پوتین تزار جدید یا منجی روسیه کبیر
امیر چاهکی، تحلیلگر سیاست خارجی، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز به روسیهی پوتین و برنامهها و ایدههای او برای روسیهای قدرتمند پرداخته و مینویسد: آن هنگام که میخائیل گورباچف کمونیست اصلاح طلب و طراح پروسترویکا و گلاسنوست در سال ۱۹۸۵ برای بازسازی حکومت شوروی و اصلاحات ساختاری دبیر کل حزب کمونیست شوروی شد هرگز تصور نمیکرد که او آخرین دبیرکل حزب و اولین و آخرین رئیس جمهور کشور شوراها میشود . تاربخ گویی میخواست شوخی کند چرا که همزمان با حکمرانی گورباچف در مسکو ، افسر جوان ۳۳ ساله کا.گ.ب برای خدمت در اطلاعات خارجی به آلمان شرقی اعزام شد و از ۱۹۸۵ میلادی تا ۱۹۹۰ در رابطه تنگاتنگ با اشتازی (سازمان اطلاعات و ضد اطلاعات) آلمان شرقی قرار گرفت. همزمان با اتحاد دو آلمان، پوتین به لنینگراد (سن پطرزبورگ) برگشت و با استاد سابق حقوق خود و شهردار نسل جدید سن پطرزبورگ، آناتولی سابچک، طرح دوستی نزدیک ریخت و سابچک نقش مهمی در معرفی پوتین به محافل معتقد به احیا و نجات روسیه کبیر داشت.
ویژگیهای شخصیتی پوتین و شهرت او به دیسپلین فعال و میهن پرستی با سابقه نظامیگری اطلاعاتی، از دیگر عواملی بودند که منجر به توجه کرملین و تیم بوریس یلتسین به او شد و از ۱۹۹۶ پستهای مهمی در نهاد ریاست جمهوری یلتسین، اف اس بی (کا.گ.ب تجدید سازمان یافته) و نخستوزیری به او سپرده شد. انتخاب ولادیمیر پوتین به عنوان کفیل ریاست جمهوری و حمایت یلتسین از پوتین به عنوان جانشین، غرب و امریکا را دچار شوک کرد و به او لقب اسب خاکستری که ناگهان پدیدار میشود اطلاق کردند.
در انتخابات سال ۲۰۰۰ پوتین به ریاست جمهوری روسیه انتخاب شد و گروهی از نظامیان ارشد شوروی سابق برای احیای اقتدار روسیه به دور او جمع شدند. پوتین با مدل حکومتی مشت آهنین بر بستر ناسیونالیسم روسیه تزاری، در شرایطی که روسیه دستخوش بحران همهجانبهی ساختاری در همهی حوزههای سیاسی، نظامی، اقتصادی و صنعتی، بحران امنیت اجتماعی و تمامیت ارزی، اعلام وجود کرد و از سوی اقشار وسیعی از جامعه مورد حمایت قرار گرفت. پوتین برای ایرانیان میتواند تصور رضا شاه روسی باشد که تمامیت ارضی کشور و تثبیت حکومت مرکزی را هدف خود اعلام میکند و در این راه هر خشونتی را ضرورتی برای منافع ملی مینامد. حکمرانی پوتین همزمان با جنگ داخلی در داغستان و چچن همراه بود؛ جنگجویان داغستانی و چچنی دنبالهروی وهابیت بودند و توسط عربستان سعودی مورد حمایت مالی جدی قرار داشتند. پوتین شخصا عملیات آزادسازی بخشهایی از داغستان و چچن را فرماندهی کرد و بخش مهمی از رهبران چچن به مسکو پیوستند و گروهی دیگر فیزیکی حذف شدند. رمضان قدیروف که این روزها به دلیل حضور واحدهای نظامی چچنی در جنگ اوکراین مورد توجه رسانهها قرار گرفته، پسر احمد قدیروف فرمانده و شخصیت چچنی است که از دولت مرکزی مسکو حمایت کرد و در جنگ با جنگجویان مخالف حکومت مرکزی روسیه، کنار کرملین ایستاد و اولین بار بود که چچن بر علیه چچن مبارزه میکرد و سنتشکنی نابخشودنی از نگاه برخی رهبران ضدروس وهابی چچنی شمرده شد.
احمد قادیروف در سال ۲۰۰۳ با ۸۰ درصد آرا رئیس جمهور چچن شد؛ در ماه می ۲۰۰۴ توسط مخالفان ترورشد و فرزند او رمضان با دخالت مستقیم ولادیمیر پوتین جانشین پدر شد و تا امروز در شمار مدافعان و مریدان فدایی پوتین محسوب میشود. برخی از کارشناسان رمضان قدیروف را سازمان دهنده ترور بوریس نمتسف، سیاستمدار سابق و منتقد جدی ولادیمیر پوتین، در بیست و هفتم فوریه ۲۰۱۵ میلادی میدانند. با ترور بوریس نمتسف بخشی از حامیان سابق پوتین که در قالب جبهههای سیاسی و رسانهای سعی در مخالفت با شیوه حکمرانی و آنچه سیاست داخلی غیردموکراتیک می خواندند داشتند، محافظهکار و بعضا خاموش شوند. در جنگ اوکراین هم گارد کماندوهای چچنی به رهبری رمضان قدیرپف نقش فعالی بر عهده گرفتند و در تمام عملیات جنگی به شهر ماریوپل و مجتمع صنعتی افتوستال شرکت فعال دارند. چندی پیش رمضان قدیرپف در مصاحبهای ضمن حمله به سیاستهای غرب نسبت به روسیه و اعمال تحریمها گفت که فقط از خدا و از پوتین میترسد و فرمانبرداری میکند.
پوتین پس از حل و فصل منازعات داخلی روسیه و تقویت حکومت مرکزی، در دو محور فعالیتهای هوشمندانهای آغاز کرد؛ ابتدا با کمک شخصیتهای مطلوب غرب و امریکا، همچون میخاییل گورباچف، خود را به عنوان رهبر قابل پیش بینی و اصلاح طلب با جهتگیری دموکراتیک نشان داد و گورباچف در این راه کمکهای شایانی به ولادیمیر پوتین کرد. باید توجه داشت که گورباچف روابط بسیار خوبی با رهبران امریکا و اروپا داشت و جدایی تقریبا بدون خونریزی مالداوی، لتونی، لیتوانی، استونی از شوروی و اتحاد بدون درگیری دو آلمان و انحلال پیمان ورشو، او را بسیار محبوب کرده بود و در دو دوره اول ریاست جمهوری پوتین، گورباچف مورد مشاوره او قرار میگرفت. پوتین در راستای تمرکز بخشیدن به قدرت خود میلیاردهای پساشوروی را که اکثرا با تصاحب داراییهای حکومتی شوروی در چارچوب خصوصی سازی! به ثروت رسیده بودند، تحت کنترل گرفت و از آنان خواست که قسمتی از داراییهای خود را در صنعت و اقتصاد روسیه سرمایهگذاری کنند و از این پس مالیات پرداخت کنند و در سیاست داخلی روسیه دخالت نکنند؛ تا بدین ترتیب شامل قانون «از کجا آوردهای» نشوند. در حقیقت میلیاردر سابق روسی خودروکوفسکی، دارای تابعیت دوگانه امریکایی، سهامدار اصلی کمپانی نفتی یوکوس، با ۱۵ میلیارد دارایی شخصی، به دلیل فعالیتهای سیاسی و روابط نزدیک با واشنگتن و تلاش او برای حمایت از جریان غربگرای تکنوکراتهای روسی، مورد خشم پوتین قرار گرفت. اتهام او عدم پرداخت مالیات به میزان ۲۷ میلیارد دلار اعلام شد و ده سال زندان بود و داراییهای زیادی را از دست داد و سپس به لندن مهاجرت کرد.
نسل اول میلیاردهای روسی در دوران پساشوروی از ۱۹۸۹ تا سال ۲۰۰۰ پدیدار شدند و بعد از تثبیت قدرت پوتین نسل جدیدی پدیدار شد که تحت کنترل مستقیم پوتین قرار گرفت و در ماجراهای الحاق کریمه به روسیه تعدادی از آنها در لیست تحریمهای امریکا قرار گرفتند. اگر نگاهی به دو دوره اول ریاست جمهوری پوتین بیاندازیم آمار رشد GDP روندی در مجموع مثبت دارد: سال ۲۰۰۰ ده درصد. ۲۰۰۱، ۵/۷ درصد. ۲۰۰۲، ۴/۹ درصد. ۲۰۰۳، ۷/۳ درصد. ۲۰۰۴، ۷/۲. ۲۰۰۵، ۶/۴ درصد. ۲۰۰۶، ۷/۷ درصد و دو هزار و هفت، هشت و یک درصد. ۲۰۰۸، ۵/۶ درصد. در سال ۲۰۰۰، بیست و نه درصد از اهالی زیر خط فقر بودند که در سال ۲۰۰۷ به ۱۳ درصد کاهش مییابد.
درهم آمیختگی ثروت و قدرت در روسیه پساشوروی، ویژگیهای خاصی دارد که شکلگیری اولیگارشی مالی بر بستر «خصوصی سازی» بعد از فروپاشی را توضیح میدهد و هرازگاهی با شعار مبارزه با فساد گوشههایی از آن آشکار میگردد؛ در نوامبر سال ۲۰۱۶ میلادی دستگیری الکسی اولیو کایف وزیر توسعه اقتصادی در محل کار خود به جرم دریافت دو میلیون دلار رشوه از ایگور سچین، سهامدار و مدیر اجرایی روسنفت، خبر پر سروصدایی بود و نگاهی به این پرونده، اولیگارشی مالی روسیه پساشوروی را قدری آشکارتر میکند. الکسی اولیو کایف اقتصاددان، دکتر علوم اقتصاد از ۲۰۱۳ به عنوان وزیر توسعه اقتصادی منصوب شد، او در دوران یلتسین با اناتولی چوبایس، از طرفداران پرنفوذ روسیه نوین و راه رشد غربی، آشنا شد و به عضویت تیم گایدار، نخست وزیر دوران یلتسین که پدر معنوی و تئوریسین خصوصیسازی وسیع داراییهای حکومت شوروی و اعمال سیاست های لغو سوبسیدها و کوچک کردن دولت بود، درآمد. اولیوکایف از سالهای ۱۹۹۰ پستهای مختلف مشاوره، مدیریت کلان بانکی و معاونت وزیر را تجربه کرد؛ در سال ۲۰۱۳ وزیر توسعه اقتصادی دولت نخست وزیر وقت، دمیتری مدویدوف، شد.
تقسیم مجدد ثروت و خرید و فروش دولت ثروتمند روسیه در همه حوزه ها، ازجمله حاملین انرژی، در همان سالها ادامه داشت و وزارت توسعه اقتصادی یکی از نهادهای مسئول این روند تلقی میشود. در سال ۲۰۱۶ میلادی کمپانی روسنفت پنجاه درصد سهام یک کمپانی نفتی روسی دیگر به نام باشنفت را خریداری کرد. پروسهی ارزشیابی کمپانی باشنفت و صدور مجوزهای لازم، بر عهدهی وزارت توسعه اقتصادی روسیه و شخص وزیر، الکسی اولیوکایف، بود. در جریان تحقق یافتن این معامله، وزیر وقت، اولیوکایف، از ایگور سچین، سهامدار و مدیر اصلی اجرایی کمپانی روسنفت، تقاضای دریافت دو میلیون دلار «پاداش» میکند و دلیل اصلی آنرا موافقت وزارت خود با پذیرش ارزش پایینتر از ارزش واقعی سهام باشنفت و چشم پوشی از تخلفات آیین نامهای و مقررات دولتی عنوان میکند. چرا این واقعه در کشوری مثل روسیه که درگیر فساد ساختاری است اهمیت دارد؟ در پاسخ به این سوال باید ایگور سچین را قدری بشناسیم. ایگور سچین از سالهای ۱۹۸۸ تا امروز از یاران و معتمدان نزدیک ولادیمیر پوتین محسوب میشود. روس شناسان میدانند که تیم اصلی مالی، نظامی، سیاسی پوتین، به اصطلاح متولدین و منسوبین به شهر سن پطرزبورگ (لنینگراد) هستند و ایگور سچین از پرنفوذترین اعضای این تیم محسوب میشود؛ الکسی اولیوکایف قطعا میدانست که تقاضای رشوهی او از دوست نزدیک پوتین به اطلاع رئیس جمهور رسانده میشود و تصور میکرد که پوتین موافقت میکند. بدین ترتیب وزیر از رئیس جمهور تقاضای رشوه برای سکوت خود و عدم افشاگری میکند. یک سال قبل از دستگیری به دستور پوتین بخش اقتصادی اف اس بی (کا.گ.ب سابق) تمام مکالمات وزیر را شنود میکرده و نکته جالبتر اینکه به دستور پوتین نخست وزیر وقت، دمیتری مدویدوف، در جریان امر قرار نمیگیرد و او هم مثل همه مردم پس از دستگیری اولیوکایف در نیمه شب ۱۶ نوامبر ۲۰۱۶ باخبر میشود و مراتب تعجب و شوکزدگی را در اولین نشست کابینه علنا مطرح کرد.
حلقه مورد اعتماد ولادیمیر پوتین و یاران غار او چنان کوچک است که حتی جایی برای رئیس جمهور سابق و نخست وزیر دوران طولانی روسیه، یعنی مدویدوف، در آن نبود. نوار مکالمات ضبط شده الکسی اولیوکایف و سچین و برخی دیگر از اشخاص حقیقی حاضر در پرونده محرمانه طبقهبندی شد و تنها قسمتهایی از آن در دادگاه شنیده شد. میتوان پیش بینی کرد که در گفتگوهای ضبط شده، از پوتین نیز سخن بسیار گفته شده و به همین دلیل حتی قاضی پرونده نیز دارای دسترسی نبود. این دادگاه بر خلاف انتظار علنی بود، ولی سچین علیرغم اینکه پنج بار به عنوان مطلع احضار شده بود، حتی یک بار هم در دادگاه حاضر نشد. الکسی اولیوکایف به هشت سال زندان با نظارت سخت و دو میلیون دلار جریمه محکوم شد و در حال حاضر هم در زندان ویژه محکومین امنیتی اف.اس.بی بهسرمیبرد. ایگور سچین مثل بسیاری از مدیران کمپانیهای بزرگ روسیه، تلفیقی از مدیر میلیاردر دولتی دوران پوتین محسوب میشود. ایگور سچین در پرونده مربوط به میخاییل خودروکوفسکی و کمپانی نفتی یوکوس در سال ۲۰۰۳ و اولین دوره ریاست جمهوری پوتین فعال بود و در ادامه بازداشت و مصادره اموال کمپانی یوکوس و خودروکوفسکی به اتهام عدم پرداخت بیش از بیست میلیارد دلار مالیات، بخش قابل توجهی از داراییهای یوکوس توسط روسنفت خریداری شد.
پوتین با تکیه بر میهن پرستی روسی و ترویج اندیشه ضرورت احیای موقعیت جهانی ابر قدرت روسیه، بخش بزرگی از جامعه روشنفکری روسی را گرد خود آورد و رسانههای دیداری و شنیداری دولتی با حمایتهای مالی، خوانش خاصی از تاریخ را در قالبهای مختلف هنری ترویج میکردند که روسیه تزاری و شوروی را در یک برداشت از نگاه اهمیت آنها در تاریخ جهان با تکیه بر «روسیه باستانی» و برخورد ضد روسی غرب نشان دهند؛ و این روند ادامه دارد. گرچه به دلیل مشکلات ساختاری و عدم شفافیت مالی، فساد مدیریتی و اختلاس نسبتا عمومیت یافت، ولیکن رضایت از حکمرانی پوتین و اعتقاد به توانایی او برای احیای روسیه ابرقدرت نیز در میان مردم افزایش یافته است.
ولادیمیر پوتین بیش از بیست سال است که عملا رهبری فدراسیون روسیه را بر عهده دارد و بدون رقیب و اپوزیسیون به احتمال زیاد در انتخابات ۲۰۲۴ میلادی، بر اساس قانون اساسی تغییریافته، بار دیگر در انتخابات ریاست جمهوری شرکت میکند و هنوز رقیبی برای او پیش بینی نمیشود. پوتین را باید نماینده گروههایی دانست که شدیدا ناراضی از فروپاشی شوروی بودند و توطئههای غرب و خائنین داخلی و بیکفایتی و عدم توانایی گورباچف در مدیریت بحرانهای سالهای پایانی موجودیت شوروی را دلیل فروپاشی میدانستند. پس از یلتسین بیمار و ناتوان، پوتین ورزشکار، افسر آموزش دیده اعتقادی کا.گ.ب و میهن پرست را قادر به متحد کردن روسیه و نشان دادن مشت آهنین تشخیص دادند. اما پوتین را باید درست شناخت؛ او شوروی را همان روسیه باستان میداند و انقلاب اکتبر را نوعی کودتای حکومتی برای ایجاد جامعهای آرمانی میداند که در کنار شعارهای سوسیالیستی و آزادی خواهی به سرکوب مردم پرداخت و به گفته او هزاران نفر قربانی حمکرانی بلشویکها و رهبری لنین شدند. پوتین آخرین تزار روسیه -نیکلای دوم- را بیکفایت میداند که به عوض برخورد جدی با «انقلابیون و بلشویکها» مردم را سرکوب کرد. در عین حال پوتین معتقد است که نظریه لنین در ساختارسازی حکومت شوروی اشتباه بزرگ تاریخی بوده و نظریه استالین در مورد خودمختاری جمهوریها واقع بینانهتر به نظر میرسیده. بر حسب آنچه پوتین در سالهای اخیر به عنوان برداشتهایش از تاریخ بیان کرده، لنین ملت سازی کرده که تاریخی وجود نداشتند و یا وسعت سرزمینی آنها کمتر بوده و سرزمین کنونی اوکراین را حاصل سیاستهای حاکمیتی و ملتسازی نادرست بلشویکها میداند.
پوتین سرنگونی تزاریسم را به سود روسیه نمیداند و معتقد است که روسیه میتوانست از طرق سیاسی -و نه تغییرات انقلابی- توسعه یابد. تشکیل حکومت شوراها را به نفع نه روسیه بلکه غرب میداند. از نظر پوتین، شوروی همان سرزمین روسیه باستانی (تزاری) بود که به دلیل درک غلط رهبری بلشویکها و شخص لنین، جمهوریها و ملتهایی در آن بوجود آمد و فروپاشی آن باعث شد که روسیه نزدیک به چهل درصد از مردم و اقتصاد خود را از دست بدهد.
خوانش ولادیمیر از تاریخ قرن نوزده و بیستم، با تکیه بر پایههای فرهنگی و علمی دستاوردهای روسیه تزار و شوروی، به ناسیونالیسم روسی و نژاد برتر منجر میشود که در آن همهی دیگر ملل هم باید در چارچوب روسیه مقتدر دیده شوند. شاید مناسب باشد یادداشت خود را با شعر کوتاه متفکر، نویسنده و شاعر فیودروف تیوتچف (۱۸۰۳/۱۸۷۳) به پایان ببریم. این شعر بین مردم و نیز ولادیمیر پوتین به عنوان چگونه میتوان روسیه را فهمید نقل میشود:
روسیه را با « عقل » نمیشود فهمید
با یک معیار مشترک اندازهگیری نمیشود
او موقعیتی خاص دارد
روسیه را فقط میشود باور داشت
انتهای پیام
سلاممنزوالروسیهرامیبینم روسیه
بهسویتجزیهمیرفتوباحملهبهاوکراین
اینروندتسریعمیشود.امریکابهگونهای
اوکراینراتسلیحمیکندکهبرترینسبی
روسیهادامهیافتهدرنتیجهروسیه
مشتاقادامهجنگباشد.وواقعاعجیب
بودکهروسیهنتوانستدرعرضده
روزاوکراینرااشغالکند.پرتاباینهمه
موشکچرااوکراینرادرهمنشکست
پوتین یک متفکر است. اروپا از تحریم انرژی توسط روسیه در گرفتاری است ، این همه سلاح های آمریکایی و اروپایی باعث توقف ارتش سرخ نشده است ، تمام محاسبات غرب در مورد فتنه ی اکراین اشتباه از آب در آمده است.
پوتین احیاگر روسیه کبیر است از الان افق آن مشخص است.