خرید تور تابستان

ما و ژاپن

«محمودرضا هروی» در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز در تاملی بر یک واقعه ی تاریخی نوشت:

بامداد روز ششم اوت 1945 را می توان پایانی بر رویای ژاپنی ها برای تسلط ژئو پلیتیک بر آسیای شرقی و اقیانوسیه دانست، آخرین ستون مثلث جبهه ی متحدین در هم شکست، روزی عادی که شهر صنعتی هیروشیما کار خود را مثل هر روز شروع کرد ولی پسر کوچولوی چهار تنی اتمی یانکی اندکی بعد از ساعت هشت صبح با درخشش نور کور کننده، پسران سرزمین آفتاب تابان را در هم شکست و سر آغازی بر عصر جدید ژاپن شد.

تسلیم ژاپن امری حتمی بود اما جوانه زدن نهال توسعه از میان خاکسترهای شهر توکیو اتفاقی بود که ژاپن در هم شکسته را به عنصری موثر در معادلات بین المللی تبدیل کرد، از تعامل سازنده با دشمن اشغالگر یعنی آمریکا بر اساس منافع ملی ژاپن و مقتضیات زمانی تا قانون اساسی جدید، اصلاحات ارضی و تغییرات فرهنگی همگی ژاپن را برای توسعه همه جانبه آماده کرد.

حال به بحث ما و نسبت اقتصاد ما و ژاپن می رسیم، شاید این پنج مورد تمامی دلایل توسعه ی اقتصادی ژاپن نباشد ولی بهتر است درباره ی آنها کمی بیشتر فکر کنیم:

مورد اول : حمایت دولتی و همچنین تعهد اخلاقی ژاپنی ها به تولید و تشویق صادرات اولین اصل است که نیازمند مردمی اخلاق گرا، متعهد به آرمان های ملی و دولتی کارآمد است که در آن از کار آفرینان، صاحبان ایده های نو و صاحبان ثروت در جهت افزایش ثروت ملی، حمایت کند … در حقیقت دولت باید نقش حامی و ناظر را داشته باشد نه نقش رقیب تجاری و مداخله گر.

مورد دوم : روابط خوب تجاری با سایر ملل، شاکله ی تجارت است و اثرات نداشتن روابط موثر با جامعه ی جهانی واضح تر از آن است که نیاز به شرح داشته باشد و ضرورت همین مساله باعث شد تا تا این کشور منزوی در طی قرون گذشته و سلطه جو طی قرن نوزدهم و نیمه ی اول قرن بیستم با تغییر در سیاست هایش و گستزش روابط خود حتی با دشمنانش و کاهش سطح تنش ها با همسایگان منطقه ای، راه را برای تبادلات تجاری و صادرات محصولات بخش خصوصی به سایر کشورها هموار کند.

مورد سوم : سیاست تثبیت جمعیت بود که با توجه به کمبود زمین و منابع طبیعی در ژاپن از بروز سونامی جمعیت گرسنه و بی کار، جلوگیری کرد و ترمز دستی افزایش جمعیت را گرفت، جمعیت جوان در صورت فراهم بودن شرایط و زیرساخت ها می تواند سرعت بخش توسعه ی یک کشور باشد اما اگر شرایط فراهم نبود ولی رشد جمعیت زیاد … جوانان بسیار در جامعه نه تنها حکم کاتالیزور اقتصادی را ندارند بلکه مانند چوب لای چرخ عمل می کنند و شرایط را از بد به بدتر تبدیل می کنند.

مورد چهارم : پس انداز پیگیرانه یا همان سرمایه گذاری در فرصت های جامعه است، مردم ژاپن در 1961 سه برابر شهروندان آمریکا پس انداز می کردند و با کاهش هزینه های غیر ضرور یا کمتر ضروری، با پس اندازشان اقدام به سرمایه گذاری در شرکت های ژاپنی یا شکوفا سازی فرصت های اقتصادی در منطقه ی زندگی خود می کردند که این نشان از بلند نظری و تعهد ملی مردم است.

مورد پنجم : عادت های کاری این ملت است که ناشی از فرهنگ ویژه آنهاست و با هیچ دستور العمل و بخش نامه ای قابل پیاده سازی نیست بلکه نیازمند ایجاد الگوها و هنجارهای عملی اخلاقی برای جامعه، اعتمادسازی بین اقشار مردم به ویژه کارگر و کارفرما و منعطف سازی ساختارها برای خودشکوفایی افراد و پیشرفت در سازمان ها بر مبنای شایستگی و نه وابستگی است.

این نوشتار تنها برای تفکر مجدد به کشوری جزیره ای در در شرق آسیا و شیوه ی موفقیت شان ارائه شده که مخاطب می تواند بر مبنای تحلیل خود، چرایی این که ما نتوانسته ایم یا نخواسته ایم به سمت توسعه از نوع ژاپنی اش برسیم، را بررسی کند.

نتیجه گیری یادداشت به عهده ی خواننده است. در اندیشه باید از وحدت به کثرت و از تقلید به تضارب آرا حرکت کنیم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا