ائتلاف بر محور منافع ملی | داود سلیمانی
داود سلیمانی، فعال سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی در روزنامه ی همدلی نوشت:
اتفاقاتی در عرصه سیاسی باعث میشود که هر تحلیلگر سیاسی بیش از پیش به محوریت و تعیینکنندگی حفظ و ارتقای منافع ملی ایمان بیاورد و آن را محور اصلی کنشگری در تمامی عرصههای اجتماعی و سیاسی قرار دهد. این استراتژی از آن زمان که در شورای مرکزی حزب مشارکت ایران اسلامی بودم، دغدغه اعضای اصلی و کادر مرکزی حزب بود، ولی تا بدین پایه ضرورتی احساس نمیشد (ولی همواره تکیه بر منافع ملی و تمامیت ارضی ایران و ایران برای ایرانیان جهتگیریهای اصلی حزب بود)، و اینک نیز خوشبختانه اعضای محترم حزب اتحاد ملت ایران اسلامی آن را پیجویی میکنند و بیش از هر وقت و زمان دیگر این استراتژی مورد اقبال جریانها و جناحهای سیاسی کشور است. و اگر جریانی بدان باور ندارد، یا به سادگی و با طرح مسائل انحرافی یا تسویه حسابهای سیاسی آن را در رده پایین اهمیت قرار میدهد، بیانگر عدم بلوغ و رشد سیاسی در عرصهای است که شرایط کشور بدان نیاز دارد.
نیاز به انسجام و وحدت بر محور منافع ملی، هرچه بیشتر برای جریانهای سیاسی کشور ملموستر شود و از هر راه درست و عاقلانهای در جهت آن گام برداشته شود، به نفع تمامی ملت است، و با گذشت زمان و مشاهده آثار آن، به نفع تمامی احزاب و تشکلها و نیروهای سیاسی و اجتماعی خواهد بود. به نظر میرسد در جامعه به دلیل برخی بیاعتمادیها و دستاندازیها به بیتالمال یا اموال عمومی و سلب اعتماد تودههای مردم از نحوه مدیریتها، روش خودزنی و خودتخریبی به مثابه یک ابزار، روزبهروز به گسست اجتماعی و فاصلهها کمک میکند و آیندهای تاریک را در دورنما و چشمانداز مردم قرار میدهد. این تخریب همچون موشکباران و پرتاب بمب بر سر اعتماد و صداقت مردم، شهر دلها را به ویرانهای تبدیل خواهد کرد که آنگاه پذیرش هر راه و روشی برای خلاصی از ویرانیها را تجویز خواهد کرد. اگر این فضا باقی بماند و انتقادهای سازنده از دولتها و نهادهای عمومی و مستقر، به مچگیری و تخریب و زدن سکوهای یکدیگر تبدیل شود، معنایش آن است که جنگی در داخل اوج گرفته و هر روز به تخریب و ویرانگری دو طرف یا طرفهای گوناگون ملت مشغول است، و ویرانههای جنگ داخلی اگر چه در برج و باروها و خانهها و سازمانها و ادارات دولتی، چون این روزهای سوریه، مشاهده نمیشود، ولی دراحساس و اندیشه و اعتماد و صداقت و مسئولیت و تعهد و وطندوستی و افتخار به اسلام و ایران و ایرانی بودن، دیده میشود. این تخریب و خودزنی یا خودتخریبی چه آثار و پیامدهای وحشتناکی دارد؟!
اگر روند غلط کنونی را دولت و ملت و بهویژه جریانهای سیاسی و نیروهای پرقدرت داخلی، با همدلی و کمک به یکدیگر متوقف نکنند، چه کس، یا نهاد و سازمان و سرزمینی بیشترین آسیب را میبند؟ مگر نه اینکه ایران از درون و برون آماج تیرهای سهمگین خواهد شد و استقلال و هویت ما را به تاراج خواهد رفت؟ بهراستی چه اتفاقی افتاده است که برخی نیروهای سیاسی خارجنشین چنین پیشنهادهای شرمآوری را علیه ملت و سرزمین خود به دولتی بیگانه میدهند. اولین آثار عدم توجه به منافع ملی در آدمیان، بیهویت کردن انسان است که به دنبال آن میتواند هویت دینی و ملی ما را به تاراج ببرد. بنابراین معتقدم:
1 – امروز بیش از همیشه و بیشتر از هر زمان دیگری نیازمند وحدت ملی حول منافع ملی هستیم.
2 – ما به عنوان نیروها با هر رویکرد و جریان سیاسی باید اولویت حزب و دسته و گروه و جریان خود را در جهت حل مشکلات مردم و جبران عقبماندگیها و توجه به منافع کلان ملت قرار دهیم.
3 – جریانها، گروهها و احزاب سیاسی باید بیش از هر زمان دیگر با توجه به شرایط منطقهای و جهانی به این مسئله توجه داشته باشند که برای فعالیت سیاسی «نرم»ها و«ترم»های قانونی کشور را خط قرمز خود در تمامی فضاهای رسانهای داخلی و خارجی بدانند.
4 – باید بین انتقاد دلسوزانه و توام با راهحل و پیشنهاد برای رشد و توسعه کشور در ابعاد متنوع سیاسی و اجتماعی آن، با توطئه و براندازی و اقدام علیه امنیت ملی و اجتماع و تبانی و امثال این اتهامات، تفاوت قائل شد و فضایی سالم برای ارائه نظرها و ایجاد کرسیهای آزاداندیشی به معنای واقعی در دانشگاهها و مراکز علمی، فراهم آورد.
5 – خط قرمز تمام جریانهای سیاسی باید منافع ملی و در راس آن حقوق ملت باشد. ملت نباید درگیر و دار خطبازیها قربانی شود. از اینرو نباید تخریب را جایگزین نقد کرد. فضاهای گوناگون رسانهای نباید با یکسونگری و ارائه چهره زشت و نشان ندادن نقاط قوت ملت و دولت، به تخریب کمک کرده ولی از ساختن و ترمیم باز بمانند.
6 – اخلاق فردی، شهروندی، حرفهای شرط بازگشت به اعتمادسازی و ترمیم و اصلاح است. با ملعبه قرار دادن افراد بهدلیل آن که مشی سیاسی آنان را نمیپسندیم و مسخره کردن آنان (مانند بسیاری از شخصیتها که موضوع طنزپردازی و دستاندازی قرار گرفتهاند و هر روز کلامی و تصویری از آنان در فضای مجازی منتشر میشود) راه را دشوارتر و آثار تخریب را بیشتر کنیم. در مورد مخالفتها و تخریبهای دیگر نهادها و سازمانهای دولتی و عمومی نیز چنین است. نباید جای انتقاد را با دشمنی و تخریب اشتباه گرفت. نباید جای اصلاح را با افساد عوض کرد. راه ملت راه اصلاح است، راه سازندگی است، و این ابتدا باید در اخلاق و رفتار جامعه بالاخص سیاسیون و آنان که قدرت و رسانه و تریبون در اختیار دارند، اتفاق بیفتد. صاحبان منصب اگر در عرصه عمومی همدیگر را متهم کنند و نقدها را دشمنی تلقی کنند و یک بار زحمت نشستن با هم را تحمل نکنند و ملت را محرم خود ندانند و منافع ملی را بر منافع شخصی و جریانی خود مقدم ندارند، چه انتظاری میتوان از ملت داشت؟ حسن همکاری و همدلی ملت و دولت و به تعبیری حاکمیت میتواند بسیاری از مشکلات مردم از جمله مسئله اعتماد متقابل را حل کند.
به باور من امروز تمامی ملت و تمامی نهادها و سازمانهای دولتی وغیر دولتی باید بیش از همیشه برای عزت و سربلندی و استقلال و آزادی ملی و حفظ تمامیت ارضی، و در یک کلام حفظ منافع ملی و اقتدار بیش از پیش کشور و ملت، توان و تلاش خود را بهکار گیرند، چون از دست رفتن منافع یک ملت هیچ جایگزینی ندارد. راه عملی آن نیز گردن نهادن همه به قانون و همکاری و تعاون و هماهنگی برای عملی کردن برنامه توسعه کشور و نقد عالمانه و راهگشاست، در غیر اینصورت اولین نتیجه آن از دست رفتن اخلاق و هویت و تخریب شخصیت خود انسانها و ملت است.
انتهای پیام