دلخوریم، اما… | رضا بابایی
«رضا بابایی» پژوهشگر فرهنگی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «دلخوریم، اما …» نوشت:
آقای روحانی در انتخابات اردیبهشت امسال، دو منبع رأی داشت: نخست مردمی که آرامش سیاسی و رونق اقتصادی میخواستند و دوم کسانی که اندکی تحول و توسعۀ سیاسی را نیز برای کشور لازم میدانستند. خوشبینانهترین تحلیل دربارۀ رفتار و گفتار آقای روحانی در ماه گذشته و در برنامههای مختلف و انتخاب وزرا، این است که بگوییم ایشان بیشتر به گروه اول نظر داشته و کوشیده است که این گروه از رأیدهندگان را که به شمار نیز بیشترند، راضی کند. نکتۀ مهمی که شاید ایشان از آن غفلت میورزند، این است که گروه دوم به دلیل جایگاه اجتماعیشان و توانمندی بیشتر در استفاده از رسانههای رسمی و مجازی، اولا تأثیرگذارترند و ثانیا مطالبات سیاسی آنان، نتایج اقتصادی پایدارتری برای کشور دارد. آیا اگر توسعۀ سیاسی در دهۀ هفتاد پیش میرفت، مشکلات اقتصادی ایران(ناشی از موانع درونی و بیرونی) در دهۀ نود کمتر نبود؟
آقای روحانی گویا نگران سرخوردگی تحولخواهان و بخش توسعهطلب جامعه نیست. شاید از آن رو که جمعیت این جامعه را چندان نمیبیند که پاسخگویی به آنان در شمار اولویتهای او باشد. خطای این تحلیل، در غفلت از ماهیت آیندۀ کشور و نیز وزن اجتماعی تحولخواهان است. دولتها حتی دشمنانشان را نباید ناامید و سرخورده کنند و باید همیشه راه را برای سیاستورزی و تعامل باز نگه دارند؛ چه رسد به دوستان و همراهانشان. سعدی در مناجاتش با خدا میگفت:
دوستان را کجا کنی محروم
تو که با دشمنان نظر داری؟
ما باید خطاب به رئیسمان بگوییم:
دوستان را چرا کنی محروم
تو که با دشمنان نظر داری؟
هر ایرانی وطندوستی برای دولت دوازدهم آرزوی موفقیت میکند؛ اما کسانی که به موفقیتهای پایدار و آیندهساز میاندیشند، افزون بر حمایت از دولت، باید در زمینههای دیگر نیز سرمایهگذاری کنند. مثلا هر چیزی که بر همدلی و همگرایی ملی بیفزاید و مرزبندیهای کاذب و فرعی را از پیش پای مردم بردارد یا کمرنگ کند، جامعۀ مدنی را مدد رسانده است. تغییر در گرو همکاری و همراهی مردم با یکدیگر است و همکاری و همراهی بدون همدلی به دست نمیآید و همدلی در سطح ملی به چنان کوششهایی نیاز دارد که جز بخش نخبۀ جامعه از عهدۀ آن برنمیآید. این همه شکاف و مرز میان طبقات اجتماعی ایران و جنگهای حیدری – نعمتی، سرمایههای هنگفت اجتماعی را بر باد میدهد. شوربختانه ایران، بیش از آنکه جامعه باشد، جمعیت است؛ بیش از برخورداری از نعمت همگرایی، دچار نقمت واگرایی و خوی دشمنانگی است. طبق گزارشهای رسمی وزارت کشور در سال گذشته، اعتماد ایرانیان به یکدیگر در معامله و تعامل، به مرز فاجعه نزدیک شده است. مردمی این چنین، از عهدۀ کدام تحول اجتماعی و کار جمعی برمیآیند؟
باری؛ دلخوری حق ما است، اما حق نداریم در برابر غول سرخوردگی تسلیم شویم. دولتهای نهم و دهم، محصول ناامیدی و سرخوردگی جامعۀ مدنی و طرفداران توسعۀ سیاسی بود. تکرار آن تجربۀ تلخ، اینبار هزینهای کمرشکن خواهد داشت. اقتصاد میوۀ سیاست است و سیاستورزی بیش از هر چیز به امید و مبارزه با سرخوردگی نیاز دارد.
انتهای پیام
درود بر آقای بابایی عجب نقد پر محتوایی درود بر پایگاه خبری انصاف که به نشر چنین نظراتی می پردازد