واقعیت و ادعا در دولت رییسی
نادر کریمیجونی در جهان صنعت نوشت: حالا دیگر آن کشورهایی که روزی در ایران، گاو شیرده نامیده میشدند و به خاطر باج دادن به کشورهای غربی و در راس آنها ایالات متحده، مورد انتقاد قرار میگرفتند، در کانون دیپلماسی قرار گرفته و قدرتهای منطقهای و جهانی چشم به همکاری با این کشورها دوختهاند. بعد از چین و روسیه، این بار نوبت ترکیه است که به دیدار اعراب خلیجفارس بشتابد و از آنان برای برقراری همکاری هرچه بیشتر تجاری و اقتصادی، درخواست کند.
پیش از ترکیه، چینیها به دیدار اعراب رفته بودند و به جز آنکه قراردادهای پرپول با آنان بسته بودند حاضر شدند که نفت را از تولیدکنندگان حاشیه جنوبی خلیجفارس به قیمت معمول آن بخرند. جالب است که در همان حال چینیها نفت ایران را با تخفیف ۲۰ درصد یا بالاتر میخریدند، اما پکن تنوعبخشی به سبد خرید انرژی را انتخاب کرد و ترجیح داد بخشی از نیاز خود- که گمان میرود ۳۰ درصد یا بیشتر باشد- را از تولیدکنندگان نفت در حاشیه جنوبی خلیجفارس تهیه کند و با قیمت بازار این نفت را بخرد. جالب است که پکن به عنوان امتیاز سیاسی، حاضر شده بود در اختلاف ایران با اعراب، طرف اعراب را بگیرد و پس از خشم ایران، نمایندهای ویژه برای دلجویی از ایرانیان به تهران اعزام کرد.
پس از چینیها که با مساعیجمیله و گفتوگوهای جدی توانستند میان دو سوی خلیجفارس تفاهم ایجاد کنند این بار نوبت روسیه بود که دل اعراب را به دست آورد و در حالی که به خاطر حمله به اوکراین مورد غضب اروپا و ایالاتمتحده قرار گرفته، همکاری اعراب را جلب کند. در واقع اعراب خلیجفارس خریدار نفت روسیه نیستند، اما میتوانند برخی محصولات از جمله سلاح را از روسها بخرند یا در روسیه سرمایهگذاری کنند و نیاز مسکو به پول و سرمایه را تامین کنند. این همکاری البته برای دو طرف جذاب است و منافعی را عاید هر دو میکند. چندان معلوم نیست که آیا دادن امتیاز سیاسی به اعراب برای جلب این همکاری لازم بوده است یا نه، اما ولادیمیر پوتین ترجیح داد با دادن امتیاز سیاسی به اعراب، کسب و جلب نظر موافق آنها را تضمین کند. از این بابت علیرغم آنکه روسها میدانستند دادن چنین امتیازی به اعراب خلیجفارس، حتما ایرانیها را عصبانی و خشمگین خواهد کرد، با این حال ترجیح دادند با دادن امتیاز سیاسی به اعراب و حمایت از خواست امارات متحده عربی در مورد جزایر سهگانه، موفقیت دیپلماتیک خود را تضمین کنند. نکته قابل توجه برای ایرانیان این است که پس از واکنش ایران و ابراز خشم از سوی رسانهها، مردم و دست آخر دولت کشورمان، روسها نه فقط واکنش درخور و شایستهای نداشتند بلکه حاضر به دلجویی از ایران هم نشدند. به این ترتیب مسکو، برخلاف پکن، ضرورتی ندید که بیانیهای به نفع ایران صادر یا نمایندهای برای جلب نظر یا دلجویی از مقامات ایرانی به تهران اعزام کند. بدین ترتیب در مقابل همه آنچه که دستگاه دیپلماسی ایران اعتراض میخواند، مسکو فقط سکوت کرده است. جالب است که برخلاف مرتبه گذشته که سیدابراهیم رییسی خود وارد میدان شد و موضعگیری کرد، این بار او هم ترجیح داد سکوت کند. گویی او و مقامات ارشدتر این دفعه مرعوب پوتین شدهاند و با خود گفتهاند که چه دلیلی دارد برادر بزرگتر را ناراحت کنند و حمایتهایی که او میخواهد از ایران بکند را به خطر بیندازند.
در روزهای جاری، ترکها نیز به سمت اعراب خلیجفارس شتافتهاند و در حالی که ایران فقط توانسته هواپیماهای بدون سرنشین خود را به روسها بدهد و از مسکو در جنگ اوکراین حمایت کند، ترکها موفق شدهاند این تجهیزات را به اعراب بفروشند و از آنان پول و نفت دریافت کنند. البته ابعاد سفر رجبطیب اردوغان به عربستان سعودی بسیار بیشتر از فروش تجهیزات نظامی است و در دوره جدید ریاستجمهوریاش، تمهیدات گستردهای برای همکاری با ریاض و سایر کشورهای عربی ثروتمند حاشیه جنوبی خلیجفارس اندیشیده است. هیچ بعید نیست در همین سفر یا در آینده ترکیه برای تضمین این همکاریها به دادن امتیازهای سیاسی به اعراب مبادرت ورزد.
در مقابل همه این اقدامات، ایران هنوز نتوانسته همکاری چندانی با اعراب حاشیه خلیجفارس برقرار کند. اگرچه امیرعبداللهیان و رییسش بارها در مورد توسعه همکاری با همسایگان و از جمله اعراب حاشیه جنوبی خلیجفارس سخن گفته و راهبردهایی ترسیم کردهاند، اما بهجز مشارکت در چند تبادل زندانی، تاکنون همکاری چندانی میان ایران و همسایگان جنوبیاش دیده نشده است. همکاری اقتصادی میان ایران و عربستان سعودی که گمان میرفت پس از سفر شمخانی، روند رو به رشد بگیرد و توسعه فزایندهای داشته باشد کماکان در پله اول متوقف شده و به لحاظ اقتصادی تحرک چندانی ندارد. برخی ناظران در اینباره توضیح میدهند از آنجا که اعراب حاشیه جنوبی خلیجفارس تمامی قواعد مناسبات اقتصادی بینالمللی از جمله مقررات FATF و CFT را پذیرفته و اجرا کردهاند به لحاظ ساختاری و مقررات بینالمللی نمیتوانند با ایران که در لیست سیاه سازمان ملل متحد قرار دارد همکاری کنند، بنابراین گذشته از تحریمهایی که علیه کشورمان وضع شده حتی همکاری با عراق را هم برای ایرانیان دشوار کرده است. مقررات مالی بینالمللی که ایران را در فهرست سیاه قرار داده، مانعی دیگر بر سر راه تبادل تجاری ایران با همسایگان جنوبی به حساب میآید. در عین حال چشمانداز امیدوارکنندهای در مسیری که سیدابراهیم رییسی و همکارانش حرکت میکنند وجود ندارد. در تمام سفرهایی که سیدابراهیم رییسی به کشورهای دیگر داشته و هر روز آن را تبلیغ میکند، فقط تفاهمنامه امضا شده که به لحاظ حقوقی و ضمانت اجرایی، قابل اعتنا نیست، در حالی که در سفر مقامات دیگر به همان کشورها قرارداد امضا شده که هم ضمانت اجرایی دارد و هم حدود همکاری و حجم پولی آن مشخص است. علاوه بر این معلوم نیست که آنچه سیداحسان خاندوزی و رییس او درباره سرمایهگذاری خارجی در ایران میگویند، چه شکلی دارد؟ قدرمسلم آن است که تا وقتی پول خارجی به داخل نیاید و در پروژهای هزینه نشود سرمایهگذاری خارجی شکل نمیگیرد. در تمام سفرهایی که سیدابراهیم رییسی به استانهای کشور داشته و دارد، حتی یکبار هم پروژهای که در آن سرمایهگذاری خارجی صرف شده باشد معرفی نشده است. به همین دلیل روشن نیست که آنچه دولت درباره سرمایهگذاری خارجی برای شهروندان ایرانی، تعریف میکند داستان کدام کشور و کدام دولت است. قدرمسلم آن است که در این دولت و آنچه روی زمین مشاهده میشود، نشانهای از سرمایههای خارجی و تبدیل آن به عناصر مولد اقتصادی وجود ندارد، با این حال مقامات دولتی، همانگونه که گاهی آمارسازیهایی در دولتهای پیشین شده، میتوانند چشم خود را بر واقعیتها ببندند و بگویند که سرمایهگذاری خارجی در ایران تا این حد رشد داشته، تورم کاهش یافته، قدرت خرید مردم بهتر شده و اوضاع بهبود یافته است.
در عمل آنچه همه مشاهده میکنند آن است که حضور خارجیان یا سرمایههایشان در اقتصاد ایران قابل مشاهده نیست و دولت مصداق و مستندی در اینباره ارائه نمیکند، قدرت خرید مردم بهبود پیدا نکرده و وقتی دولت و نهادهای عمومی مانند شهرداری و… نرخ خدمات خود را تا حدود ۴۰ یا ۵ درصد افزایش میدهند و این افزایش را مستند به نرخ تورم توجیه میکنند، حتما نرخ تورم هم آنقدرها که دولت ادعا میکند، کاهش پیدا نکرده است.
انتهای پیام