سناریو های اتمام جنگ اوکراین
برای بحران اوکراین میتوان سه سناریو متصور بود: تغییر رژیم در مسکو، پیروزی ظالمانه روسیه و اشغالی سخت؛ آتش بسی سریع و به دنبال آن صلحی با شرایط نه چندان ایدهآل
به گزارش خبرآنلاین، روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در مقاله ای درباره فرجام بحران اوکراین نوشت: تهاجم روسیه به اوکراین دستاوردهای خوبی برای راهبرد کلان آمریکا داشته است. پیش از این تهاجم، واشنگتن با مجموعهای از چالشها روبرو بود. نخست، اوکراین یک دولت “مشتری آمریکا” (Client State) بود، اما متحد رسمی این کشور به شمار نمیرفت. حمایتهای واشنگتن از اوکراین به اندازهای بود که آن را به هدفی وسوسهانگیز برای تهاجم روسیه تبدیل کند، اما این حمایتها برای حفاظت کامل از این کشور کافی نبود.
چالش دیگر، همان متحدان رسمی آمریکا، دوستان این کشور در اروپای غربی و مرکزی، بودند که از لحاظ اقتصادی به منابع روسیه وابسته اند و تمایل اندکی برای به عهده گرفتن مسئولیتهای نظامی تازه داشتند.
چالش سوم آمریکا، رقیب نسبتا ابرقدرت، یعنی چین، بود که جاهطلبیهای فزایندهاش در اقیانوس آرام نیازمند صرف «هزینه» و «توجه» آمریکا بود، عواملی که هر دو به دلیل ناتوانی واشنگتن در کنارگذاشتن مسئولیتهایش در اروپا، در دسترس نبودند.
اکنون همه چیز دگرگون شده است. پوتین به جای تمرکز بر نقاظ ضعف غرب، تهاجمی تمام عیار و غافلگیرانه را آغاز کرده که نه تنها تهدیدی فوری علیه ویلنیوس و ورشو است بلکه احتمال یک جنگ فرسایشی بلندمدت هم چندان دور نیست.
همزمان اروپا فقط پاسخ اقتصادی یا مالی را رهبری نمیکند و نوید اقدامهای مهمی را داده است که روسای جمهور آمریکا همواره به دنبال آن بودهاند. سرآغاز این اقدامها، بازگشت آلمان به صحنه و بازتسلیح این کشور است که سنگبنای هر اقدامی برای متعادل کردن هزینههای آمریکا در آسیا است.
چین هم گرچه بیتردید در تمام این آشفتگیها به دنبال برخی منافع است، اما آغاز جنگ عافلگیرانه پوتین و واکنش یکپارچه و سختگیرانه و نامنتظره غرب احتمالا باعث خواهد شد جاهطلبیهای این کشور در تایوان تا حدی فروکش کند.
تمام این دستاوردها با بهای گزافی حاصل شدهاند: رنج مردم اوکراین و ستمگری علیه آنها، تنگنای اقتصادی مردم روسیه و افزایش ریسک یک جنگ وجودی یعنی بازگشت سایه جنگ هستهای که پس از جنگ سرد ناپدید شده بود. از این رو، اگر بیثباتی ایجاد شده در اوکراین مهار نشود، دستاوردهای راهبرد کلان مفهومی نخواهد داشت.
از آنجا که مهار بحران اوکراین واقعا در اختیار آمریکا نیست، درک رهبران این کشور از چگونگی پایان بحران میتواند کمک کار باشد – پایانی که در آن حمایت آمریکا از اوکراین، منافع خود آمریکا و واقعیتهای قدرت روسیه باید به همگرایی برسد.
برای پایان بحران اوکراین سه سناریوی احتمالی وجود دارد. نخست، تغییر رژیم در مسکو که هرچند بسیار بعید است اما محتملتر از آن چیزی است که هر کسی قبل از تهاجم به اوکراین تصور میکرد. پوتین ممکن است در سیاست خارجی یک خودکامه باشد، اما او به الیگارشی داخلی و درجاتی از حمایت مردمی متکی است و شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد این تهاجم بر پایه تمایل فردی انجام شده است و نه با تکیه بر نوعی اجماع عمومی تر.
برگزیدگان روس بهتر از مردم عادی میتوانند آشفتگی اقتصادی را تحمل کنند، اما دلیلی وجود ندارد که فکر کنیم آنها از ایفای نفش رهبری در یک دولت منفور خشنود خواهند بود. بنابراین آیندهای که در آن شکست نظامی، ناآرامیهای مردمی و مانورهای نخبگان منجر به برکناری پوتین و توافق صلح با دولت پاکسازیشدهی روسیه میشود را نمی توان قاطعانه رد کرد – و مطلوب آن است که به طور جدی خواهان چنین رویدادهایی باشیم.
اما در حال حاضر، سیاستگذاران آمریکایی باید این سناریو را فراموش کنند چرا که هنوز هم احتمال آن بسیار اندک است و هرگز نباید کانون سیاست آمریکا باشد – چرا که یک کودتای ناموفق که در آن حتی کوچکترین نشانهای از نقش آمریکاییها مشاهده شود، خطر وجودی پیش روی ما را تشدید میکند و احتمال جنگ زمینی گستردهتر و جنگ هسته ی را به شکل یکسان افزایش میدهد.
علاوه بر این، چنین اقدامی میتواند سناریوهای هولناکی را به همراه داشته باشد که از کودتای نیمه موفقیتآمیز ناشی میشود، کودتایی که پوتین را برکنار کند اما روسیه را در هرج و مرج سیاسی فرو برد.
دومین سناریو، پیروزی بیرحمانه و اشغال دشوار است. برغم موفقیتهای اولیه در تهاجم، احتمال تصرف فوری و سراسری اوکراین از سوی روسیه به سادگی وجود ندارد. بنابراین، اگر در آینده روسیه بتواند با بیرحمی به یک پیروزی دشوار دست یابد، با حجم وسیعی از مبارزات چریکی روبرو خواهد شد که توسط غرب حمایت و توسط دولت برکنارشدهی اوکراین مدیریت خواهد شد.
این سناریو در کوتاهمدت مزایای بسیاری برای آمریکا دارد: مسکو را در خارج از مرزها و نزدیک به روسیه مشغول نگه میدارد، اروپا را بر ضرورت مسلح شدن دوباره و خودکفایی در انرژی متمرکز میکند و حکومت پوتین را به آرامی و بدون خطر کودتا تضعیف میکند. اما این دستاوردها پیامدهایی هم دارد: سلطهی روسها بر اوکراین به مدت چندین سال و حتی چندین دهه، همسویی روسیه و چین و تشکیل یک نظام مالی و اقتصادی اورآسیایی واقعی از سوی این دو کشور.
سناریوی آخر، آتش بس فوری و به دنبال آن صلح با شرایط نه چندان ایدهآل است. این سناریو با توجه به مجموعه عوامل، قابل قبول، عملگرایانه و انسان دوستانه است. اما آیا این گزینه، امکانپذیر است؟ برتری روسیه در میدان جنگ و برخورداری اوکراین از حمایت غرب باعث میشود حرکت از آتش بس به ثبات دشوار شود.
از میان سناریوهای مختلف، بهترین گزینه برای آمریکا آن گزینهای است که دستاوردهای راهبردی ما را با کمترین هزینهی انسانی و خطرات بلندمدت حفظ میکند. تاکنون دولت بایدن از آزمون این جنگ سربلند بیرون آمده است، هم در بسیج حمایت از اوکراین و هم در پیشبرد رویدادها به نفع آمریکا و بدون پذیرش ریسکی جدی. اما این دستاوردها موقتی است و ماندگاریشان به چگونگی پایان جنگ و صلح پس از آن بستگی دارد. آزمونها برای آمریکا هنوز در راه است.
انتهای پیام
این مقاله واقعی ترین تحلیل از جنگ اکراینه. روسیه در دام آمریکا افتاد و بین بد و بدتر انتخاب کرد. آمریکا برنده ی بدون هزینه جنگ اوکراینه و مردم بیچاره اکراین طعمه ی اهداف آمریکا. دولت اکراین هم کشور و مردمش رو با حماقتش نابود کرد.
این جنگ درسهای بزرگی برای کل دنیا داره