کار خوب احمدینژاد از نگاه معاون روحانی
یکی از کارهای خوبی که دولت احمدینژاد انجام داد این بود که قیمت نان را گران کرد و مصرف یکمرتبه چهار تا پنج میلیون تن کاهش یافت. الان باز این اختلاف در حال زیاد شدن است. یعنی زمانی برای ۵۰ میلیون نفر ۱۴ میلیون تن گندم مصرف میکردیم الان برای ۸۰ میلیون نفر ۹ میلیون تن. این فاصله به علت قیمت نان است که ضایعات به شدت کاهش پیدا کرده است. حالا نان هم چیزی مثل برنج و قند و شکر شد که دیگر ضایعاتش خیلی کم است ولی باید هوشیار بود و اجازه نداد وضع سابق برگردد. این اختلاف قیمت نان دوباره از تولید به مصرف دارد زیاد میشود.
به گزارش ایسنا، هفتهنامه مثلث با عیسی کلانتری، معاون رئیسجمهور و رئیس سازمان حفاظت محیط زیست به گفتوگو پرداخته است. کلانتری از چهرههای جدید دولت دوم حسن روحانی است. محورهای این گفتوگوی دوساعته مسائل سیاسی روز و چالشهای محیط زیست در ایران است.
گزیده آن را با هم میخوانیم:
– بیش از ۳۰ سال است که با ایشان (رئیسجمهور) آشنا هستم. آقای روحانی، نماینده مجلس و من در دولت بودم. بعد از آن به مرکز تحقیقات استراتژیک رفتم. ایشان رئیس آنجا شدند و همکار بودیم. با توجه به این که در مرکز تحقیقات استراتژیک مدیر گروه آب و کشاورزی و محیط زیست بودم و ایشان قصد تغییراتی در دولت خودش را داشت، پیشنهاد همکاری به من دادند.
– خودم از قدیم به محیط زیست علاقه داشتم. زمانی که آقای هاشمی رفسنجانی دولت دوم خودش را تشکیل میداد، من پیشنهاد کردم که به محیط زیست بروم و شخص دیگری را برای وزارت کشاورزی در نظر بگیرند. ایشان اول پذیرفت و بعد شب معرفی کابینهشان به من گفتند که شما در وزارت کشاورزی باشید و دکتر منافی در محیط زیست باقی بماند. من علاقه داشتم که در محیط زیست باشم.
– اعتقاد داشتم که جوانان بیایند چون سن ما بالاست اما ایشان (رئیسجمهور) گفت که شما بیا و جوانان را بیاور! بالاخره قبول کردیم.
– آقای هاشمی یک شخصیت استثنایی بود. انصافا مدیری بود که هم به همکارانش اعتماد داشت و هم مراقب همکارهایش بود. در عین حال بنای او این بود که ارتباط نزدیکی با همکارانش داشته باشد. اگر وزیری یک ماه گزارش کار به رئیسجمهور نمیداد، خودش احضار میکرد. در نهایت اعتماد کاملی که به همکارانش داشت، انتظار هم داشت که همکارانش گزارشات پیشرفت برنامهها و کارهایشان را دقیق ارائه دهند و با حفظ جایگاه تلاش میکرد که ارتباط نزدیکی با همکارانش داشته باشد.
– به نظرم اگر میخواستند یک نفر را با توجه به سوابقش در جمهوری اسلامی رئیسجمهور کنند، میبایست آقای روحانی رئیسجمهور میشد. این را با توجه به سوابقشان میگویم. هم از نظر سیاسی و هم از نظر نظامی و هم دورههایی که در مجلس بودند و رئیس شورای عالی امنیت ملی و همچنین رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک بودند. سوابق کاری آقای روحانی نشاندهنده این است که صلاحیت رئیسجمهور شدن را دارد.
– اگر آقای خاتمی حمایت نمیکرد و آقای هاشمی هم حمایت نمیکرد، معلوم نبود که اصلا انتخابات در مرحله اول تمام شود. افکار واحد نمیشد ولی وقتی این دو بزرگوار در سال ۹۲ از آقای روحانی حمایت کردند، دیگر تکلیف انتخابات قبل از انتخابات روشن بود.
– آقای روحانی خودشان با توجه به سوابق کاریشان در مقایسه با هر کسی دیگر از نظر تئوری، صلاحیت رئیسجمهور شدن را دارا هستند. سالها نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی و دبیر شورای عالی امنیت بودند. انسان با مطالعه و با سوادی است. هشت سال رئیس مرکز تحقیقات استراتژیک کشور در مجمع تشخیص مصلحت نظام بودند. به نظرم با توجه به این که روزانه هفت، هشت ساعت هم وقت میگذاشت به اندازه چند تا PHD در رشتههای مختلف آگاهی داشتند.
– آن چه من در دولت میبینم، ممکن است افراد سیاسی باشند ولی جمع کابینه اصلا سیاسی فکر نمیکنند. یعنی عمدتا دنبال منافع ملی کشورند. بالاخره ممکن است با بعضیهایشان خیلی موافق باشم و با بعضی دیگر چندان موافق نباشم ولی در کل آن چه در دولت اکنون مطرح است، مصالح نظام و منافع ملی کشور است.
– آخرین ملاقاتم با آقای هاشمی فکر میکنم دو هفته قبل از فوت ایشان بود. آخرین بار حدود ۱۳-۱۲ روز قبل از این که فوت کنند، ایشان را ملاقات کردم. البته من هر از گاهی میرفتم؛ هر دو ماهی یک بار، ماهی یک بار. ایشان علاقه داشت که من در مسائل فنی به خصوص در زمینه آب و کشاورزی و محیط زیست هر دو ماه یک بار گزارش بدهم. به خوزستان رفته بودم و در بازگشت در مورد مسائل زیست محیطی خوزستان و مسائل آب گزارشی خدمتشان دادم و این آخرین دیدار ما بود.
– یکی از دوستان من جلوی بیمارستان شهدای تجریش بود. عصر به من زنگ زد که حاج آقا را بردند بیمارستان ولی به نظرم میآمد که زنده نبود! بلافاصله به سمت بیمارستان حرکت کردم و حدود یک ساعت و نیم بعد در بیمارستان بودم ولی ایشان فوت شده بود. زندگی دست آدمها که نیست، عمر دست خداست.
– (آیتالله هاشمی) واقعا عاشق آب بود. عشق زیادی و افراطی به آب داشت. آب به مفهوم کلیاش. چون بزرگشده کویر بود، قدر آب را خیلی میدانست. من سه، چهار بار دیدم وقتی برای افتتاح سد میرفت و انفجار آب را میدید، ناخودآگاه با دیدن آب گریه میکرد. عشق عجیبی به آب داشت. به سدسازی علاقه داشت منتها ایشان کارشناس هیدرولوژی و آب نبود. ایشان علاقه داشت که آبهای کشور مهار و استفاده شود. اگر اشتباهاتی هم در یک سری سیاستها شده بود، مربوط به کارشناسان بود و نه ایشان. منتها به دنبال این بود که یک قطره آب هدر نرود. آخر هم با عشقش مُرد. بغل عشقش فوت کرد.
– سال ۷۶ به آقای ناطق رای دادم. آخرین لحظه هم این تصمیم را گرفتم و قبلش مردد بودم.
– البته اوایل وزارتم در دولت خاتمی فشارها را میآوردند؛ به خصوص افراد حزب مشارکت. یعنی بعضی وقتها حتی در مورد رئیس اداره زرند کرمان هم میخواستند دخالت کنند ولی من اجازه نمیدادم. خود آقای خاتمی به من گفت که دو تا وزیر را من خودم انتخاب کردم. یکی وزیر خارجه، آقای کمال خرازی و دیگری هم وزیر کشاروزی در حالی که حزب مشارکت میخواست افراد دیگری باشند ولی من گفتم این دو به شما ربطی ندارد.
– یادم هست آن زمان آقای رحیمی استاندار کردستان بود. (مشارکتیها) به آقای خاتمی فشار آوردند که به دلایل رفتار انتخاباتیاش ایشان باید عزل شود. آقای خاتمی به شدت از آقای رحیمی دفاع کرد و گفت اگر از کردستان هم میخواهید بردارید در آذربایجان غربی استاندارش کنید. بالاخره مانع شدند و من در وزارت کشاورزی به عنوان مشاور حقوقی خودم از ایشان استفاده کردم. دوستان مشارکتی فشار آوردند ولی من گفتم که وزیر هستم و اجازه نمیدهم که کسی در کار وزارتخانهام دخالت کند. شاید حداکثر یک سال اول دولت به این صورت بود.
– من در دولت دوم آقای خاتمی نبودم چون وزارتخانههای کشاورزی و جهاد کشاورزی در بهمن ماه ۷۹ ادغام شد و دیگر وزیر جدید آمد که آقای حجتی بود. جالب این که شب قبل از معرفی وزیر قرار بود که آقای دادمان وزیر کشاورزی شود و آقای حجتی وزیر راه بود. منتها شب جلسهای تشکیل میشود و آقای نجفی و آقای نبوی و چند نفر دیگر بودند و به این نتیجه رسیدند که چون وزارتخانهها قرار است ادغام شوند کسی وزیر شود که سابقه وزارت داشته باشد. چون هم آقای حجتی مورد تائید هر دو وزارتخانه بود و هم آقای دادمان. قرار بود که از چهرههایی انتخاب شوند که مورد تائید هر دو وزارتخانه باشند اما آقای دادمان رفت وزارت راه و اجل مهلت نداد. هواپیمایش سقوط کرد و آقای حجتی وزیر جهاد کشاورزی شد.
– آقای روحانی تغییر نکرده است. آقای روحانی از اولش هم همین بود. به نظرم دهه ۶۰ که در مجلس بود و دهه ۷۰ و دهه ۸۰ که عضو جامعه روحانیت مبارز بود، به آقای هاشمی خیلی نزدیک بود. آقای روحانی از اول تا آن جا که من ایشان را از مجلس اول که برای وزارت کشاورزی به مجلس معرفی شدم و رای نیاوردم، میشناسم به نظرم همان است که بود. تغییراتی برای آقای روحانی ایجاد نشده است. البته ممکن است یک مقدار تغییر در اثر این که طرفدارانش خواستههایی دارند، به وجود آمده باشد که به ایشان رای دادند ولی این تغییرات خیلی معنادار نیست. شاید آقای روحانی قبل از ریاستجمهوری ۸۰ درصد مثل همینی باشد که امروز هست. در واقع تغییرات در حد خیلی کم است.
– درست است که اصلاحطلبان از روحانی حمایت کردند ولی آقای روحانی با مشی اعتدال آمد و نه مشی اصلاحطلبی. استراتژیاش هم استراتژی اعتدال بود.
– آمدن روحانی به عنوان رئیسجمهور فرصت مناسبی است برای اصلاحطلبان که به بازسازی خودشان بعد از هشت سال احمدینژاد بپردازند. قاعدتا اصلاحطلبان باید قدر روحانی را بدانند و روحانی هم قدر اصلاحطلبان را بداند.
– گروهی از اعتدالیون به جناح اصلاحطلبان نزدیک هستند و گروهی هم به جناح اصولگرایان نزدیکترند. من معتقدم ممکن است در درون اعتدالیون در انتخابات بعدی انشقاقی حاصل شود و نه اصلاحطلبان. من فکر میکنم جناح اعتدالگرایان دو شقه میشوند. یعنی اعتدال و توسعه دو گروه خواهد شد. من فکر میکنم برای انتخابات ۱۴۰۰ اوضاع به همین شکل شود. یعنی اگر اختلافی هم باشد داخل این گروه خواهد بود و آن دو سر جای خودشان هستند.
– آقای لاریجانی را از نزدیک در دولت آقای هاشمی میشناسم؛ چه زمانی که رئیس رسانه ملی و چه زمانی که وزیر ارشاد بود. افکار آقای لاریجانی بیشتر به اعتدال و توسعه نزدیک است. آدم متعادلی است و تند این طرفی یا آن طرفی نیست. احتمالش وجود دارد بر سر او اجماع صورت بگیرد.
– من فکر میکنم جناح اصولگرا به خصوص اصولگرایان رادیکال آقای لاریجانی را قبول نکنند ولی اعتدالیون اکثریتشان قبول خواهند کرد. همان طور که آقای جهانگیری را تندهای اصلاحطلب قبول ندارند. اگر این دو با هم روبهرو شوند به نظرم انتخابات بین دو نیروی متعدل خواهیم داشت که با هم رقابت میکنند. درست است که آقای جهانگیری گفته نماینده اصلاحطلبان است و آقای لاریجانی را هم یک عده به عنوان جناح راست معرفی کنند ولی با شناختی که نسبت به هر دویشان دارم، آدمهای بسیار متعادلی هستند.
– اگر نظام پارلمانی شود باید اسم جمهوری اسلامی هم عوض شود. یعنی جمهوریت نظام کجاست؟ اگر رئیسجمهور نباشد پس اسم جمهوری اسلامی از کجاست؟ به نظرم جمهوریت نظام به این زودیها و سادگیها قابل تغییر نیست. جایگاه مردم کجاست؟ انتخابات مردم که نمیتواند غیر مستقیم باشد. یک جایی مستقیم و یک جایی هم غیر مستقیم. آنها که نظام پارلمانی را پیش میکشند، جمهوریت نظام را زیر سوال میبرند. حالا ممکن است بگویند مثل سابق نخستوزیر هم احیا شود ولی رئیسجمهور را نمیتوانند با توجه به قانون اساسی که موجود است، حذف کنند.
– محیط زیست حدود ۵۲۰ میلیارد تومان بودجه سالانه دارد؛ چیزی در حد کمتر از سه درصد بودجه شهرداری تهران. چیزی حدود یک پنجم کمکی که دولت به مناطق آزاد کشور میکند. دولت در هر منطقه سالی سیصد میلیارد تومان کمک میکند. نزدیک به دوهزار و پانصدمیلیارد تومان کمک دولت به مناطق آزاد را داریم ولی محیطزیست کشور هم ۵۲۰ میلیارد تومان بودجه دارد که در همه چیز باید حضور داشته باشد و نظارت کند. پایش کرده و از حیات وحش حمایت و حفاظت کند. در بودجه، یک ناحیه از یک منطقه شهرداری تهران است. این از وضع مالی است.
– در حوزه نیروی انسانی هم حدود هفت هزار نفر نیروی انسانی داریم که نزدیک به سه هزار نفر آن فقط محیطبان هستند که با زیستگاهها، پارکهای ملی و مناطق شکار ممنوع است. ۴هزار نفر دیگرشان هم عمدتا کارشناس هستند ولی توان بالایی با توجه به شرح وظایفشان ندارند.
– خیلی جاها کارشناس نداریم. مثلا صبح با انرژیهای نو جلسه داشتم اما کارشناسی در این زمینه نداریم. یک کارشناس در مورد آب کشور نداریم. آب کشور که مهمترین فاکتور محیط زیست و مرطوبکننده محیط زیست کشور است. بقیه حیات وحش زندگیشان به علت خشکسالی مربوط به آب به خطر افتاده و ژنهای گیاهی و جانوری کشور فرسوده میشود و از بین میرود. ما در سازمان محیط زیست یک متخصص آب نداشتیم که اظهار نظر کند.
– ۲۳۴ محیط طبیعی شامل زیستگاه و پارکهای ملی و مناطق شکار ممنوع داریم ولی کل محیطبانان ما حدود دو هزار و هفتصد نفر هستند. این وضعیت محیط زیست کشور است. چون اینجا در دهه ۵۰ سازمان شکاربانی بود و از دهه ۵۰ باتوجه به تغییرات محیط زیستی که در جهان به وجود آمد این سازمان هم به سازمان محیط زیست تبدیل شد. منتها ساختار شکاربانی حاکم بر این سازمان بوده و هست. مثلا الان ۱۵ نفر هستند که در مورد یوزپلنگ کار میکنند ولی یک نفر آدم در مورد مسائل آب یا انرژیهای نو نداریم.
– شما شک نکنید بزرگترین تهدید ایران آب است، نه اقتصاد و رکود و اشتغال. جمهوری اسلامی اگر بخواهد در برطرف کردن اشتغال جدی باشد، راهحل وجود دارد ولی در مورد آب به جایی میرسیم که دیگر راهحلی هم نخواهیم داشت.
– یقین داشته باشید اگر وضعمان همان جوری که امروز هست بین ۱۵ تا ۲۰ سال دیگر ادامه پیدا کند یعنی به اندازه نصف زمان انقلابی که گذراندیم؛ حداقل ۷۰ تا ۷۵ درصد وسعت کشور هیچ آبی نخواهد داشت. تا سال ۱۴۱۵. هیچ کاری هم نمیتوانند بکنند. آب شرب و آب صنعتی را میتوانند شیرین کنند و بیاورند ولی آب کشاورزی و محیط زیست نخواهند داشت. یعنی ریشه مشکلات کشور در آینده و الان آب است. ما الان وارد بحران آب و ورشکستگی آبی هستیم. درحقیقت ما ورشکسته آبی هستیم.
– واقعا ۲۰ سال پیش تصور نمیکردیم که امروز به اینجا میرسیم. یعنی از من که به دلیل تخصص کاریام به آب نزدیک بودم، اگر ۲۰ سال پیش میپرسیدید که ۲۰ سال دیگر وضع آبی شما چطور است، در بدبینانهترین شرایط به این بدی نمیتوانستم تصور کنم که این وضع در کشور حاکم خواهد شد. این وضعیت دو دلیل دارد؛ یکی یک مقدار تغییر اقلیم است که گریبانگیر ما شده که بخش کوچکی از این مشکل است ولی بخش بزرگش مدیریت آبی کشور است و فشاری که سیاستمداران به ناحق در استفاده از آب به آب کشور وارد کردهاند.
– باز هم تکرار میکنم چون همه جا گفتهام و باز هم هزار بار دیگر خواهم گفت که هیچ کشوری در دنیا نیست که از ۱۱۰ درصد منابع آبی تجدیدپذیرش استفاده کند. شاید کمتر از ۱۰ کشور بیش از ۴۰ درصد از منابع آبی تجدیدپذیرشان استفاده میکنند و بالاترینشان به ۶۵ درصد نمیرسد ولی ما ۱۱۰ درصد! یعنی تمامی حق و حقوق نسلهای بعد را هم داریم ویران میکنیم به بهانه این که فقط نسل خودمان مهم است و نسلهای بعدی از بُعد استفاده از منابع آبی برایمان مهم نیست.
– نفت جایگزین دارد و نفت را اگر الان استفاده نکنند ممکن است که ۱۵ سال دیگر جای دیگری هم نتوانند بفروشند. آینده صنعت نفت خیلی روشن نیست. انرژیهای جایگزین میآید با توجه به اهمیت محیط زیست انرژیهای سالمتر و پاک خواهد آمد ولی ما تنها کشوری هستیم که تصمیم گرفتهایم آبهایمان را غارت کنیم نه این که استفاده کنیم. ما الان همه دست به دست هم دادهایم و منابع آبیمان را در کشور غارت میکنیم.
– مشکل جمهوری اسلامی را در مورد اشتغال میتوان حل کرد. رکود را میتوان به رشد رساند ولی آب را که تمام کردید، هیچ کاری نمیتوانید بکنید.
– امروز کمبود آب دامن حیات وحش را هم گرفته است. ۱۶ سال پیش پروژه حفاظت از یوزپلنگ در کشور شروع به اجرا کرده است. بیش از دو میلیون دلار ارگانهای بینالمللی کمک کردند و بیش از ۱۰ میلیارد تومان خود محیط زیست کمک کرده، بالای ۱۰۰ تا یوزپلنگ داشتیم الان بعد از ۱۶ سال زیر ۵۰ تا یوزپلنگ داریم! دلیل اصلیاش خشکسالی و کمبود آب است. چون آب نیست، علف نیست. علف نیست، خرگوش نیست. خرگوش نیست، یوزپلنگ گرسنه است و از بین میرود. ما ۱۶ سال پیش ۱۲۰ تا یوزپلنگ داشتیم و نزدیک به ۲۰ میلیارد تومان خرج کردیم که حفاظت کنیم و بعد از ۱۶سال به ۴۸ یوزپلنگ رسیدیم. دلیلش بیآبی و خشکی سرزمین است. یوزپلنگ حیوان خیلی ضعیفی است و با دیدن یک بچه پنجساله فرار میکند. آن قدر ضعیف است که غیر از خرگوش هم چیزی نمیتواند بگیرد! سگهای گله، یوزپلنگ را میخورند. در مورد حیات وحش دیگر هم همینطور است. الان یکی از دلایل افول حیات وحش ما به علت خشکسالی و کمآبی است. اینها زنجیرهوار به هم وصلاند. چه کسی باور میکند؟
– ۸۸ میلیارد متر مکعب آبهای تجدیدپذیر ماست که بارش منهای تبخیر است اما ۹۷ میلیارد متر مکعب مصرف ماست. یعنی واقعا من که فکر میکنم دنیا نظارهگر ماست که ما خودکشی کنیم. ما تغییر سیستم و تغییر روش نداریم. ۹۷ میلیارد مترمکعب آب مصرفی در سال یعنی خودکشی.
– شما سفرههای آب را تخلیه میکنید. در نتیجه فشار وزن زمین به حفرههای خالی منجر به پر شدن آنها میشود که نامش نشستهای دشتی است. دشت تهران روزی یک میلیمتر نشست دارد، سالی ۳۵ سانتیمتر. این نشستها که اتفاق میافتد چه اتفاقی در پی دارد؟ چند سال که ادامه پیدا کرد، شما دیگر کل ذخیرهگاه آب زیرزمینیتان را از دست میدهید. یعنی اگر بارندگی چهار هزار میلیمتر هم بشود دیگر جایی برای ذخیره شدن نیست. میشود مثل کویر. الان تقریبا اکثر کشور دچار این سرنوشت شوم شدهاند و این مهمتر از خود آب است.
– شمال کشور را نگاه کنید. مشکل آب ندارد ولی زباله این منطقه را نابود میکند. شیرآبه زبالهها دارد نابود میکند. البته آقای رئیسجمهور دستور دادهاند که طی چهار سال مشکل زبالهها باید حل شود. جلساتی را با وزارت کشور داشتیم که امیدواریم ظرف سه سال آینده مشکلش را حل کنند ولی همین شیرآبههای زباله محیط زیست جانوری شمال کشور را هم تخریب میکند. رودخانهها آلوده است؛ جنگلها از بین رفته است؛ بوی تعفن در جنگلهای شمال آدم را از داخل جنگل رفتن بیزار میکند.
– محیط زیست کشور حال خوبی ندارد. محیط زیست کشور حالش خوب نباشد حال جامعه هم خوب نخواهد بود. به همین دلیل است که من میگویم معضل و مشکل اصلی کشور اول کمآبی است و استفاده زیاد و بد از آب است. هم آب را زیاد استحصال میکنیم و هم بد استفاده میکنیم… واقعا محیط زیست کشور قابلترحم است. حالا اینها محیط زیست طبیعی است آن طرفش محیط زیست انسانی است.
– بحران جدی در سطح حاکمیتی است و به سطح سیاسی و امنیتی هم کشیده شده است.
– از زمانی که مرکز تحقیقات استراتژیک بودیم، حداقل ۱۰ بار آقای روحانی آن زمان در جلسات آبی ما آمدند و کارشناسان توضیح دادند. رهبری هم با توجه به مشکلات در جریان هستند. بنده هنوز نتوانستهام مستقیما با ایشان مطرح کنم ولی ایشان در جریان مسائل هستند. باید مجلس ما پاسخگو باشد، چون تمام این استفادههای بیرویه با مصوبات مجلس بوده است. وزرای نیرو هم در مقابل نمایندگان معمولا ایستادگی کمی میکنند. تهدید به سوال و استیضاح میکنند و منافع ملی کشور را نمیتوانند جمعبندی کنند. هر کسی منطقه خودش را میبیند. وزارت نیروست که باید میایستاده.
– (بحران) سیاسی – امنیتی شما به چه میگویید؟ الان دیگر بحران در مورد آب شروع شده است. الان جالب است که مدیر کل محیط زیست اصفهان را سرپرست معاونت محیط طبیعی انتخاب کردهام جایگزینش مدیر کل قم را گفتهام که به اصفهان برود که قبلا رئیس شهرستان اصفهان هم بود. جنگ آب بالاست، استاندار اصفهان میگوید ما مدیر کل از چهارمحالوبختیاری و خوزستان مدیر نمیپذیریم. مدیران ارشد استان هم متاسفانه دنبال اتفاق ناخوشایند هستند که کشور را قومیتی میکنند. این بحران آب است. میگوید چون چهارمحالیها نمیگذارند آب بیشتری به اصفهان بیاید ما هم مدیر کل چهارمحالی نمیگذاریم یا در مورد خوزستانیها که مثلا مدیر کل اصفهانی نمیگذارند!
– دو، سه هفته پیش خرسی گرسنه از جنگل به مزرعه هندوانه آمده بود و داشت یک دهدار را میکشت. محیطبان فارغ از این که کارش درست بوده یا نبوده، خرس را کشته و دهدار را نجات داده است. این همه جنجال در رسانهها راه افتاد ولی هزاران جاندار در اثر بیآبی از بین میرود ولی هیچکس صدایش درنمیآید.
– آدمها تهدید میشوند. هنوز که هنوز است به استفاده بیشتر از آب و منابع آبی دست میزنیم. وقتی صحبت از کاهش مصرف میشود، نمایندگان مجلس یک صدا میشوند و همه میگویند مرگ برای همسایه خوب است! به حوزه ما کاری نداشته باش! حوزه بغلدستی را قطع کن!
– هندوانه یکی از کمآببرترین و اقتصادیترین محصولات از بعد آب است. شما حدود ۸۰ کیلو آب میدهید و یک کیلو هندوانه برمیدارید. در حالی که ۱۴۰۰ کیلو آب میدهید و یک کیلو گندم برمیدارید. گندم هم تنی ۲۰۰ دلار است و هندوانه هم همینطور. هندوانه یکی از کمآببرترین محصولات دنیاست. عمدتا هم قشر پایین هندوانه را با نان میخورد. بله هندوانه سه هزار متر مکعب آب میبرد ولی در عوض ۴۰ تن هندوانه میدهد. ما در یک محصول دیگر هشت هزار مترمکعب آب مصرف میکنیم ولی ۴ تن برمیداریم.
– به نظرم مدیریت آبی کشور در جهل است. ما الان در کشور بحران آب نداریم، از خطر آب گذشته و از بحران گذشتهایم و ورشکستهایم. مثل یک آدم ورشکسته. این به شدت خطرناک است. به شدت خطرناک است برای حفظ این سرزمین هفت، هشت هزارساله که تمدن داشته است.
– با مردم باید صحبت کرد و گفت که در چه مرحلهای هستیم؟ برای بچهها و نوههایمانجایی در این سرزمین نخواهیم داشت.
– من یک تکه نان صد گرمی را دور میاندازم یعنی این که ۱۴۰ لیتر آب را دور میاندازم. یک دانه سیب که دور میافتد و مصرف نمیشود یعنی حداقل ۱۰۰ کیلو آب دور ریخته شده است. مردم را باید برای صرفهجویی آموزش دهیم و بعد سرمایهگذاری کنیم. یعنی اولین قدم آگاهی عمومی و دومی عزم ملی است. سومی کاهش استحصال و چهارمی افزایش بهرهوری است و بعد هم فرهنگ ضایعات و صرفهجویی در هر جایی که آب مصرف میشود.
– وقتی یک صفحه کاغذ که مثلا شاید سه گرم باشد را دور میاندازید یعنی ۵۰ کیلو آب را دور میریزید. این باید وارد آموزه مردم شود.
– مسئولان صحبتهای ما را امنیتی تلقی نکنند. نگویند که چون مسائل امنیتی هست، پس من حرف نزنم. این امنیت از بعد دیگری است. منافع ملی کشور است. خیلی راحت به شما بگویم ۱۰ سال دیگر مواد غذایی هم نخواهید داشت ولی از حالا میتوان هم آب را کم کرد و هم مواد غذایی را تا حدی تولید کرد. کشور باید سیاستهای کلانش را بر مبنای محوریت آب تنظیم کند. سیاستهای کلان کشور مبنایش محوریت آب نیست بلکه درآمدهای نفتی است. مبنایش این است که بشکه نفت ۴۵، ۵۵ یا ۵۰ دلار باشد؟ این نیست که چند بشکه آب داریم و چند بشکه نداریم بلکه این است که چند بشکه نفت تولید کنیم. باید این سیاستها جابهجا شوند و مردم را به سند کمآبمحور بکشانیم. صنایعی که با مصرف آب کمتر، تولید بیشتر داشته باشد. صنایع فولاد و پتروشیمی را داخل کشور آوردهایم. نیروگاههای پرمصرفمان داخل کشور است. اصفهانیها صنعت را کشاندهاند به سمت اصفهان، چون آب مطرح نبوده، واقعا فاجعهانگیز است.
– آقای بیطرف به نظرم خودش انگیزهای برای وزیر شدن نداشت. در رای آوردن یا نیاوردن بیتفاوت بود. بالاخره یک سری مخالفین منطقهای داشت. یک سری مخالفین ملی داشت. رای نیاوردن بیطرف اصلا سیاسی نبود، کاملا غیر سیاسی بود.
– قطعا اشتباهاتی در وزارت نیرو شده است. همه اشتباه میکنیم. در وزارت نیرو وقتی مدیریت آب زیر سوال است نفر اول وزارت نیروست. محیط زیست هم همراهش بوده در حالی که محیط زیست به زعم خودش، خودش را کاملا از آب جدا کرده بود. جالب است ما برای کاهش یا افزایش دما باید دادمان دربیاید. ولی آب مملکت نابود میشود یک کلمه از محیط زیست نشنیدهایم. میگویم یک کارشناس آب نداریم که برای تالابهای خشک شده جایی داد بزند. دریاچهها خشک شده صدایش درنیامده است.
– زمستان هوای شمال شهر به مراتب وحشتناکتر از جنوب شهر است. یعنی شمال شهر نباید تشریف ببرید. چون اینجا هوا در صدمتری است و آنجا در هفتصد متری که جای نفسکشیدن دارید. منشا اصلی این آلودگیها کیفیت پایین یکی سوختهای فسیلی است و یکی موتورهایی که خوب نمیسوزد و یکی نیروگاههای قدیمی.
– خوشبختانه آقای زنگنه بنزین پتروشیمیها را که از بنزن تولید میشد، حذف کرد. این خودش کمک کرده و تعداد روزهای آلوده را کمتر کرده است.
– آلودگی هوا قابل درمان است ولی آب غیر قابل درمان است. آب تمام شود دیگر تمام شده است. پسماندها هم مساله مهمی است. خوشبختانه آقای رئیسجمهور دستور دادند که در شمال کشور مساله پسماندها تا پایان این دولت قطعا حل شود. قرار است کارخانجات زبالهسوز را وارد کنند. ریزگردها در خوزستان هستند. برخی ریزگردها هم منشأ خارجی دارند، برخی هم منشأ داخلی.
– استفاده از آب دریای خزر گران تمام میشود. آب مترمکعبی الان از خلیج فارس به شهر یزد میآورند چیزی حدود ۲۰ هزار تومان برای هر مترمکعب تمام میشود که فقط برای آب خوردن و برخی صنایع است و نه آب کشاورزی و تولید غذا. تصمیم سخت و دردآور بزرگی را جمهوری اسلامی باید بگیرد تا بتواند مشکلات آبش را کم کند. ما همیشه با آب مشکل خواهیم داشت.
– من با خودکفایی گندم مخالف بودم به دلیل این که انتهای مصرف محدود نبود. مصرف زیاد میشد. آرد را مجانی میدادیم ولی نانوا نمیآمد از کارخانه آرد را ببرد و میگفت دم دکان تحویلش دهیم تا یک تومان پول دهد. کنسانتره کیلویی ۱۲ تومان و نان خشک کیلویی یک تومان بود.
– یکی از کارهای خوبی که دولت احمدینژاد انجام داد این بود که قیمت نان را گران کرد و مصرف یکمرتبه چهار تا پنج میلیون تن کاهش یافت. الان باز این اختلاف در حال زیاد شدن است. یعنی زمانی برای ۵۰ میلیون نفر ۱۴ میلیون تن گندم مصرف میکردیم الان برای ۸۰ میلیون نفر ۹ میلیون تن. این فاصله به علت قیمت نان است که ضایعات به شدت کاهش پیدا کرده است. حالا نان هم چیزی مثل برنج و قند و شکر شد که دیگر ضایعاتش خیلی کم است ولی باید هوشیار بود و اجازه نداد وضع سابق برگردد. این اختلاف قیمت نان دوباره از تولید به مصرف دارد زیاد میشود.
انتهای پیام