیرد. مردم از آمارهای بدون مبنا یا حرفهای غیراخلاقی از قبیل تهمتها و توهینها خسته شدهاند و این جنبه به واقع تعیینکننده بود که باید تغییری در این رویه ایجاد شود. مردم وقتی از زبان بالاترین مسئول اجرایی سابق کشور میشنوند که در یک سال 2 میلیون فرصت شغلی ایجاد خواهد شد، ولی سیر فزایندهای از بیکاری در کشور وجود دارد، این رفتار از سوی مردم غیراخلاقی ارزیابی میشود. در هر صورت امید برای تغییر رویهها در چهره فردی روحانی به نام آقای روحانی دیده شد که حمایت آقای خاتمی را نیز همراه خود داشت و باعث شد ایشان برنده انتخابات شود. برجسته شدن این موضوع بیشتر ناشی از واکنشهایی بود که از دولت در حوزه اخلاق شاهد بودیم و دیگری حمایت افرادی اخلاقی مانند آقای خاتمی بود. مردم وقتی میشنوند رئیس یک قوه، رئیس دو قوه دیگری را محکوم میکند و دوربین مخفی به عنوان سند افشاگری طرح میگردد و به کاربردن لفظ بگم، بگم توسط رئیس مجلس محکوم میشود این الفاظ و اخلاق مورد انتقاد تمامی مسئولان واقع شد و غیراخلاقی و غیرقانونی خوانده شد. به هر صورت مردم از دولت آقای روحانی انتظار دارند تا به وعدههای داده شده عمل شود و اخلاق و صداقت و شفافیت با مردم محورهای اصلی دولت با مردم باشد.
انتهای پیام