باز هم ماجرای سینما و تخصص
مرتضی مردیها، استاد دانشگاه، در یادداشتی تلگرامی نوشت: «برخی اهالی سینما از اینکه افرادی که در امرِ فیلم دانشِ تخصصی ندارند، در این مورد اظهار نظری کنند برآشفته میشوند. اختصاصی به فیلم هم ندارد. یکبار طراح جلد یکی از کتابهایم در واکنش به اظهار نظر منفی من، به ناشر گفته بود: «مگر ایشان به تخصص اعتقادی ندارد؟!»
البته که دارم؛ ولی آخر، تخصص و تأییدِ تخصص هم مثل عشق است که آسان نمود اول.
با تخصص دو جور رابطه وجود دارد. یکی رابطهٔ خود اهالی آن تخصص با یکدیگر و دیگری رابطهٔ عامهٔ مردم با آن، که البته چیزی یا چیز چندانی از آن تخصص نمیدانند.
رابطهٔ اول بر اساس فهم فنی و پیچیده و متکی به عمری درک و دانش است و اساساً به میان مردم نمیآید؛ که فیزیک باشد یا اقتصاد یا نقاشی، آن قسم از ماجرا که به دقایق و ظرائف و مبانی و محاسبات و در یک کلام به مباحث فنی بازمیگردد، از دست عامه، حتی فرهیختگانِ در آن زمینهٔ نامتخصص، بهدور است. معمولاً هم کسی انگیزهای ندارد در این موارد خود را قاطی بحثی کند که صلاحیتی در آن ندارد.
ولی، ولی افتاد مشکلها. عامیترین افراد در خصوص تخصصیترین امور، از نظر تأثیری که بر زندگی آنها میگذارد، اظهار نظر میکنند و حق هم دارند؛ حق دارند نه به این معنا که لزوماً درست میگویند، به این معنا که کسی نمیتواند به آنها بگوید چون تخصص نداری حرف نزن.
بگذارید مثال بزنیم تا موضوع روشن شود. از مواردی چون هواپیما، موبایل، یا نجوم، تخصصیتر داریم؟ فرض کنید من بخواهم راجع به هواپیمای ایرباس ای ۳۸۰ یا سری اس گوشی سامسونگ یا تلسکوپ جیمز وب اظهار نظر کنم. از الفبای آیرودینامیک و هوافضا و موتور جت بیاطلاعم. چه نظری میتوانم داشته باشم؟ البته هیچ.
اما این پایان ماجرا نیست. من حق دارم بگویم مثلاً ای ۳۸۰ به دلیل زیادی مسافر، تشریفات پروازش معطلی دارد و من ترجیح میدهم استفاده نکنم. یا بگویم به دلیل محدودیتهای فرودگاهی یا عدم امکان پروازهای کوتاه و متوسط، برای بسیاری از خطوط هوایی صرفه ندارد؛ و مواردی از این دست. آیا میشود چنین اظهارنظرهایی را با استناد به اینکه در هواپیما تخصص نداری منع کرد؟
پیشرفتهترین گوشی اگر منِ کاربر را به هر دلیلی راضی نکند، اینکه من از نرمافزار و سختافزار سرم نمیشود مانع اظهار نظرم نیست. همانطور که به عنوان یک شهروند مالیاتدهنده کسی میتواند پرسش کند که بودجهٔ جیمزوب با توجه به نتایجش برای مردم، آیا ترجیح موجهی بوده است یا نه.
کدامیک از ما راجع به برندگان نوبل فیزیک یا شیمی اظهار نظر میکنیم؟ و کدامیک از ما راجع به نوبل صلح اظهار نظر نمیکنیم؟ نوبل ادبیات هم جایگاهی میان این دو دارد. یک دلیل آن البته این است که درجهٔ سختی تخصصها متفاوت است؛ ولی شاید علت اصلی این است که نوبل صلح و تاحدی نوبل ادبیات بیشتر ممکن است بر زندگی ما اثر بگذارد.
بیاییم سر سینما. سینما انتهای طیف هنر است. طیفی که سر دیگرش شعر یا نقاشی است که به جهات متعدد سادهتر است. سینما نه فقط ترکیبی از چند هنر، بلکه ترکیب هنر و صنعت است؛ و تازه، پای سیاست و ایدئولوژی و چیزهایی از این دست هم در آن بازتر است.
این از یک سو تخصصی بودن آن را جدیتر و پیچیدهتر میکند، و از سوی دیگر زندگی انسانها را بیشتر از خود متأثر میکند و به حجم بیشتری از اظهار نظرهای غیرمتخصصان فضا میدهد. دوربین و صدا و دکوپاژ و موسیقی و جلوههای ویژه را میتوان به متخصص سپرد، با سناریو چه کنیم؟ سناریویی که گاه روانشناسی، جامعهشناسی، فلسفه و سیاست در آن رگههای برجستهای دارد. از قضا در خیلی از این موارد، من متخصصترم تا شما. بهعبارتی شما پا در کفش ما کردهاید.
فقط کافی است اختلاف متدیک کن و اسکار را ببینیم تا متوجه شویم که چیزی بیش از تخصص در کار است. وانگهی، اگر جشنوارهای بر اساس نکات فنی و تخصصی جایزه میدهد، برای چه برد تبلیغاتی آن باید همه را در بر گیرد؟ اگر قرار است سینما صرفاً امری تخصصی باشد، به من چه که چه کسی جایزهٔ نخل با شیر یا خرس را برده است؟ بگذارید بین خود اهل سینما و مجلات تخصصیشان دست به دست شود.
هر فرهیختهای میتواند راجع به میزان تطابق یک فیلم با واقعیت و میزان راستنماییاش اظهار نظر کند؛ و نیز راجع به بایستگی و شایستگی آن از منظر فرهنگی و تأثیرات مثبت یا منفی یک فیلم بر شناخت دنیا از یک جامعه و … از همهٔ اینها هم که بگذریم، جشنوارهها و جایزهها بهشدت خط و ربطی و سیاسی و اغلب متأثر از جریان روشنفکری چپ نو است. از این حیث، هم رسوا کردن آن در تخصص ما است.»
انتهای پیام