عربستان را جدی بگیریم
محمدعلی دستمالی در خبرآنلاین نوشت: استعفای سعد حریری نخست وزیر لبنان، رویداد سیاسی مهمی است که ارتباط آن با روابط ایران و عربستان آشکار است.
استعفای سعد حریری نخست وزیر لبنان، رویداد سیاسی مهمی در معادلات مه آلود و در هم تنیده خاورمیانه است. نخست وزیر لبنان، در شرایطی استعفای خود را به شکل نامتعارف تلویزیونی اعلام کرد که یک روز پیش از آن با علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه اسبق ایران دیدار کرده بود.
برخی خبرگزاری های داخلی در ایران، از قول یکی از نزدیکان آقای ولایتی نوشته اند که حریری از طرف ریاض به آقای ولایتی گفته که لازم است ایران دست از حمایت از یمن بردارد اما ایشان زیر بار این خواسته نرفته و حریری هم فیالفور مجددا به ریاض رفته و ضمن بیان انتقادات تند از ایران، استعفای خود را اعلام کرده است!
فارغ از این که این ادعا تا چه اندازه صحت و سقم دارد و آیا اساساً آقای ولایتی مذاکره کننده ارشد ایران در این امور هستند یا خیر، نفس اقدام حریری، از منظر نشانه شناسی سیاسی و ارتباط این موضوع با روابط تهران – ریاض، اهمیت ویژه ای دارد.
شواهد نشان می دهد که استعفای حریری، بیش از آن که حاصل یک مذاکره ی ناموفق با ولایتی باشد، سناریویی از پیش تعیین شده بین او و محمد بن سلمان ولیعهد جوان و مقتدر عربستان سعودی است. به عبارتی روشن، حریری قبل از این دیدار هم، در مورد استعفا تصمیم گرفته بود اما یحتمل به دنبال آن بود که نشان دهد دیدار مشاور امور بین الملل رهبر جمهوری اسلامی ایران نیز، تاثیری بر تصمیم او نگذاشته است و او مانند سید حسن نصرالله و دیگر بزرگان حزب الله لبنان نیست که از تصمیمات و خواسته ها و توصیه های ایران، پیروی کند.
عربستان، سند 2030 و ایران
ولیعهد شدن محمد بن سلمان، یک روند سیاسی و یک نقطه عطف سیاسی مهم در تاریخ عربستان سعودی است که البته قبل از آن و با دو رویداد مهم تدوین سند عربستان 2030 و حمله به یمن کلید خورد. این روند، پس از رئیس جمهور شدن دونالد ترامپ، شتاب گرفت، محمد بن سلمان در کاخ سفید در قد و قواره ی یک پادشاه و رئیس حکومت؛ تحویل گرفته شد و رویدادهای مهم دیگری همچون بحران قطر و ضیافت یمامه و عقد قرارداهای چند صد میلیارد دلاری عربستان و آمریکا، ابعاد دیگر این تابلو را نشان داد. در حال حاضر هم، استعفای نخست وزیر لبنان را نیز باید در همین فضا تحلیل کرد. یعنی همان فضایی که با خواسته ها، اهداف، قدرت نفوذ و منافع آتی عربستان، ارتباط پیدا می کند. محمد بن سلمان خوب می داند که ایران، به عنوان یک کشور مقتدر خاورمیانه، به شکل جدی با سیاست های منطقه ای و جهانی ریاض مخالف است و این مخالفت تاکنون در یمن، عراق و سوریه، هزنیه های سنگینی بر دست آل سعود گذاشته و این روند ادامه خواهد یافت. متاسفانه در این میدان، به آتس کشیدن سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد، برای همیشه، کارت مهمی در اختیار ولیعهد جوانی قرار داد که در ظاهر ولیعهد خوانده می شود اما در باطن، پادشاه و صحنه گردان و همه کاره است و خیال دارد تا در تمام معادلات منطقه ای، راه بر گسترش نفوذ ایران ببندد و عربستان را در مسیری هدایت کند که به جای تقویت گفتمان وهابیت و سلفیت، مفاهیم سکولاریستی و ناسیونالیسم عربی را تقویت کند و دیگر کشورها را نیز با دیپلماسی پول و حمایت مادی به سوی خود جذب کند. در این سناریی هوشمندانه نه تنها کشورهای مهمی همچون مصر و اغلب اعضای شورای همکاری خلیج فارس، بلکه کشورهای اسلامی دیگری همچون ترکیه، اندونزی و مالزی نیز حامی عربستان هستند. البته محمد به همین حد اکتفا نکرده و در سفر حیدرالعبادی و دیگر سران عراقی به عربستان، تلاش برای جلب نظر موتلفین و همپیمانان ایران نیز در دستور کار قرار گرفت و از دیگر سو، روابط روسیه و عربستان نیز پس از سفر ملک سلمان به مسکو و فروش سامانه ی موشکی اس 400 به ریاض، وارد فاز جدید و پویایی شده است. بنابراین لبازم است سناریوی رو به جلو محمد بن سلمان را جدی گرفت و بر ابعاد مختلف سیاسی، امنیتی، علمی و اقتصادی اهداف سند 2030 به شکل دقیقی زوم کرد.
عربستان، جویای آن است که به یک کشور قدرتمند و پرنفوذ تبدیل شود و در این مسیر، علاوه بر حمایت آمریکا، از امکانات مالی و توان اعمال فشار برخوردار است. این همان مسیری است که قطر، اماران و ترکیه نیز، به شکلی دیگر در همان مسیر قدم بر می دارند اما حتی علاوه بر جوانب رقابتی جدی تهران – آنکارا، رویکرد هیچکدام زا آن کشورها نسبت به ایران، مانند رویکرد ریاض به نقش ایرا نیست. عربستان امروز، عربستان دیروز نیست و ولیعهد جوان عربستان، نسبت به ایران، فقط غرض نمی ورزد بلکه برای خنثی سازی و تضعیف ایران، سناریو دارد، پول خرج می کند و صاحب عزم جدی است.
اگر چه سخن گفتن از تلاش برای بازسازی و ترمیم روابط تهران – ریاض، در فضای کنونی، خوش بینانه است و با واقعیات صحنه منطبق نیست اما در هر حال، این تلاش باید وجود داشته باشد. هجمه ی رسانه ای و تبلیغاتی باید متوقف شود و از دیگر سو، راهکار مهم تقویت روابط تهران با کشورهای اسلامی و به ویژه کشورهای عربی، باید به شکل جدی مورد توجه قرار بگیرد و اجازه داده نشود که با تمهیدات رسانه ای عربستان، ایران همچون کشوری توصیف شود که تنها به فکر تقویت نفوذ شیعی است.
انتهای پیام