راز ۵۰ ساله مش قاسمِ، چراغ راه تمام عاشقان ایران است
برترینها نوشت: پرویز فنیزاده یکی از بزرگترین بازیگران تاریخ سینمای ایران و بازیگر فیلمهای «رگبار»، «گوزنها»، «دایی جان ناپلئون» و «تنگسیر» است که به بهانه زادروز او به مرور زندگی این هنرمند نامی پرداختهایم:
امیر نادری، نعمت حقیقی، بهروز وثوقی، پرویز فنی زاده در پشت صحنه فیلم تنگسیر
بازی فنیزاده در نقشهایی که به او واگذار میشد در حد یک شاهکار محسوب میشود. او وقتی در سکانس کوتاهی از یک فیلم بعنوان نقش فرعی بازی میکرد چنان بازیش تاثیرگذار بوده که همه آن سکانسها را بیاد دارند. «مش قاسم» هیچوقت «آقای حکمتی» نبود و «آقای حکمتی» هیچوقت «ملیجک» نبود. در سینما و تلویزیون امروزی با وجود هنرپیشههای فراوانی که از نحوه راه رفتنشان پی به نام بازیگر میبریم جای فنیزاده خیلی خالی است و سینمای ایران هرگز نتوانست جایگزینی برای او پیدا کند.
خود فنیزاده درباره نقش ملیجک گفته است: «نقش ملیجک در سلطان صاحبقران این خطر را برای من داشت که بهدلیل برخی شایعات در مورد او با نوعی برداشت و نگرش ناخوشایند مواجه شوم.»
سکانس تماشایی از بازی پرویز فنی زاده در «دایی جان ناپلئون»
فنیزاده بهخاطر غم نان و اخراجش از اداره تئاتر، شاید نقشهایی بازی کرد که چندان دوستشان نداشت، او میگوید: «بعد از رگبار مدتی بیکار شدم، چون حرفی زده بودم که مرکز تئاتر را خوش نیامده بود، گفته بودم در مرکز تئاتر در حال پوسیدنام که عار نیست و راست گفته بودم. اما به هر حال خوشایندشان نبود و به بیکاری منجر شد. من در مقام بازیگر نمیتوانم خودم تولیدکننده باشم و به کارگردانی نیاز دارم که مرا به کار وادارد.»
عشق آقای حکمتی در رگبار
«رگبار»، اولین فیلم بلند بهرام بیضایی، از شاهکارهای سینمای ایران است. داستان فیلم «رگبار» درباره آقای حکمتی، معلم جدید مدرسه ای در جنوب شهر است. وی در آغاز ورود به کلاس درس، یکی از شاگردانش به نام مصیب را از کلاس بیرون میکند. عاطفه، خواهر مصیب، به اعتراض نزد آقای حکمتی میرود، حکمتی به او ابراز علاقه میکند. آقارحیم، قصاب محله، نیز به خواهر مصیب علاقه دارد.
آقای حکمتی با بازی به یاد ماندنی پرویز فنیزاده فردی خجالتی، کمحرف و معلمی روشنفکر است که در نهایت هم در عشق شکست میخورد و هم با وجود موفقیتهایش در مدرسه، حکم انتقال به مدرسهای دیگر دریافت میکند. آقای حکمتی نماد آدمی است که در میان روابط منحط اجتماعی زمان خود میکوشد برخلاف جریان آب شنا کند هرچند که مدام در معرض تهدید است.
پرویز فنی زاده جمشید مشایخی در نمایی از فیلم سلطان صاحبقران
پرویز فنیزاده از قاب نگاه مشاهیر هنر ایران
تلخترین آنها از زبان محمد علی کشاورز عنوان شده که نقل قولها را با ایشان شروع میکنیم:
با پرویز فنی زاده 25 سال دوست و همکار بودم. او ابتدا مصحح روزنامه اطلاعات بود و بعد به تئاتر علاقمند شد و به کلاسهای حمید سمندریان رفت. پس از آن در اداره تئاتر ماند و همان جا استخدام شد. استعداد نابی بود و من هر بار با او همبازی می شدم چیز جدیدی در بازی اش می دیدم اما متاسفانه معتاد شد. ده دوازده بار برای ترک در بیمارستان خواباندمش ولی ترک نکرد و در این راه هم درگذشت. به همبن دلیل به هنرمندان می گویم همیشه سرتان در لاک خودتان باشد و از جماعت سرمایه دار دوری کنید که شما را بیچاره می کنند. متاسفانه پرویز از وقتی با این عده حشر و نشر پیدا کرد به اعتیاد دچار شد. هر چه گفتم پرویز جان تو هنرمندی تو برای خودت گنجی هستی گوش نکرد. دفعه آخر در بیمارستان کیان بستریاش کردم. هر روز بهش سر می زدم. یک روز رفتم و دیدم نیست. داد و فریاد راه انداختم و گفتم این کجاست؟ دیدم بعد از نیم ساعت شنگول و سرحال آمد. به رفیقم گفتم:«صابر پاشو بریم این رفته مواد زده!» فنی زاده گفت:«چرا پولتان را برای دوا و درمان من خرج می کنید؟ بدهید به خودم میدانم باهاش چکار کنم.» سر «دایی جان ناپلئون» هم خیلی باهاش حرف زدم اما گوش نمی کرد تا اینکه پس از انقلاب در نیمه های بازی در فیلم «اعدامی» جانش را از دست داد.
فرزانه تائیدی:
نزدیک به شانزده سال بود که پرویز فنی زاده را میشناختم و در رابطه با کارمان در مجموع میتوانم بگویم نزدیک به ۲۰ نمایشنامه ی صحنه ای و تلویزیونی با او کار کردم که اکثر نمایشنامه های تلویزیونی مربوط به زمانی میشود که نمایشنامه ها به طور زنده از تلویزیون پخش میشد. در نتیجه تنها یادگاری که از این همکاریها دارم مقداری عکس است و دنیایی خاطره. تمام لحظات همکاری ما پر از خاطره است. بخصوص پشت صحنه تئاتر که هر بازیگر تئاتری میداند که پشت صحنه دنیایی است پر از صداقت و صمیمت و هیجان ــ به هر حال برای آنکه سخن را کوتاه کرده باشم فقط به خاطره ای اشاره میکنم که بازگوکننده روحیه شاد و در عین حال هوشمند “فنی زاده” و بی اعتنا بودن او به مسائل مادی و هر آنچه که به طریقی به عوامفریبی و ظاهربینی مربوط میشود، بود.
رضا کرم رضایی:
در میان عشق پرویز به تئاتر همین کافی است که بگوییم، زمانی که در روزنامه اطلاعات کارگر حروف چین بود، برای پرداختن به تئاتر از محیط کارش فرار میکرد . . . بدون آنکه مسائل مادی زندگی اش را در نظر بگیرد و چنین شد که از روزنامه بیرونش کردند. به نظر من “فنی زاده” در هر جامعه ای رشد پیدا میکرد، یکی از نوابغ دنیای هنر میشد. لاکن جامعه و مسئولان فرهنگی و هنری این مملکت هرگز ارجمندی هنر او و والایی انسان بودنش را درک نکردند. او به دلیل صداقت و سلامت نفسی که در شخصیت اش متبلور بود، مثل همه ی آدمهای صادق و صالح که در جامعه آسیب زننده زندگی میکنند، آسیب پذیر بود.
عزت الله انتظامی:
او استثنا بود ــ جرقه ای بود برای تمامی ادوار هنری ما . . . که خیلی زود خاکستر فرهنگی، غلط خاموشش کرد. باور من این است که “پرویز” قربانی سیستم غلط فرهنگی شد. مرگ نبود که او را از ما گرفت. این سیستمهای کثیف هستند که مایه مرگ چون اویی میشوند. پرویز نیازی به تعریف ندارد. احتیاجی ندارد که بگوییم چنین و چنان بود او فقط انسان بود و هنرمند انسان. حیف که به بیراهه کشاندنش و او فقط به خاطر صداقتی که داشت، صداقت در کار و صادق بودن در دوستی، فریب هر کس و ناکسی را میخورد.
و کلام آخر اینکه چه خوب گفت آقای گلمکانی که پرویز فنی زاده استعدادی نبوغ آمیز و تباه شده بود که ” پنداری دووووود شد رفت هوا ” و فقدانش حسرت همیشگی هنر نمایش این سرزمین خواهد ماند.
انتهای پیام