نقدی بر ”برجام فوتبالی”
روزنامهی ایران نوشت: مخالفان دولت برای اتفاق بازی ایران و ژاپن یک کلید واژه ساختهاند؛ «برجام فوتبالی». کلید واژهای متکی بر القای بیجهت بودن مذاکره و استفاده رقیب از موقعیتی که ما در آن سرگرم آن مذاکرات هستیم.
بهنظر میرسد این بار دلواپسان فوتبالی باز هم «نعل وارونه» زدهاند، چرا که گل اول بازی ایران و ژاپن را باید «خودتحریمی فوتبالی» بدانیم نه «برجام فوتبالی». بهعبارتی اگر قرار باشد اتفاقات منجر به آن گل را با تحولات سیاسی تشابهسازی کنیم منطق حاکم بر رفتار ۵ بازیکن تیم ملی کشورمان در آن صحنه بیشتر شبیه رفتار سیاسی دلواپسان بود؛ شوریدن علیه منطق بازی و غافلشدن از محاسبهگری عقلانی.
بیایید یک بار دیگر آن صحنه را مرور کنیم؛ جریان گل به این صورت بود که «پاس اوساکو» به «مینامینو» رسید. کنعانیزادگان توپ را زد اما بازیکنان ایران با این تصور که داور استرالیایی سوت زده و خطا گرفته، توپ را رها کرده و به سمت او رفتند. در آن صحنه توازن نیروهای دو طرف در مقابل دروازه ایران با احتساب بیرانوند، ۷ به ۲ بود. ۷ ایرانی و ۲ ژاپنی. اما غفلت چند ثانیهای ۵ بازیکن از منطق بازی این توازن را عملاً تبدیل به توازن ۲ به ۲ کرد؛ یک طرف بیرانوند و میلاد محمدی که مشغول التماس بازیکنان بود تا حواس شأن به جریان بازی باشد، طرف مقابل هم مینامینو و اوساکو ژاپنی. درنهایت اما نتیجه این توازن این بود که مینامینو توپ را برای اوساکو سانتر کرد تا او بدون کوچکترین مزاحمتی با ضربه سر دروازه بیرانوند را باز کند. برگردیم به تشابهسازی «دلواپسان برجامی» که حالا «دلواپس فوتبالی» شدهاند؛ باید اینجا به دلواپسان برجامی- فوتبالی گوشزد کرد که غفلت ۵ بازیکن ایران در بازی با ژاپن بسیار شبیه به نوع کنشگری سیاسی آنهاست که گاه میپندارند میتوان با شوریدن علیه چارچوبهای پذیرفته شده، منطقی و عقلانی بازی امتیاز به دست آورد و اگر این امتیاز با این شیوه کسب نشود، نتیجه ظلمی است که به ما روا شده است؛ یا تزریق این تفکر که اگر جایی عقب ماندیم نه حاصل بد کار کردن خودمان که محصول توطئه، ناداوری و ظلمی علیه ماست. در صحنه گل اول ژاپن درست به شیوه مرسوم دلواپسان، در حالی که رقیب سرگرم پیشبرد اهداف و روشهای منطقی خود برای رسیدن به نتیجه بود، ما سرگرم راه انداختن داد و بیداد و فریاد «وا عدالتا» و «وا ظلما» علیه داور شده بودیم. مهمتر اینکه فریادمان در حالی بلند شده بود که داور اصلاً کاری که ۵ بازیکن ایران تصور نمیکردند را از اساس انجام نداده بود؛ یعنی توهم غیر واقعی از وقوع یک ناداوری زمینهساز یک اعتراض بیموقع و فرصتسوز شد.
دنیا و نظام اجتماعی در همه سطوح و چارچوبهای خود منطق و چارچوبی دارد. چارچوب آن در زمین فوتبال یک چیز است، در تعامل بین حکومتها و جوامع یک چیز و در سیاستورزی در عرصه جهانی یک چیز دیگر. اما خروج از منطق بازی بدون توجه به تحولات و واقعیتهای اطراف آن همیشه یک نتیجه دارد؛ فرصتسوزی. با این توصیف خوب است دلواپسان همیشه معترض و نگران یک بار دیگر با خود گل اول ژاپن به ایران و تشابه آن با رفتارهایشان را مقایسه کنند. همان رفتارهایی که تأکیدشان بر این است که میتوان علیه اکثر قریب به اتفاق اصول منطقی زیست در عرصه جهانی و سیاستورزی در عرصه داخلی و بینالمللی حرکت کرد، اما نتیجهاش جلو افتادن رقیب از ما نباشد. آقایان دلواپس؛ باور کنید اتفاقی که در بازی ایران و ژاپن افتاد را با هیچ چسبی نمیتوان به مذاکره و برجام و مانندآن گره زد. آن اتفاق لگدمال کردن بیجهت منطق پذیرفته شده بازی بود. چیزی که نتیجهاش برگشتن ورق رقابت بود؛ یک «خود تحریمی فوتبالی».
انتهای پیام
برجام که به خودی خود بری نداشت که گفتن تجاری هست، جام خالیش هم که ملموسه.
چرا نمیشه با هیچ چسبی به مذاکره و برجام و مانندآن گره زد؟!
پس چسب قاضیه قوزی چیه؟ این بچه ها چ دلیلی داشت همه رو ول کردن و غضنفر رو گرفتن؟ دلیلش این نیست که رفتار قاضی ها در مواجهه با بروبچ قوز بردار بوده؟
چه دلیلی برای درگیری وجود داشت؟! چرا بی خود و بی جهت انرژی را روی درگیری و ضربه ی بدنی به حریف گذاشتیم؟! چرا ژاپنی ها بازیشیان را کردند و ما در پی جنجال؟! زدو خورد و بی ظرفیتی! غرور بیش از حد و عدم رعایت اصول و روش های یک بازی حرفه یی!؟