خرید تور تابستان ایران بوم گردی

راهکارهای شکست خورده

ابوالفضل نجیب، روزنامه‌نگار در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

به نظر می‌رسید پس از یک کشمکش ده ماهه‌ی خیابانی میان اراده‌ی دولت و مخالفان حجاب اجباری و پس از آن همه تبعات منفی و هزینه و هدر رفتن سرمایه‌های انسانی و برگزاری آن همه نشست‌های کارشناسانه و صد البته اظهارنظرهای توهین‌آمیز در ریشه‌یابی دلایل عدم تمکین به حجاب دولتی و چالش‌های پنهان و آشکار میان طیف‌های مختلف در راس و بدنه‌ی دولت برای اجماع بر اتخاذ یک راه حل عقلانی و متضمن منافع ملی و … در نهایت آنچه حاصل خواهد شد، حداقل نشانی از تفاهم و وفاق ملی با خود داشته باشد.

اما بر اساس آنچه از اظهارات فرمانده نیروهای انتظامی و ایضن دولتمردان و مسئولین فهم می‌شود ظاهرن قرار است همچنان در بر همان پاشنه بچرخد.

با این تفاوت که بنا بر ملاحظاتی دولت و قوه قضاییه به دلایلی از جمله سلب مسئولیت از تبعات ناشی به نوعی و ناگزیر به اتخاذ مواضع انفعالی باشند. آنچه از رویکرد جدید در برخورد با مخالفین حجاب دولتی می‌توان فهمید علاوه بر هدف‌گذاری معترضین خیابانی، تمرکز در برخورد با سلبریتی‌ها است.

آنچه در تازه‌ترین ابداع دولتمردان برای مجازات مخالفان حجاب دولتی و تحت عنوان تست سلامت روانی با تمرکز بر جامعه سلبریتی رونمایی شده، مسبوق به سابقه در اغلب سیستم‌های ایدئولوژیکی چه در نظام‌های سرمایه‌داری و چه در نظام‌های کمونیستی است.

به نوعی می‌توان رویکرد اخیر دولت برای این گونه راهکارها را در کلیت خود به شباهت‌های ناگزیر تعبیر کرد. آنچه این شباهت‌ها را تامل‌برانگیز می‌کند، فارغ از تفاوت‌های ایدئولوژیکی اما ماهیتی یک‌سره و یکسان در قبال مخالفین خود دارد.

آنچه در موارد و نمونه‌های تاریخی سراغ داریم، مسبوق به راهکاری است که دولت‌های مورد اشاره در تنظیم رابطه با مخالفین و به‌طور مشهود در رابطه با نخبگان و چهره‌های فعال سیاسی و مدنی و به تعبیر امروزی‌ها در خصوص سلبریتی‌ها اعمال می‌کنند.

این شباهت‌ها را می‌توان در اغلب ادبیات داستانی موسوم به رئالیسم سوسیالیستی که اغلب هم اقتباس سینمایی شده و به‌طور مشهود در آثاری چون ظلمت در نیمروز نوشته آرتور کستلر 1940، قلعه حیوانات و 1984 نوشته جورج اورول، قوهای وحشی نوشته جان چانگ 1991، اعترافات نوشته خورخه سمپرون 1970، دیوانه‌ای از قفس پرید نوشته کن کیسی، دکتر ژیواگو و بخش سرطان از الکساندر سولژنیتسین ردیابی کرد.

نقطه‌ی کانونی و اهمیت این آثار بر تمرکز دولت‌های ایدئولوژیک نه الزامن برای تغییر مواضع و متقاعد کردن مخالفان به اعتراف‌های اجباری، که به‌طرز حیرت آوری تمرکز بر این هدف‌گذاری است که مخالفان خود را به عنوان بیمار و کسانی که فاقد برخورداری از سلامت روانی و عقلی هستند، معرفی کنند.

ریشه‌ی این رویکرد از توهماتی ناشی می‌شود که این بخش از مسئولان، جامعه‌ی خود را همطراز مدینه فاضله متصور هستند. و به همین دلیل خود را حق مطلق و تنها مدافع و تضمین‌کننده‌ی منافع مادی و معنوی جامعه می‌دانند.

با همین تصور بنا دارند به مخالفان و جامعه‌ی هدف چنین القا کنند کسانی که مخالف با شرایط موجود هستند، محروم از سلامت عقل و روان و روح بوده، در نتیجه مهمترین راهکار برای اینگونه افراد درمان روحی و روانی تا زمان حصول از سلامت آنهاست.

دلیل این شیوه‌ی برخورد چنانچه اغلب توجیه می‌شود مصونیت‌سازی جامعه در برابر آسیب‌ها و تبعات ناشی از تعامل و حضور افرادی چنین مخل نظم و نظام اجتماعی هستند.

آنچه دهه‌های متوالی چه قبل و چه بعد از فروپاشی کمونیسم دولتی در حوزه‌ی ادبیات موسوم به رئالیسم سوسیالیستی شاهد بودیم، سوای آن جنبه‌های ظاهری از توتالیتاریسم، تمرکز بر القای بیمارگونگی مخالفان نظم موجود است.

شاید بتوان به عنوان نمونه‌ای دم دست به فیلم دیوانه‌ای از قفس پرید یا پرواز بر آشیانه فاخته ساخته میلوش فورمن (1975) که بر اساس رمانی به همین نام نوشته کن کیسی ساخته شده اشاره کرد.

هر چند فیلم تنظیم رابطه با معترضین نظم موجود در جامعه سرمایه‌داری را با همین راهکار به چالش می‌کشد، اما همین رویه برخورد و راهکار را می‌توان در تنظیم رابطه سیستم‌های کمونیستی با مخالفان خود و به‌طرز دهشتناک‌تری در آثاری که اشاره رفت، دنبال کرد.

شاید شبیه‌ترین اثر ادبیات رئالیسم سوسیالیستی به رمان کن کیسی، بتوان به بخش سرطان سولژنیتسین اشاره کرد. اتفاقات رمان کیسی در یک آسایشگاه روانی می‌گذرد و بستر رمان بخش سرطان در صورت ظاهر بخش سرطان یک بیمارستان است.

آنچه حافظه نگارنده از نمونه‌های این‌چنین و این همانی راهکارهای دولتی در مقابله با مخالفین سیاسی و ایضن حجاب دولتی به شباهت‌های ناگزیر تعبیر می‌کند، یک حقیقت تلخ برای جامعه و مسئولان کشور است.

راه میانبری است از دل تاریخ و تجربیاتی که عاقبت خوشی در پی نداشته است. این اشارات تاریخی در همسویی و با زبانی متفاوت با همه‌ی کسانی است که چه در درون دولت و چه به عنوان مخالف پیشاپیش درباره‌ی تبعات ناگزیر چنین روش‌های مسبوق به سابقه و البته شکست‌خورده به قیمت موجودیت توامان نظام سیاسی و ایدئولوژی آن هشدار می‌دهند.

اینکه متهم کردن مخالفان اراده‌ی دولت به عدم سلامت روانی ابداع دولت باشد، یا برگرفته از الگوی سیستم‌های دیگر در ماهیت امر تفاوتی نخواهد داشت. مهم ذهنیت و حافظه‌ی اجتماعی و تاریخی درباره دولتی است که خواسته یا ناخواسته موجودیت خود را بر سر هیچ به تاراج گذاشته است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. توی یجا بدرستی گفته شد که متوهمانه و متأسفانه عده ای این نوع مدیریت سراسر دروغ و توهم رو بهترین عملکرد می دانند و هرکس بگه اینطور نیست دیوانه است من رو یاد یک داستان دانمارکی به اسم لباس پادشاه انداخت داستانش طولانی نیست و همچنین خالی از لطف

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا