ادامه فقر و فلاکت یا «چارچوب مدیریت خشونت»
محمد فاضلی، عضو هیئت علمی دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «ادامه فقر و فلاکت یا «چارچوب مدیریت خشونت»» نوشت:
انقلابیون سال پنجاه و هفت که شعار «استقلال» سر میدادند فکر نمیکردند روزی چشمشان به ذهن و دست مردم آمریکا دوخته شود؛ از شعارها که بگذریم همه بدون استثنا چشم به انتخابات آمریکا دوختهاند. مردم هم میپرسند «چه میشود؟»
من معتقدم نتیجه انتخابات آمریکا متغیر تعیینکننده اصلی در درازمدت نیست. پیروزی جو بایدن در کوتاهمدت شرایط روانی ریزش قیمت دلار را فراهم میکند و نوعی فضای تنفس ایجاد میشود. بایدن و ترامپ فرق دارند و فکر میکنم بایدن گزینه بهتر است، اما همه چیز در نهایت به داخل بستگی دارد.
درگیری با آمریکا قطعا بر توسعهنیافتگی و بروز مشکلات و بحران اثرگذار بوده، هست و باید از این وضعیت خارج شد؛ شعارها را نباید جدی گرفت، سیاستمدار در همه جهان بخشی از کارش شعار دادن است اما بالاخره مذاکره هم میشود. اما دهها کشور دنیا هستند که با آمریکا درگیر نیستند و رابطه هم دارند اما توسعهنیافته و در فقر و فلاکت دست و پا میزنند.
رابطه مناسب سازنده با جهان «شرط ضروری» توسعه است، اما شرط کافی نیست. تجربه برجام هم نشان میدهد حل مناقشه با آمریکا زمانبر است، فشردن یک دکمه نیست. حل این مناقشه چهل ساله، بعید است در کمتر از یک دهه امکانپذیر باشد. کاهش تنش با آمریکا برای کاستن از فشار بر مردم و اقتصادی که زیر بار در حال له شدن است، ضرورت دارد، اما برای تکلیف مسائلی نظیر چند مورد زیر که میشود آنها را به بیست سی مورد هم رساند، در سیاست داخلی تعیین میشود.
یک. تعیین تکلیف نسبت ساختار واقعی قدرت با مشارکت مردم در تعیین سرنوشت سیاسی.
دو. نسبت میان مردم و صاحبان ابزار خشونت (نظامیان و …)
سه. پیشرانهای توزیع رانت و فساد (منهای فساد متأثر از تحریم)
چهار. نسبت مداخله ناکارآمد و بیکیفیت همه ارکان حکومت در اقتصاد و در نتیجه فقر و بیکاری و …
پنج. کیفیت سیاستگذاری اقتصادی، اجتماعی، محطزیستی و بهطور کلی کیفیت نازل سیاستگذاری عمومی
شش. ناکارآمدی، کمتوجهی و بحران در حکمرانی و سیاستگذاری و استفاده از منابع طبیعی و محیطزیستی
هفت. حکمرانی مبتنی بر نظام اداری و بوروکراتیک فرسوده، جزیرهای، سنگین، پرهزینه، ناکارآمد و فاسد
هشت. سرنوشت رسانه و گردش آزاد اطلاعات.
حرکت در مسیر اصلاحات منجر به بهبودهای اساسی در این موارد، تحت تأثیر مستقیم و تعیینکننده مذاکره با آمریکا (بالاخص در کوتاهمدت) یا حل مناقشه با آمریکا در درازمدت قرار نمیگیرد. مسأله مهمتر از این است.
مسأله مردم و حکومتها در همه جهان و در تاریخ، رسیدن به توافق با «حکومت بهمثابه سازمان اعمال خشونت سازمانیافته» است. حکومت تنها سازمانی است که قدرت اعمال خشونت دارد و حق اعمال خشونت (قضایی، نظامی، امنیتی، بوروکراتیک) را هم برای خودش قائل است و حاضر به شریک شدن این سازمان و حق با دیگران نیست.
مردم و حکومت رابطهشان را چگونه چارچوببندی کنند که حکومت خشونت را خودسرانه و خلاف منافع مردم و صرفاً برای تحقق منافع افراد، گروه، گروههای خاص بهکار نبرد؛ و مردم نیز با پایبندی به آن چارچوب، ضمن پیشبرد منافع شخصی مشروع، کارکردهای حکومت – حفظ امنیت و … – را مختل نکنند.
هیچ حل مسأله، سیاست درست، اصلاح یا پیشرفت مؤثری بدون شکلگیری توافق بر سر سازمان دادن چارچوب و شیوه اعمال خشونت که زندگی را در چارچوب مشخصی پیشبینیپذیر سازد، امکانپذیر نیست. کاهش تنش با آمریکا دغدغه امنیتی حکومت را کم میکند اما راهحل تعیینکننده برای تدوین چارچوب «مدیریت خشونت حکومت» نیست.
وضع فعلی اکثریت مردم – حداقل شصت درصد – را به فقری کشانده که مجلس میخواهد ماهی صدوبیست هزار تومان به آنها کوپن بدهد، پس تأمینکننده منافع مردم نیست. کشور با تداوم این وضع به فقر و فلاکتی میرسد که قدرت حکومت در نظام بینالمللی کاهش یافته و موجودیتش را به خطر میافتد و در بعد داخلی، حکومت کردن بر یک مشت جمعیت فقیر، درمانده و در کمین انتقام گرفتن را نصیب حکومت میکند.
آنچه باید به روشنی درباره آن سخن گفت، رسیدن به توافقی میان مردم و حکومت برای سامان دادن به چارچوب مدیریت خشونت است، که در آن چارچوب، مردم برای دنبال کردن منافع مشروعشان با اعمال قدرت خودسرانه خشونت مواجه نشوند؛ و حکومت نیز از مسیر ممکن شدن اصلاحات منجر به افزایش قدرت ملی، از آن نفع ببرد.
ترامپ یا بایدن در این چارچوب، مسأله فرعی است. رسیدن به چنین چارچوبی، ظرفیت مذاکره با آمریکا را هم افزایش میدهد. زمان دقیقتر خواندن متون «مطالعات گذار» (Transition studies) شاید همین الان باشد.
انتهای پیام