اعتراض اقتصادی و سالگرد مشروطهگی
مسعود باستانی در یادداشتی با عنوان «اعتراض اقتصادی و سالگرد مشروطهگی» در روزنامهی قانون نوشت:
«هيچكس نميتواند تضمين كندكه تاريخ دوباره تكرارخواهد شد»؛ اين جمله نيازي به اثبات ندارد. رخدادهاي قرن بيستم وفروپاشي بلوك شرق خود بزرگترين گواه برای ماست ولی اين روزها بايد تاكيد كنيم كه فراموشي تاريخی هم به اندازه تلاش براي فرمولبندي آن آسيبزاست!
امروز شايد هركدام از ملتهای جهان درتاريخ خويش محبوسند و ميتوان گفت زيرسايه گفتوگوي تمدنها، جدال هويتها برقراراست. برنده این نبرد فرهنگي، ملتي است كه بيشتر و بهتر بتواند از عنصر تاريخ در فرآيند تكامل هويت خود بهره گيرد. رهيافتهايي منبعث ازتجربيات تاريخي هر نسلي درجهت گزينش هوشمندانه رفتارهاي سياسي واجتماعي سرمايه سترگي است كه ذكاوت جمعي وهمت نخبگان جوامع را ميطلبد. از اين منظر است كه تاريخ ميتواند به مثابه چراغ باشد. چراغي كه در تقاطع گذشته وآينده نصب شده و بزرگترين ميراث اسلاف يك ملت براي اخلاف آن است.مشروطه ايراني صد و اندي ساله شده و جمهوري اسلامي درآستانه 40 سالگي است و در اين شرايط شاهد بروز اعتراضاتي هستيم كه بيشك ناشي از ناكارآمدي مديريتي، تنگناهاي اقتصادي و نارضايتي فرهنگي از نحوه اداره امورات كشور است. گرچه اعتراضات اين روزها هنوز آن چنان خام و گنگ است كه نميتوان ريشههاي علت و معلولي آن را عمیقا تشريح و تبيين كرد ولي احتمال تكرار خطاهاي تاريخي و انحراف ازمسير مطالبات عامالمنفعه همیشه در کمین است. درشرايطي كه پديدهها معلول مجموعهاي مركب از علتها هستند؛ ناگزير هستیم که از زوایای گوناگون به ماجرا نگاه کرده تا شاید بتوانیم از پوسته ظاهری عبور کرده و سایر علل ساختاری آنها را هم بشناسیم .از اين نظركوشيدهام با خوانش برخي از تجربيات تاريخي نهضت مشروطه، تنها آينه اي براي جلوگيري از تكرار آنها در فضاي امروز بسازم.
فصل اول
112سالگی مشروطگی
مرداد امسال جنبش مشروطهخواهي ايرانيان 112ساله شد. جنبشي كه درآغاز راه، توانست با سرعتي چشمگيردر طبقات و لايههاي اجتماعي(شهرنشين) نفوذ كند و به پهناي نقشه تازه ايران درآن روزگاران گسترش يابد.كاميابي كوشندگان نهضت مشروطيت وپيروزي انقلاب شامل دستاوردهاي بزرگي همچون گشايش مجلس مؤسسان،تاسيس مجلس شوراي ملي و حاکمیت قانون و تحدید سلطنت را درپي داشت. بازگويي قصه رخدادهاي سياسي آن دوران كه حتي شاهد انعكاس شان دركتابهاي درسي مدارس هم بودهايم ،تنها منجر به تكدر ناشي ازتكرار خواهد شد؛ بنابراين كوشش خواهم كرد به قصد نيل به مقاصد طرح شده در مقدمه نكاتي مشابه را دركنار فرصتها و تهديدهای نهفته در دل تحولات سياسي آن عصر برجسته کرده و متناسب با موقعيتهاي فعلي جامعه بازتاب دهم.
نخست آنكه انقلاب مشروطيت با بحران اقتصادي کلید خورد. افزايش قيمت قند و شكر و رشد ناگهاني قيمت گندم به ميزان90 درصد طي سه ماهه آخر سال 1282 ( از يك سال و نيم قبل از صدورفرمان مشروطيت) کاهش فاحش درآمد دولت را به دنبال داشت. همين بحران سرانجام منجر به افزايش عوارض تاجران بومي و تعويق بازپرداخت اقساط وام بستانكاران محلی شد.همچنين افزايش قيمت موادغذايي مردم درتبريز و مشهد و رشت و تهران، به شكلگيري نخستين اعتراضات در پایتخت منجر شد. اعتراضاتي كه در دل عزاداري تجار و بازاريان در ماه محرم شکل گرفت. تشديد اعتراضها و بروز اعتراض دوم و سوم همگي به دليل رفتارخشونتآميز حاكم تهران بود که ماجراي فلك كردن تاجر 70 ساله و بازداشت خطیب منتقد وكشتهشدن طلبه جوان در حین اعتراضات بخشی از آنهاست. آيات عظام سيدمحمد طباطبايي و عبدا… بهبهاني به هنگام بستنشيني در حرم حضرت عبدالعظيم علاوه بر عزل موسيو «لوز» ،مدیر بلژیکی گمركات و تعويض حاكم تهران، اجراي احكام شرع و تاسيس عدالتخانه را هم به فهرست مطالبات معترضان افزودند.بستنشيني علماي تهران نخستين تصوير ازاتصال روحانيون به نهضت مشروطه ازمنظر عوام تلقي ميشد.همچنين بازگشت پيروزمندانه بست نشينان حرم از شهرري كه با شعارزنده باد ملت ايران همراه شد، اعتماد به نفس عمومي جهت طرح مطالبات آتي را تقويت كرد.به گفته ناظم الاسلام كرماني شعار زنده باد ملت ايران در اين صحنه تاريخي و براي نخستين بار به گوش مردم تهران رسيد.
مورچگان را چو بُود اتحاد
شيرژيان را بدرانند پوست
ایران در بستر التهاب
«اي ايرانيان!اي برادران سرزمين محبوبم!تاكي اين مستي خائنانه شما را دستخوش خواب غفلت خواهد كرد؟…چشم باز كنيد و به دروبرتان نگاه كنيد و ببينيد دنيا چقدر متمدن شده است. وحشيان آفريقا و سياهان زنگبار به سوي تمدن و علم كار و كوشش و ثروت پيش ميروند… ما در گذشته همه چيز داشتيم وحالا همه از دست رفته است. ديگران در گذشته چون ملتي بزرگ به ما نگاه ميكردند. حالا به وضعي افتادهايم كه همسايگانمان در شمال و جنوب همه چيز ما را مال خود ميدانند و كشور ما را هر وقت بخواهند بين خود تقسيم ميكنند و…»اين بخشي از نطق يكي از واعظان منتقد بود كه در تابستان سال 1284 در تهران بازداشت شد.به هنگام بروز خشم مردم از دستگيري اين واعظ، طلبه جواني نیز كشته شد و سومين اعتراض بزرگ مردم تهران ناگهان همچون طوفاني گسترده سراسر پايتخت حكومت مظفرالدين شاه را فرا گرفت.اين بار اما مكان سنت حسنه بستنشيني از حرم عبدالعظيم به سفارت بريتانيا در قلهك منتقل شد. به هرحال اين جابهجايي وكثرت صنوف معترضان متحصن نگاه دربار و سايرسفارتخانهها را به سمت انگلستان چرخاند. گرچه بریتانیا كوشيد تا چهره بيطرفانه خود را در نزد دربار حفظ كندو از بروز خطرات احتمالي درباره قراردادهای ايران و انگلستان جلوگيري كند اما گفتني است كه كاردار سفارتخانه انگليس در پاسخ به سوال يكي از مشروطه خواهان كه اندكي پيش از آغاز تحصن با وی ملاقات كرده و پرسيده بود آيا احتمال اعمال رفتار خشن بستنشينان و اخراج آنان از باغ سفارت وجود دارد، گفته بود:«با توجه به متداول بودن بستنشيني در ايران وي قدرت آن را ندارد به زور مستولي شود».شاه ودربار كه علاوه بر نگراني ازموقعيت خود دايم درمعرض گلايههاوشكوههاي ساير سفارتخانهها نيز بودند؛به جد اعتقاد داشتند كه انگليسيها مردم را جري ميكنندو دستبردار نيستند!ميرزا محمدخان وكيلالدوله وزير تحريرات دربار مظفرالدين شاه در يادداشتهايش اين واقعه را اين چنين توصيف ميكند:
«هر دم از این باغ بری می رسد، تازه تر از تازه تری می رسد
سه روز است بازار و دکاکین طهران بهکلی بسته شده و تماما در سفارت پناهنده هستند. غیراز چند نفر تجار ترک و آنها هم چندان اهمیتی ندارند، مخالفت کرده و میان ترک و فارس تولید عداوتی شده آنها هم بسته اند. نهایت به سفارت نرفته اند و بازارها را بازنخواهندکرد تا مقصود برسند.ایضا میگویند یک فصل بهفصول مطالب خودشان افزوده اند که ما هرگاه مسلمانیم با ما از روی قانون شرع رفتارشود و هر گاه کافریم با ما مثل قانون آنها معامله شود.ایضا آواکای زیادی در سفارتخانه در میان مردم است که به آنها تعلیمات میدهند. قدغن هم کرده اند که مردم بی اجازه ژارژدافر با احدی گفتوگو نکنند. ایضا ژارژدافر با وزیرخارجه شفاها گفتوگو کرده است که چرا بعرای ای مردم رسیدگی نمیشود تا اینها از سفارت بیرون بروند».
(سند شماره يك، يادداشت وكيلالدوله)
این بار اما تحصن سه هفته ای در باغ سفارت ویژگی کیفی هم داشت. طی این بست نشینی اعتراضی فرصتی پدید آمدتا فارغ التحصیلان دارالفنون و بسیاری از فعالان سیاسی زمانه با مردم سخن بگویندو فواید حکمرانی قانون و مزایای حکومت جمهوری را تبیین کنند.این جلسات به گونه ای بود که به نوشته«ادوارد براون» (مستشرق آمریکایی فعال در نهضت مشروطه) گویي باغ سفارت، عملا به دانشکده علوم سیاسی تبدیل شده بود. بالاخره موج گسترده تلگرافهای حمایتگرانه از نواحی و ولایات، پشتیبانی علمای بلاد و تهدیدات باکو و تفلیس، دربار را وادار به عقب نشینی کرد و پنجمین شاه سلسله قاجار پس انتصاب مشیرالدوله فرمان گشایش مجلس ملی موسسان راصادر کرد.
روحانیون و روزنامه نگاران، محافظان و حاملان نهضت مشروطه
پس ازصدورفرمان مشروطیت و افتتاح مجلس ملی موسسان، عصرحکومت ملی آغاز شد. ایرانیان که دیگر تاب تحمل استبدادی ضل ا… قجری را نداشتند، حالا دارالشورا داشتند و مجلس به عنوان نماینده قاطبه مردم می توانست درهمه مسائل اقداماتی را جهت رفاه دولت وملت انجام دهد .مشروطه اول، لقبی است که به بازه زمانی حدفاصل افتتاح مجدد و بمباران آن توسط محمدعلی شاه داده اند!جشن ملی پیروزی انقلاب مشروطه چنان موج وسیعی از امید و اشتیاق برای بهبودی و تغییر در جهت رفاه احوالات رعیت برانگیخته بودکه می توان نوشت،انقلاب مشروطه تحول همگانی در همه عرصه ها بود. اضلاع مشروطه با این رئوس به یکدیگرمتصل شده بودند تا این قصه نوشته شود. شاه و مستبدان درباری در برابر مجتهدان و روحانیون وروشنفکران وروزنامه نگاران مشروطه خواه صف آرایی کرده و سفارتخانه های روس وانگلیس وعثمانی وتجار وبازاریان ومردمان ساکن ایالات و ولایت، هرکدام سهمی در این صف آرایی داشتند.علماوروحانیون که آن زمان معلمان توده محسوب می شدند. آنان درنگاه عوام،قدیسان زمانه تلقی شده و نمایندگان مجتهدان از سید و عام رتق و فتق امورات جاریه مردم را برعهده داشتند. علماوروحانیون دربطن نهضت مشروطه عملا مساجد،مکتب ها و زیارتگاه ها را به محلی برای تبلیغ افکاردمکراتیک واشاعه اصول اداره جدید مشروطه مبدل ساخته و شاه مستبد رابه غضب الهی تهدیدمی کردند.آنان همچنین کشته شدگان راه آزادی را شهیدان فردوس مکان قلمداد کردند.مطبوعات وروزنامه ها نیزمحل ایفای نقش روشنفکران وشاعران مشروطه خواه دراین دوران بود.به رغم آنکه درصدافراد باسواد درعصرمشروطه خواهی کمتر ازپنج درصد کل جمعیت کشوربود، ناگهان پس ازصدورفرمان مشروطیت،عناوین روزنامه از 6 عددبه یکصد نشریه مختلف افزایش یافت و نام هایی همچون«صوراسرافیل»، «مساوات»و «روح القدس» در تهران، درکنار جریده هایی به نام های «آزاد» و «مجاهد» در تبریز،مهم ترین عناوین مطبوعات مدافع مشروطه محسوب می شدند. انجمن های مشروطه خواه هم یکی دیگر ازپاتوق های فعلان نهضت به شمار می رفت. این انجمن ها شماره آن ها به حدود 30 انجمن رسیده بود و اعضای در قالب نهادهای صنفی سیاسی ایفای نقش می کردند.
شور و شوق روشنفکران و روزنامه نگاران از غلبه بر استبداد چنان بود که «میرزاجهانگیر شیرازی» مدیرو موسس هفته نامه صوراسرافیل،درسرمقاله نخستین شماره از این جریده نوشته است:
«دوره خسوف و وحشت به آخر رسید و زمان سعادت و ترقی گردید. عصر نکبت منتهی شد و تجدید تاریخ و اول عمر ایران گشت. زبان و قلم در مصالح و امور مملکت آزاد شد و جراید و مطبوعات برای انتشار نیک و بد مملکت حریق یافت». او در ادامه با اشاره به اینکه تکمیل یعنی مشروطیت، حمایت از مجلس شورای ملی و معاونت روستاییان، ضعفا و فقرا و مظلومین را اهداف اصلی مطبوعه اش را تشکیل میدهد؛ نوشته است: «تملق از کسی نمی گوییم و به رشوه گول نمی خوریم. قدم و مدح بی جا از کسی نمی کنیم و اغراض نفسانی به کار نمیبریم». میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل که به همراه میرزاقاسم خان تبریزی و با سردبیری میرزاعلی اکبر خان قزوینی (دهخدا) هفته نامه اش تا آستانه شهادت در باغشاه نشست کرد، بر این سخن نخست خود ایستاد.نهضت مشروطه درکنار مجتهدان دلیر،روزنامه نگاران شجاع، شاعران جسوری هم داشت.مشروطه خواهان پس از استقرار درپارلمان و روشنفکران در حین انتشار جراید چنان با سرعت به سوی ترقیجات دلخواه خود حرکت کردند و آن چنان در پی محو آنی و ابدی استبداد از صفحه سیاسی بودندکه لاجرم غفلت ازساختارهای اجتماعی و ستبرهای توسعه نیافته،گریبانگیرشان شد.«ادوارد براون» این ایام را دوران اوج اعتلای مطبوعات ایرانی در ادبیات انتقادی میداندوتوجهی به میزان بهره مندی عامه مردم از این جراید و یا میزان تغییر در زندگی روزمره رعیت ندارد.
از سوی دیگرمردم برای تداوم این جنبش های سیاسی نیازمند تغییرات وسیع اجتماعی در جهت بهبوداوضاع هستندوازسوی دیگرافزایش آگاهی های سیاسی و استمرار بسیج اجتماعی می تواند تضمین بقای نهضت سیاسی قلمداد شود.اگرازنگاه مرسوم درآسیب شناسی نهضت مشروطه عبور کنیم وعلل انحراف مشروطیت راتنها دریچه نگرش های مذهب گرایانه ببینیم،یکی دیگر از پارامترهای دخیل در این ناکامی ملی،سرعت و حرکت سرسام آورمشروطه خواهان افراطی درجراید بود.در حالی که منورالفکران مشروطه خواه اغلب آموزه های خویش را از میرزا ملکم آموخته بودند.علماو مجتهدان مشروطه که همانند ایشان درصف نخست ایستاده بودندباطرح نظریه مصالح عمومی امکانات و توانمندی های فقه سیاسی را جهت اداره امورساخته وسنجه می کردند.این درحالی بودکه روزنامه نویسان عصرمشروطیت ازسیمای تابناک گذشته خویش که شامل مرحله آغاز تا فرمان بودند فاصله گرفتند.موج تند انتقادات آنان به دربار،چنان وسعت یافت که برخی جراید محمدعلیشاه را زنازاده خواندندومادرش را که دخترامیرکبیر بود،زنی بدکاره قلمداد کردند وستیز با باورهای خرافی عامه وارائه تصویر از ممالکت مترقیه وظیفه بلاشک روشنفکران عصرمشروطه قلمداد می شدولی ایشان این رسالت را بدون توجه به وضعیت اقتصادی واجتماعی جامعه پیش می بردند. واقعیت آن بودکه در دوران مشروطیت نخست نیزبحران اقتصادی دولت که در پی افزایش قیمت جهانی طلاونقره بروزکرده بود،ادامه داشت وعملا جدالهای سیاسی میان سران طیف مستبدین،معتدلین ولیبرال های آزادیخواه در کنار فرصتی باقی نگذاشته بودند تا به ارزیابی نسبت تغییر و سنجش میزان رونق کسب و کار و معیشت بازاریان و دهقانان و رعایا بپردازند. مشروطه نخست در ابتدا کار، برضمیر استبدادطلب محمدعلیشاه لگام زدو او پذیرفت تا با ایشان همکاری کندو این درحالی بود که جانشین صادرکننده فرمان مشروطیت حتی درمراسم تاجگذاری اش نیز از نمایندگان مجلس شورای ملی دعوتی به عمل نیاورده بود.سلطان مستبداما بعدهابه یاری کلنل لیاخوف روسی بابه توپ بستن مجلس شورای ملی و شهیدکردن چهره های برجسته ای همچون ملک متکلمین،میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و… در باغشاه موفق شدبساط مشروطه چی های تهران را برچیند؛ زیرا که جدالهای سیاسی روشنفکران،دغدغه های مذهبی و نگرانی های روحانیون و منازعه جدید صحنه بین المللی،گویی یک تغافل ملی رارقم زده بود؛ هرچند استبداد روسی محمدعلیشاه صغیربود وحدود دوسال بعد مجاهدان مشروطه با رهبری چهره های ملی بر قزاق های تحت فرماندهای شاه مستبد پیروز شدند.
فصل دوم
اعتراضات معیشتی امروز وتجربه های مشروطهخواهی دیروز
خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روی شود هر که در او غش باشدامروزدر حالی ایرانیان شاهد عبور نهضت مشروطه از صدو اندی سالگی هستند و پس از آن نیز در بطن صدها تحول سیاسی دیگر از جمله جنبش ملی شدن صنعت نفت، انقلاب سال 1357، جنگ تحمیلی با عراق و …حضور داشتهاند. ایرانیان چه در سطوح ملی چه در سطوح بینالمللی و محلی همواره عنصر فعال بوده و ایفای نقش کرده اند و به همین دلیل می توان نوشت حالا حامل کولهباری بزرگ و ارزشمند از تجربیات سیاسی و تاریخی هستند.
تحولات سیاسی و اجتماعی معاصر گاه به اندازه چندین قرن نسبت به ایام ماضی است و اهالی این سرزمین را قادر میسازد تا از راه خوانش مستقیم خاطرات و رخدادهای سیاسی و بازبینی اسناد مکتوب و محفوظ شده ای که از کشاکش همه صحنه تاریخی از جمله پیروزی های عدالت طلبانه یا شکست های ناآگاهانه و غفلت های خام اندیشانه که برجای مانده، نقاط ضعف و قدرت خود را بشناسند.
تاکید بر این که تاریخ تکرار نخواهد شد ویا موقعیت و آرایش سیاسی بین المللی هر دوران منحصر به فرد است تاکید برامور مبرهن است اما شناخت خلقیات جمعی و بازشناسی نحوه مواجه افکار عمومی با فرصت ها و تهدیدات آتی در کنار بهره گیری از این تجربیات جهت رفتارشناسی ملی برمردمانی که استبداد صغیر ، کودتای 28 مرداد و اختناق شاهنشاهی را تجربه کرده اند ، سرمایه ای ذیقیمت به شمار می رود. شاید نیازی نباشد تا هر دهه برای جوانان تکرار کرد که گاهی حوادث سیاسی در وطن شان همانند برخی از ماجراهای تجربه مشروطه ایرانی تکرار همان موقعیت چاه و چاله است. ملتی که یک بار مشروطیت را به توپ های روسی باخته و بار دیگر نهضت ملی خود را در هنگام کودتای نظامی و دلارهای آمریکایی از کف داده است، چاه وچاله را خوب می فهمد. مردمی که یا در موازنه میان دو قدرت جهانی یا در اصطکاک بین سنت و تجدد دستاوردهای نهضت های ملی خواهانه خود را از دست داده اند، بازی چاه و چاله را می فهمند. ساکنان این سرزمین بارها شاهد بوده اند که جارچیان جار زدند که عصر استبداد طی شد و فصل جمهوری رسیده است و انگار که نویسندگان این پیام فراموش کرده بودند تا بگویند عبور از فصل گذار ناگزیر است. مردمانی که با رویای دموکراسی شب های خود را شادمانه زیسته اند و درصبح ظفر شبه دموکراسی خوش آب و رنگی را تحویل گرفته اند ، چاه و چاله را خوب می فهمند.
آنها در صحنه های مختلف از جمله همین نهضت مشروطه دیده اند که هیچ کدام از این جاده به مقصد منفعت ملی و بهبودی روزگار عوام نرسیده است. آنها شاهد بودند که استبداد روسی صغیر بود و مشروطه تحت الحمایه انگلیس دوام نیاورد و فرمانروایی خرافه گرایانه فنا شد. آنها به چشم دیده اند چگونه ممكن است از شعار جمهوريخواهی به سلطنت پهلوی رسید و در بستر این شهادت تاریخی بارها از برابر معادله چاه و چاله عبور کرده اند. بدون شک مشکلات اقتصادی و نیاز بهبود کیفیت معشیت در دوران عسرت، اعتراض برانگیز است و درهر دوره بهانه شروع اعتراضاتی بوده که در کشاکش تحولات سیاسی از یاد رفته است . امروز نیز تعیین مطالبه و اجماع بر سرآن و بهره گیری از روشها طرفیتهای سیاسی نیاز اصلی اعتراضاتی که به علت ناشناخته گی عاملان و حاملان و رهبران آن ممکن است به شکل شورش های کور دیده شود. مردمانی که معادله چاه و چاله را لمس کرده اند، به راحتی صید تله های رسانه ای نخواهند شد اما غفلت تاریخی و شتابزدگی و ساده انگاری ناشی از تنبلی فکری ممکن است همان سرنوشت چاه و چاله را برای شان دوباره سازی کرده و خطر استبداد صغیر را در بالای سر اعتراضات معشیتخواهانهشان قرار دهد.
مشروطه تاریخ ماست و تاریخ ما می تواند چراغ باشد ، تنها کافی است آن را بر افروزیم.
انتهای پیام