خرید تور تابستانی

نسبت تقلید با تعقل

بهروز مرادی، جامعه‌شناس دین، در کانال تلگرامی خود نوشت:

«تقلید در لغت به معنی قلاده‌دارنمودن و انداختن طوق و بند و نشانه بر گردن است.
در تلقی فقهی؛ تقلید به معنی پیروی بدون درخواست دلیل، و پذیرش و انجام عملی بدون تعقل و اندیشه است.

تقلید یکی از ویژگی‌های جوامع قبیله‌ای است. در چنین جوامعی یک نفر در رأس قرار دارد و دیگران به میزان پیروی کورکورانه از او از شأن و ارزش و جایگاه برخوردار می‌گردند. اما در قرآن پذیرش و عمل در گرو آگاهی است و از انسان خواسته شده که بدون آگاهی به چیزی عمل نکند:
“از آنچه بدان آگاهی و علم نداری، پیروی نکن، چون گوش و چشم و دل همه مسئولند.” (اسراء:٣۶).

همچین پیامبران هرگز انسان را به پیروی کورکورانه و بدون تعقل به دین و احکام فرانخواندند، بلکه روش و مرام نبوت آنان بر برهان و استدلال و دعوت به اندیشه و تعقل و تأمل در نشانه‌های آشکار برای کشف حقایق پنهان بود. این شایسته‌ی توجه وافر است که قرآن نام جملات خود را “آیه” نامید تا نشانه‌شناسی به مثابه یک روشِ مواجهه با حقیقت، همواره در معرض نظر و عقل و شناخت او قرار داشته باشد.

قرآن حکیم، دوران پیش از اسلام در سرزمین دريافت‌کننده‌ی وحی را “جاهلیت” نامیده و یکی از مصادیق بارز جاهلیت؛ همانا پذیرش و پیروی بدون تعقل و بدون اندیشه‌ورزی است. مخاطبانِ جاهل از پذیرش پیام خودداری می‌ورزند چون خود را ملزم به پیروی کورکورانه از پیشینیان خود می‌دانند: (ابراهیم:١٠، هود:۶٢، یونس:٧٨ و…).

در قرآن عبارت “تقلید” نیامده، اما این کتاب، تعقل‌نکردن را یکی از ویژگی‌های پلیدکاران عنوان نموده است:
“…. و پلیدی را برای کسی مقرر می‌دارد که تعقل نمی‌کند.”(یونس:١٠٠).

قرآن، اندیشه نکردن و پذیرش بدون تعقل را متضاد هدایت‌یابی دانسته است (مائده:١٠۴).

در قرآن انسان‌ها به دو دسته‌ی حکم‌دهنده و عمل‌کننده تقسیم نشده‌اند، بلکه همه‌ی انسان‌ها به تعقل و تفکر و تأمل در نشانه‌های خلقت دعوت گردیده‌اند و بدترین جنبندگان نزد قرآن انسان‌هایی هستند که تعقل نمی‌کنند و کارکرد ذاتی گوش و زبان خود را تعطیل می‌کنند (انفال:٢٢).

قابل توجه اینکه از نظر قرآن؛ تنها عقل‌ورزان و اندیشه‌ورزان و صاحبان علم و آگاهی قادر به دریافت معانی عمیق نهفته در قرآن می‌باشند و جاهلان را به فرازهای بلند آیات و فهم متن مقدس راهی نیست (آل‌عمران:٧).

از سوی دیگر؛ رهایی از قید و طوق و انقیاد و قلاده‌های طاغوت در گرو شنیدن سخنان مختلف و تعقل در آنها و پیروی از نیکوترین آنهاست. هدایت مورد نظر خداوند از چنین سازوکاری پیروی می‌کند و مختص خردمندان است. (زمر:١٨-١٧).

پس قرآن بر آن است تا انسان را به پژوهشگر حقیقت در عالم زیست تبدیل نماید که این هویت‌بخشی تنها از طریق تفکر و تعقل در نشانه‌ها امکانپذیر است. در مقابل آن‌؛ تقلید فراخوان به تعطیل‌نمودنِ عقل و مخدوش‌نمودن قوه‌ی اندیشه‌ورزی و باقی‌نگه‌داشتن انسان در جهل و نادانستگی و ابقاء انقیاد فکری است.

تقلید همچنین گفتمان قرآنیِ مسئول‌بودن انسان در مقابل اعمالش را مخدوش می‌سازد و او را از دغدغه‌ی جستن و یافتن و به‌آگاهی رسیدن معاف می‌دارد و به‌همین خاطر مانع رشد کردن او می‌شود و نمی‌گذارد هدف دین و قرآن که رساندن مخاطب به مقام بیداری و هشیاری و رشد حداکثری است، تحقق یابد.

این هدف بویژه در دوران پسا-وحی با فعال‌سازی حداکثری قوه‌ی تعقل و اندیشه قابل حصول است. در این دوران؛ این عقل است که جانشین وحی گردیده است.

وحی ابزار بیرونی هدایت بود و عقل ابزار درونی هدایت. البته حتی در دوران وحی، آدمی برای تشخیص و کاربردی‌نمودنِ چارچوب‌های وحی در زیستِ روزمره نیازمند تبیین‌های اصلح عقلانی بود، چه برسد به دوران پسا-وحی که تشخیص راه نیک از بی‌راهه‌های متعدد و هدایت‌یابی او در جهانی که در آن، راه‌های نیک در راه‌های متنوع و متعدد گم شده است، نیازمند بهره‌گیری فعال از عقل و فعال‌سازی حداکثری خردورزی است.

نباید نادیده گرفت که تقلید می‌تواند معادستیزی نیز پیشه کند، از آن روی که قرآن همه‌ی انسان‌ها را مسئول عملکرد خود می‌داند و تصریح نموده که هیچکس بار اعمال دیگری را بر دوش نمی‌کشد و در روز رستاخیز خود می‌بایست به تنهایی پاسخگوی عملکرد خود باشد، اما تقلید این سازوکار تعبیه‌شده در زیست دنیوی را از مدار خارج می‌سازد و مانع از آن می‌شود که فرد مقلد، مسئولیت تحقیق، کشف، دریافت، تشخیص، انتخاب، گزینش، پذیرش و عملکرد خود را خود برعهده بگیرد و از تکرار آزمون و خطای خود رشد کند و رستگار شود.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. سلام علیکم .مطالب گرانقدر حضرتعالی را مطالعه کردم .انچه نگاشته اید در ارتباط با اصول واعتقادات بود . حتما می دانید در حوزه اعتقادات ملاک ، رسیدن به یقین است و حتی از تبعیت از ظن هم نهی شده است. در این حوزه موضوعی به نام تقلید مطرح نمی شود و موضوعا خارج از بحث است.
    اما ای کاش به روی دیگر سکه که حوزه فروع واحکام است اشاره می کردید تا این توهم برای خواننده پیش نیاید که پس ، تقلید در احکام جایز نیست .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا