موردِ نمادین علی عابدزاده و چند سوال
محمدرضا جلاییپور در یادداشتی تلگرامی با عنوان « موردِ نمادین علی عابدزاده و چند سوال» نوشت:
امروز روزنامهٔ شرق از قول یک مقام مطلع در قوه قضاییه گزارش کرده است که مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد علی عابدزاده، رئيس فعلی سازمان هواپیمایی کشوری، جعلی است.
همچنین گزارش شده است که او حتی بعد از بازخرید خود همچنان از حقوق و مزایای هواپیماییهای آسمان و ماهان استفاده کرده است.
در چند فقره خرید هواپیما هم دارای سوء مدیریت آشکار و پرونده قضایی و حتی در معرض اتهام مالی است.
بدنهٔ سازمان هواپیمایی کشوری و کارشناسان این صنعت و حوزه و مدیران سابق این سازمان هم از عملکرد او در ریاست سازمان هواپیمایی بسیار ناراضی بودهاند و نارضایتیها و انتقاداتشان هم مکررا رسانهای شده و به گوش مقامات وزارت راه و حتی رئيس جمهور رسیده است.
در ماجرای فاجعهبار شلیک خودی به هواپیمای اوکراینی هم اولا به خاطر عدم پیشنهاد پروازممنوع شدن آسمان ایران در شرایط پرخطر شب حادثه، ثانیا به خاطر تکذیبهای اولیه و مصرانهاش بر منتفی بودن احتمال اصابت موشک به این هواپیما و ثالثا به خاطر سوء مدیریت آشکار و حاد در کمیته بررسی حادثه و ناتوانی در اعتمادسازی در افکار عمومی با تسریع در بررسی و همکاریهای بینالمللی در باز کردن جعبه سیاه عملکرد پرهزینه و فاجعهباری داشته است.
اما بیایید فرض کنیم علی عابدزاده هیچ یک از ضعفها، تخلفها، تقلبها و سوء سوابق آشکار فوق (که حتی به چشم امثال من که کارشناس این حوزه نیستند هم میآید) را نداشت. باز باید از منظر ضوابط حکمرانیِ ضدفساد و کارآ پرسید:
اساسا چرا رئيس یک شرکت هواپیمایی خصوصی – آسمان – (که در همان شرکت هم ضعف و سوء سابقه داشته و ورشکستگی به بار آورده) باید بتواند رئيس سازمان هواپیمایی کشوری که وظیفهاش مدیریت تعارض منافع این شرکتهای خصوصی و تامین خیر همگانی در حمل و نقل هوایی کشور است بشود؟ چنین انتصابی آنقدر با الزامات حداقلی مدیریت تعارض منافع در تعارض است که شبیه این است که رئيس پلیس یک کشور را از میان روسای مافیای آن کشور انتخاب کنند یا قاضی همان شاکی یا متشاکی باشد.
علی عابدزاده از این جهت نمونهٔ مناسبی برای آسیبشناسی مدیران دولتی و حکمرانی در ایران است و درسآموزی از آن میتواند به کاهش هزینههای مدیریتهای فاجعهبار و بهبود مدیریت در نهادهای عمومی دیگر هم کمک کند. پاسخ به چنین پرسشهایی برای کاهش آسیب چنین مدیریتهایی در حوزههای دیگر ضروری است:
چرا وزیر راه به ضوابط حداقلی مدیریت تعارض منافع و کاهش فساد در این انتصاب توجه نداشته است؟
چگونه کسی با چنین ضعف و سوء سوابق و دقیقا طی چه فرآیندی و با حمایت و رای چه افرادی رئيس سازمان هواپیمایی کشوری شده است؟
نهادهای ناظر در طول این چند دهه چه کار میکرده اند که متوجه جعلی بودن مدارک او نشدهاند؟
سوء عملکرد او در ماجرای فاجعهبار سقوط هواپیمای اوکراینی چرا منجر به برکناری او نشده است؟ دیگر ابعاد خطا باید در چه حدی باشد که یک مدیر تغییر کند؟
رسانهها و احزاب چرا نتوانستهاند در روشنگری در این زمینه و نقد او چنان موثر باشند که کار به ریاست مدیری چنین نالایق و پرخطا و فاسد بر سازمان هواپیمایی کشوری نرسد؟
بدنهٔ سازمان هواپیمایی و مدیران سابق و فعلی این سازمان چرا اینقدر غیرمتشکل، بیصدا و بیقدرت بودهاند که علیرغم نارضایتی از عملکرد او نتوانستهاند مداخلهٔ موثری برای تغییرش کنند؟
وزیر راه و سایر مدیران عالیرتبهای که عامل یا در جریان ارتقا و انتخاب او بودهاند چرا پاسخگو نیستند؟
انتهای پیام
با سلام
زندگی، در حال اخذ آزمایش های سخت و سنگینی از ما انسان ها است. جناب جلایی پور انسان وزینی است و دستی هم بر قلم دارد، اما اگر خبری که آن روزنامه در مورد مدرک تحصیلی ایشان منتشر کرده بود کذب باشد؟ اگر عوامل ورشکستگی شرکت هواپیمایی آسمان دلایل خارجی خود مانند فشارهای سنگین تحریم و نرخ های متنوع تسعیر ارز و مشکلات در جابجایی پول و …. داشت؟ آیا واقعا در شلیک به هواپیمای اکراینی سازمان هواپیمایی کشوری مقصر بود ؟ بدون تردید آن سازمان نا آگاه بود از آنچه رخداده بود.
بی شک کارکرد ایشان هم بی اشکال نبوده است اما در صنعت حمل و نقل شما چند نفر مانند ایشان در اختیار دارید که اینگونه حراج می فرمایید؟
من به قصد دفاع از علی عابدزاده قلم نمی زنم. بر علیه قضاوت هایی قلم می زنم که بدون برهان و ادله روشن به کارکرد های گذشته و آبروی افراد حمله می کنند . بیایید قضاوت نکنیم و قضاوت را به عهده مراجع و مبانی ذیربط واگذار کنیم.