شورشهای بزرگ، قربانیان اندک | ابوافضل فاتح
انسانها علف نیستند که وجین شوند
انصاف نیوز: ابوالفضل فاتح، موسس ایسنا، در یادداشتی در پی اتفاقات اخیر فرانسه که در روزهای اخیر در رسانهها بازتاب جهانی پیدا کرده است، نوشت:
بسمه تعالی
در ۲۸ جون ۲۰۲۳ پلیس فرانسه که سابقه اقدامات نژاد پرستانه در آن فراوان است، اقدام به کشتن نائل ام جوان ۱۷ ساله الجزائری الاصل کرد. از آن زمان اعتراضات سراسری در فرانسه منجر به آتش زدن هزاران خودرو و مراکز دولتی و فروشگاهها شده است. تا زمان این نوشته گزارشی از کشته شدن معترضان منتشر نشده است.
در ۲۳ جون ۲۰۲۳ پریگوژین رئیس واگنر علیه وزارت دفاع روسیه اعلام شورش کرد و در بحبوحه جنگ اوکراین، ستونی نظامی به سمت مسکو به راه انداخت و جهان را بهت و حیرت فرو برد. پوتین آن را خیانت به کشور و خنجر از پشت دانست. چهره پوتین، هیمنهٔ روسیه و چهره واگنرها هر یک از منظری به شدت آسیب دید. در شورش ۲۴ ساعته، بنا بر اخبار، واگنرها شش هلیکوپتر و یک هواپیمای فرماندهی روسیه را هدف قرار دادند که طی این حملات حداقل ۱۳ نظامی و خلبان روسی کشته شدند.
در نوامبر ۲۰۲۰ انتخابات ریاست جمهوری آمریکا برگزار شد. ترامپ رئیس جمهور وقت آمریکا نتیجه انتخابات را نپذیرفت و آن را ناشی از تقلب دموکراتها دانست. در پنجم ژانویه ۲۰۲۱ در پی فراخوان ترامپ، طرفداران او در مقابل کنگره اجتماع کردند و در روز ششم ژانویه در مقابل چشم جهانیان به کنگره حملهٔ بی سابقهای صورت گرفت و این مکان اشغال شد. تحقیقات نشان داد در ارتباط با این حادثه مجموعاً هفت تن کشته شدهاند. چهار تن از مهاجمان که تنها یکی از آنها در اثر شلیک پلیس کشته بود و یکی از اثر سقوط و دیگری در اثر فشار جمعیت و سکته جان خود را از دست داده بودند و سه پلیس نیز در میان کشته شدگان بودند که یک تن در اثر حمله مهاجمان در روز بعد کشته و دو تن نیز خودکشی کردند.
در ۲۶ مه ۲۰۲۰ جوج فلوید سیاهپوست آمریکایی توسط پلیس متهم به نژاد پرستی آمریکا به قتل رسید. اعتراضات و خشونت سراسری و آتش سوزی حدود ۲۰۰۰ شهر آمریکا را فرا گرفت و خیابانها بسته شد و صدها خودرو به آتش کشیده شد. در پی این اعتراضات و خشونتها ۱۹ تن کشته شدند.
در نوامبر ۲۰۱۸ جنبش جلیقه زردها در فرانسه در اعتراض به قیمت سوخت و مالیات آغاز شد و بیش از یک سال به طول انجامید. در نتیجه اعتراضات، صدها خودرو و مکان دولتی به آتش کشیده شد. در اعتراضات یک ساله حدود ۱۱ تن کشته شدند اما تنها یک کشته در نتیجه واکنش پلیس بود. در طول این مدت از معترضان ۱۸۴۳ تن و از نیروی پلیس ۱۰۴۸ تن مصدوم شدند.
در چهارم آگوست ۲۰۱۱ در یکی از محلههای لندن یک جوان سیاه پوست به نام مارک دوگان در اثر شلیک پلیس کشته شد. دو روز بعد اعتراضاتی در لندن به خونخواهی وی آغاز شد که به مدت ۵ شب لندن را در آتش سوزاند و صدها خانه و مغازه و خودرو پلیس به آتش کشیده شد. اعتراضات به ۶ شهر مهم دیگر انگلیس نیز سرایت کرد. در اثر حوادث ناشی از این اعتراضات که نام انقلاب هم به خود گرفته بود ۵ تن کشته شدند. ۱۸۶ پلیس نیز زخمی شدند.
اینها نمونههایی از حوادث و بحرانهایی است که در جهان اطراف ما روی میدهد. براستی اگر این حوادث و آشوب ها با این ابعاد در کشور ما روی میداد با چه میزان تلفات نیروی انسانی در طرفین یا حکم اعدام به پایان میرسید؟ تنها برای مثال میتوان به حوادث بنزینی و یا حوادث سال گذشته اشاره کنیم که اطلاع دقیقی از آمار صدها قربانی در میان نیست، و عدد قربانیان به یک موضوع امنیتی تبدیل شده است. تعداد قربانیان که بماند، حتی اطلاع دقیقی از جزئیات اعتراضات نیز داده نمیشود و با بستن فضای رسانهای، خبری از پوشش رسانههای داخلی هم نیست.
چنان که برشمردیم تقریباً تمام ملتها با بحرانهای خودساخته یا ناخواسته مواجه میشوند. این که چرا بحرانها خلق میشوند و یا سر بر میآورند که بسته به زمینه و زمانه عمدتاً تبعیض و شکاف طبقاتی و بی عدالتی و یا جنگ قدرت است، بحث مجزای دیگری را میطلبد، اما سخن ما در اینجا تفاوتها در «نوع مواجهه و عبور از بحرانها» نهفته است.
در بدو امر، درک از ریشهها و ابعاد هر بحران، قدرت رهبری و مدیریت بحران، سرعت عمل و پاسخگویی بهینه و منصفانه به مطالبات، برخورداری از منابع، و آموزش عناصر درگیر در میدان, و اطلاع رسانی شفاف، منصفانه و مبتنی بر شواهد حرفهای همه از جمله شاخصهای مدیریت بحران شناخته میشود. روشن است که کنترل و مدیریت بحرانها در دنیای مدرن از امور پیچیدهای است که صرفاً در قدرت سخت نهفته نیست و وزن این شاخصها هم در آن یکسان نیست و باید به هزینهها و نتایج کنترل بحران توجه تام و تمام داشت و در این میانه از دیدگاه نگارنده، «انسان» و «هزینهٔ انسانی» در صدر توجه جوامع مدرن قرار گرفته و ارزشی که برای جان انسان شهروند قائل میشوند، نقطهٔ تمایز گفتمانها و سیستمها شناخته میشود و به زعم نگارنده سه گانهٔ «آموزش، پروتکل و خلاقیتهای سیستمی و فردی» در ذیل آن گفتمان و نگاه به انسان قرار میگیرد.
مفهوم انسان شهروند
در هر یک از کشورهایی که برشمردیم، آمار نشان میدهد که دولتها نسبت به جان اتباع خود نهایت خویشتنداری و اهتمام را به خرج دادهاند، به گونهای که در بسیاری از این بحرانها و شورشها، تعداد مصدومان پلیس و معترضان برابری میکند. و علیرغم ویرانیهای گستردهای که این اعتراضات ایجاد میکنند، از حمله به فروشگاهها تا آتش زدن بانکها و مراکز دولتی و خصوصی، تلاش پلیس آن است که در مهار آشوب، کمترین تلفات جانی به معترضان وارد شود و معترضان نیز در برخورد با پلیس به همین امر انسانی توجه ویژه دارند و از همین روست که با «شورشهای بزرگ اما قربانیان اندک» مواجه میشویم، گرچه یک جان هم بسیار است. این همان جایی است که اهمیت جان انسان شهروند را به رخ میکشد و شاید بتوان آن را در یک جمله خلاصه کرد: جان انسانها از جمله مقدسترین مقدسات در حیطهٔ این سرزمینهاست و هیچ چیز مهمتر از جان انسان شهروند نیست و همه ساز و کارها برای حفظ آن معنی و مشروعیت پیدا میکند. البته نباید از این نکته غفلت کرد که متاسفانه این مفهوم به «انسان در جهان» تعمیم نیافته است و کشورهای نامبرده این رویکرد را عمدتاً صرفاً نسبت به شهروندان خود و سفیدها لحاظ میکنند و به دلیل سیاستهای نژادی و تبعیض آمیزی که بر آنها به ویژه در سیاست خارجی حاکم است، مشاهده میکنیم که نسبت به جان مردمان دیگر کشورها ملاحظهٔ چندانی ندارند و متاسفانه دستشان سخاوتمندانه به خون ملتهای دیگر آلوده است. رفتار آمریکا در افغانستان و عراق و یا همین تبعیض رسانهای در مواجهه با پنج سرنشین زیردریایی تایتان و چشم پوشی ازغرق قایق مهاجران آسیایی در یونان، و بی توجهی به صدها و بلکه هزاران مهاجر دیگر که هر ساله در دریاها غرق میشوند، نمونهٔ روشنی است. همین نکته را در رفتاررژیم نامشروع صهیونیستی که اشغالگری و کودک کشی و جنایت در حق فلسطینیان ذاتی آن است، نسبت به اتباع خودش مشاهده میکنیم. چنانکه تلاویو شاهد ۲۵ هفته اجتماعات اعتراضی به بالاترین سطح حاکمیت این رژیم بوده و حتی رئیس این رژیم از احتمال فروپاشیاش سخن به میان آورده، اما نه کسی مانع برگزاری اجتماعات شده و نه تاکنون گزارشی از کشته شدن معترضی منتشر شده است. این موضوع نشان میدهد که چگونه دو مقوله اهمیت جان انسان و شهروندی در این سیستمها به هم پیوند خورده اند و ریختن خون شهروند تبدیل به خط قرمز شده است.
جالب آن که نقش بنیادین جان انسان در جهان معاصر را می توان در ریشه شروع بسیاری از شورش های نامبرده نیز دید. چنان که می دانیم در بسیاری از کشورهای غربی، حق تعیین سرنوشت، و آزادی اعتراض به شکل وسیعی نهادینه شده است. همزمان به رغم برخورداری از زندگی تا حدی پیشرفته تر، درک مردم در کشورهای غربی از تبعیض ها و شکاف ها و حق اعتراض نیز فزونی یافته و کمترین تبعیض ها نیز منجر به اعتراضات و اعتصابات مکرر می شود که اخبار آن در رسانه ها منتشر می شود و هر روز وزارت کشورشان مانع برگزاری اجتماعات به دلایل واهی نمی شود. با این همه هر از چند گاه، شاهد شورش های انسانی هستیم. دلیل این شورش ها درچیست؟
دلیل بسیاری از شورش ها همان جایی است که سخن از «جان انسان شهروند» به میان می آید. جلوه هایی جدی از فقر و تبعیض و بی عدالتی در این جوامع وجود دارد گرچه ممکن است بیشتر از جوامع دیگر نباشد، اما درک از آن بالاتر و حساسیت به آن بیشتر است و از کودکی آموزش داده می شود. از دیدگاه بدنهٔ این جوامع هر گاه در بستر تبعیض و بی عدالتی، پای ریختن به ناحق خون شهروندی به ویژه از سوی نهاد یا جریان یا مقامی رسمی علی الخصوص نهاد امنیت و قضا به میان بیاید، از تمام خط قرمزها عبور شده و همه شاخص های انسانیت فروریخته است. آنگاه می بینیم که هر از چند گاه خشم عمومی فوران می کند و دیگر در قالب اعتراضات و اعتصابات معمول خود را نشان نمی دهد. از این روست که شورش های مربوط به حقوق و زندگی سیاهان در آمریکا در ۲۰۲۰ و شورش ۲۰۱۱ لندن و شورش اخیر پاریس همه به نوعی «شورش جان» است و پس از مرگ مظلومانه یک شهروند غیر سفید توسط پلیس فوران می کنند. در ایران نیز موج اعتراضات سال گذشته با جان یک انسان (خانم مهسا امینی) پیوند خورد. این ها نشان دهنده مفهوم و خط قرمزهای جدید در پیش روی نظام های سیاسی جهان است که اگر پای تعریض به جان شهروندان از سوی نهاد رسمی به میان بیاید و بسترها تعمد در آن را گواهی دهد ولو درآزادترین کشورهای جهان، دیگر به اعتراضات معمول بسنده نمی شود و در قالب شورش های سراسری خود را نشان می دهد و با آن بعضا نظیر یا حتی شدیدتر از تعدی به مرزهای جغرافیایی برخورد می شود. به ویژه آن که به مدد تکنولوژی و تصاویر ارتباطی که از سوی مردم عادی یا خبرنگاران یا دوربین های شهری و پلیس از قتل ها و خشونت های رسمی گرفته می شود، بُعد محسوس تری به آن داده و خیزش و غلیان احساسات را در ابعاد وسیع بر می انگیزد. اینجا دیگر توجیهات وابستگی به فلان سرویس خارجی یا شورش گری و غارت گری و یا تحت تاثیر تبلیغات بیگانه و امثال آن برای کنترل افکار عمومی کارگر نمی افتد. همین جا ضرورت دارد بر اهمیت حضور خبرنگاران و تصویر برداران در صحنه های اعتراضی توجه شود که خود مانع خشونت های بی حساب و کتاب است و هر جا که خبرنگاران و لنزها غایبند، خشونت ها بی حساب تر است.
اهمیت موضوع تا آنجاست که حتی در شورش هایی که ماهیت صرفا انسانی نداشته و از جنس سیاسی و یا اقتصادی و یا حتی نظامی است باز حداکثر ملاحظه نسبت به جان شهروندان از اولویت های دنیای مدرن است. درسه مثال ابتدای متن (حمله به کنگره آمریکا، یا شورش جلیقه زردها در فرانسه و یا همین شورش واگنرها) گرچه شروع آن با قتل یک شهروند آغاز نشد و جنسی متفاوت داشت اما سیستم های آمریکا و فرانسه و حتی روسیه تلاش کردند با کمترین تلفات نیروی انسانی و خونریزی از آن عبور کنند، چرا که با اتباع و شهروندان خودشان مواجه بودند. این مفهوم تا جایی پیش رفته است که حتی در جنگ های بین کشورها نیز حمله به غیر نظامیان به شدت مطرود است و هرگاه از آن سند یا فیلمی منتشر شود کشوری که دست به چنین اقدامی زده است به شدت تحت فشار افکار عمومی جهانی قرار می گیرد. حتی در بمباران ها تلاش می شود از قبل اطلاع داده شود تا حداقل خسارت به شهروندان غیر نظامی وارد شود.
اما در ایران عزیز ما چگونه است؟ ما که مورد خطاب خداوند در قرآن کریم هستیم که فرموده است: مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْضِ فَکأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیاهَا فَکأَنَّمَا أَحْیا النَّاسَ جَمِیعًا، ما که خود را شیعهٔ محمد (ص) و علی (ع) و وارث عهد نامه مالک اشتر می دانیم، ما که شعارمان انسان و اسلام و اخلاق نه تنها در مرزهای داخلی که در سراسر جهان است در کجای این معادله ایستاده ایم و با خودمان چه می کنیم؟ تنها یک روز جمعه مهرماه ۱۴۰۱ در زاهدان چه گذشت؟ آن روزها و هفته ها در نقاط دیگر میهن چه گذشت؟ جبران خون ها چگونه ممکن است؟ متاسفانه به رغم برخورداری از معارف و فرهنگ و عواطف غنی در ایران عزیز ما که در جهان کم نظیر است، هنوز مفهوم بنیادین از شهروند و انسان دربسیاری از عرصه ها از جمله مدیریت بحران ها و اعتراضات اجتماعی مان عمق لازم را نیافته و حتی چه بسیار غایب است و مفاهیمی چون هم وطن، ایرانیت و جان ایرانی و به طور کلی جان انسان، منزلت خود را پیدا نکرده است. وطن هم خاک است و هم خون. نوع انسان و هر کس در این خاک است و یا شناسنامه ایرانی دارد باید کرامت و جان او خط قرمز باشد و آنجا نیز که پای اعمال قانون به میان می آید، قدرت و مقامی که مفهوم انسان در مشروعیت جامعه را بدرستی فهمیده باشد، هرگز از قانون تفسیر واسع برای ریختن خون نمی کند. حاکمان هر کشوری از هر عقیده و مکتب سیاسی یا مذهبی باشند، برای حفظ جان اتباع و منافع مردم آن کشور قسم خورده اند. انسان ها علف نیستند که وجین شوند. آن که خون هموطنی را بریزد با کسی که خاک وطن را مورد معامله قرار دهد، تفاوتی در تعرض به وطن پیدا نمی کنند. حتی بی توجهی به مهاجرت و سرنوشت میلیونها اتباع ایرانی در خارج از کشور و یا بی توجهی به امنیت جاده ها و تلفات هزاران هم وطن در جاده ها و بالا بودن تعداد اعدام ها و قتل ها و تفاوت فاحش در دامنه دستگیری ها و شدت محکومیت ها بین کشورما با بسیاری کشورهای دیگر نیز ناشی از ضعف در درک همین مفهوم «شهروند» و «ایرانی» در سیستم و حتی بخش هایی از جامعه و اپوزیسیون است و الا کسی نمی تواند در ریختن خون سخاوت و شقاوت به خرج دهد یا بین خونها تبعیض قائل شود. اگر می خواهیم حرفی برای دنیا داشته باشیم باید در درک از مفاهیم بنیادی «هموطن»، «انسان» و «حرمت خون» و «خشونت پرهیزی» تجدید نظر کنیم و سپس در قالب سه گانهٔ «آموزش و پروتکل و خلاقیت های سیستمی و فردی» بهترین و عقلانی ترین و عملی ترین نمونه از آن را ارائه دهیم. توصیه منسوب به گاندی تامل برانگیز است که «دلایل زیادی وجود دارد که من حاضرم به خاطر آنها بمیرم، اما دلیلی وجود ندارد که برای کشتن آماده باشم!»
این خصوصیت دنیای امروز است که در برابرهر چه سکوت کند در برابر کرامت و خون ساکت نمی نشیند. اساسا در دنیای امروز و آینده، توسعه بدون مفهوم جامع از شهروند و حقوق و حریم شهروند، معنایی پیدا نمی کند و دین و مکتب و جمهوری ودموکراسی و نظام و سیستم و حاکم، آنگاه مشروعیت والاتری می یابد که عملا به همه حقوق انسان و حریم شهروندان به ویژه «آزادی»، «عدالت»، «حق تعیین سرنوشت» و «کرامت» و «جان» احترام حداکثری قائل شود و و در یک کلمه «انسان» و «انسانیت» را خط قرمز واقعی خود بداند، به شعار نیست. تا تکلیف اندیشه ای با این مفاهیم روشن نشود در گفت و گو با نسل جوان امروز و آینده الکن خواهد بود. بار دیگر عرض می شود؛ اگر روزی فرمودند حفظ نظام، امروز حفظ مردم و جان ایشان از اوجب واجبات و احکم محکمات است.
ابوالفضل فاتح
۱۲ تیرماه ۱۴۰۲
انتهای پیام
آقای چرا انقدر چرت و پرت می گید اتفاقی که در آیران افتاد اساسا قابل مقایسه با چیزی که در فرانسه و ..نیست مگه همین آقای زید آبادی تهدید به تجاوز نشد اصلا اینطور نبود که فقط یک شورش ولو خشن باشه کجای فرانسه یا آمریکا اون اتفاقی که تو اکباتان افتاد افتاده …چی میگید در فرانسه آمریکا أین مردم کاملا عادیند که اعتراض می کنند در ایران صد در صد سرمایه داری جهانی و سرمایه داری داخلی ایران پشت قضیه بودند …. توی آمریکا و فرانسه و … کجا در محله ای مثل اکباتان اون کثافت کاری شده….؟؟؟؟؟؟؟
قابل توجه آقای مسئول حقوق بشر ایران غریب آشنا!
چند نکته:
اول: اصلا خود شورش در فرانسه از یک قتل خشن شروع شده است. اون وقت آقای فاتح میگوید هیچ کشته ای نداشته است؟؟؟؟؟
دوم: در فرانس، روشنفکران و حتی سلبریتی ها به وظایف خود عمل کردند و تشویق به آرامش کردند. در ایران چطور؟ در سال 88 خود آقای فاتح با اینکه میدانست تقلب نشده است چقدر مردم را به آرامش دعوت کرد؟ هیچ. در ایران فوتبالیست و بازیگر مردم را به شورش دعوت میکنند ولی در فرانسه امباپه و … مردم را به آرامش.
سوم: کشور های دیگر هیچ اثر گذاری و تشویق به ادامه شورش در فرانسه یا آمریکا ندارند. درحالیکه در ایران کوچکترین موضوع، با تشویق ده ها شبکه ماهواره ای و صدها کانال مجازی و دخالت سازمان های اطلاعاتی غرب و اسرائیل و عربستان تبدیل و تشویق به شورش و براندازی و آموزش بمب دستی و … میشه.
چهارم: در غرب هیچکدام از سیاست مداران حال و گذشته کشور طرف اغتشاشگران را نمی گیرند. ولی در ایران رئیس جمهور سابق و. نیروی اطلاعاتی سابق و … خودشون آتش بیار معرکه میشوند.
پنجم نکته آخر: در غرب تمام شبکه های اجتماعی و ماهواره ها در جهت سیاستهای حکومت هستند. در ایران شبکه های اجتماعی مجازی و ماهواره ها بودجه بگیر از غرب و در راستای سیاست های غرب هستند.
من قبلا هم دکتر فاتح و هم موسوی را خیلی دوست داشتم و برایشان تبلیغ کردم. الان که تحلیل های آنها را میبینم واقعا شرمنده میشوم.
ای کاش اشاره ای هم به این نکته میکردند که در غرب کسی جرات دست زدن به پلیس ندارد. در ایران پلیس را کتک میزنند و عریان میکنند و …
در فرانسه چند پلیس کشته شد؟ در ایران چند پلیس را کشتند و عریان کردند و …
اداهای اینتر نشنال برای کیس شکنجه جواب نمیده دارم کم کم می فهمم انصاف کیه خاک بر. سر کسی که به اینتر نشنال و بی بی سی گرا بده دیگه از این به بعد صحبتی با شما هم نیست هیچ وقت