سوغات نیویورک و دولت های مختلف
علیرضا کیانپور در جهان صنعت نوت: رییس دولت انقلابی بامداد امروز برای دومین بار در قامت رییس دولت جمهوری اسلامی راهی نیویورک شد تا ضمن حضور و سخنرانی در هفتادوهشتمین نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد، مطابق روال معمول سفر روسای جمهور به مقر سازمان ملل متحد، با شماری از سران کشورهای شرکتکننده در این نشست به گفتوگو بنشیند. ابراهیم رییسی که بنابر اعلام برخی خبرگزاریهای نزدیک به دولت احتمالا در جریان این سفر سه روزه با روسای جمهور و سران کشورهای فرانسه، بولیوی، پاکستان، عراق، سوییس، لبنان، ژاپن، فنلاند، صربستان، ارمنستان و زیمباوه دیدار خواهد کرد، قرار است در اجلاس تحول آموزش در محل سازمان یونسکو نیز سخنرانی کند. او همچنین در جریان این سفر به ایالاتمتحده، در نشستهایی با گروهها و افراد مرجع سیاسی، اجتماعی، مذهبی و رسانهای در آمریکا به تشریح مواضع جمهوری اسلامی و پاسخ به سوالات آنان خواهد پرداخت.
نشست مجمع عمومی هفتاد و هشتم سازمان ملل سومین نشست این مجمع از زمان آغاز ریاستجمهوری ابراهیم رییسی است، اما او در نخستین ساعات روز دوشنبه تهران را به مقصد نیویورک ترک کرد تا برای دومین بار در صحن سازمان ملل سخنرانی کند، چراکه او در روزهای پایانی شهریورماه ۱۴۰۰ و در نخستین ماههایی که در راس دولت جمهوری اسلامی قرار گرفته بود، به دلیل همهگیری کرونا ترجیح داد بهصورت مجازی در نشست هفتاد و ششم سازمان ملل سخنرانی کند، اما دو رییسجمهوری پیش از او، در تمامی نشستهای همزمان با دوران ریاستجمهوریشان شرکت و در آن سخنرانی کردند. بدین ترتیب حسن روحانی، رییسجمهوری پیشین ۸ بار در این نشست حاضر و ضمن دیدارهایی که در حاشیه برگزاری آن ۸ اجلاسیه با سران کشورهای دیگر داشت، هر بار در صحن مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز سخنرانی کرد. این در حالی بود که محمود احمدینژاد که پیش از حسن روحانی سکاندار اداره قوه مجریه جمهوری اسلامی بود نیز همچون روحانی در هر ۸ نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد شرکت کرد، اما هیچیک از روسای جمهور پیش از احمدینژاد موفق نشدند هر سال در این نشست شرکت و در حضور سران کشورهای جهان نطق کنند.
اولینبار محمدعلی رجایی به عنوان نخستوزیر و رییس دولت جمهوری اسلامی در مهرماه ۵۹ عازم نیویورک شد، هرچند سفر او نه برای حضور در مجمع عمومی، بلکه برای شرکت در نشست شورای امنیت سازمان ملل متحد بود؛ سفری که هیاتی ۱۱ نفره رجایی را در آن همراهی میکردند و رجایی در نشست شورای امنیت سازمان ملل گفت: «حضور ما در این شورا صرفا بهدلیل رساندن ندای مظلومیت ملت مسلمان و بهپاخاسته ایران به گوش مردم سراسر جهان و هشدار به آنها از بابت خطر سرکوب انقلاب و بازتاب آن بر مبارزات کلیه خلقهای دربند است.» سفری که تنها ۲۴ روز پس از تجاوز نظامی عراق به خاک ایران و آغاز جنگ تحمیلی هشتساله انجام گرفت و به همین دلیل نیز رجایی از حمایت قدرتهای بینالمللی از صدام گلایه کرد و گفت: «این جنگ نه به خاطر اصلاح مرز، بلکه برای نابودی انقلاب اسلامی است.» جالب آنکه او در جریان همان سفر، جورابش را از پا درآورد و آثار شکنجه حکومت پهلوی را به خبرنگاران خارجی نشان داد.اما در حالی که آیتالله سیدعلی خامنهای به فاصلهای اندک پس از شهادت رجایی به ریاستجمهوری رسیدند، ۶ سال بعد از آغاز دوران ریاستجمهوریشان، در سال ۶۶ برای نخستینبار راهی نیویورک شدند تا ۷ سال بعد از سفر رجایی، به عنوان اولین رییسجمهوری اسلامی ایران در چهلودومین مجمع عمومی سازمان ملل متحد شرکت کنند. رییسجمهوری وقت جمهوری اسلامی نیز که کماکان در حالی در صحن مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کردند که هنوز جنگ به پایان نرسیده بود و در نتیجه ایشان نیز جنایات عراق و حامیان شرقی و غربیاش را محور اصلی نطق ۹۰ دقیقهای خود قرار دادند؛ همان نطقی که آیتالله خامنهای در آن صدام را به هیتلر تشبیه کردند و خواستار استفاده از تجربه دادگاه نورنبرگ و طرح تنبیه عراق بهعنوان متجاوز به منظور تضمین امنیت منطقه شدند.
اگر آیتالله خامنهای در ۸ سال ریاستجمهوری تنها یک بار راهی نیویورک شدند، رییسجمهوری بعدی جمهوری اسلامی که آیتالله اکبر هاشمیرفسنجانی بود، حتی یک بار هم به نیویورک و مقرر سازمان حاضر نشد و علیاکبر ولایتی در قامت وزیر خارجه دولت سازندگی، در نشستهای مجمع عمومی سازمان ملل شرکت میکرد. سیدمحمد خاتمی اما این رویه را تکرار نکرد. او که در سال ۷۶ به ریاستجمهوری ایران رسید، یک سال بعد در بحران به شهادت رسیدن دیپلماتهای ایرانی در افغانستان و حضور طالبان در مرزهای شرقی ایران، راهی نیویورک شد و در پنجاه و سومین نشست مجمع عمومی سازمان ملل شرکت کرد و در مقابل نظریه برخورد تمدنهای ساموئل هانتینگتون، از طرح «گفتوگوی تمدنها» سخن بگوید؛ طرحی که از قضا با استقبال کمنظیر از ابتدای دوران جمهوری اسلامی مواجه شد و جالبتر آنکه حتی هنوز بهرغم سپری شدن قریب به ۲۵ سال از آن حضور ماندگار، هنوز هیچیک از اقدامات و نطقهای روسای جمهور ایران در نشستهای مجمع عمومی سازمان ملل متحد، مورد استقبال قرار نگرفته است؛ استقبالی که چنان پرشور بود که نهتنها در مجمع عمومی سازمان ملل به تصویب رسید، بلکه سازمان ملل سال ۲۰۰۱ را بهعنوان سال «گفتوگوی تمدنها» نامگذاری کرد. نطق صلحطلبانه خاتمی چنان موثر بود که بیل کلینتون رییسجمهوری وقت ایالاتمتحده نیز تا انتهای نطق خاتمی در سالن ماند تا اولین رییسجمهوری آمریکا لقب بگیرد که هنگام سخنرانی روسایجمهور جمهوری اسلامی صحن سازمان ملل را ترک نکرد، آن هم در حالی که خاتمی پیشتر در هنگام سخنرانی کلینتون، سالن را ترک کرده بود. خاتمی البته ۳ سال بعد در سال ۸۰ بار دیگر راهی نیویورک شد و از طرح «گفتوگوی تمدنها» خود دفاع کرد، اما در اجلاس پنجاه و چهارم که در سال ۲۰۰۰ برگزار شد و به عنوان «اجلاس قرن» معروف شد، اتفاقی افتاد که در تضاد با رویکردی بود که خاتمی در نطقهای خود و مجموعه رفتار و کردار سیاسیاش پیش گرفته بود. هرچند شاید او میخواست در این مورد مطابق میل خود عمل کند، چنین نمیشد؛ ماجرایی که به یک عکس مربوط است. عکسی قرار بود تصویرگر تمامی سران کشورهای جهان کنار یکدیگر باشد و همان زمان بهعنوان «عکس هزاره» مورد توجه بسیاری از نشریات و مطبوعات قرار گرفت. با این همه جالب این بود که خاتمی آن روز با همان عبای شکلاتی هتل محل اقامتش را ترک کرد و حتی تا چند قدمی محل عکاسی نیز رفت اما همان زمان دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد در جریان آنچه تدارک دیده شده بود، قرار گرفت و خاتمی وقتی از پیامها در تهران در صورت رخ دادن این واقعه مطلع شد، پا پس کشید؛ تصمیمی که باعث شد در عکس هزاره جای رییسجمهوری ایران خالی باشد!
هرچه بود دوران اصلاحات نیز پایان یافت و نوبت به احمدینژاد و همراهانش رسید تا راهی نیویورک شوند. همراهانی که در مقاطعی به تمامی صندلیهای یک ایرباس را اشغال میکردند و شاید بهتر باشد آنان را به جای همراهان رییسجمهوری وقت ایران، لشکر احمدینژاد بنامیم. اما آنچه حتی از این حواشی، بیشتر مورد انتقاد ناظران قرار گرفت و فراتر از آن، فشار سنگین سیاسی بر جمهوری اسلامی را دوچندان کرد، نفی هولوکاست از سوی احمدینژاد در همان نخستین نطق خود در صحن سازمان ملل متحد بود. زمانی که احمدینژاد پیشنهاد تشکیل کمیته ویژهای را ارائه داد گزارش جامعی درباره تدوین راهکارهای عملی خلع سلاح هستهای دنیا ارائه و به غیرعادلانه بودن ترکیب شورای امنیت اعتراض کرد. سفرهای هشت ساله احمدینژاد حاشیههای بسیاری داشت؛ از همراهی خانوادهاش در نیویورک تا حواشی دانشگاه کلمبیا، از پیشنهاد مناظره با مسوولان آمریکایی درباره ۱۱ سپتامبر تا دیدار با تنها ۳ رییس دولت (بولیوی، کومور و سوازیلند) در سفر آخر. او در نطق سال ۸۹ خود در شصت و پنجمین مجمع عمومی پیشنهاد داد سال بعد، سال «انرژی هستهای برای همه و بمب هستهای برای هیچکس» نامگذاری شود و این دهه، دهه «مدیریت مشترک جهانی» باشد اما این پیشنهاد برعکس پیشنهاد خاتمی به تصویب جهانی نرسید و از آن استقبال چندانی نشد.
اما وقتی این دوران پرالتهاب بالاخره به پایان رسید، حسن روحانی تنها دو ماه پس از آغاز به کار بهعنوان رییسجمهوری ایران به نیویورک رفت و در حالی که در اوج بحران هستهای ایران، جهان آماده بود سخنان رییس دولت تازه ایران را بشنود، روحانی پیشنهاد «جهان عاری از خشونت و افراطیگری» را مطرح کرد که البته نه به اندازه طرح «گفتوگوی تمدنها» و پیشنهاد خاتمی اما به نسبت با استقبال گسترده جهانی مواجه و در مجمع عمومی سازمان ملل نیز به تصویب رسید. با این همه اما شاید مهمترین اتفاق در هشت سفر روحانی به نیویورک، در پایان همان سفر نخست رقم خورد؛ زمانی که به پیشنهاد آمریکاییها، بهصورت تلفنی با باراک اوباما رییسجمهوری وقت آمریکا صحبت کرد و بسیاری آن را آغازگر به نتیجه رسیدن توافق هستهای میدانند.
حال در چنین شرایطی ابراهیم رییسی برای دومین بار راهی نیویورک شده تا سومین نطقش را در صحن مجمع عمومی سازمان ملل ایراد کند؛ آن هم در حالی که نه نطق نخست او که بهصورت مجازی ایراد کرد و نه حتی تجربه دومش در سخنرانیای که با حضور در صحن سازمان ملل همراه شد، چندان مثبت و موثر نبود.
هرچند سخنرانی رییسی شباهت زیادی به متونی داشت که پیشتر محمود احمدینژاد در نشست مجموع عمومی ایراد میکرد اما به نظر میرسد این روحانی، دستکم در حوزه دیدارها موفقتر از رییسجمهوری اسبق و پوپولیست ایران عمل کرده و توانسته با سران کشورهای بیشتری دیدار و ملاقات کند؛ هرچند محتوای سخنرانی ابراهیم رییسی با انتقادهای گستردهای روبهرو شده است. محمود احمدینژاد در سال ۱۳۹۱ و در آخرین سفر خود در مقام رییسجمهوری ایران به نیویورک تنها با سران چهار کشور بولیوی، کومور، سنت وینسنت و سوازیلند دیدار و گفتوگو کرد و انزوای رییسجمهوری جنجالی ایران به اوج خود رسید و برخلاف سفرهای پیشین او، حتی کشورهای آفریقایی و آمریکای لاتین چندان هم حاضر نشدند زمان خود را با او سپری کنند.
با این همه به نظر میرسد آنچه باعث شده در تمام این سالها- چه زمانی که خاتمی پیشنهاد «گفتوگوی تمدنها» را مطرح کرد و چه زمانی که احمدینژاد از انکار هولوکاست سخن گفت- سفر روسای جمهور چندان در پیشبرد اهداف دیپلماتیک کشور موثر نبوده است. این در حالی است که به نظر میرسد آنچه باعث شد تقریبا در هیچیک از این سفرها شاهد تاثیرگذاری مناسب نباشیم، این است که اساسا سیاست خارجی در نظام جمهوری اسلامی در اختیار دولتها و روسای جمهور نیست و شاید اگر چنین نبود، امروز نیز میتوانستیم امیدوار باشیم که حضور رییسی در سازمان ملل متحد و نشست و برخاست او با سران کشورهای جهان، تاثیرات مثبتی در وضعیت ایران و ایرانیان داشته باشد.
انتهای پیام