دایه جان! «برارونم خیلییَن، هزار هزارن»
خبرآنلاین در یادداشتی با عنوان “دایه جان! میدانم زیر آوارهای سیل هستی اما نگران نباش: «برارونم خیلییَن، هزار هزارن»” نوشت:
یادداشتی تقدیم به همه دلیران نیک صفتی همچون حجت الاسلام «رادنیک»ها که به وقت عمل در صحنه هستند:
بشتاب برادر و خواهر دلیرم، بشتاب!
به یاد آر آن نمونه ماندگار اسطوره موسیقی لری را که نوای جاودانه اش در پهنه ها می پیچد؛ چه با صدای استاد «علی اکبر شکارچی» باشد – که در متن دفاع مقدس ایرانمان خوانده شد- چه با صدای زنده یاد «رضا سقایی» – که در متن انقلاب مردم ایران خوانده شد- و چه با صدای زندهیاد «حشمتالله رشیدی» یا مرحوم «غلام جمشیدی » – که در دهه های سی و چهل در رادیو ملی خوانده شدند- چه فرقی می کنند، آنچه هنوز زنده است نوای توست: «دایه، دایه، وقت جنگه »
ای همپایانِ پیشتاز در میانه ی دردهای سیل زدگانِ ایران ما که زین کرده اید اسب غیرت ایرانی و ایمانیتان را: « زین و برگم بونید وِ مادیونم »
نامتان هرچه هست، بیش باد: بسیجی، سپاهی، ارتشی، طلبه و دانشجوی جهادگرِ بی نام و بی ادعایی که وسط میدانِ مردمی؛ از بچه های هلال احمری یا از اعضا جمعیت های نیکوکار شهرها یا از نیروی نهادهای دولتی اما غیور و در صحنه ای؛
چه فرقی می کند که نامت چیست: شتافته ای تیزپا، تا از گلستان تا لرستان احساس کنند: «برارونم خیلییَن، هزار هزارن»
این مرز و بوم شما غیوران را می شناسد، شمایی که هیچ وقت تماشاچی نیستید. هیچ وقت منتظر ابلاغیه و برگه ماموریت نیستید و همواره قطار بالای سرتان پر از فشنگِ از خودگذشتگی برای مردم وطن است: « قطارکه بالا سرم پرش دِ شَنگه »
دلگیر نباشید از آنان که به وقت آشوبزده ی مردم، نشسته اند به خردهگیری در خلوتِ آسودهشان، آنهایی که نشسته اند به نق زدن و شعار دادن، همان هایی که همیشه شما را متهم به شعارزدگی می کنند… دل آزرده نشوید از اینان.
مردانِ مردانهایستادهی همیشه در قلعه ها و دیوارهای سخت و سرایندگان حقیقی: « قلایانه بگردید چینه وِ چینه »
خرده ای نیست به آن کارگردان اهل هنری که تلاش کرد تا تصویر کارگریِ گِل آسوده ی آن «رزم آور» را، کنار متن مردم سیلزده حذف کند! مهم نیست، چه آنکه دایه جان! اینک: «وقت جنگه»: وقت وطن، وقت مردم…
اگر صحنهگردانان صاحب نام، حاضر نیستند در صفحه های آرامبخش مجازیشان، تصاویر سنگین حضورتان را به مخاطبانشان معرفی کنند، عیبی نیست. خبر شما را امواج دلِ دایههای مردم، دست به دست خواهند کرد: « خَوَرِمه بوُریتو سی هالوُونم »
دایه جان! دردی نیست اگر نیستند و نق می زنند؛ درد، وقتی ست که «رادنیک»های مردم نباشند.
درد نیست اگر دست دارند و دست به دست تو نمی دهند، نگران نباش دایه جان! «رادنیک»های که دیروز یک دست خود را در مرز «مهران» هدیه داده اند، همچنان و همواره مهرورزانه در متن مردم ایران هستند و این درمان دردهاست؛
دایه جان! می دانم زیر آوارهای سیل هستی اما نگران نباش: «برارونم خیلییَن، هزار هزارن»
انتهای پیام