تهران کی منفجر می شود؟
حمید رضا شاه محمدی در یادداشتی که در خبرآنلاین منتشر شده نوشت:
حدود 15 میلیون نفر یعنی نزدیک به یک پنجم جمعیت کشور در محدوه استان تهران و البرز زندگی میکنند. این در حالی است که 230 سال پیش وقتی تهران پایتخت شد تنها 15 هزار نفر در آن ساکن بودند. هم اینک از 17 میلیون خودرو موجود کشور (در سال 1394) حدود یک سوم در این محدوده تردد میکنند. معضل ترافیک و آلودگی تهران و کلان شهرهای کشور و معضل تامین آب این شهر ها موضوعی نیست که بر کسی پوشیده باشد. در گیری بر سر محل پارک اتومبیل بین شهروندان حتی بین همسایه هایی که در یک مجتمع زندگی میکنند اتفاقی روزمره محسوب میشود. تا آنجا که صفحه حوادث روزنامه ها یادآور وقایع تلخی چون کشته شدن همسایه بدست همسایه بدلایل درگیری بر سر پارکینگ هست. دیر بازی است که دیدن آسمان آبی در این شهر ها رویای ساکنان آن است.
در اینکه کوچه و پس کوچه ها و خیابانهای کلان شهر ها به یک پارکینگ اتومبیل بزرگ تبدیل شده اند تردیدی نیست. بلکه آنچه مورد تردید و بحث است راه حلهای این معضل جدی این کلان شهر هاست. حداقل در مورد تهران انتقال پایتخت راه حلی است که بار ها مطرح و رد شده است. جلوگیری قهر آمیز مهاجرت روستائیان به شهر ها تجربه شکست خورده دوره پهلوی است. انتقال برخی شرکتها و سازمانها از تهران به سایر شهر ها تجربه شکست خورده دولت احمدی نژاد است. توسعه خطوط مترو هر چند نقش کلیدی دراین میان داشته و دارد اما حرکت هر سه دقیقه یک قطار در ایستگاههای مترو هم نتوانسته از مشاجره و درگیری همه روزه بین مسافرین در ساعات اوج ترافیک جلوگیری کند. متاسفانه همگان معترفند امکان سوار و پیاده شدن به واگنهای نجات بخش مترو در ساعات اوج ترافیک بدون استفاده از روشهای خشونت بارعملا میسر نیست.
طرح زوج و فرد کردن و افزایش محدوده طرح ترافیک همگی بسان مسکن هایی بودند که تنها بحران انفجار ترافیکی تهران و کلان شهر ها را به تعویق انداخته اند. در کنار این همه شهرداری تهران هزاران میلیارد در آمد فروش پارکینگ را در محلهایی بجز توسعه پارکینگ هزینه نموده و در تغییر کاربری و اشغال شدن سطح معابر به عنوان پارکینگ متهم اصلی است.
ساخت پل ها، زیر گذر ها و بزرگ راههای بیشتر همچنان که پیشتر در اروپا تجربه شده بود نتیجه ای جز تقاضای بیشتر برای اتومبیل شخصی در بر نداشته است. از سوی دیگر اجرای پروژه های عمرانی بیشتر به معنی تولید بازار کار بیشتر و مهاجرت بیشتر ساکنین شهر های کوچک و روستاها (از کارگر ساده گرفته تا مهندسین و مدیران) به کلان شهرها ست. برای تامین هزینه های سرسام آور این پروژه های بزرگ، فروش تراکم و تغییر کاربری زمینها و باغات به برجهای مسکونی و تجاری کافی نبوده، لذا کوههای شمال تهران هم فروخته شده و روز بروز به وسعت عمودی و افقی تهران افزوده شد.
حالا پایتختی داریم با 12/5 میلیون نفر جمعیت که به تنهایی جمعیتش بیشتر از مجموع چندین کشور عربی و اروپایی است. شهری که بر روی کمر بند گسلهای زلزله ساخته شده که در حالت عادی با یک برف ساده قفل میشود، وای بحال روزی که یک زلزله چند ریشتری امکان کمک رسانی به حادثه دیدگان و رسیدگی به زخمیها و دفن اجساد را در آن غیر ممکن کند.
پس برای حل ریشه ای معضلات تهران و کلان شهر ها، آیا چاره ای بجز جلوگیری از گسترش آنها و مهاجرت بیشتر به این شهرها میتوان تصور نمود؟ نتیجه مطالعات انتقال پایتخت غیر عملی بودن آن بدلیل نیاز به بودجه کلان اعلان شد. حال آنکه هزینه اینکار میتوانست از محل فروش ساختمانهای دولتی در تهران براحتی تامین شود. برای مثال یک متر مربع ساختمان اداری نوساز در منطقه 2 تهران حدود 11 میلیون تومان قیمت دارد همین ساختمان در یک شهر کوچک حدود 2 میلیون تومان ارزش دارد. با فروش این ساختمانها و اجاره کردن آن برای مدت 2 سال از خریدار (مدت زمان مورد نیاز برای احداث ساختمان در پایتخت جدید)، هزینه ساخت یک پایتخت جدید قابل تامین است آنهم پایتختی که با رعایت تمام اصول نوین شهر سازی ساخته میشود.
اگر نمیتوانیم برای کاهش تراکم جمعیتی در کلان شهر ها چاره کنیم، حداقل میتوانیم از گسترش بیشتر آنها جلوگیری کرده و یا سرعت رشدش را کاهش دهیم. برای رسیدن به این مقصود لازم نیست بودجه ای صرف کنیم و کاری بکنیم. بلکه تنها کافیست از انجام برخی کار ها خودداری کنیم.
برای مثال کافیست هیچ بودجه ای برای توسعه ابنیه دولتی در تهران و کلان شهر ها تصویب و هزینه نشود. همچنین برای توسعه مراکز عمومی و خدماتی غیر دولتی و کارخانجات مجوزی صادر نشود و در صورت اضطرار عوارض زیادی برای صدور آن دریافت و صرف ارائه خدمات مشابه در مناطقی که مبدا مهاجرت هستند شود.
این یعنی هیچ دانشگاه یا دانشکده جدیدی در این شهر ها مجوز احداث یا توسعه دریافت نکند. از انباشت و تمرکز مراکز بیمارستانی و درمانی، نظامی، آموزشی، ورزشی و غیره در کلان شهر ها و حومه آنها پیشگیری شود. در عوض از احداث اینگونه مراکز همچنین امکانات گردشگری و رفاهی و تفریحی در شهر هایی که ظرفیت لازم را دارند حمایت شود. وجود این مراکز در تهران و شهر های بزرگ هم برای استفاده کنندگان و هم برای کارکنان این مرکز جاذبه مهاجرتی ایجاد میکند.
چند نفر از فارغ التحصیلان دانشگاههای این کلان شهرها را سراغ دارید که پس از فراغت از تحصیل برای ادامه کار یا زندگی به شهرستان خود باز گردند؟ چه تعداد از اینها پس از فراغت تحصیل بدلیل ازدواج یا فرصت کار یا ادامه تحصیل در همان محل تحصیل باقی می مانند؟ بسیاری از جوانان روستایی زندگی در تهران و کلان شهر ها را در دوره سربازی تجربه کرده و نهایتا زمینه مهاجرتشان فراهم میشود.
انجام چنین اقداماتی در کاهش رشد کلان شهر ها کشف جدیدی نیست. متاسفانه وجود و تداوم بسیاری از مشکلات ما نه بدلیل ندانستن راه حلها بلکه بدلیل بی عملی به دانسته هاست. برای نمونه در همین مورد، 37 سال پیش دولت موقت بریاست مرحوم مهندس بازرگان چنین بخشنا مه ای ابلاغ نمود. در طول این 37 سال، راقم این سطور نه تنها از لغو این بخشنامه خبری دریافت نکرده بلکه هر از چند گاه شنید ها حاکی از تجدید چنین مقرراتی بوده است. اما آنچه عملا اتفاق افتاده، رشد بی رویه این مراکز در کلان شهر ها از جمله تهران بوده است. هم اکنون گشتی در خیابانهای تهران بزنید برجهای در حال ساخت فراوانی اعم از دولتی و غیر دولتی را شاهد خواهید بود که هم اینک هزاران کارگر برای احداثشان و فردا هزاران کارمند برای ارائه خدمات در آنها مشغول خواهند شد و جمع کثیری برای ارائه خدمات جانبی به این مردم به تهران مهاجرت خواهند نمود. تصور کنید که بر این شهر مملو از اتومبیل، سالیانه 400 هزار اتومبیل دیگر افزوده میشود و تخمین بزنید کی تهران و کلان شهر های کشوردیگر نفس نخواهند کشید.
تا بیش از این دیر نشده جلوی رشد بیشتر کلان شهر ها را بگیریم. بودجه ساخت بزرگراهها و خیابانهای دو طبقه را صرف ساخت مسیر های ویژه امن مخصوص دوچرخه سواری، احداث پارکینگ و توسعه خطوط مترو کنید.
بقول سعدی علیه الرحمه:
ای که دستت میرسد کاری بکن پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
انتهای پیام