خرید تور تابستان

چرا بهار اخوان المسلمین در مصر خزان شد؟

* جلال خوشچهره، روزنامه نگار و کارشناس مسائل سیاسی درباره سقوط اخوان المسلمین در مصر.

بهار اخوان المسلمین در مصر کوتاه بود نه از آن رو که ارتش به بهانه اعتراض گسترده مردم، محمد المرسی را از قدرت خلع کرد بلکه به این دلیل روشن که این جریان سیاسی ایدئولوژیک به رغم سابقه دیرینه خود  نتوانست از تاریخ بیاموزد؛ در مسند قدرت باید بدانیم که از چه چیز پرهیز کنیم نه اینکه چه انجام دهیم.

جریان اخوان المسلمین _ و بالطبع المرسی _ که تنها یکسال توانست قدرت را در مصر قبضه کند، در تشخیص منافع خود؛ اولویت بندی و اجرای آن چنان بد عمل کرد که جامعه مصر را در گستره ای وسیع علیه خود شوراند. این جریان سرمست از چیدن میوه انقلاب 25 ژوئن 20011 ملت مصر و در فاصله یکسال از بدست گرفتن قدرت، چنان عمل کرد که اقلیت بازنده توانست به مثابه اکثریتی توانمند انسجام یافته و دولت نوپای اسلامگرا را سرنگون کند.

المرسی که ابتدا خود را رئیس جمهور همه مصریان خواند بزودی نشان داد که برای او ترجیحات حزبی بیش از تشخیص منافع اصلی، اهمیت دارد. او نتوانست میان واقع گرایی و آرمان خواهی ایدئولوژیک یک تلفیق منطقی ایجاد کند و بدون درک مختصات جامعه مصر، خود را در اندازه مصلحی تصور کرد که می تواند ارزش های ذهنی و آرمانی خود را در جامعه مستقر کند.  جریان اخوان المسلمین و دولت وابسته به آن، درک واقعی از اختیارات و نیز توانمدی هایشان برای همسو سازی ملت با خود نداشتند و براین اساس به جای پاسخ به مطالبات واقعی و اولویت دار مردم مصر ، تنها در اندیشه تحقق ایده ال های خود بودند. این جریان، خشکه سرانه نپذیرفت  که سیاست واقعی بازتابی از گفت و گوست.

المرسی به جای تعامل سازنده با جریان های سیاسی و فعال کشور که در سرنگونی رژیم سابق مشارکت داشتند، تنها به دلجویی از ارتش بسنده کرد و آن را ضامن استمرار حضور خود در مسند قدرت دید؛ تصوری که اقدام ارتش علیه او غلط بودن آن را معلوم کرد. دلیل این اشتباه نگاه حریصانه او بود که باور داشت با همسو سازی نظامیان قادر است بر رقیبان چیره شود. به این ترتیب او به جای زدودن زنگاره های استبداد زدگی، قانون گریزی، پرهیز از به رسمیت شناختن قدرت اقلیت، انحصار طلبی و تک گویی به جای گفت و گو، فقدان تعریف روشن از منافع و هنجار های مصالح ملی از جامعه مصر، بزودی خود نمادی از این آثار به جامانده از دوران استبداد شد.

 جریان اخوان المسلمین و رئیس جمهور مخلوع مصر پس از سال ها مبارزه با نظام سیاسی سابق این کشور نتوانستند به درستی درک کنند که سیاست ورزی به معنی آرمانخواهی صرف نیست بلکه لازم است در هیئت سیاستمدار صاحب کرسی قدرت، باید عملگرا بود و به خواست های واقعی مردمی که علیه نظام سیاسی سابق انقلاب کرده اند توجه کرد. المرسی در مسند رئیس جمهوری و جریان مطبوع او به طرزی خام اندیشانه نه تنها از  اصلاح ساختار سنتی قدرت  در کشور پرهیز کردند بلکه کوشیدند از این ساختار و فرهنگ به جامانده از آن  برای گسترش و تحکیم قدرت خود بهره مند شوند. از این رو مصریا ن اقدام های  دولت المرسی را هرگز به نفع دموکراسی تعبیر نکردند.

جامعه مصر سرشار از مطالبات سرکوب شده است و دولت المرسی نشان داد که در پاسخ به این مطالبات تنها منافع حزبی خود را در اولویت و رسمیت می شناسد. بنابراین او به سرعت مشروعیت خود را به عنوان رئیس جمهور همه مردم مصر و نه فقط اخوان المسلمین از دست داد.

لازم است پیش از آنکه به این موضوع پرداخته شود که آیا اتفاقات مصر کودتا بود یا  ادامه منطقی اعتراض فراگیر مردم؟ بررسی شود که چرا و چگونه یک جریان باسابقه سیاسی نتوانست بیش از یکسال مشروعیت خود را _ مانند دوران مبارزه با هژمونی نظامی حاکم بر مصر _ حفظ کند؟ و چرا مصریان بازگشت نظامیان به قدرت را براستمرار یک دولت انقلابی ترجیح دادند؟ آیا جز این است که محمد المرسی و اخوان المسلمین از تاریخ نیاموختند که به هنگام دستیابی به قدرت باید از چه چیز پرهیز کنند و نه اینکه چه انجام دهند؟

دیپلماسی ایرانی
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا