الزام اطلاع نوجوانان از توسعه یافتگی یا نیافتگی کشورها
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) طی مصاحبه ای با میثم مهدیار، جامعه شناس فرهنگی نوشت:
میثم مهدیار، جامعهشناس فرهنگی گفت: برای نسل نوجوان ما که آیندهسازان این جامعه هستند باید مشخص شود این چیزی که به آن توسعهیافتگی جهان غرب و توسعهنیافتگی جهانسوم میگویند در چه روندهایی اتفاق افتاده و پویشی مثل «هیسطوری» نشان میدهد که نه توسعه و پیشرفت جهان مادی غرب صرفاً براساس عقلانیت و آزادی بوده و نه عقبماندگی جهانسوم صرفاً درونزاد و براساس مشکلات داخلی بوده است.
سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، میثم مهدیار، دانشآموخته دکتری جامعهشناسی فرهنگی از دانشگاه علامه طباطبایی است. او یکی از مدرسان آشنایی با استعمار در اردوی گفتوگومحور سهروزه «هیسطوری» بود که درباره مسائل مهمی درباره شکلگیری استعمار در کشورهای مختلف برای نوجوانان صحبت کرد و راه برونرفت از بحران استعمار را برای ملتها، مسئله اعتمادبهنفس و شناخت هویت و ریشههای تاریخی آن سرزمین دانست.
با میثم مهدیار درباره اهمیت نهادینهشدن اعتمادبهنفس بویژه در نوجوانان از همین دوران نوجوانی از طریق مطالعه کتاب گفتوگو کردهایم که در ادامه میخوانید:
– شما در کلاسهای استعمارشناسی اردوی سهروزه «هیسطوری» به مسئله اعتمادبهنفس اشاره کردید و آن را راه برونرفت از بحران استعمار دانستید. چرا این موضوع را برای مخاطب نوجوان خود گفتید؟ چه ارتباطی بین گروه سنی نوجوان و داشتن اعتمادبهنفس ملی میبینید؟
مسئله اینجاست که اولین قدم استعمار برای غلبه بر ملتهایی که میخواهد آنها را استثمار و مستعمره کند این است که مقاومتشان را بشکند؛ یعنی هر جایی که ورود کرده و مقاومتی وجود داشته این مقاومت را بشکند؛ چرا که درنهایت این مقاومتها هزینه استعمار را بالا برده و در خیلی جاها استعمار را به پایان رسانده است. به این دلیل اولین راهبرد استعمار این است که مقاومت را بشکند و کسانی میتوانند در برابر استعمار مقاومت کنند که درواقع خودآگاهی و خودباوری در مواجهه با آن داشته باشند. این خودآگاهی و خودباوری اعتمادبهنفسی به آنها میدهد و بخش زیادی از این اعتمادبهنفس برمیگردد به ریشههای تاریخیای که افراد برای خود قائل هستند. اگر به زبان استعاری بگوییم یعنی هرچقدر ریشههای یک درخت عمیقتر باشد، امکان اینکه در برابر باد و طوفان مقاومت بیشتری کند افزایش پیدا میکند.
برای نسل نوجوان ما که آیندهسازان این جامعه هستند باید مشخص شود این چیزی که به آن توسعهیافتگی جهان غرب و توسعهنیافتگی جهان سوم میگویند در چه روندهایی اتفاق افتاده و پویشی مثل «هیسطوری» نشان میدهد که نه توسعه و پیشرفت جهان مادی غرب صرفاً براساس عقلانیت و آزادی بوده و نه عقبماندگی جهان سوم صرفاً درونزاد و براساس مشکلات داخلی بوده است. درک توسعه غرب در شرایط استعماری و درک مشکلات جهانسوم در یک چهارچوب استعماری کمک میکند که ریشههای یک استعمار و امکانهای عبور برای نوجوانان بیشتر و بهتر مشخص شود و اعتمادبهنفسی برای آنها به وجود میآورد که درباره مشکلات فکر کنند و خلاقیت داشته باشند.
– کتابخواندن بویژه کتابهای تاریخی چقدر میتواند به مسیر نهادینهشدن اعتمادبهنفس فردی و گروهی و ملی در نوجوانان در قبال وطنشان نقش داشته باشد؟
کتاب فارغ از محتوای آن، معیار و چهارچوبی منطقی برای فرد در مواجهه با رسانههای دیجیتال یا جمعی فراهم میکند؛ اینکه کتاب، عرضه مطالب را در یک قالب عقلانیتری صورتبندی میکند. از این جهت به نسبت رسانههای تصویری یا رسانههای دیجیتال رویکرد منطقیتری به مسائل ارائه میدهد. از سمتی دیگر وقتی محتوای کتاب با بحثهای تاریخی گره بخورد و کمک کند این ریشههای تاریخی توسط خود بچهها باز شود، ریشههای تاریخی که سبب مشکلات و اتفاقات اکنون شده یا به آن جهت بدهد، درنتیجه خواندن کتاب و متون تاریخی باعث آشنایی با مسیری که جامعه و فرهنگ کشور ما یا حتی تاریخ جهان طی کرده است تا به اینجا برسد میشود، به تعبیری میتواند هویتساز باشد و این هویت میتواند امکانهایی برای آیندهسازی ایجاد کند.
– در مسیر تبیین مسائل تاریخی و ایجاد درک و فهم تاریخ در نوجوانان، مدرسان و پژوهشگرانی مانند شما نقش خود را ایفا میکنند. در این روند چه نقشی برای داستاننویسان قائل هستید؟ آیا داستانهای تاریخی هم میتوانند همپای کتابهای تاریخی غیرداستانی، نوجوانان را به سوی آگاهی تاریخی سوق دهند؟
نوجوانان با قصه بیشتر ارتباط برقرار میکنند و عرضه تاریخ در چهارچوب دراماتیک قصهپردازیشده برای بچهها بهتر است و آنها را بیشتر به خودش جذب میکند.
– مجموعهکتاب «سرگذشت استعمار» را در ارائه تاریخ استعمار آن هم به مخاطب نوجوان امروز، چطور ارزیابی کردید؟
نویسنده تلاش بسیار زیادی کرده و تلاشش هم مؤثر بوده است که بتواند وقایع تاریخی را در خط سیر مرتبط با یکدیگر پیش ببرد و تا حد ممکن، تلاش کرده است به زبان نوجوان هم نزدیک شود. این کتاب به نسبت کارهایی که برای مخاطب بزرگسال در حوزه استعمارپژوهی انجام شده، درخور توجه است. چندسال قبل این کتاب به دستم رسید و دیدم که برای منِ مخاطب بزرگسال هم مسائل مفیدی دارد و همانزمان چند جلد آن را مطالعه کردم. شاید این کتاب هنوز جای کار دارد که بهتر شود و به زبان نوجوانان نزدیکتر و دراماتیزهتر شود؛ اما در جای خودش به نظرم یک شاهکار است.
– نوجوانان شرکتکننده در پویش «هیسطوری» را از منظر کنجکاوی و فعالبودن ذهن چطور دیدید؟
بچههای خوبی بودند و ذهن پرسؤالی داشتند و به این دلیل، به نظرم مسیری که انتخاب کردند و پویشی که در آن شرکت کردند به رشد فکری و شخصیتی آنها خیلی کمک کرده است؛ چرا که به نسبت خیلی از نوجوانان دیگر، ذهن آمادهتر و پرسشگرانهتری داشتند.
– شما در کلاسها به مسئله بومیسازی اشاره کردید؛ آیا نوجوانان امروز این قابلیت را دارند که مسیر استعمار نو و فرانوی درون کشورمان را تغییر دهند و مسیری بومی برای دانشها ایجاد کنند؟
بحث من در آنجا این بود که اگر بخواهیم این اتفاق رخ دهد باید اول به ریشههای تاریخیشان توجه کنند و یک احساس هویت تاریخی و احساس اعتمادبهنفس ملیتی و تاریخی داشته باشند که بتوانند وضعیت موجود را که بخش عمده آن ماحصل تاریخ استعمار در جهان و ایران است تغییر دهند؛ اما کار سادهای نیست و به این زودیها هم انجام نمیشود ولی نیازمند تلاش و کوشش و قدمهای کوچک است.
انتهای پیام