خرید تور نوروزی

دست‌های آلوده

احسان شریف ثانوی، دبیر سابق انجمن اندیشه های دانشجویی، در سایت مشق نو نوشت:

مقدمه

«فضای عمومی کشور در مقوله‌های ‌سیاسی عمدتاً دارای یک نقصان‌ مشترک و فراگیر است.کثیری از گفتارها و نوشتارهای ما در مورد مسائل روز سیاسی فاقد بنیان‌های تئوریک و نظری لازم در آن باب هستند. این فقدان فضای تحلیل و تجویز امر‌ سیاسی را به مقصودها، خوشایندها و بدآیندهای محض شخصی و گروهی فرو می‌کاهد.

ناآشنایی یا بدآشنایی با علوم انسانی پدیده‌ی متأخر و نویی برای جامعه ایرانی نیست. عمدتاً با ارجاع به عصر مشروطه می‌توان فهمید که آشنایی فضای منورالفکری آن دوران البته با توجه به مقدورات و موانع بسیار چه‌قدر محدود، ناجامع و ناکافی‌ست. این پروسه در ادامه‌ی فضای روشن‌فکری دهه‌ی ۱۳۲۰ وارد مسیر ایدئولوژی آلودگی محض می‌گردد و تقریباً به جز استثناءهایی استحاله در هژمون چپ‌اندیشی ویژگی اصلی آن دوران است که تا رویداد ۱۳۵۷ هم با فراز و نشیب‌ها و امتزاج با ایدئولوژی‌های اسلام سیاسی و اجتماعی ادامه دارد.

امر سیاسی هیچ وقت در فضای پیرامونی خود اندیشیده و فهم نمی‌گردد. همیشه امر ‌سیاسی ظرفی است، برای حمل و به مقصد رساندن فرآورده‌های‌ سایر حوزه‌های جریان‌ساز عرصه‌ی عمومی چون دین، منازعات اجتماعی و… . در فضای پسا ۵۷ تا به امروز علی‌رغم حذف بسیاری از محدویت‌ها برای دسترسی به نظریه‌ها، تئوری‌ها و اندیشه‌های سیاسی هنوز عمده‌ی عاملین امر‌سیاسی در محبس ایدئولوژی آلودگی، جزم‌اندیشی و اندیشیدن محض ناشی از آنتاگونیسم گرفتار هستند. تصور شخص من پیرامون سیاست و امر‌سیاسی دو ساحت اصلی دارد.

۱) فلسفه‌ی سیاسی،

۲) تاریخ‌اندیشی یا تاریخ اندیشه‌ها.

این دو ساحت در حقیقت مجزای از هم نیستند و اولی فرآورده‌ها و دومی فرآیندهای حول امر سیاسی را تعیّن می‌بخشند. به‌طور مشخص با این مختصات دو ساحتی امر سیاسی را در مکان‌مندی مختصات مشخصی به نام ایران باید مد نظر داشته باشیم. من برآنم که تلاش‌ها و پژوهش‌های پیوسته‌ای در هر کدام یک از این ساحت‌ها ابتدا به صورت منفرد و مجزا انجام دهم و‌ در نهایت امر بتوانم‌ تلاشی برای افکندن طرحی برآمده از تحلیل، ترکیب و سنتز این دو حول امر ملی داشته باشم.

در این راستا جستارهایی در فلسفه‌ی سیاسی پرداختی پژوهشی به موضوعات و مسائل فلسفه سیاسی است. به‌طور هم زمان سلسله مباحث پیوسته و دنباله‌داری در مورد تاریخ روشنفکری ایرانی و بررسی تحلیلی تاریخی عملکرد اصلاح‌گران ایرانی را با شما به اشتراک خواهم گذاشت و پژوهش‌ها، تحقیقات ‌و نظرورزی‌های موردی دیگری که در ادامه به آن‌ خواهم پرداخت، برای رسیدن به آن منزل‌گاه نهایی، یعنی تعریف ملیت در ظرف سیاست، یا نسبت امر ملی و امر سیاسی.

گام اول: دست‌های آلوده

فلسفه‌ی سیاسی اندیشیدن عمیق و شالوده‌شکن درباره‌ی ‌چگونه اداره‌کردن جوامع است. اندیشیدنی که از سطح توصیف فراتر رفته و به بررسی هنجاری- ارزشی هم می‌پردازد. جامعه‌ی سیاسی چگونه جامعه‌ای است؟ چه جامعه‌ی سیاسی‌ای مبنای مشروع اخلاقی دارد؟ و بسیار پاسخ به سوال‌های دیگر از این جنس قلمرو فلسفه‌ی سیاسی را شکل می‌دهند.

من در هر شماره سعی خواهم‌کرد به یکی از موضوعات اصلی و بنیادین مطرح در فلسفه‌ی سیاسی بپردازم. در گام اول مسأله‌ی دست‌های آلوده را مورد بررسی معنایی و کارکردی قرار خواهم داد.

ایضاح مفهومی

عبارت دست‌های آلوده از نوشته مایکل والزر با عنوان عمل سیاسی، مسأله‌ی دست‌های آلوده وارد فضای ترمینولوژی سیاسی شده است. عنوانی که از نمایشنامه دست‌های آلوده سارتر وام گرفته شده ‌است. در موقعیت تعارض میان کنش سیاسی و هنجارهای اخلاقی عمیق پدیده‌ی دست‌های آلوده نمایان می‌گردد. منشاء سنت دست‌های آلوده به ماکیاولی و وبر برمی‌گردد. این جمله معروف ماکیاولی به خوبی بیانگر این مفهوم است:

«شهریار باید یاد بگیرد چگونه خوب نباشد»

دست‌های آلوده در میانه‌ی طیف نتیجه‌گرایان به هر وسیله و مطلق‌گرایان جای دارد. والزر برای تدقیق این مفهوم از اضطرار شدید به‌عنوان مبنایی برای عمل غیراخلاقی صحبت می‌نماید. برای روشن‌تر شدن به دو مثال والزر در مورد جنگ جهانی می‌پردازیم.

او بمباران اولیه‌ی آلمان توسط متفقین را در جنگ جهانی دوم برای جلوگیری نهایی از کشته شدن تعداد بیشتری انسان بی‌گناه عملی ضروری، موجّه و در حوزه‌ی دست‌های آلوده می‌بیند، اما بمباران‌های نهایی مثل بمباران هسته‌ای شهرهای ژاپن را کاملاً غیراخلاقی و غیرضروری می‌داند.

برای فهم دقیق‌تر مسأله دست‌های آلوده باید به این نکته توجه داشت که آیا فرایند سیاسی امری فوق اخلاق است؟ چون اگر امر سیاسی را در حوزه‌ی اخلاق ببینیم با تناقضی در این باب به این صورت مواجه می‌شویم: انجام‌دادنِ کار نادرستی که درست است و برای حل این تناقض به ملاحظه و اهمیت نتایج هر امر سیاسی در برابر اخلاق مطلق‌گرایانه و غایات نهایی اشاره می‌کند. یعنی امکان فسخ امور اخلاقی مطلق یا غایت‌مند در موارد اضطرار و ضروری وجود دارد. به‌عنوان مثال آگوستین قدیس، آکویناس و کانت در مورد دروغ مطلق‌گرا هستند.

اما قائلین به دست‌های آلوده مثلاً امکان گفتن دروغ به‌خاطر نجات جان کسی را موجّه و قابل توجیه می‌دانند. در این زمینه البته دست‌های آلوده عمدتاً امری عادی و‌ پیوسته نیست، بلکه نیاز به سنجش دقیق مورد به مورد دارد. در این موارد اضطراری و استثنایی امور به‌طور معمول غیراخلاقی، اخلاقاً مجاز شمرده می‌شوند یا گاه در میان انتخاب بین دو‌ شر، با یک نگاه نتیجه‌گرای حداقلی شر کمتر انتخاب می‌گردد و از نظر اخلاقی احساس گناه حاصل از این کار با گناهکار بودن تماماً متمایز است.

پرداختن به مسأله‌ی دست‌های آلوده از معبر بازتعریف امکانی اخلاق هم ممکن است. در این وضعیت باید به این سوال پاسخ داد که آیا اخلاق در این موقعیت‌ها هم جامع است و هم غالب؟ افرادی مثل ماکیاولی دلایل دولت را برتر از اخلاق می‌دیدند. واقع‌گرایان سیاسی که قائل به خودمختاری مطلق سپهر سیاسی هستند، جامعیت و غلبه اخلاق را قبول ندارند. کارل اشمیت معیارهای دیگری را تابع معیارهای سیاسی می‌داند یا هابز می‌گوید اوامر اخلاقی را در صورت ختم شدن به نابودی خویش نمی‌توان به کار بست، اما بسیاری از نظریه‌پردازان مسأله‌ی دست‌های آلوده جامعیت اخلاق را پذیرفته ولی در موارد اضطراری غالب بودن آن را رد می‌نمایند.

شکل دیگری از حل این تناقض به این نکته اشاره می‌کند که مسأله‌ی دست‌های آلوده درون حوزه اخلاق تعریف نمی‌شود و بلکه اخلاق در آن موقعیت اضطراری و خاص با ضرورت عقلانی دیگر لغو می‌گردد. بایدهای فارغ از اخلاق بر بایدهای اخلاقی حاکم می‌گردند.

حیطه و گستره‌ی دست‌های آلوده

عده‌ای از فیلسوفان سیاسی حوزه‌ی دست‌های آلوده را درون حوزه اخلاق می‌بینند، ولی خود اخلاق را منسجم و سازگار نمی‌بییند. مثلاً وبر از تناقض و تمایز اخلاق غایات نهایی و اخلاق مسئولیت در موقعیت‌هایی سخن می‌گوید یا والزر به تعارض اخلاق حقوق و اخلاق فایده اشاره دارد. او می‌گوید فایده‌گرایی ناظر به شرایط حاد می‌تواند اخلاق حقوق را فسخ نماید یا مثلاً تعارض بین اخلاق نقش و اخلاق عام. به‌عنوان مثال مراجعی به مشاورش اطلاع داده که قصد کشتن دوست دختر سابق‌اش را دارد، اطلاع دادن مشاور به پلیس به شکلی زیر پاگذاشتن اخلاق رازداری مرتبط به این نقش محسوب می‌شود، ولی ضروری است.

والزر عمدتاً دست‌های آلوده را مسأله اضطرار در بافت‌های سیاسی می‌بیند. البته که حوزه‌ی خصوصی هم از نظر او شامل این مسأله می‌گردد. شکل عام‌تر دست‌های آلوده تعارضات اخلاقی و در نهایت خود حوزه‌ی سراسر تفکر است. در محذورات اخلاقی اما یک یکسانی و هم‌وزنی بین دو‌ امر اخلاقی و تردید حاصل از آن وجود دارد. در حالی که در پدیده‌ی دست‌های آلوده ضرورت تک انتخاب، زیان اخلاقی و احساس عذاب وجدان مطرح است.

آیا دست‌های آلوده به شهروندان هم مربوط است؟

در جوامع دموکراتیک و متکثری که حق نمایندگی وجود دارد پاسخ به این سوال هم آری و هم خیر است. عده‌ای نمایندگی مردم به حاکمیت را در همه موقعیت‌ها از جمله در موقعیت‌های اضطرار مطلق می‌بینند و این اطلاق را دلیل آلودگی دست‌های شهروندان همراه با حکمرانان می‌دادند. برخی هم به‌خاطر موافقت یا عدم موافقت موردی با آن موقعیت و نفس خلاف قانون اساسی انجام کارهای غیرقانونی در موقعیت‌های اضطراری شهروندان را از این آلودگی مبرا می‌دانند.

در ارتباط پدیده دست‌های آلوده با مطلق‌گرایی اخلاقی هم باید به نکاتی اشاره نمود. مطلق‌گرایان امور انضمامی‌تر و عینی‌تری مثل دروغ گفتن و خلاف عهد را امر مطلق اخلاقی می‌دانند. در حالی که فایده‌گرایان قاعده‌محور و حتی قراردادگرایانِ رالزی هم به شکلی مطلق‌گرا هستند. فایده‌گرایان ‌‌در اعمال قاعده بیشترین فایده برای بیشترین نفر هیچ استثنایی را نمی‌پذیرند. قراردادگرایانِ رالزی هم برای اصول آزادی اولویت مطلق قائل هستند. در این موقعیت نیگل دست‌های آلوده را مصداقی از تکلیف‌نگری آستانه‌ای می‌بیند.

تکلیف‌گری آستانه‌ای که او‌ مقابل مطلق‌گرایی و فایده‌گرایی قرار می‌دهد در آستانه‌ی برخی موقعیت‌ها باید تکلیف اخلاقی را با شواهد سنجید؛ نه اطلاقی وجود دارد و نه قاعده از پیش مشخصی. در تکلیف‌نگری آستانه‌ای در موقعیت اضطرار امکان دارد انجام کاری در بادی نظر نادرست باشد، یا انجام آن احساس تأسفی به همراه داشته باشد. اما در آن موقعیت فرد با وظیفه‌شناسی دو موقعیت انجام یا عدم انجام کاری را در دو کفه‌ی ترازو گذاشته و به انجام کاری که وزن بیشتر اخلاقی در آن موقعیت مشخص دارد، مبادرت ‌ورزد.

جمع‌بندی

معروف‌ترین مثال در مورد دست‌های آلوده مثال بمب ساعتی و شکنجه والزر است. اگر به کمک شکنجه‌ی یک فرد امکان کشف بمب و جلوگیری از کشتن عده‌ی زیادی انسان بی‌گناه ممکن باشد، آیا شکنجه ایرادی ندارد؟

در سال‌های گذشته عده‌ای با بازنگری در بنیان‌های پدیده‌ی دست‌های آلوده این مثال فرضی و موقعیت محال را دست‌آویزی برای امکان تعرض و زیر پاگذاشتن حقوق اساسی انسان‌ها از سمت دولت‌ها برشمردند و از ممنوعیت مطلق شکنجه سخن گفتند.

اما طرح و بسط نظری دست‌های آلوده برای من دلیل و مبنایی همین‌جایی دارد. من فکر می‌کنم عمده کنش‌های سیاسی دولت‎مردان و سایر عناصر در بزنگاه‌های تاریخی ما در نقطه‌ی سیاه یا سفید از منظر اخلاقی قرار دارند. یا نتیجه‌گرایی محض و یا مطلق‌گرایی اخلاقی. برای همین فضای سیاسی ما در همه این سال‌ها بسیار کم و اندک از مفاهیمی به نام «مصلحت راستین» و «خیر عمومی» بهره برده ‌است.

همیشه مصلحت و خیر در محضر ایدئولوژی‌ها و‌ قدرت تعریف شده‌اند. عده‌ای سیاست را با نگاه واقع‌گرایی محض محل تاخت‌و‌تاز صِرف قدرت دیده‌اند و عده‌ای دیگر هم با نگاهی سانتی‌مانتال و رمانتیک سیاست را تماماً در چنبره‌ی اخلاقیات محض و مطلق محبوس نموده‌اند.

تناسب بین امر واقع و امر اخلاقی بسیار نایاب است. فسخ امر اخلاقی برای خیر عمومی همیشه خطر بدنامی تاریخی داشته است. با این نگاه و چارچوب که نه صرفاً اسیر مطلق واقع‌گرایی است و نه صرفاً محبوس مطلق‌گرایی اخلاقی باید امر‌ سیاسی را در ظرف تاریخ معاصر بازبینی نمود. این بازبینی موقعیت بسیار بینابینی و حساسی دارد. نه باید به ورطه‌ی نقش یگانه قدرت سقوط کرد، نه باید با وهم اخلاقیات آرمانی دل‌خوش بود.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا