خرید تور تابستان

سیاست در بازی تاج و تخت

فصل آخر «بازی تاج‌وتخت» شروع شد؛ به امید آنکه در آخر همه‌چیز نابود شود

سایت ترجمان نوشت: فصل آخر «بازی تاج و تخت» بالاخره شروع شد. داستان پیچیده و جذابی که طی این سال‌ها خیلی از ما را جان به لب کرده است. سریالی وحشیانه که هر شخصیت محبوبی در آن قصابی می‌شود و از میان می‌رود. بااین‌حال، هنوز امیدهایی باقی است. جان اسنوی شجاع و دنریس زیبا و قدرتمند باقی مانده‌اند و حامی انسان‌ها در برابر دوزخیان و مردگان‌اند. آیا این نمایش طولانی شر و قساوت، نهایتاً با پایانی آرام تمام می‌شود؟ یک استاد علوم سیاسی امیدوار است چنین نشود.

آنتونی گیرزینسکی، کانورسیشن — با شروع فصل آخر سریال «بازی تاج‌وتخت» از شبکۀ اچ.بی.او، تصور می‌کنم که اکثر طرفداران این سریال در دلشان آرزو می‌کنند که اوضاع در نهایت به نفع قهرمان‌های باقی‌ماندۀ وستروس تمام شود.

تکۀ بزرگی از شخصیت خودِ من هم همین آرزو را دارد. اما تکۀ دیگری از وجودم -همان تکه‌ای که دربارۀ تأثیر سیاسی سرگرمی‌ها پژوهش می‌کند- امیدوار است که این فصل پایانی نیز به اندازۀ ۵ فصل اول این سریال، به شکل بی‌رحمانه‌ای ناعادلانه باشد. دلم می‌خواهد وایت‌واکرها شمال را به تصرف خودشان درآوردند و جان اسنو و دنریس را بکشند، یا بعد از آنکه قهرمان‌های سریال به جنگ ارتش مردگان رفتند، سرسی به همه‌شان خیانت کند و دیگر هیچ صدای مخالفی برای نشستن او بر آیرون‌ترون به جای نماند.

مطالعه‌ای که اخیراً روی تعدادی از دانشجویانم دربارۀ «بازی تاج‌وتخت انجام دادم»، دیدگاه من را دربارۀ پایان‌های تلخ شکل داد و مرا به این نتیجه رساند که در سریال‌های تلویزیونی و فیلم‌های سینمایی نیاز بیشتری به پایان‌های نافرجام داریم.

مردم داستان‌هایی را دوست دارند که پایان خوشی داشته باشد. به همین دلیل، اکثر داستان‌هایی که برای مخاطب عام تهیه می‌شود –چه کتاب باشد، چه فیلم یا سریال تلویزیونی- طوری تمام می‌شود که در نهایت قهرمان داستان پاداش انجام کار درست خود را می‌گیرد.

اما این‌همه پایان خوش، پیامدهای سیاسی دارد، حداقل بنا به نتایجی که یک محقق به دست آورده است.

در سال ۲۰۰۷، مارکوس اپل، محقق حوزۀ روان‌شناسی ارتباطات، نشان داد که هرچه مردم روایت‌های داستانی بیشتری ببینند، بیشتر احتمال دارد که عقیده داشته باشند دنیا جای عادلانه‌ای است.

این مسئله چه ربطی به سیاست دارد؟ خب، وقتی شما باور دارید که دنیا جای عادلانه‌ای است، به این فکر گرایش پیدا می‌کنید که اتفاقات خوب برای آدم‌های خوب می‌افتد و اتفاقات بد برای آدم‌های بد.

این جهان‌بینی، در قدم بعدی، باعث می‌شود تا از سیاست‌های بخصوصی حمایت کنید. برای مثال، اگر باور داشته باشید دنیا جای عادلانه‌ای است، احتمالاً به این هم باور دارید که آدم‌های فقیر مستحق این بوده‌اند که فقیر باشند. بنابراین جای شگفتی نیست که این جهان‌بینی با حمایت کمتر از برنامه‌های ضدفقر و طرح‌های حمایتی همبستگی داشته باشد. به‌علاوه این جهان‌بینی با احساسات منفی دربارۀ آدم‌های فقیر و حمایت از اقتدارگرایی نیز در پیوند است.

به نظر می‌رسد هنگام تجربۀ ناخوشایندِ مواجهه با قربانیان تجاوز، جرم، فجایع اقتصادی و جنگ، باور به عادلانه‌بودن جهان، به‌مثابۀ نوعی واکنشی روان‌شناختی فعال می‌شود. این جهان‌بینی بیشتر مثل نوعی لاک یا صدف عمل می‌کند، به‌جای آنکه ما را مجبور کند تا با عواطف پیچیده‌ای گلاویز شویم که با دیدن این قربانی‌ها به ما دست می‌دهد: چرا انرژی و ذخیرۀ احساسی‌مان را برای آدم‌هایی خرج کنیم که هر چه به سرشان آمده حقشان بود؟

وقتی «بازی تاج‌وتخت» در سال ۲۰۱۱ آغاز شد، شباهت چندانی با دیگر سریال‌ها نداشت.

صرفاً اینطور نبود که این سریال درون‌مایۀ رایجی که در آن قهرمان‌ها برای انجام کارهای درستشان پاداش می‌گیرند، کنار گذاشته باشد. بازی تاج‌وتخت در متضادترین نقطۀ ممکن قرار داشت، و مخاطبان خود را با رژیمِ بی‌رحمانه‌ای از ظلم و بی‌عدالتی‌های وحشیانه سیراب می‌کرد.

روند داستان با پادشاه جوان سادیستیکی جلو می‌رود که دستور گردن‌زدنِ شخصیت اصلی داستان را صادر می‌کند؛ یا با قتل‌عام میهمانان غیرمسلح در یک جشن ازدواج؛ با شکنجه‌های فیزیکی و روحی؛ با دختران جوانی که به ازدواج‌های اجباری واداشته می‌شوند و در ادامه تجاوز و تحقیر منتظرشان است. سریال به مخاطبانش می‌آموخت که هرگز به هیچ شخصیتی خیلی دل نبندند، چون آن شخصیت، به احتمال خیلی زیاد، در آیندۀ نزدیک سرنوشتی ظالمانه و ناعادلانه خواهد داشت.

سؤالی در ذهنم شکل گرفته بود: اگر مارکوس اپل به این نتیجه رسیده است که روایت‌های داستانی‌ای که پایان خوش دارند، باور ما به اینکه در جهانی عادلانه زندگی می‌کنیم را افزایش می‌دهد، آیا می‌توان گفت که بی‌عدالتی‌های مکرری که در «بازی تاج و تخت» روی می‌دهد، تأثیر معکوسی دارد و گرایش مخاطبان را به باور به اینکه در جهانی عادلانه زندگی می‌کنند کاهش می‌دهد؟

من به همراه دانشجویانم به راه‌هایی فکر کردیم تا با بتوانیم چنین تأثیری را به آزمون بگذاریم. در طول دو ترم، یک پیمایش و یک آزمایش انجام دادیم و من کار را با انجام یک آزمایش دیگر ادامه دادم.

برای انجام پیمایش و آزمایش اول، شرکت‌کنندگانمان را از شبکه‌های اجتماعی انتخاب کردیم. من داوطلبان را به صورت تصادفی به سه گروه تقسیم کردم. از گروه اول خواستم شش قسمت از «بازی تاج و تخت» را ببینند، از گروه دوم خواستم تا شش قسمت از سریال «خون حقیقی»۱ را ببینند و از گروه سوم خواستم که فقط به سؤالات پرسشنامۀ پیمایش جواب بدهند. برای انجام آزمایش دوم، به صورت تصادفی از بین اعضای یک کلاس پرجمعیت داوطلبانی را انتخاب کردم که یا پنج قسمت از «بازی تاج و تخت» را ببینند یا فیلم سینمایی «هابیت: نبرد پنج سپاه» را تماشا کنند.

آنچه در این مطالعات دریافتیم این بود که تماشای «بازی تاج و تخت» با باورِ کمتر به عادلانه بودن جهان در ارتباط است. این نتایج حتی وقتی سایر علاقه‌مندی‌های پاسخ‌دهندگان را هم لحاظ کردیم، باز هم درست بودند.

به عبارت دیگر، اثری که تماشای «بازی تاج و تخت» بر روی مخاطبان داشت، بیشتر شبیه اثری بود که خواندن اخبار بر افراد دارد، تا تأثیری که روایت‌های داستانی دیگر به جای می‌گذارند.

من امیداورم «بازی تاج و تخت» پایانی تلخ داشته باشد، چون، متأسفانه، پایان‌های تلخ است که به واقعیت شباهت دارد. متوجه هستم که گاهی نیاز داریم تا موقتاً از زشتی‌های دنیای واقعی، به دنیایی داستانی فرار کنیم که پر است از پایان‌های خوش. اما در دنیایِ رسانه‌ای که سرگرمی بر آن غلبه کرده است، به این هم نیاز داریم که هرچند وقت یک‌بار با چیزی شوکه‌کننده روبه‌رو شویم تا از یاد نبریم که قضایا همیشه به خوبی و خوشی تمام نمی‌شوند.

این چیز ارزشمندی بود که من در ۵ فصل اول «بازی تاج و تخت» دیدم و به همین دلیل است که دلم می‌خواهد پایانش ناجور باشد.


پی‌نوشت‌ها:
• این مطلب را آنتونی گیرزینسکی نوشته است و در تاریخ ۱۱ آوریل ۲۰۱۹ با عنوان «A happy ending for Game of Thrones? No thanks» در وب‌سایت کانورسیشن منتشر شده است. وب‌سایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۶ فروردین ۱۳۹۷ با عنوان «فصل آخر ‘بازی تاج و تخت’ شروع شد؛ به امید آنکه در آخر همه‌چیز نابود شود» و ترجمۀ محمد ملاعباسی منتشر کرده است.
•• آنتونی گیرزینسکی (Anthony Gierzynski) استاد علوم سیاسی و مدیر دپارتمان علوم سیاسی در دانشگاه ورمونت است. او دربارۀ ارتباط صنعت سرگرمی و باورهای سیاسی مطالعه می‌کند.

[۱] True blood

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا