«معروف» شدن «منکر» انتخابات اقلیتی | احمد حیدری
حجتالاسلام احمد حیدری در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «هشدار از «معروف» شدن منکر «انتخابات اقلیتی»!» نوشت:
حدیثی بسیار هشدارآمیز و تکان دهنده از رسول خدا در کتب معتبر روایی نقل شده که ایشان میفرماید: «از نشانههای “آخر الزمان” این که به «معروف» امر و از «منکر» نهی نمیکنید. گفته شد: مگر ممکن است؟ فرمود: آری؛ و بدتر از آن، این که به «منکر» امر و از «معروف» نهی میکنید!؛ باز با تعجب پرسیدند مگر ممکن است؟ فرمود: آری و بدتر آنکه «معروف»، منکر میشود و «منکر» معروف!»( قرب الاسناد/55 و کافی 5/99)
امروز از اردوگاه طالبان مدعی اسلام، به صراحت و وضوح تمام فریاد «مرگ بر دموکراسی و مردم سالاری» بلند است، یعنی معروف «مردم سالاری» منکر شده و منکر «حکومت تحمیلی» به نام «امارت اسلامی» معروف شده است! در کشور خودمان هم زمزمه «مرگ بر مردم سالاری» بعد از انقلاب از گلوهایی مدعی دینداری، شنیده میشد و امروز هم گاهی از گلوهایی غافلانه و به صورت کمرنگ شنیده میشود که واقعا هشدار دهنده است.
با توجه به شعار پررنگ «مردم سالاری دینی» که غایت انقلاب معرفی شده و مکرر از طرف مسئولان عالی نظام بر آن تأکید میگردد و با توجه به «حق الناس» معرفی شدن، «حق رأی» مردم و با توجه به«آمریکا ستیزی» که ممیّزه نظام اعلام میشود و با توجه به حضور گسترده مردم آمریکا در انتخابات اخیر ریاست جمهوری، اصلا گمان نمیرفت نظام از غایت انتخابات حداکثری عقب نشینی کند و به انتخابات با حضور اقلیّت رضایت دهد لذا انتظار میرفت زمینههای حضور گسترده مردم در انتخابات اخیر ریاست جمهوری فراهم گردد.
متأسفانه نه تنها زمینههای حضور حداکثری مردم فراهم نشد بلکه با اقدامات مختلف از جمله ردّ صلاحیت گسترده و غیر قانونی و ظالمانه[به تعبیر رهبری] نامزدهای شناخته شده و مقبول ریاست جمهوری، مردم را از شرکت تأثیرگذار مأیوس کردند لذا شاهد انتخاباتی سرد و اقلیتی آن هم با شرکت قریب 49 درصد واجدان شرایط بودیم و بر منکر «ایجاد نکردن زمینه حضور حداکثری»، شاهد نهیی از جانب شخصیتهای تأثیرگذار نبودیم!
خوشبختانه هنوز به جایی نرسیدهایم که منکر «برگزاری انتخابات اقلیتی» و «فراهم نکردن زمینه حضور اکثریت»، معروف جلوه کند و به شرکت نکردن اکثریت مردم ببالند از این رو شاهد مکرر دست بردن در آمار شرکت کنندگان در انتخابات و اکثریتی جلوه دادن آن با توجیهات عجیب و غریب هستیم. مثلا چند وقت پیش نماینده ولی فقیه در روزنامه کیهان اعلام کرد اگر همه عوامل گرانی و عملکرد غلط دولت روحانی و …، که در شرکت نکردن مردم دخیل بودند را کنار بگذاریم و فقط تأثیر کرونا را، آن هم نه با برآوردهای حداکثری 25 یا 30 درصد بلکه با برآورد متوسط 4/14 درصد در نظر بگیریم، درصد شرکت واجدان شرایط به ۶۳.۲ درصد میرسد(۶۳.۲ = ۱۴.۴ + ۴۸.۸) [و بنا بر محاسبه با برآورد حداکثری تأثیر کرونا و عوامل دیگر داخلی، درصد واجدان شرایط شرکت کننده در انتخابات از 80 درصد هم بالا میزند و از رقیب دیرینهمان آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری اخیرشان، جلو میافتیم!].
اخیرا هم سردار جوانی معاون سیاسی نماینده ولی فقیه در سپاه به صراحت اعلام کرده «مردم ایران با مشارکت بالای پنجاه درصد در انتخابات 1400 بصیرت و هوشمندی خود را نشان دادند»! این سخن سردار نشان میدهد ایشان برگزاری انتخابات با شرکت اقلیت را «منکر» میداند از این رو با توجیههایی که ذکر نکرده، مشارکت در انتخابات اخیر را بیش از 50 درصد میخواند تا «منکر» را «معروف» نشمرده باشد!
حالا که منکر «انتخابات با شرکت اقلیت مردم» ارتکاب میشود و با توجه به زمینههای آشکار شرکت نکردن، همگان احتمال عدم حضور اکثریت را میدهند ولی بر ایجاد کنندگان زمینههای این عدم حضور فریاد نهیبی نمیکشند و بعد هم انتخابات با شرکت اقلیت مردم به رسمیت شناخته میشود و حتی حماسه نام میگیرد و باز هم فریاد اعتراض و نهیبی بر نمیخیزد و بعد هم در این مرحله با توجیههای سست یا بدون توجیه، انتخابات با شرکت اکثریت مردم قلمداد میگردد و باز هم اعتراضی برنمیخیزد؛ باید هشیار بود که مبادا فردایی تعطیلی انتخابات یا انتخابات با شرکت اقلیت مردم «معروف» و انتخابات با شرکت اکثریت مردم یا اصل برگزاری انتخابات «منکر» معرفی گردد! این هشدار رسول گرامی اسلام و از نشانههای آخر الزمان است و باید هشیار باشیم که مبادا در کشورمان پیدا شود!
انتهای پیام
با سلام
زمینه حضور گسترده مردم را مدیریت ضعیف دولت روحانی از بین برد و اگر آنها به نحو احسن کار کرده بودند این وضعیت پیش نمی آمد.لذا نباید مغالطه کرد و چنین وانمود کرد که ردصلاحیت عده ای باعث چنین وضعی شده است اگر تمام کاندیداهای اصلاح طلبان هم تأیید می شدند اتفاق خاصی نمی افتاد و عدم شرکت گسترده مردم ریشه در نارضایتی آنها از نحوه مدیریت داشت نه از عدم صلاحیت کاندیداها.
آقا یاخانم خدوم، این که نوشته اید ادعایی بی سند است. دقیق تر این که شاید کم کارآمدی نظام کشور از نظر اقتصادی و فشار اقتصادی باعث آن چیزی شده باشد که شما گفته اید و خود این دلایل متعددی دارد و نه صرفا عملکرد روحانی. آن هم حتما بی ضعف نبوده اما دلیل این مشکلات و این وضع بد معیشتی کشور چیست؟ اگر چند دلیل دارد مهم ترین عامل و دلیل چیست؟
آیا نمی توان تصمیم گیری کلان کشور که ما را در تقابل با دنیا قرار داده و منجر به جنگ اقتصادی و تحریم ثانویه (که با تحریم معمولی فقط توسط خود آمریکا فرق دارد) قرار داده است؟ آیا این دلیل اصلی نیست؟ اگر این را نمی پذیرید حالا دولت بعدی سر کار است اگر توافق نشود و تحریم ها پس از ترامپ دوباره ملغی نشود خواهید دید که این دولت هم چیزی در همان حدود عملکرد روحانی نشان خواهد داد این سخن قابل ارزیابی است. در دنیا چهار کشور کره شمالی، کوبا، ونزوئلا خود را در همین وضع مشابه ما قرار داده اند و همه کم یا زیاد وضعیت بد اقتصادی به نسبت آنچه پتانسیلش را داشتند دچار شده اند.
مسئولیت تصمیم های کلان را که توسط سران نظام گرفته می شود وقتی صفرا می فزاید بر دوش دولت ها فرافکنی کردن مشکل ما را حل نمی کند. چرا به دنبال تقدیس یک جایگاه هستیم و همچنان که بر جایگاه های دیگر اشکال و ایرادهای خرد یا کلان وارد می کنیم بر آن جایگاه اشکالی وارد نمی کنید در صورتی که نیازمند تر به نقد صریح و جدی بیش از همه جایگاه ها (به خاطر قدرت بیشتر) آن جایگاه است مطابق بیانات امام علی (ع) در نهج البلاغه و نیز حکم عقل و تجربه بشری.
از سال های بعد از 1375 دیگر وضعیت اقتصادی کشور به جایی رسیده بود که در صورت عدم پدید آمدن تحمیل تحریم ثانویه یا دقیق تر جنگ اقتصادی، بتواند با تورم زیر 15% و با نرخ رشد اقتصادی بالای 5% کشور گردانیده شود. این ادعا دو نشانه دارد یکی زمان دولت خاتمی که با وجود افت شدید قیمت نفت باز هم تورم زیر 20% و سپس زیر 15% و به سمت 10% آمد و نیز رشد اقتصادی 6% دست یافته شد و متوسط رشد اقتصادی آن دوره هم حدود +4% یا بالاتر بود. در دولت آقای احمدی نژاد ما قبل تحریم ثانویه سال آخر، اگر تورم تا حدود 25% بالا رفت دلیلش عدم مدیریت صحیح منابع نفتی گران شده (بیماری هلندی) بود که هزینه کرد دلارهای نفتی حتی اگر با نیست ساخت و ساز و عمرانی بود به هر حال شکل صحیحی انجام نشد و تبدیل به تورم 25% تا 30% شد و چنانچه مدیریت بهتری می شد هم تورم حدود 10% یا تک رقمی می آمد هم ذخیره ی ارزی خوبی برای سرمایه گذاری های بنیادی در کشور می ماند. تک رقمی کردن ارز از قول های کاندیداهای پس از خاتمی بود چیزی که بسیار هم نزدیک بود ولی اثر تصمیم خود را دولت بعد دقیقا نمی دانست. اما به هر حال همان تورم 25% هم به نسبت نرمال تر بود تا اینکه سال آخر شد و تحریم ثانویه ناشی از قطع نامه ها ( که آنها را کاغذ پاره می خواندند) آمد و تورم داخلی به 40 تا 50% میلی کرد و جهش 2 تا 3 برابری هم در نرخ ارز (متناسب معکوس افت ارزش پول ملی) پیش آمد.
باز در دولت بعد (آقای روحانی) اوایل با کنترل کوتاه مدت بازار و سپس با گشایش رفع تحریم ها به سوی نرخ تورم زیر 15% و بلکه در چند ماهی 10% و تک رقمی رفتیم و متاسفانه مجدد با آمدن ترامپ و بازگشت تحریم ها تورم به همان وضع 40-50 درصدی صعود کرد و جهش چند برابری ارز تفاوت این دوره این بود که برخلاف 1.5 سال بار قبل اینک 3.5 سال پشت سرهم هست که تحریم ثانویه فعال است.
همه اینها دلیلی است که نشان می دهد که اگر ما با تدبیر امور و تعامل دقیق و با رفتار صحیح پیش می رفتیم و ترحیم ثانویه نمی شدیم اقتصاد کشور از سالهای 75 بع بعد کشش این را داشت که با تورم حدود 10% و با رشد اقتصادی حدود 6% می توانستیم وضعیت عادی و نرمال و رو به رشد و نسبتا خوبی برای خودمان داشته باشیم و از نا امیدی مردمان و نخبگان و مهاجرت روز افزون آنها اجتناب کنیم و نیز از ایجاد شکاف بی اعتمادی میان مردم و نظام جلوگیری کنیم تا کار بدانجا نرسد که برخلاف بیان صریح امام خمیتی که میزان رای ملت است و در سخن به اعضای خبرگان و نگهبان نقل به مضمون «که شما چه کاره هستید هر چه مردم خواست شما هم باید پیرو باشید شما وکیل مردم هستید ولی مردم نیستید و خلاف خواست ملت خلاف و رد کننده ی حق وکالت شماست» متاسفانه ببینیم وضعیت را به جایی برسانیم که امثال هاشمی و لاریجانی و پزشکیان و مطهری را به شکل غیر قابل باور رد صلاحیت کنیم و دست دخالت در خواست ملت آن هم به این شدت فرو ببریم.
هیچ کدام از اینها ضرورتی نداشت اگر که گذاشته بودیم با تعامل و بهبود روز افزون رابطه با همسایگان و دنیا و همه کشورها و بدون ایجاد مسایل چالش دار که اگر منفعت آنها 1% است با تحمیل جنگ اقتصادی ای که استلزام می کنند متاسفانه ضرر آنها چندین درصد می شود، با همان توان اقتصادی کسب شده از دهه ی دوم انقلاب به بعد که امکان تورم حدود 10% و نرخ رشد اقتصادی بالای 5% پیش برویم هیچ کدام از این وضعیت اسف بار کنونی حادث نمی گشت. انصاف می خواهد تا قضاوت کنیم که در این وضع کدام متغیر و کدام سطح تصمیم یا عمل بیشترین تاثیر گذاری را داشته است؟ چه کسانی بر هسته ای به هر قیمتی پا فشرده اند و سایر منافع کشور را در سایه و فشار آن دیدن را بی اشکال دیده اند؟ چه کسانی تحریم را بی اشکال و نعمت تبلیغ کرده اند؟ وضع جهش تورم بالای 40% و ارز چند برابر آیا عملکرد یک دولت است یا نتیجه ی جنگ اقتصادی تحمیلی که ما ناتوان از قرار ندادن خودمان در آن نبوده ایم منتها اشتباه استراتژیک در تصمیم گذاری های کلان مان داشته ایم و این جهش های بزرگ نشان از ضعف یک دولت نمی تواند باشد که دولت ها بدون چنین عامل بیرونی درشتی کم یا زیاد حول و حوش یک عملکردی داشته اند و نهایت موفقیت یا ضعف آنها باید چیزی حدود 10% تفاوت در نرخ تورم یا مثلا 2% در معیار کلانی مانند نرخ رشد اقتصادی باشد وقتی می بینیم بسیار فراتر از این اتفاق افتاده واضح است که این را باید به یک مساله دیگر اختصاص دارد و این همان جنگ اقتصادی است که اگر یک سال آخر دولت آقای احمدی نژاد را ندیده بودیم حتما الان با عدم واقع نگری خیلی راحت تر تاثیر آن هم انکار می کردیم. متاسفانه بعضی با وجود همان مشاهده وتکرار آن در دروه ی بعد هم بسیار غیر واقع بینانه تمایل به ندیدن عامل چنین بزرگی دارند. دلیل آن این است که آن ما حصل تصمیمات کلان نظام است و اصرار بر بی عیب نشان دادن منبع آن تصمیمات و فرافکنی به دوش مجریان دارند که آن مجریان اگرچه بی اشکال هم نیستند ولی این گونه هم نیست که فاجعه بوده باشند. امید به اینکه افراد نظام پیش از این که با فرافکنی خود بیش از این گول بزنیم و اشکال کار خود را متوجه نشویم و به دیگران حواله اش کنیم، متوجه منبع درشت تر اشکالات شویم و با اصلاح در آنها و تکیه ی بیشتر بر خرد و اخلاق اموراتمان را تصحیح بکنیم. انشاالله