خرید تور تابستان

یعقوب لیث صفاری و زنده کردن پارسی

در برخی منابع غیر رسمی نام اصلی یعقوب لیث صفاری را رادمان پور ماهک می‌خوانند.

کجارو نوشت: «یعقوب لیث، موسس سلسله ایرانی‌نژاد صفاری بود که زبان فارسی را پاسداری کرد و برای حفظ حاکمیت خود بر سرزمینش به بغداد، پایتخت خلافت عباسی، هجوم برد.

یعقوب لیث، رویگرزاده سیستانی که پیش از رسیدن به حکومت از عیارپیشگان سیستان بود، با پشتکار و شجاعت بی‌نظیرش حکومت قدرتمند طاهریان در خراسان را برانداخت و بازماندگان طاهریان از میان برداشت. او به ایرانی بودن خود مفتخر بود و هدفش بازگرداندن اصالت زبان پارسی و فرهنگ ایرانی به سرزمین ایران بود. یعقوب زبان عربی را که در ایران سیطره پیدا کرده بود، عقب راند و زبان فارسی را زبان رسمی دربار کرد.

یعقوب لیث صفاری که بود؟

یعقوب، فرزند لیث، رویگری از اهالی سیستان بود که در جوانی همراه برادرانش علی و عمرو در عیاری‌ها شرکت می‌کرد. یعقوب از کودکی در سیستان داستان‌های مربوط به پهلوانی زال و سام نریمان (از منابعی قبل از شاهنامه فردوسی) را می‌شنید و این داستان‌ها در شکل‌گیری شخصیت او به‌عنوان یک عیار و پهلوان، اثرگذار بود. او به‌دلیل علاقه به جنگ و نظامی‌گری از جوانی چکش رویگری را به کناری نهاد و شمشیر جنگاوری را به دست گرفت.یعقوب عیار به‌دلیل علاقه به رزم و جنگاوری، چکش رویگری را کنار نهاد

خصلت پهلوانی یعقوب سبب می‌شد در حق فقرا تعدی نکند و همین از او چهره یک پهلوان محبوب رشید در نزد مردم را ساخته بود. یعقوب در آغاز به گروه‌های مطوعه که به‌طور داوطلبانه به جنگ می‌رفتند پیوست و چندی پس از آن به درهم بن ناصر که زرنگ را از دست عمال طاهریان درآورده بود گروید. او در جنگی که به فرماندهی درهم با خوارج درگرفت، شرکت کرد و عمار فرمانده خوارج را کشت و شهرت بیشتری کسب کرد.

عکس یعقوب لیث صفاری

منبع عکس: سایت virgool 

یعقوب لیث و فتح هرات

توان رزمی بالایی که یعقوب در جنگ با خوارج‌ از خود نشان داد، سبب شد از سوی محمد بن طاهر به حاکمیت کرمان منصوب شود. یعقوب علاوه بر کرمان، سیستان را نیز ضمیمه قدرت خود کرد؛ اما هدف او نیشابور بود و فکر تسخیر خراسان یک لحظه هم او را رها نمی‌کرد. یعقوب نمی‌توانست حکومت طاهریان را بر خراسان تحمل کند و سرانجام مصمم شد کار آن‌ها را یکسره کند. او برای حمله به خراسان دنبال بهانه بود که با پناهنده شدن عبدالله بن محمد به محمد بن طاهر (امیر طاهری)، بهانه او فراهم شد و به خراسان یورش برد.یعقوب برای دست یابی به خراسان، ابتدا هرات را فتح کرد

در آن زمان عبدالله بن محمد فرمانروایی هرات را داشت و یعقوب که به آنجا چشم داشت، فرصت را غنیمت شمرد و به هرات حمله کرد. یعقوب در این جنگ زخمی شد؛ اما توانست پیروز شود و هرات را به چنگ آورد. عبدالله بن محمد به خراسان گریخت و به محمد بن طاهر پناه آورد. یعقوب لیث فرصت را فراهم دید تا به خراسان حمله کند و قصد دیرین خود را به انجام رساند.

عکس یعقوب لیث صفاری

منبع عکس: ناشناس

یعقوب لیث و فتح خراسان

یعقوب در ماه شعبان سال ۲۵ هجری قمری راهی نیشابور شد تا علاوه بر از میان برداشتن عبدالله، نیشابور را هم ضمیمه قدرت خود کند. عبدالله بن محمد از ضعف محمد بن طاهر مطلع بود؛ از این‌ رو، هنگام ورود به خراسان نیروهایش را همراه برد و و نیشابور را به محاصره خود درآورد. محمد بن طاهر که فساد تمام دستگاه حکومتش را فرا گرفته بود، قدرت رویارویی با عبدالله را نداشت. سرانجام با وساطت علمای دربار، بین محمد بن طاهر و عبدالله صلح برقرار شد و حکومت طبس و قهستان به عبدالله داده شد.

یعقوب به‌دنبال بهانه‌ای دیگر بود تا به نیشابور حمله کند. وقتی احمد بن فضل از دست او گریخت و به محمد بن طاهر پناه آورد، یعقوب لیث از امیر طاهری خواست او را تحویل دهد؛ اما امیر سر باز زد و یعقوب بهانه حمله را به دست آورد. احمد بن فضل خواست خبر حمله یعقوب را به محمد بن طاهر برساند؛ اما حاجب دربار به بهانه خواب بودن امیر او را از ملاقات با محمد بازداشت.یعقوب امیر طاهری را که به دیدار او رفته بود دستگیر کرد و به حکومت طاهریان در خراسان پایان داد

یعقوب به محمد بن طاهر پیغام فرستاد که برای دستگیر کردن پناهندگان آمده است. امیر طاهری با پناهندگان جلسه گرفت و مشورت خواست. عبدالله بن محمد که خود از پناهندگان بود، پیشنهاد جنگ با یعقوب را داد؛ اما محمد بن طاهر نپذیرفت و گفت اگر بجنگیم او پیروز می‌شود. پس به این نتیجه رسیدند که پناهندگان از شهر بیرون بروند تا بهانه یعقوب حذف شود و به نیشابور حمله نکند.

پناهندگان از شهر بیرون رفتند؛ اما اردوی یعقوب در بیرون نیشابور ماند. عبدالله بن طاهر اطرافیان خود را برای تقدیم احترام نزد یعقوب لیث فرستاد و از یعقوب خواست بازگردد؛ اما یعقوب همان جا بماند و به سیستان بازنگشت. یعقوب در شادیاخ، که یکی از محله‌های نیشابور بود فرود آمد و محمد بن طاهر تصمیم گرفت برای دلجویی نزد او برود. وقتی محمد بن طاهر از اسب فرود آمد تا نزد یعقوب برود، یعقوب دستور داد او و همراهانش را دستگیر کنند. به این ترتیب یعقوب در سال ۲۵۹ هجری قمری بر خراسان مستولی شد و حکومت صفاریان را تشکیل داد.

عکس یعقوب لیث صفاری

منبع عکس: ناشناس

داستان یعقوب لیث صفاری

یعقوب لیث بر خراسان غالب شد و منشور ولایات خراسان را از خلیفه عباسی دریافت کرد. اکنون یعقوب حاکم قلمرو شرقی ایران محسوب می‌شد؛ اما دغدغه شورشیانی چون عبدلله بن محمد و دیگران سبب ناآرامی او می‌شد. علاوه بر آن‌ها، زیدیان نیز در شمال ایران قدرت گرفته بودند و شورش‌هایی را علیه حکومت یعقوب به راه می‌انداختند. یعقوب بخشی از نیروی خود را صرف مبارزه با زیدیان کرد و در تعقیب آن‌ها به شمال ایران رفت. حسن بن زید به دیلمستان گریخت، مردم دیلمستان از حسن بن زید حمایت کردند و اجازه دسترسی یعقوب به او را ندادند.

یعقوب لیث صفاری در تعقیب علویان

یعقوب برای تعقیب زیدیان به رویان مازندران رفت و در آنجا خراج دو ساله را یک‌جا از مردم طلب کرد. جوری بر مردم سخت گرفت که به فقر گرفتار شدند و در فراهم کردن لباس و غذا دچار مشکل شدند. یعقوب لیث به تلافی پس ندادن حسن بن زید حاکمی ظالم برای مرد طبرستان و رویان تعیین کرد؛ اما مردم به خانه او ریختند و حاکم شهر را کشتند.

یعقوب به طبرستان رفت و از شدت خشم، شهر را به آتش کشید؛ اما در راه رفتن به رویان، مگس‌ها به شترهای او هجوم بردند و شترها را هلاک کردند. این اولین ضربه‌ای بود که به سپاه یعقوب وارد شد. بعد از آن بارانی سیل‌آسا بارید و ۴۰ شبانه‌روز تداوم یافت و چنان یعقوب را کلافه کرد و او حتی مجال جابه‌جایی لشکریانش را نیافت.

همه چیز به اینجا ختم نشد و زلزله نیز مزید بر علت شد. زلزله شدیدی در شمال ایران شکل گرفت که به گفته منابع تا سه روز پس لرزه‌های آن تداوم یافتند و ۲۰۰۰ نفر از یاران و سپاهیان یعقوب در اثر آن جان خود را از دست دادند. تمامی این حوادث، نیرو و قدرت یعقوب را تضعیف کرد و او را که به «سندان سیستان» شهرت داشت در هم شکست.حوادث طبیعی قدرت یعقوب را که به «سندان سیستان» شهرت داشت، در هم شکست

بعد از این حوادث، یعقوب لیث برآوردی از سپاهش به عمل آورد و متوجه شد ۴۰,۰۰۰ تن از سپاهیانش را از دست داده است. تعقیب حسن بن زید، هزینه‌های زیادی برای او ایجاد کرد. او لشکریانش را از دست داد؛ اما نه عبدلله بن محمد را به چنگ آورد و نه حسن بن زید را. حرکت نسنجیده او ضرباتی به سپاهش وارد کرد که بعدها سبب ضعف وی در رویارویی با خلیفه شد.

سرانجام یعقوب توانست محل اختفای حسن بن زید و عبدلله بن محمد را پیدا کند. آن‌ها در ری بودند. یعقوب لیث به حاکم ری پیغام داد تا آن‌ها را به او تحویل دهد. حاکم ری ترسید و هر دو را به یعقوب تحویل داد. به گفته منابع یعقوب لیث هر دوی آن‌ها را در محله شادیاخ نیشابور با میخ آهنین به دیوار دوخت.

تصویر یعقوب لیث صفاری

منبع عکس: ناشناس

رویارویی خلیفه عباسی با یعقوب

المعتمد بالله، خلیفه عباسی بغداد، به‌دلیل لشکرکشی بدون هدف و نتیجه یعقوب لیث بر او خشم گرفت و نامه‌ای به عبیدالله بن طاهر حاکم عراق نوشت که فرمان خلیفه که در آن یعقوب لیث را از حاکمیت خراسان عزل کرده است را برای حجاج بخواند و ۳۰ نسخه از رونوشت آن را به سراسر ایران ارسال کند. متن نامه چنین بود:

ما پیش از این یعقوب لیث صفاری را به ایالت سیستان سرافراز کردیم. اکنون که علامت طغیان از وجنات او ظاهر شده است، حکم می‌کنیم بر او لعنت شود.

خلیفه معتمد، به عزل و لعن یعقوب لیث بسنده نکرد و با تکفیر یعقوب و تهمت زدن به باطنی بودن او (پیرو مذهب اسماعیلیه را باطنی گویند) آخرین ضربه کاری را به یعقوب لیث صفاری زد. به این شکل مهر باطنی بودن بر پیشانی یعقوب لیث زده شد و همه جا شایعه شد که یعقوب به مذهب اسماعیلیه در آمده است.

یعقوب گمان می‌کرد تعقیب و سرکوب علویان طبرستان سبب خشنودی خلیفه می‌شود و خلیفه او را مورد احترام قرار دهد؛ اما نه‌تنها چنین نشد بلکه خلیفه با اطلاع از ضعف ایجاد شده بر یعقوب و سپاهیان او تلاش کرد که موقعیت وی را ضعیف‌تر کند و او را از پای در بیاورد. یعقوب با این حرکت خلیفه، دستور داد علویان را آزاد کنند. او از خلیفه عباسی کینه به دل گرفت و تصمیم گرفت با جمع‌آوری نیروهای خود به بغداد حمله و معتمد عباسی را از خلافت عزل کند. یعقوب لیث آماده حمله به بغداد شد و به خلیفه نوشت:

بغداد بپرداز و هر کجا خواهی رو.

خلیفه که از شکاف بین نیروهای یعقوب اطلاع داشت و می‌دانست برخی سپاهیان او با یعقوب یک‌دل نیستند، با خیالی آسوده به یعقوب نوشت:

اکنون که کفران نعمت کردی و مخالف ما را موافق شدی و مرا مخالف، میان من و تو شمشیر است و باکی نیست را از آن که لشکر اندک حق من است و از آن تو بسیار. خدای عزوجل که نصرت‌کننده حق است با من است و آن لشکر که تو داری لشکر من است.

یعقوب به نبرد با سپاهیان خلیفه رفت؛ اما در «دیرالعاقول» از لشکر خلیفه عباسی شکست خورد و ناگزیر به خوزستان بازگشت. خلیفه یعقوب را بخشید و فرستاده نزد او روانه کرد و از او خواست به خراسان بازگردد؛ اما یعقوب نپذیرفت و با نشان دادن طبقی از تره و ماهی و پیاز به فرستاده خلیفه به او گفت:

به خلیفه بگو من رویگرزاده هستم و غذایم این است و امیری و مال را از طریق عیاری و شیرمردی به دست آورده‌ام. نه میراث به من رسیده و نه تو آن به من عطا کرده‌ای. پس تا تو و خاندان تو را بیرون نکنم، از پای نمی‌نشینم یا به هدفم می‌رسم یا بر سفره ساده خود بازمی‌گردم.

یعقوب لیث صفاری برای انتقام شکست دیرالعاقول از خلیفه عباسی، در خزانه خود بگشود و لشکر را فراخواند تا حمله به بغداد را از سر گیرند. او فرستاده خلیفه را با پیغام جنگ به بغداد باز فرستاد و خود با لشکریانش از خوزستان روانه پایتخت خلافت شد. یعقوب لیث پس از طی مسیر طولانی به درد قولنج دچار شد. او ‌دانست که درد او را رها نمی‌کند؛ پس برادرش عمرولیث را به جانشینی خود برگزید. یعقوب فرصت انتقام از خلیفه را نیافت و به دیار باقی شتافت.

عکس یعقوب لیث صفاری

منبع عکس: ناشناس

دلایل هجوم یعقوب لیث به بغداد

دلایل زیادی برای رودرویی یعقوب با خلیفه می‌توان ذکر کرد. توطئه‌های الموفق بالله برادر خلیفه معتمد، کارساز بود. او مکاتباتی را به قصد توطئه با یعقوب داشت و او را برای حمله به بغداد تشویق می‌کرد؛ اما دلایل دیگری نیز در این زمینه می‌توان برشمرد که عبارت‌اند از:

  • غرور یعقوب در جهانگشایی و قدرت‌طلبی
  • تعصب ایرانی‌گری و ضد عرب او
  • اقدام بر علیه توطئه‌های معتمد عباسی
  • عزل کردن معتمد و جایگزینی موفق به‌جای او
  • نجات دین از دست حکومت زنگیان
  • بیرون آوردن حاکمیت خود از نظارت خلافت عباسی
  • فراخوانده شدن توسط خلیفه معتمد عباسی

یعقوب لیث و پاس‌داری از زبان پارسی

با ورود اسلام به ایران، زبان عربی زبان رسمی حکومت‌های ایرانی-اسلامی شد و تا روی کار آمدن یعقوب لیث صفاری تداوم داشت. یعقوب لیث نخستین پادشاه ایرانی بود که بعد از ۲۰۰ سال که زبان عربی بر ایران سایه افکنده بود، آن را کنار زد و دستور داد زبان فارسی دری زبان رسمی کشور و دربار شود. پس از یعقوب با روی کار آمدن سامانیان، زبان رسمی در دربار آن‌ها تداوم یافت و به شکوفایی بیشتری رسید.یعقوب لیث زبان پارسی را جایگزین زبان عربی کرد تا فرهنگ ایرانی را بازگرداند

یعقوب دستور داد که هیچ کسی حق ندارد در سرزمین تحت تسلط او، به زبان عربی سخن بگوید. مورخان دراین‌باره اشاره کرده‌اند که وقتی یکی از شاعران شعری در مدح یعقوب لیث به زبان عربی سرود و برای او خواند، یعقوب به او گفت:

چرا به زبان پارسی شعر نگویی؟ چیزی را که من اندر نیابم نباید گفت.

سکه یعقوب لیث

یعقوب در دوران حکومت خود در فاصله سال‌های ۲۶۵-۲۵۴ هجری قمری سکه‌ای از جنس نقره و درهم با وزن ۶۵ گرم ضرب کرد. روی سکه جمله عربی «لا اله الا الله وحده لاشریک له یعقوب» حک و دور سکه عبارت عربی «بسم الله ضرب هذا الدار به فارس سنه ۲۵۳ ثلث خمسین ماتین» حک شده بود. بر پشت سکه‌های یعقوب نیز عبارت «لا الله الا الله محمد رسول‌الله المعز» نوشته شده بود.

سکه یعقوب لیث صفاری

منبع عکس: پایگاه جامع فرق اسلامی

آرامگاه یعقوب لیث صفاری

آرامگاه یعقوب لیث صفاری در شمال شرق روستای شاه‌آباد در شهر دزفول در استان خوزستان قرار دارد. آرامگاه گنبدی دندانه‌دار مخروطی شکل دارد که جذاب‌ترین بخش آن است. سازه اصلی این بنا با خشت خام ساخته و نقش برجسته‌هایی در آن مشاهده می‌شوند که از ملات گچ و خاک تشکیل شده‌اند.

آرامگاه یعقوب در یکی از محوطه‌های تاریخی شهر جندی‌شاپور قرار دارد. این محوطه که ویرانه‌هایی از آن باقی مانده گورستانی با قبرهای باستانی نیز در دل خود جای داده است. وجود این قبرستان، گواه قدمت آرامگاه یعقوب لیث صفاری است. گنبد آرامگاه یعقوب یکی از بهترین انواع گنبد مخروطی در ایران است که زیبایی آن از دور نیز دیده می‌شود. این گنبد برای گردشگران جذابیت دارد و در جذب آن‌ها برای بازدید از آرامگاه تاثیر زیادی دارد. بنای آرامگاه، ورودی دارد که فضای داخلی آن را از فضای بیرونی جدا می‌کند.گنبد مخروطی و دندانه‌دار آرامگاه یعقوب لیث در دزفول، از زیباترین بخش های بنا است

منابع تاریخی قدمت آرامگاه یعقوب لیث را به دوره سلجوقیان می‌رسانند. مشاهده آرامگاه نشان می‌دهد که بنای آن در دوره‌های تاریخی مختلف مرمت شده است و قدیمی‌ترین بخش آن به دوره سلجوقی بازمی‌شود. در حال حاضر هیچ کتیبه‌ای در این آرامگاه نیست؛ اما مردم محلی نقل می‌کنند که در گذشته کتیبه‌ای در آرامگاه وجود داشت که نام یعقوب لیث بر آن حک شده بود.

  • آدرس: استان خوزستان، ۱۰کیلومتری شهر دزفول، روستای شاه‌آباد
آرامگاه یعقوب لیث صفاری

عکاس: محمد آذرکیش

یعقوب لیث صفاری از شاهان نام‌دار ایرانی است که دلاوری، پهلوانی و پاس‌داری از زبان پارسی و فرهنگ ایرانی توسط وی، سبب شد که نامی نیک از او در تاریخ ایران به‌جای بماند. واضح است که اگر یعقوب در لشکرکشی دوم به بغداد دوام می‌آورد و زنده می‌ماند، چه بسا انتقام شکست بغداد را از خلیفه می‌گرفت؛ اما بخت با او یار نبود و شکست از پایتخت خلافت روحیه او را در هم شکست و بر بیماری قولنج فائق نشد. یعقوب در دوران حاکمیت خود تلاش بسیاری برای بازگشت فرهنگ و زبان ایرانی کرد. شما نیز نظرهای خود را در مورد یعقوب لیث، با کاربران کجارو به اشتراک بگذارید.

پرسش‌های متداول

یعقوب لیث صفاری کیست؟

یعقوب لیث صفاری موسس سلسله صفاریان، اولین سلسله ایرانی نژاد بعد از ورود اسلام به ایران بود.

مهم‌ترین اقدامات یعقوب لیث چه بودند؟

یعقوب لیث صفاری به زبان فارسی اهمیت زیادی می‌داد. او به‌دلیل تعصب ضد عربی که داشت تلاش کرد زبان عربی را از فرهنگ ایرانی بزداید و زبان پارسی را به جایگاه اصلی خود باز گرداند. وی ابتدا امارت کرمان و سیستان را از امیر طاهری گرفت و با تشکیل سپاهیان قوی هرات و خراسان را ضمیمه قدرت خود کرد و سلسله طاهریان را از جای برداشت. یعقوب لیث به پایتخت خلافت حمله کرد تا خلیفه عباسی را نیز از بین ببرد و خود را از استیلای خلیفه برهاند؛ اما موفق نشد.

یعقوب لیث چگونه درگذشت؟

یعقوب لیث در راه نبرد علیه خلیفه عباسی و لشکرکشی از خراسان به بغداد، به بیماری مبتلا شد و به دیار باقی شتافت.

آرامگاه یعقوب لیث صفاری کجاست؟

آرامگاه یعقوب لیث صفاری در شهر دزفول استان خوزستان واقع شده است.

انتهای پیام

بانک صادرات

پیام

  1. یعنی اندازه یک خر اطلاعات تاریخی ندارید . در درون متن خودتان اقرار دارید که حاکمیتهای مختلف در شرق خلفای عباسی بوده و خراج گدار آنها بوده اند و در این حاکمیتهای درون خلافت عباسی صفاریان زیادی خواهی کردند و خلفا دستور لعن به ابن طایفه را نمودند و مناطق که مالیات به صفاریان می دادن سرپیچی نمود و با صفاریان منازعاتی داشتند و حتی سکه به زبان عربی چاپ می گردید . و تنها حسن صفاریان این بود که در خطبه ها در کنار عربی پارسی هم خوانده می شو و بعد آن بعصی از تاریخ دانان و دیگران آثار به زبان فارسی را انجام دادند . حال اینکه می گویید ایران در ان دوران صفاریان به بلوچستان و سیستان و بخشی از افعانستان تسلط داشتند آنهم بصورت موقت حال چطور می گویید پادشاه ایران .. در بخش های دیگر ایران کنونی چندین حکومت مثل صفاریان خراجگدار خلفا بودن بعد ادعا دارید ایران بوده ؟ در صورتی که در آن دوران نه اسم و نه اصطلاح و نه کشور و نه سرزمین ایران در هیچ کجا کره خاکی باب نبود

  2. بادرود بیکران به همه و این سایت آلی… عزیزان دیگه نگید یعغوب این گرامیو افتخار مملکت نامش شاه رادمان ماهک صفاری… با سپاس

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا