وعده 500 هزار اشتغال
جواد مرشدی در آرمان در مقدمه ی گفتگویی با معاون اشتغال وزیر کار نوشت: نرخ بیکاری در سه ماهه پایانی سال گذشته 5/10 اعلام شد، این آمار درحالی اعلام شد که در مورد بیکاری آمارهای متفاوتی توسط مسئولین و کارشناسان اعلام شده است. یکی از دغدغههای مسئولین وزارت کار حفظ اشتغال موجود و ایجاد شغل است اما پیچیدگیهای این مهم در جامعه ما بیشتر از کشورهای توسعه یافته است. طی سالهای گذشته ایجاد اشتغال و رفع معضل بیکاری همواره در حد شعار باقی میماند چراکه لازم است در بحث اشتغال مکملهای زیادی را در کنار هم داشته باشیم تا مساله بیکاری به سمت حل شدن پیش برود.امروز اما معاون کارآفرینی و توسعه اشتغال وزیر کار معتقد است ما میتوانیم انتظار ایجاد حدود 500هزار فرصت شغلی را در سال 94 داشته باشیم، 500هزار شغلی که منوط به بهبود فضای کسب و کار و رفع تحریمها و مسائلی از این دست است، قطعا مورد انتظار ماست. حسن طائی در گفتوگو با «آرمان» به این موضوع اشاره کرده است که در پی میخوانید:
یکی از دغدغههای اصلی جامعه ما بیکاری است. شما گفته بودید که حدود 7میلیون نفر جوان بیکار در کشور داریم. با این حال آیا شما آمار اعلامشده که میزان بیکاری را حدود 5/10 درصد نشان میدهد را تائید میکنید؟
ما در دنیایی بهسر میبریم که برای تمام خانوادهها و کشورها مساله اشتغال یکی از مسائل روز جهان است. این مساله فقط مربوط به کشور ما نیست. امروزه وقتی تحلیلگران اقتصادی در کنار سیاستگذاران مینشینند، بیشتر در مورد بیکاری و اشتغال صحبت میکنند. چراکه امروزه اشتغال یکی از ابزارها و موهبتهای حیاتی بهحساب میآید. در مقابل بیکاری یکی از جلوههای فقر اجتماعی و اقتصادی و حتی فرهنگی است. لذا اشتغال یک دارایی است که در مقابل بیکاری را میتوان نوعی فقر خواند. مشکل مساله کار این است که هیچ دستگاهی در هیچ کشوری از جهان نمیتواند در یک اداره این مساله را حل کند. چراکه اشتغال یک مساله فرا دستگاهی است. ایجاد اشتغال ناشی از عملکرد صحیح یک سیستم و مجموعه است. تمامی سیستمهای تصمیمگیری، سیستمهای مالی و پولی روی مساله اشتغال تاثیر میگذارند. لذا هر سیاست اقتصادی و تولیدی روی اشتغال تاثیر خواهد گذاشت. مثلا یکی از مسائل مربوط به تولید، بحث اعتباردهی به بنگاههاست. به همین دلیل، یکی از مسائلی که تعیینکننده مقیاس و سطح و اندازه بنگاههاست، میزان اعتبارات اعطایی به آنان است. لذا اگر سیاستهای اعتباردهی منقبض شود، مقیاس و اندازه فعالیت بنگاه کوچک شده و میزان اشتغال پایین میآید و به همین ترتیب با سیاست اعتباردهی انبساطی، مقیاس و اندازه بنگاه افزایش مییابد و زمینه و سطح اشتغال نیز افزایش مییابد. این مساله به سیستم اداری برمیگردد. در کنار اینها بحث دستگاههای آموزشی و تربیتی نیز مطرح است. سازمانهایی مثل معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری، سازمان آموزش فنی و حرفهای، آموزش و پرورش و وزارت علوم و سایر نهادها که مسئولیت در زمینه آموزش دارند، اگر بتوانند روی مهارتآموزی و اشتغالپذیری افراد تحت آموزششان کار کنند، کمک شایانی به مشکلات بازار کار کردهاند. باید نظام آموزشی ما و دستگاههای ذیربط شرایطی را ایجاد کنند که افراد بتوانند در محیط کار مربوط به رشته خود، بهراحتی کار کنند و کار گروهی یا اصطلاحا (Team Working) و الزامات آن را بهخوبی بلد باشند. اما نکتهای که در این میان هست، اهمیت بخش آموزش و فناوری است که موجب میشود بنگاهها در هر دورهای تکنولوژی و شکل کار خود را بروز بکنند و در نتیجه فرصتهای شغلی جدید و با ظرفیت تولیدی جدید ایجاد کنند. آنان میتوانند نوآوری را وارد تولید کنند ولی باید توجه کرد که افزایش سطح فناوری و تکنولوژی نمیتواند بهمعنای این باشد که میزان اشتغال حتما افزایش یابد. گاهی افزایش فناوریها و افزایش ظرفیت تولید به کاهش استخدام نیروی کار و حتی گاهی تعدیل نیرو میانجامد. از طرف دیگر سیاستهای مالی و پولی انبساطی محیط را برای اشتغال بهتر میکند و دست بنگاهها را برای انباشت سرمایه باز میکند. اما ممکن است در اثر این تغییر انبساطی، اشتغال در ادامه کاهش یابد. یکی از مسائل مهم در این میان که به میزان اشتغال ربط دارد، الگوی تجارت خارجی کشور است.
آیا زمینه ورود بنگاههای ایرانی به بازارهای خارجی فراهم است؟
هرچه این زمینه فراهم شود، وضع اشتغال بهتر میشود. اگر ما در عرصه مبادلات تجاری فعال نباشیم و برندهای قوی ما در خارج نباشند و ما نتوانیم برندسازی کنیم، از بخش بزرگی از ظرفیتهای لازم برای اشتغال غافل شدهایم.
کارگری که در آن کارگاه یا کارخانه کوچک کار میکند یا صاحب آن اگر از حمایت وزارت کار برخوردار نباشد، نمیتواند عامل توسعه و رسیدن به جایگاه در خور توجه باشد. آیا در این زمینه برنامه یا تسهیلات یا اعتباری توسط این وزارتخانه یا وزارتخانههای دیگر درنظر گرفته شده است؟
یکی از سیاستهایی که بعد از رویکار آمدن دولت تدبیر و امید این بود که تعامل با وزارت اقتصاد و دارایی، بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه افزایش یابد. این تعامل برای اخذ بودجه و اعتبار بودهاست. آنچه تاکنون شاهد بودیم چنان بودهاست که سیاستهای بانک مرکزی نیازهای دولت را برای پوشش اعتباری لازم را برای تامین مالی بنگاههای تولیدی کوچک فراهم نکردهاست. در عوض وامدهی و توان مالی بانکها و بانک مرکزی روی بنگاههای بزرگ است. اما طی گفتوگوهایی که ما پس از گفتههای نوروزی مقام معظم رهبری و رئیسجمهور با نهادهای یادشده انجام دادیم، شرایط را طوری تغییر داد که تعامل با وزارتخانه برای کمک به این بنگاهها توسط وزارت اقتصاد و بانک مرکزی و سازمان برنامه افزایش یافت. ما با سازمان مدیریت و برنامهریزی نیز بحثهایی داریم و باید خیلی قویتر پیگیری کنیم.
یکی از وظایف وزارت کار، حفظ مشاغلیاست که تاکنون وجود داشتهو همچنین ایجاد شغل است. اکنون که با شما صحبت میکنم روبهروی در وزارتخانه تجمع برخی از کارگران درود در اعتراض به تعدیل نیرو و بیکار شدن 500 نفر است. برای اینکه شاهد چنین چیزهایی نباشیم، چه کارهایی را میتوان انجام داد؟ این درحالی است که قانون کار فعلی ما دست دولت را برای دخالت در این زمینهها (کارگران پیمانکار) بستهاست. وقتی بحث ورود دانشجویان فارغالتحصیل به بازار کار مطرح شد، آقای ربیعی مدعی شدند که در یک دوره دانشگاهها بیش از میزان لازم دانشجو پذیرفتند و این مساله برای کشور مشکل ایجاد کردهاست. آیا این پاسخ برای افراد جویای کار قانعکننده است؟
ما در معاونت روابط کار معاونتی داریم که بنگاههای دارای مشکل را رصد میکند و براساس دادههایی که این واحد جمعآوری کردهاست، این بنگاهها چند مشکل دارند. یکی از این مشکلات مدیریتی است. مشکل دیگر نقدینگی و اعتبارات لازم برای واردات کالاهای واسطهای و نهادههای تولید است. مشکل سوم بحث تکنولوژی و بروز نبودن تولیدات آنهاست که موجب عدم رقابتپذیری تولیدات آنها میشود. مشکل دیگر بحث منابع انسانی است. برخی نیز مشکل بازاریابی و فروش دارند. درحقیقت مساله نظام بانکی و نقدینگی، تنها یکی از مسائل مربوط به بنگاههاست. وقتی یک مدیر یا کارفرما توان اداره کردن 40نفر کارگر را هم ندارد، ما برای وی نمیتوانیم کاری کنیم. ما هرکاری کنیم، مشکلات داخلی از این دست را نمیتوانیم حل کنیم. اما سعی میکنیم تا جایی که مسائل آن بنگاهها مربوط به وزارت کار میشود، مسائل آنها را حل کنیم. در سال 93 معاونت روابط کار با توجه به سیاستهای ما توانسته تا حدود 250هزار نیروی کار را از خطر ریزش و بیکاری نجات دهد. اما درمورد مشکلات نیروی انسانی باید بگوییم که فرهنگ کار نیروی انسانی ما چندان قوی نیست. این مساله مربوط به سیاستگذاری اقتصادی نمیشود. این مساله مربوط به مردم و فرهنگ است و نحوه حل آن بهگونهای دیگر است. ما امروز تعداد زیادی جوینده کار به کارفرمایان معرفی میکنیم. اما متاسفانه اغلب آنان نمیتوانند شرایط کار مورد نظر کارفرما را قبول کنند. این یک مساله فرهنگی است. وقتی بررسی میکنیم، متوجه میشویم که اغلب کارجویان که فارغ التحصیل دانشگاهها هستند، در بدو امر مشاغل خوب میخواهند. بنده به عنوان شخصی که سالها در این عرصه بودهام این پیام را به جوانان میدهم و بهطور قاطع میگویم که شغل خوب برای کسی آماده نیست. شغل خوب را باید خودمان بسازیم. اگر دانشآموختگان جوان ما به مشاغل پدر و مادر و سایر اعضای خانواده نگاه میکنند، باید بدانند که این جایگاه شغلی نتیجه بیش از بیست سال کار و تلاش است که موجب شده پس از پذیرفته شدن در آن رشته، به مرور در جایگاه بالاتر شغلی قرار بگیرند.
اما نمونههایی دیده میشود که حتی افرادی با مدرک مهندسی از دانشگاههای سراسری مسافرکشی میکنند. با این توصیف میشود این مساله فرهنگ کار را به همه نمونهها بسط داد؟ بیکاری که درس نخواندهاست در نهایت وارد کار غیرمولد میشود. اما بیکاری که تحصیلکردهاست ادعای بیشتری دارد. اگر یک مهندس کامپیوتر بیکار باشد ممکن است به یک هکر خطرناک تبدیل شود. بهتر نیست برای این افراد تحصیلکرده دنبال ایجاد شغل متناسب با تحصیلات (ولو در حد پایینتر از حد توقعشان) باشیم؟
این درست است که باید در این راستا کار شود و ما اتفاقا در حوزه تبلیغی و کار آفرینی نیز باید وارد شویم. اینها کارهایی است که ما در حال پیشبردن آن هستیم. ولی اصولا باید توجه داشت کسانی که متقاضی کار جدید هستند بیشتر از ظرفیت اقتصاد ایران میباشند. ما آمدیم و براساس روندهای گذشته تحلیل کردیم که با توجه به میزان ورود به بازار کار، اقتصاد ایران اگر بخواهد برای ورودیهای جدید بازار کار شغل ایجاد کند، نیازمند نرخ رشد اقتصادی 7درصدی است. ما میدانیم که رسیدن به این نرخ رشد چندان ساده نیست. این نرخ رشد اقتصادی نیازمند نرخ سرمایهگذاری دو رقمیاست. از این طرف ما بهطور رسمی 5/2میلیون بیکار داریم. این میزان بیکار اعلام شده توسط مرکز آمار ایران براساس تعریف حاد و حداقلی از بیکاری است. اگر طی یک هفته فردی یک ساعت کار هم نداشته باشد براساس این تعریف بیکار محسوب میشود.
اما این آمار درست نیست…
بله. ولی این براساس تعریف حاد از بیکاری است.
احمدینژاد هم میگفت ما کسی که هفتهای 2ساعت کار کند را شاغل حساب میکنیم…
این تعریف ربطی به آقای احمدینژاد ندارد. این تعریف یک تعریف استاندارد بینالمللی است. اما همان سازمان بینالمللی کار در کنار این تعریف استاندارد، میگوید بیکاری همسایگانی هم دارد. اگر بپرسید که آیا واقعا کسی که 5ساعت در هفته کار میکند شاغل است؟ یا آیا کسانی که دارای مشاغل فصلیاند و یا درآمدشان کفاف کرایه تاکسی رفت و آمد به محل کار را نمیدهد نیز شاغل اند؟ و … پاسخ ما این است که هر قیدی که شما بر روی این میزان نرخ بیکاری براساس تعاریف استاندارد بگذارید، میزان بیکاران بیشتر میشود. اگر شما براساس همسایگان بیکاری مثل بیکاری فصلی و بیکاری درآمدی و … تعریف کنید، ممکن است نرخ بیکاری در ایران به بیش از 5میلیون نیز برسد.
وزیر کار گفته بودند که برای ایجاد هر فرصت شغلی ما نیازمند 400میلیون تومان هستیم. برخی از اقتصاددانان با این نظر مخالفت کردند و بهزعم آنان با کمتر از 100میلیون تومان سرمایه هم میتوان شغل ایجاد کرد. به نظر شما کدام نظر درست است و چرا؟
اصولا شاغلان در کسبوکارهای زیر شاغل میشوند. کسبوکارهای خانگی، کسب و کارهای خرد، کسبوکارهای کوچک و یا بنگاههای متوسط از 40نفر تا 250نفر و یا بنگاههای بزرگ که بیش از 250نیروی کار دارند. هرکدام از این بنگاهها توانایی ایجاد اشتغال متفاوت دارند. برخی خود اشتغالاند که مکان خاصی را نیز ندارند. یک بنگاه خرد که 8 پرسنل دارد، یک کسبوکار خانگی 2 پرسنل دارد. این نوع کسب و کارها حتی میتوانند با کمتر از 40میلیون تومان هم برای خود شغل ایجاد کنند. وقتی روی بنگاه کوچک صحبت کنیم این رقم ممکن است به 100میلیون تومان سرمایه گذاری برای ایجاد شغل برسد و وقتی درمورد بنگاه بزرگ و متوسط صحبت میکنیم، ممکن است این رقم به میزان بسیار بالاتری از این میزان برسد. درحقیقت یک بنگاه پتروشیمی یا صنایع الکترونیکی پیچیده برای ایجاد یک فرصت شغلی شاید نزدیک به یک میلیاردتومان نیاز به سرمایهگذاری داشتهباشد. بنابراین بنده رنجهای قیمتی برای انواع سرمایهگذاری را میدانم و اگر بخواهم رقم متوسط تخمینی ارائه دهم، این رقم حداقل بین 150میلیون تا 200میلیون تومان خواهد بود. در مورد بنگاههای کوچک دو بحث وجود دارد. شما اگر یک محور مختصات در نظر بگیرید که متشکل از اشتغال و ارزش افزوده باشد. در شرایط کنونی کشور که با مسائل دشواری از در حوزه کسب و کار مواجهیم، ترجیح میدهیم از بنگاههای کوچک و متوسط برای ایجاد اشتغال اقدام کنیم. در بنگاههای بزرگ ارزشافزوده بالاست ولی اشتغال ایجاد شده اندک است.
برای اینکه واحدهای تولیدی را به سمت ایجاد اشتغال مولد سوق دهیم چه ابزارهای سیاستیای داریم؟
برای اینکار ما تنها نیستیم. برای اینکار برخی ملاحظات فنی و فناورانه وجود دارد که به بخش مهندسی و صنعتی وزارت صنعت و تجارت بازمیگردد. یک بحث تجاری و بازرگانی و بازاریابی وجود دارد که به بخش تجارت وزارت صنعت و تجارت بازمیگردد. برخی از آنها مشکلات مدیریتی دارند که باید در حوزه دیگری بررسی شوند. ما باید بگونهای مدیریت کنیم که از منظر وزارت کار مانعی جدید در مقابل آنان ایجاد نکنیم. اگر برنامه کارآفرینی میخواهند باید به آنها بدهیم. اگر بحث شناخت قانون کار است، به آنها کمک میکنیم و اگر مشکل مالی دارند که با کمک بانک مرکزی و سازمان برنامه به حمایت از آنان برمیخیزیم تا سطح کار و اشتغال افت نکند.
درکشور ما با توجه به قوانین حمایتی قیمت نیروی کاربهطور نسبی بالاست و از طرف دیگر قیمت سرمایه در ایران بهطور نسبی ارزان است، درنتیجه گرایش واحدهای تولیدی به استفاده از تکنیکهای سرمایهبر است. وزارت کار چه راهکاری برای تغییراین شرایط در نظرگرفته است؟
بهنظر بنده هزینه سرمایه و نرخ بهره در ایران بالا نیست. نرخ سود تسهیلات بانکی که 28درصد است بالا نیست. مزد هم هزینهاش بالا نیست. ولی هزینههای حاشیهای مربوط به بحث نیروی کار بالاست. مسائل غیرمزدی نیروی کار مشکلات زیادی برای کارفرما دارد. ما باید لاجرم به اشتغالزایی بنگاهها توجه کنیم. ما به سراغ بنگاههای زودبازده کوچک و متوسط میرویم و به آنها کمک میکنیم که از تکنولوژیهای پیچیده وهایتک استفاده نکنند و با سرمایهگذاری اندک و استفاده از فناوریهای سادهتر به ایجاد اشتغال کمک کنند.
قوانین حمایتی دولت از نیروی کار تا حدی خوب است، اما در بخش دولتی و بخشهای دیگر نزدیک به دولت، از نیروهای مازاد و ناکارآمد که با روابط ویژه وارد دستگاه اداری شدند و باعث ناکارآمدی میشوند برخورد نمیکنند. این قوانین از آنان هم حمایت میکند. فردی حسابداری خوانده ولی در یک منصب کاملا نامربوط فعال است و عملکرد بدی هم دارد. وزارت کار برای این موضوع نیز راه حل دارد؟
این یک مساله جدی درمورد بازار کار است. به آن «تطابق شغل با شاغل» میگویند. ما در ایران با مشکل عدم انطباق مواجهیم. در کشور ما بین وزارت کار و آموزش و پرورش و علوم در این زمینه در ارتباط هستیم. ما اطلاعات افراد را در وزارت علوم و سازمان آموزش فنی و حرفه ای به کاریابیها میدهیم. پس از تحلیل اطلاعات، دوباره اطلاعات کاریابیها را درمورد شرایط کار به وزارت علوم و سازمان آموزش فنی و حرفهای بدهیم تا مطابق اطلاعات نیرو اخذ و تربیت بشود.
افراد شاغل که متناسب با شغلشان بر سر کار نیستند چطور؟
افراد شاغل فاقد تطابق شغلی با مهارت نیز راه دارند. اگر زمان زیادی از اشتغالشان گذشته باشد، معمولا تلاش شده از طریق سیستم آموزش ضمن خدمت و کارهایی از این دست، خود را تطبیق دهند. اگر آن شغل پایدار است، یعنی این پروسه انجام شدهاست. تلاش اصلی ما برای مقابله با شرایطی است که افراد در اثر این وضعیت بیکارند. گاهی انحراف این مساله و مهارت آن فرد کم است که با چند دوره آموزشی مساله رفع میشود. اما برای کسی که مهارتش برای انجام کار با مهارت لازم برای انجام کار بسیار فاصله دارد، دیگر نمیتوان کاری کرد. آنان باید در حوزه مهارتی خودشان کار کنند. یکی از مسائلی که در کشور وجود دارند و نهادها و سازمانهای آموزشی و وزارت علوم باید به آن توجه کنند این است که باید برای گزینش دانشجو باید به تقاضای مشاغل و مهارتها در داخل کشور هم نگاه کنند و آن را لحاظ کنند. چیزی که در کشورهای درحال توسعه وجود دارد اما در کشور ما دیده نمیشود. تربیت نیروی انسانی متخصص یک مساله زمانبر است. ما تلاش میکنیم فشار این مساله تقلیل یابد.
شما درمورد بانک مرکزی و ارائه تسهیلات بانکی به بنگاهها گفتید. به نظر شما امسال چه تعداد شغل ایجاد میشود؟
ایجاد شغل به چند مساله بستگی دارد؛ یکی، توان سرمایهگذاری کشور است. یکی دیگر شرایط محیط کسب و کار، فرهنگ کار، وجود زیرساختها و … رشد میزان تولید و ارزشافزوده را به ما میگوید. براساس اطلاعاتی که فعلا ما از سال 94 داریم، رشد اقتصادی را حدود 3درصد، میزان سرمایهگذاری جدید را 8درصد، بهبود فضای کسب و کار و فرهنگ کار و تطابق کار با توان شاغل و … با وجود ارائه تسهیلات بانکی با نرخ بهره منطقی و تحقق سیاستهای اعتباری موردنظر ما و همچنین اعطای بودجه مورد نظر توسط سازمان برنامه، ما میتوانیم انتظار ایجاد حدود 500هزار فرصت شغلی را داشته باشیم. 500هزار شغلی که منوط به بهبود فضای کسب و کار و رفع تحریمها و مسائلی از این دست است، قطعا مورد انتظار ماست. ولی مسالهای وجود دارد که حتی اگر ما حدود500هزار شغل ایجاد کنیم باز ممکن است تعداد عرضه نیروی کار بیش از تقاضای کار باشد که ممکن است این تعداد بیکار ایجاد شده به بیکاران سال قبل هم اضافه شود. لذا اینکه ما میگوییم رشد 8درصدی اقتصاد باید محقق شود، علتش این است که ورود نیروی کار یک حجم میلیونی دارد. این دو اثرات متقابل روی هم دارند.
درمورد انباشت بیکاری چه برنامهای دارید؟ برای آن میزان چند میلیونی بیکار که بهقول شما اضافه میشوند و حق زندگی در این کشور را دارند آیا راهحلی وجود دارد؟
مساله بیکاری که از قبل ماندهاست به سطح تولید کشور بازمیگردد. برای اینکار ما باید بنگاههای جدید را ایجاد کنیم. باید تولید جدید شکل بگیرد. ما باید حداکثر ظرفیت اسمی موجود برای رشد اقتصادی را استفاده کنیم تا کاستیهای سالهای اخیر را جبران کنیم. همچنین باید انتظارات نیروی کار و فرهنگ کار نیز دگرگون شود. باید شرایط موجود کشور درک شود. باید این درک شود که با حضور در یک موقعیت شغلی، امکان ترقی نسبت به سطح اولیه وجود دارد و باید فرصت شغلی را غنیمت شمرد.
اگر ما نیمی از افرادی که شاغل نمیشوند را قاصر بدانیم که شغل را نمیپذیرند و انتظارات بیشتری از شغلشان دارند، باز نیمی دیگر میمانند، تکلیف اینها چیست؟
هیچراه دیگری جز افزایش و رشد سرمایهگذاری نداریم. ما مجبوریم فضا را برای کارآفرین و سرمایهگذاری مهیا کنیم تا شغل ایجاد شود.
انتهای پیام