روایت دو جامعهشناس از نشست با رییس جمهور
محمد فاضلی، جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در روزنامهی ایران نوشت:
«رییس جمهور روز سهشنبه میزبان نزدیک به سی نفر از اصحاب علوم اجتماعی ایران بود. جلسه حدود سه ساعت طول کشید و قریب به دو تا سه دقیقه زمان من برای گفتن حرفهایم بود. حرفم را در چند گزاره مشخص و در پاسخ به سؤال ایشان که پرسیدند تبیین شما از وضع موجود و بانشاط نبودن جامعه ایران چیست ارائه کردم.
اول، ایران کشوری متوسط در بین کشورهای جهان است، با دستآوردها و کاستیهایش، که نه سوئیس است و نه سومالی. اگر وقت کافی داشتم ادامه میدادم که هیچ سیاستمدار و اندیشمندی هم نباید تلاش کند کشور را به یکی از این دو قطب بچسباند و دستآوردها و کاستیها را بیشتر و بزرگتر از واقعیت تصویر کند.
دوم، ما ایرانیان از زمان انقلاب مشروطه تاکنون به دنبال ساختن دولت مدرن بودهایم. دولت مدرن حداقل دو پایه دارد. پایه اول، کارآمدی در حکمرانی نظیر اثربخش بودن در بهبود کیفیت زندگی مردم و حل مسائلشان و مبارزه با فساد. پایه دوم دولت مدرن، بهرسمیت شناختن گروههای اجتماعی است. گروههای اجتماعی در دولت مدرن دیده میشوند، صدا دارند و نادیده گرفته نمیشوند. دولت مدرن شمولیت دارد. حکومت در ایران هر بار گروههایی را نادیده میگیرد، میراند و صدایشان را نمیشنود.
سوم، اقدامات دولت و حکومت دائم گروههای نادیده و ناشنیده ایجاد میکند. زنان، جوانان، سلبریتیها، فقرای شهری، گروههای شغلی مختلف و همین طور الی آخر، بر شمار نادیدهگرفتهشدگان افزوده میشود. سیاستها، برنامهها و پروژههای دولتها هم همین نقش را ایفا میکنند.
چهارم، سیاستها، برنامهها و اقدامات دولتها بدون ارزیابی تأثیرات اجتماعی آنها انجام میشود، فرقی هم نمیکند ساختن سد باشد یا اجرای هدفمندی یارانهها یا اجرای طرح کارت یا کوپن سوخت. بنابراین به دولت دستور دهید که پیآمدهای اجتماعی اقدامات خود را ارزیابی کنند و اصحاب علوم اجتماعی متخصصان این کار هستند.
پنجم، ما دو مسیر پیش رو داریم. مسیر اول آنکه «آینده به مردم بفروشیم» و مسیر دوم اینکه «آینده مردم را بفروشیم.» نظام سیاسی و با ایفای نقش مهم دولت است که تعیین میکند آنچه انجام میشود «آینده فروختن به مردم» است یا «آینده مردم را فروختن». اعتماد وقتی خلق میشود که مردم احساس کنند نظام سیاسی آیندهای تضمینشده را به ایشان میفروشد.»
محمدرضا جوادی یگانه، دانشیار جامعهشناسی دانشگاه تهران در روزنامهی همشهری نوشت: «رئیس محترم جمهور در انتهای دیدار با جامعهشناسان (1 آبان 1397) پرسیدند که «آنچه من بهدنبال پاسخ به آن هستم این است که چه تغییری در جامعه رخ داده که سرمایه اجتماعی دولت این همه کاسته شده؟ دولت که همان دولت است، رویه و تیم هم همان است.» ایکاش هماهنگکنندگان جلسه، مسئله رئیسجمهور را از قبل در اختیار ما میگذاشتند تا جلسه کاربردیتر میشد. در هر حال، این متن برای پاسخ به این سؤال تهیه شده است.
ایران امروز با مشکلات متعددی روبهروست که در این سالها بهطور مداوم به کموکیف آن افزوده شده است و البته این مشکلات علل متعددی دارد: تاریخی، ساختاری و حتی بینالمللی. اما مسئله ما مشکلات نیست، بلکه امروز این راهحلهاست که اهمیت دارد و میدانیم که برای بهبود این وضعیت راهحلهای متعددی وجود دارد که به برخی از آنها همکاران جامعهشناس در جلسه اشاره کردند. اما راهحل اصلی اهمیت بسیاری دارد.
وضعیت امروز ایران به ماشینی میماند که در راه مانده است، نه ماشین فرسوده شده نه از هم پاشیده، بلکه فقط حرکت نمیکند و البته ممکن است ماشین هزار مشکل ریز و درشت داشته باشد از لاستیک و پیستون و موتور، ولی یک مکانیک وارد میگوید برای اینکه ماشین راه بیفتد لازم نیست همهچیز را عوض کنید، با تعویض این قطعه، ماشین راه میافتد، بعدا سر فرصت، به بقیه مشکلات آن برسید. مسئله امروز ما هم، همین قطعه گمشده است، همان که رئیسجمهور فقدان آن را در این یک ساله حس کرده و آن «فقدان دولت» است.
اگر مشکل ایران در زمان مشروطه، نبود دولت منتظم و قانونمند بود، الان مسئله نبود خود دولت است. منظورم فقدان دولت بهعنوان نهاد تنظیمکننده و هماهنگکننده است والا سیستم بوروکراسی و نیز نهاد امنیت، کارا هستند و به این دلیل است که دولت از هم نمیپاشد. فقدان دولت (به معنای STATE که همه حکومت را در بر میگیرد و نه فقط قوه مجریه را)، باعث گسترش نگرانی مردم به آینده شده است. رئیسجمهور در این جلسه گفتند که آشنایان که با من صحبت میکنند، بیش از امروز نگران فردا هستند و این تعبیر جالب را داشتند که «نگرانی فرداست که امروز مردم را به هم ریخته است» و البته ایشان به آینده امید داشتند و آنقدر با قاطعیت بیان کردند که ما هم بر امیدمان افزوده شد.
سیستم تفکیک نسبی قوا به همراه مشارکت آنها، که نظام سیاسی ایران مبتنی بر آن است، کارآمدی دولت را ممکن کرده و موقعیتی ایجاد میکند که قوا در عین استقلال نسبی، بر هم کنترل داشته باشند و کنترل قوا توسط یکدیگر، در عین بالا بردن کارآمدی، فساد و دیکتاتوری را به حداقل میرساند.
اما اکنون در جامعه ایران با صور خفیف (ولی رو به گسترش و این نگرانکننده است) ملوکالطوایفی روبهرو هستیم که اوج آن پیشنهاد اخیر نهادهای خارج دولت برای برعهده گرفتن وظایف دولت بوده است که به نقل مهندس ضرغامی، با مخالفت قاطع رهبر معظم انقلاب مواجه شده است. در وضعیت فعلی، انسجام نهادی میان قوا و داخل قوا، به کمترین حد خود رسیده است. در داخل قوا، در دولت، بخشهای مختلف دولت علیه هم سخن میگویند، با رفتن یکی، دیگری خوشحالی میکند و فقط سخن گفتن نیست، علیه همدیگر و علیه رئیس دولت اقدام میکنند. در پارلمان، تظاهرات و بیانیه و طومار و انواع اعتراضات خیابانی جای رای را گرفته و فکری هم برای اصلاح آن نمیشود. در رابطه میان قوا هم، دولت احمدینژاد نشان داد که میتوان با وجود مخالفت صریح و چندباره مجلس و قوه قضاییه، رئیس سازمانی را منصوب کرد و چند سال بر سر آن پست نگه داشت و نشان داد که میتوان بودجه دستگاههای دیگر را گروگان گرفت.
فقدان دولت و نگرانیهای فزاینده
پارلمان بدون حزب نیز باعث شده که نمایندگان مجلس عملا در برخی استانها، بدون توجه به آمایش عادلانه سرزمین، مدیریت توزیع امکانات و فرصتها و مناصب را در اختیار داشته باشند و در قوه قضاییه هم به فساد دولت توجه شایان ذکری نشده است. بهعلاوه تاثیر منفی قوا بر عملکرد دیگر قوا نیز مهم است.
همراه نبودن صدا و سیما و ائمه جمعه (که رسما رئیس شورای فرهنگ عمومی استان هستند) با سیاستهای دولت و گاه مخالفت علنی آنها، بیشتر فقدان دولت را بروز میدهد و البته مسائل مهمتری هم در این زمینه هست که در جای خود باید طرح شود. در رساله دکترای جامعهشناسی مسعود عالمی در دانشگاه تهران، تاثیر مستقیم عدمانسجام نهادی بر افزایش قتل عمد در کشور در سالهای پس از انقلاب نشان داده شده است. او شاخص عدمانسجام نهادی را در مصوبات هیأت دولت توسط کمیسیون تطبیق قوانین مجلس گرفته است.
فقدان دولت پدیدهای امروزی نیست و سابقهای چنددههای دارد، ولی در سال اخیر اوج گرفته است. به گمان من 3 واقعه رخ داده در یک سال گذشته، یکی آشوبهای دیماه 1396، دیگری گرانی بیسابقه نرخ ارز و سومی مشخصشدن سوءاستفادههای گسترده در تخصیص ارز، موجب نگرانی گسترده مردم شد. آمارهای ارائه شده در پیمایشهای اخیر، نشان از نگرانکننده بودن وضعیت اعتماد مردم به دولت و به آینده دارد. مهمتر از وقایع سهگانه رخ داده، خبر رئیسجمهور از داخلی بودن و خودی بودن علت اعتراضات مشهد، عدمتوان دولت در مهار نرخ ارز و عدمپیگیری فساد در تخصیص ارز بر نگرانی مردم میافزاید که رها شدهاند و کسی به فکر آنها نیست؛ یعنی ایجاد این ادراک در مردم که هم مشکل جدی هست و هم عزم و ارادهای برای حل مشکل نیست. وضعیت ما، مانند کسی است که سالها مراعات نکرده و اکنون یک سکته را به سلامت رد کرده، ولی دیگر هرگز به وضعیت سابق برنمیگردد. یا خانهای است که دزد وارد آن شده، هرچند دزدی نکرده، ولی اهل خانه امنیت سابق را ندارند. این مسئله است که تفاوت وضع امسال با سالهای گذشته را تبیین میکند؛ یک تجربه تلخ به همراه باور به نبودن نگهبان.
مردم، درست یا غلط، به این باور رسیدهاند که دولت توان اداره امور را ندارد و حتی نگرانیشان به رئیسجمهور هم رسیده است، اما مردم نگران این هستند که آیا دولت میتواند از آنها مراقبت کند و نیازهایشان را تامین کند یا نه؟ دولت باید به این نگرانی پاسخ دهد.
رئیسجمهور منتقد خرید بیش از حد نیاز مردم بود. رفتار درستی هم نیست. من پژوهشگر حوزه خلقیات منفی ایرانیان هستم و از همه رفتارهای مردم دفاع نمیکنم. دکتر آزاد مردم را یک جامعه رها شده در فردیتِ مدرنِ خودخواهِ احساسی توصیف کرد، اما باید توجه داشت که مردم اگر احساس کنند دولتی وجود ندارد، خود باید به فکر رفع نیازشان باشند و آذوقه یک سال را بخرند بهجای یک ماه. قطعا این رفتار از منظر دینی و میهنی پسندیده نیست، ولی برای ما مهم است که علت رفتار مردم را درک کنیم.
مسئله مهم و اولویت اصلی فرارویمان، فقدان دولت است، نه جامعه ایران. نهادهای اجتماعی بهویژه خانواده و دین بسیار کارآ (FUNCTIONAL) هستند، برخی دیگر هم در حال قدرتگرفتن هستند از جمله انجمنهای اخلاقی، خیریهها و سازمانهای مردمنهاد. جامعهشناسان هم تصریح کردند که جامعه زنده است و در برابر استیلا مقاومت میکند. آقای رئیسجمهور به دولت بپردازید. شما مسئول اجرای قانون اساسی هستید. نگران باشید، ولی نیازی نیست نگران جامعه و مردم باشید، نگران دولت باشید؛ دولتی که فقدان آن مردم را بسیار نگران کرده است. محمود افغان 9 ماه اصفهانِ عهد شاه سلطان حسین صفوی را محاصره کرده بود و هیچکس از سراسر ایران به کمک اصفهان نیامد. بعدها زمان نادر، نادر به سربازی که شجاعانه میجنگید طعنه زد که تو زمان حمله محمود افغان کجا بودی؟ و سرباز جواب داد من بودم، نادری نبود. اخوان ثالث که از آمدن کاوه ناامید شده بود، نگران بود که نادری هم که پیدا نشد، نکند که اسکندر، سرنوشت چندباره ما باشد. جدی بگیرید آقای رئیسجمهور نگرانی مردم را و به آنها اعتماد کنید. در شرایط زوال اخلاق، استبداد بازار و فقدان دولت، راهی جز اعتماد به جامعه و استمداد از آن نیست. جامعه را دستکاری نکنید، به آن اعتماد کنید و به جامعه و نهادهای اجتماعی، مستقل از دولت، فرصت فعالیت بدهید. مردم نشان دادهاند در این سالهای پس از انقلاب، که همیشه راهحل هستند نه مسئله.»
انتهای پیام