تفسیر مطبوعات از نشست روحانی
چنان که انتظار می رفت روزنامه های تهران امروز به تفسیر گفته های روحانی در نشست خبری دیروز پرداخته اند.روزنامه های اصلاح طلب نمره خوب به مواجهه رئیس جمهور با رسانه ها داده اند. این روزنامه نقطه اوج موضعگیری روحانی را پاسخ صریح او به ترامپ و نیز طعنه هایش به مخالفان داخلی برجام خوانده اند البته برخی از آنها بر نحوه اداره این نشست و نیز توزیع فرصت های سوال میان خبرنگاران نقد وارد کرده اند.
به گزارش ایران آنلاین، اما مطبوعات اصولگرا در تیترها و تحلیل های خود گزارش روحانی بویژه در اجرای موفق برجام را زیر سوال برده و غیرمنطبق با واقعیتها خوانده اند. روزنامه منسوب به شهرداری (صبح نو) از این که روحانی سوال مربوط به کاندیداتوری خود برای انتخابات را مسکوت گذاشت، حساسیت نشان داده و به گمانه زنی در باره چرایی این سکوت پرداخته است. برخی دیگر از رسانه ها نیز اولین حضور رسانه ای روحانی بعد از رحلت آیت الله هاشمی را محتاطانه ارزیابی کرده اند و نشانه های این احتیاط ورزی را سکوت او در قبال سوالات مربوط به حصر و ممنوع التصویری رئیس دولت اصلاحات خوانده اند
روزنامه آفتاب یزد از نشست مطبوعاتی دیروز این نتیجه را گرفته است که روحانی در جلساتی که با نقد و چالش همراه باشد بهتر ظاهر می شود مثل مناظره انتخاباتی 92 پس دست اندرکاران این قبیل نشست ها باید فرصت بیشتری به خبرنگاران داخل برای بحث و سوال از رئیس جمهور بدهند
مهران کرمی در سرمقاله ابتکار تاکید می کند، برخورداری از آرامش و یک زندگی عادی، خواسته ای ملی است. پس مسئولان از جمله دولت مسئولیت را دارند که از این آرامش فعال صیانت کنند. او راه حل نیل به این هدف را مهار تندروها و برهم زنندگان قواعد بازی رقابت خوانده است
کیهان سرمقاله اش را به تحلیل رفتار تصمیم های جدید اردوغان در صحنه سوریه اختصاص داده است
به نوشته کیهان بعد ازناکامی سیاست قبلی ترکیه، اردوغان میخواهد روش خود را تغییر دهد اما نه به گونهای که مهمترین رقیب منطقهای آن یعنی ایران از آن سود ببرد.کیهان ضمن نقد سیاست جدید اردوغان به انتقاد از رفتار روسیه در مصادره پیروزی مقاومت به نفع خود می پردازد
شهروند در سرمقاله ای به استناد آمارهای وزارت بهداشت از وضعیت نامطلوب سالمندان به عنوان بمب ساعتی تعبیر می کند. نویسنده در باب راه حل های این بحران می گوید. دو عنصر مهم برای این گروه تحرک و تغذیه است. در کنار اینها، نیازهای روانی و روحی این گروه اهمیت خود را دارد.
دنیای اقتصاد در سرمقاله ای به قلم محسن جلالپور رئیس سابق اتاق بازرگانی پیشنهادهایی برای اصلاح بخش یارانه ها در بودجه مطرح می کند و خواهان شفافسازی قیمتهای واقعی سرمایهای کشور از قبیل آب و انرژی توسط دولت می شود
جوان به نقد اظهارات دیروز روحانی پرداخته و مدعی شده است که ؛ گزارههای رئیسجمهور در زمینه موفقیت برجام با آمار و ارقام بیان میکند، اما در زندگی روزمره مردم نمود عینی ندارد.
اعتماد از گاف بزرگ یکی از وزیران دولت سابق خبر می دهد و می گوید: خبرگزاریهای اصولگرا خوشحال از اینکه اسنادی را در دفاع از آن دولت ناکارآمد و علیه دولت موجود به دست آوردهاند آن را تیتر کردند. ولی این گروه و نیز آقای وزیر سابق زحمت فهم این نکته را به خود ندادند که اگر این آماری که میگویند درست است، پس چرا تا به حال در برابر سیل انتقادات علیه آن دولت در خصوص رکود مطلق در ایجاد شغل، سکوت کرده بودند؟
ابتکار
مهران کرمی
عادی زیستن، مطالبه ملی
شرایط در 40 سال گذشته ایران به گونهای بوده که همواره “برهه حساس” ارزیابی میشده است؛ یعنی از زمانی که نشانههای بحران در رژیم گذشته پیدا شد و با تغییرات پیدر پی تغییر نخست وزیران و فرار شاه و پیروزی انقلاب اسلامی به حکومت پادشاهی پایان دادهشد. پس از انقلاب نیز وجود شرایط خاص آن دوران و وقایعی همچون ناآرامیها در کردستان و گنبد تا تسخیر سفارت امریکا، جنگ تحمیلی، تلاش گروهکها برای راهاندازی جنگ داخلی، جنگ تحمیلی عراق، کودتا، تحریم، تقابل شدید جریانهای سیاسی درون حاکمیت، برآمدن پدیده احمدینژاد، وقایع سال 88، تورمهای لجام گسیخته سالهای 91 و92 و پرتاب شدن بخش بزرگی از جامعه ایران به زیر خط فقر در این دو سال که حذف طبقه متوسط را به دنبال داشت، از جمله رویدادهای این دوره بود که جامعه ایران را به زیستن در شرایط بحرانی و حساس عادت دادهاست گویی که هر لحظه انتظار فرارسیدن خبری ناخوشایند را دارند. واکنش مردم در مواقعی که انتظار بحران میرود به خرید دلار و سکه و در نتیجه جو روانی ناامنی که بروز میکند از نشانههای انتظار وقوع بحران در ناخودآگاه جمعی ایرانیان را میرساند.
از انتخابات ریاست جمهوری سال 1392 که با کنشگری شخصیت هایی چون مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی، شکلگیری ائتلافی از اصلاحطلبان و جریانهای معتدل اصولگرا و حمایت مردمی از آن، حسن روحانی به ریاست جمهوری برگزیده شد دورهای از حیات سیاسی در کشور آغاز شد که به سمت عادی شدن پیش میرود. به ثمر رسیدن مذاکرات برجام و کم رنگشدن سایه سنگین تهدیدهای نظامی خارجی، برداشته شدن تحریمهای نفتی و بانکی و دیگر محدودیتهای مرتبط با فعالیت هسته ای صلحآمیز ایران، مهار تدریجی تورم و پدید آمدن نشانه های رونق اقتصادی در این مدت از تلاشهایی بوده که چشم انداز زیست عادی را نشان میدهد. به گونهای که التهابات ناشی از برخی موضعگیریهای تند برخی مسئولان عالیرتبه علیه یکدیگر و برخی نگرانیها در باره بیاثر شدن برجام پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ هم نتوانست چندان فضای سیاسی کشور را به سمت بدبینی مفرط بکشاند. موضعگیری سنجیده مسئولان مختلف و مهم تر از موضعگیری این عده، سکوت بسیاری دیگر از تریبون های تاثیر گذار در مقابل انتخاب ترامپ نشانه ای گویا از ورود به عصر اقدام و سخن مسئولانه دولتمردان و سیاستمداران دارد. حضور گسترده و همراه با آرامش مردمی در تشییع پیکر یکی از استوانه های نظام و تاریخ معاصر نیز تجلی ورود کشور به شرایطی است که به رغم پارهای بدبینیها نسبت به اهداف پشت پرده برخی محافل تندرو برای انتخابات آینده، از نهادینه شدن تدریجی آرامش سیاسی کشور حکایت دارد. این در حالی است که در زمانهای مشابه چنین سابقه نداشت که 4 ماه پیش از انتخابات چنین آرامشی حکمفرما باشد. این شرایط به دست نیامده است جز در سایه بلوغ سیاسی مردمی که در عین پویایی و تاکید بر مطالبات خود، از دست زدن به حرکتهای احساسی که میتواند کشور را به گرداب ناامنی و آشوب بکشاند پرهیز می کنند.
در این میان مسئولان سیاسی و به ویژه دولت محترم بیشترین مسئولیت را دارند که از این آرامش فعال صیانت کنند و اجازه ندهند که قاعده بازی را محافل و گروههایی تعیین کنند که گویا زیستن در شرایط عادی و آرام جامعه برایشان ناامنی خاطر میآورد. در عین حال باید تدریجا به این گروهها و جریانات افراطی که به حاشیه هر دو جناح اصلی کشور رانده شدهاند فضایی داده شود که آن ها نیز جذب فضای سیاسی آرام جامعه شوند و به آن ها اطمینان داده شود که قرار نیست آن ها از سپهر سیاست حذف شوند بلکه کافی است تندروی را کنار بگذارند تا آن ها نیز همچون دیگر گروه ها و جریانات بتوانند از اقبال و رای مردم برخوردار شوند.
کیهان
زمین زیر پای اردوغان لغزنده است!
رجب طیب اردوغان میان لزوم اصلاح سیاستهایی که شکست خورده است و نیاز ترکیه به نقشآفرینی در پروندههای مهم منطقه، دچار وضعیتهای متناقض شده و از این رو ترکیه اردوغان میخواهد روش خود را تغییر دهد اما نه به گونهای که مهمترین رقیب منطقهای آن یعنی ایران از آن سود ببرد. تأکیدبر اهمیت گفتوگوهای سوری- سوری و در عین حال متهم کردن ایران به عدم تمایل به راهحل سیاسی در این راستا صورت میگیرد و این در حالی است که از یک سو گرایش به گفتوگوی سوری-سوری در واقع تغییر رفتار به حساب میآید چرا که لازمه آن پذیرش دولت دمشق است. همه میدانند که بدون حضور دولت، مذاکرات سوری- سوری معنایی ندارد و از سوی دیگر متهم کردن ایران به بیعلاقگی به روند سیاسی در حالی است که گفتوگوها عمدتاً به نفع دولت سوریه و به ضرر معارضه است و دقیقاً در همین روست که گروههای تروریستی تمایل چندانی به مشارکت در گفتوگوها نداشته و خود را ملتزم به تصمیمات کنفرانسهای صلح نمیدانند.
در مورد رفتار ماههای اخیر ترکیه، توجه به نکات زیر ضرورت دارد:
1- راهبرد ابتدایی حزب عدالت و توسعه در خصوص منطقه بر پایه حل مشکل با همسایگان و به تعبیر «احمد داود اوغلو» وزیر خارجه و نخستوزیر سابق، «صفر کردن مشکلات با همسایگان» استوار بود اما زمانی که دو کشور عرب جنوب ترکیه درگیر بحرانی شدند، اردوغان سیاست به صفر رساندن مشکلات خارجی ترکیه را به فراموشی سپرد و به سراغ بازسازی امپراتوری عثمانی! رفت. اردوغان به قدرت رسیدن اخوانالمسلمین در مصر که یک سال بیشتر به درازا نکشید را فرصتی برای احیاء سیطره ترکیه بر منطقه عربی دانست و به تجهیز گروههای تروریستی در عراق و سوریه دست زد اما از موضوع احیاء میراث سلطان عبدالحمید زمان زیادی نگذشت و به زودی اردوغان متوجه شد که در محل، امکانی برای احیاء امپراتوری عثمانی وجود ندارد و لذا یک گام به عقب گذاشت و پروژه «ترکیه» بزرگ را پیش کشید. منظور از «ترکیه بزرگ» در واقع تعدادی ادعای تاریخی است که جریان «ترکهای جوان» یا آتاتورکیستها در زمان شکلگیری ترکیه- در سال 1303 ش- آن را مطرح کرده بودند. اردوغان با لشکرکشی به منطقه کوچک «بعشیقه» واقع در شمال غرب استان کرکوک و تلاش برای بسط حضور خود در منطقه «تل عفر» واقع در غرب موصل و از آنسو با لشکرکشی به منطقه «اعزاز» در شمال غرب استان حلب سوریه و تلاش گسترده برای تصرف «الباب» در شمال غرب حلب تقلا کرد تا زمینهای حد فاصل کرکوک تا سواحل مدیترانهای سوریه را به خاک ترکیه ملحق نماید. همین روزها نشریه «ینی شفق» وابسته به حزب عدالت و توسعه طی مقالهای زمینهای از کرکوک تا اسکندرون را منطقه عربی ترکیه دانست و نوشت «بخش جدا شده باید به مام میهن بازگردد.» تلاش ترکیه برای تداوم حضور و گسترش مناطق تحت تصرفش در دو کشور عراق و سوریه تاکنون به جایی نرسیده و به هزینه سنگینی منجر شده است. بنابراین بعید نیست که اردوغان به زودی از پروژه «دولت بزرگ» هم دست بکشد.
2- شکست سیاست صفرسازی مسائل با همسایگان در درون ترکیه به بروز سوالات زیادی منجر شده است. انتقادات زیادی که از درون حزب عدالت و توسعه و نیز از سویی شخصیتهایی مثل «عبدالله گل» و «داود اوغلو» به گوش میرسد و علاوه بر آن فاصله مطلقی که همه احزاب سیاسی ترکیه با اردوغان و حزب حاکم او پیدا کردهاند، شرایط سختی را برای ترکیه رقم زده است. اردوغان در این میان به جای آنکه به اصلاح واقعی سیاستهای به شکست رسیده دست بزند با وارد کردن شوکهای پیدرپی تلاش میکند تا توجهات را از موضوع اصلی که مستقیما اقتدار او را نشانه رفته است، به مسائل حاشیهای معطوف نماید اما مسلما این موضوع زمان زیادی دوام نمیآورد.
3- ترکیه اردوغان وانمود میکند که در انتخاب بین مسکو و واشنگتن، مسکو را ترجیح داده و این در حالی است که اساس همگرایی مسکو- آنکارا، کردها هستند. حزب اگرچه به دلیل نفوذ مالی کشورهای عربی به درخواستهای مکرر رهبران کردی پاسخ منفی داده است اما در عین حال ارتباطش با کردها محفوظ و برجسته باقی مانده است.
این در حالی است که از آنجا که کردها مسئله روسیه نیستند، مسکو تلاش میکند تا با همراهی با ترکیه، این کشور را به خود ملحق نماید. در بازی ترکیه- روسیه «زمان»، طرف اصلی پیروز میدان را به ما معرفی خواهد کرد. اما این نکته را میتوان با قطعیت زیادی گفت که اردوغان نمیخواهد اردوگاه غرب را ترک کرده و به سمت مسکو برود. اردوغان در تلاش است با برگ روسیه، غرب را وادار به پذیرش مجدد خود نماید. از این رو میتوان گفت اگر مشکل فیمابین ترکیه و کردها از طریق روسیه حل نشود، اردوغان بار دیگر خواستار «کمک ویژه» غرب برای غلبه بر کردها خواهد شد اما در عین حال به گمان روسیه، اردوغان و حزب او میتوانند یک «شریک معتبر» برای حل سیاسی پرونده سوریه باشند. روسیه مدتی است که به غلط گمان میکند پیروز بزرگ جبهه مقاومت که ضمنا با همراهی ارتش روسیه نیز همراه بود، برای حل پرونده جنگ در سوریه کفایت میکند و با شقه کردن گروههای تروریستی میتوان کاملا بر پدیده تروریزم غلبه کرد. وقایع دیروز «دیرالزور» سنگ محکی برای ارزیابی این مسائل است. داعش حدود دو ماه پس از آنکه در یک عملیات سنگین، «تدمر» واقع در شمال شرق حمص را از دست نیروهای روسیه گرفت، بار دیگر به جنوب مناطق شهری «دیرالزور» حمله کرد و تلاش نمود این منطقه را به تصرف درآورد. پس کاملا واضح است که حتی اگر همه کشورها در «آستانه» گردهم آیند هیچ تضمینی برای توقف شرارتهای داعش و حتی تداوم مذاکرات سیاسی وجود ندارد.
4- بعضی با اشاره به قطع و وصل شدن نسبتا سریع روابط ترکیه با رژیم صهیونیستی و یا ارتعاش شدید روابط با روسیه و نیز روابط متغیر ترکیه با گروههای تروریستی مثل داعش، اردوغان را فردی باهوش ارزیابی کرده و گفتهاند که اردوغان کسی است که موقعیتها را خوب میشناسد و با آن همراه میگردد. اما در عین حال با نگاه به نتایج این سیاستها میتوان گفت ترکیه اردوغان هرگز نتوانسته است نتیجه بازیهای منطقهای را به نفع خود حل کند. پرونده روابط ترکیه و مصر طی 6 سال گذشته، پرونده روابط مصر و عربستان طی این دوران و پرونده روابط ترکیه و عراق به خوبی نشان میدهند که در هیچ منازعهای موقعیت ترکیه شاهد بهبود نبوده است. سفر اخیر ییلدریم به عراق که توام با تحلیلهای انحرافی رسانهها شد و یا عضویت آنکارا در گروه مذاکرات صلح مسکو هم که با تبلیغات زیادی همراه گردید، به خوبی سطح اقدامات ترکیه را بیان میکنند. سفر نخستوزیر ترکیه به عراق، اساسا با این شعار صورت گرفت که ترکیه درصدد بیرون بردن نیروهای خود از بعشیقه است، اما امتناع ترکیه از اقدامی که نخستوزیر آن در یک کنفرانس رسانهای وعده داده بود، از شکست گفتوگوهای ترکیه در بغداد خبر میدهد.
5- اردوغان آرام آرام حمایت ایران را از دست میدهد و این بزرگترین قمار رجب طیب اردوغان است. فاصله گرفتن ترکیه از ایران در حالی است که مقامات حزب حاکم در ترکیه میدانند ایران علیرغم نفوذ بسیار گستردهای که در میان کردها و علویهای ترکیه دارد بر ثبات ترکیه و موفقیت حزب عدالت و توسعه تاکید داشته است. ایران در جریان کودتای خردادماه، ، تنها همسایه ترکیه بود که در نقطه مقابل کودتای نظامی قرار داشت و با دولت همراهی کرد. فاصله گرفتن ترکیه از ایران به کاهش علاقه تهران برای بقاء دولت رجب طیب اردوغان انجامیده و در گام بعد به شرایط جدیدی منتهی میگردد. اردوغان میداند زمین به هیچوجه در زیر پای او محکم نیست و هر لحظه میتواند در معرض گردباد قرار گیرد در آن شرایط فاصله آنکارا با تهران، مشکلات اردوغان را افزایش داده و رسیدن او به راهحل را دشوارتر میکند.
سعدالله زارعی
شهروند
بمب ساعتی سالمندان
آقای وزیر بهداشت در روزهای گذشته مطلب مهمی را اعلام کرد و گفت: «سن امید به زندگی زنان ایران به ٨٠,٥ سال و سن امید به زندگی مردان به ٧٩ سال رسیده است؛ البته ١٠ سال این عمر با معلولیت است. هزینههای درمان بیماریهای غیرواگیر ناشی از چاقی، دیابت، فشارخون و کمتحرکی سرسامآور است؛ ازجمله اینکه حدود ٧٠٠هزار نفر از ایرانیان به آلزایمر مبتلا هستند و تعداد آنان نیز هرسال افزایش مییابد؛ بیماری که نهتنها فرد بلکه کل خانواده را درگیر میکند. شرط اول مقابله و کنترل این بیماریها پیشگیری با تغذیه و ورزش سالم است؛ هم ورزش مغز برای پیشگیری از آلزایمر و هم ورزش جسم برای پیشگیری از معلولیت در دهههای پایانی عمر لازم است و باید گسترش یابد.» اگر چه نمیدانیم که آیا امید به زندگی در ایران به ارقام گفته شده از سوی آقای وزیر رسیده است یا خیر؛ بهویژه اینکه آخرین آمار رسمی که در سایت مرکز آمار از امید به زندگی درج شده به شرح زیر است.
و اگر در ٥ سال اخیر هم مثل ٥ سال ١٣٨٥ تا ١٣٩٠ به همین میزان افزایش یافته باشد که معمولاً بعید است، در حال حاضر امید به زندگی در میان مردان ایران حدود ٧٣سال و زنان نیز 75/5سال خواهد بود که حدود ٥ تا ٦سال کمتر از ارقام آقای وزیر بهداشت است و البته این رقم بسیار بالایی است، زیرا رسیدن به ارقام اعلامشده وزیر بهداشت در فاصله کوتاه ٥ساله تقریباً غیر ممکن است و نیازمند زیرساختهای بهداشتی و درمانی خیلی بیشتری از آنچه هست که اکنون داریم. نکته مهم این است که رسیدن به این ارقام با توجه به نکات دیگر موجود در سخنان آقای وزیر بسیار پرهزینه و مسئولیتآور است. به علاوه فراموش نکنیم که سازمان ملل برای سال ٢٠٥٠ یعنی حدود ٣٣سال دیگر نرخ امید به زندگی را برای ایران ٧٩ سال برآورد کرده است و لذا بعید است که اکنون به چنین مرحلهای رسیده باشیم. فارغ از این نکته، موضوع محوری سخنان آقای وزیر سالمندی و عوارض خاص آن ازجمله آلزایمر و دیگر بیماریهای خاص کهنسالان است. اگر چه مطابق آنچه که اعلام شده در حال حاضر هم ٧٠٠هزار نفر از ایرانیان دچار درجاتی از آلزایمر هستند که مراتب خفیف آن چندان مشکلآفرین نیست، ولی هنگامی که این ارقام را در کنار سایر بیماریهای این دوره مثل ازپاافتادگی، تنهایی، سرطان، مشکلات قلبی و عروقی و… قرار میدهیم، متوجه میشویم که اگر امروز با چنین وضعی مواجه هستیم، در سالهای آینده وضعیت به مراتب خطرناکتر خواهد شد. دو علت مهم در بروز این امر دخالت دارند. اول از همه حضور جمعیت جوان دهه چهل و پنجاه و سپس شصت است که در آینده روند رو به رشدی را به تعداد جمعیت سالمند خواهد بخشید. جمعیت سالمند یا بالای ٦٥ سال کشور در سال ١٣٩٠ حدود 4/3 میلیون نفر بود که طی سالهای آینده و تا سال ١٤١٠، برآورد میشود که به8/6 میلیون برسد و ١٠سال بعد از آن نیز به12/5 میلیون نفر بالغ خواهد شد. علت دوم اینکه سن آنان طولانیتر و تعداد اعضای خانوارشان نیز کمتر میشود در نتیجه نگهداریهای خانگی از آنها بهشدت کاهش خواهد یافت.
با چنین تصویری چه باید کرد؟ بهطور قطع باید پیشگیری کرد. دو عنصر مهم برای این گروه همچنان که در سخنان آقای وزیر هم هست، تحرک و تغذیه است. تحرک هم در بعد فکری و هم در وجه بدنی. تغذیه و الگوی غذایی و سلامت و کیفیت غذای مصرفشده نیز نقش مهمی در سلامت دارد. در کنار اینها، نیازهای روانی و روحی این گروه اهمیت خود را دارد. مسأله این است که اگر در سه دهه پیش بمب جمعیتی ایران که در حال انفجار تلقی میشد، به بخش جوان جمعیت مربوط بود، امروز این بمب به حوزه سالمندان منتقل شده است. وضعیت سالمندی در ایران را میتوان به مثابه یک بمب جمعیتشناختی تصویر کرد. بمبی که کوچک است ولی به صورت تصاعدی در حال بزرگشدن است و در زمانی که انتظار یا آمادگی آن را نداریم، منفجر خواهد شد. فرق آن با بمب جمعیتی جوانان این است که جوانان دارای ظرفیتهای حل مسأله خودشان نیز بودند. درواقع یک نیروی فعال و سرزنده هستند که میتوانند در بهترین دوران جسمی و روحی به کمک توسعه کشور بیایند و در خدمت تولید قرار گیرند. ولی سالمندان در وضعیت کاملاً متفاوتی قرار دارند. آنان در شرایطی به بمب تبدیل میشوند که خودشان توان چندانی برای حل مسائل ندارند و این دیگران هستند که باید به آنان کمک کنند. بنابراین باید این هشدار را جدی تلقی کرد و اجازه نداد که نسل بعد از ما عهدهدار انجام این کار غیرممکن شود.
آفتاب یزد
لطفا چالشیتر!
سید علیرضا کریمی- سردبیر
هر چه قدر نشست تلویزیونی رئیسجمهور خنثی بود نشست مطبوعاتی دیروز موفق و پرثمر بود. دلیل این مهم هم در یک نکته خلاصه میشود. رئیسجمهور حسن روحانی مرد دیالوگ است نه منولوگ. تجربه دیروز و ایضاً تجربههای پیشین به نیکی نشان میدهد در یک فضای چالشی رئیس دولت بهتر میتواند دستاوردهای پاستور را تبیین نماید و بالعکس وقتی فضا بیروح و یک طرفه
باشد خروجی جالب از کار درنمیآید.
مرور مناظرات انتخاباتی سال 1392 بیتردید این مهم را بیشتر آشکار میکند. حسن روحانی زمانی مثل ستاره درخشید و توانست نظر مردم را جلب کند که در برابر تهاجمات کاندیداهای اصولگرا از جمله محمدباقر قالیباف قرار گرفت. او وقتی مشاهده کرد که از چپ و راست مورد انتقاد قرار میگیرد دفاع را کنار گذاشت و حمله کرد و آن جمله معروف «من سرهنگ نیستم، حقوقدانم» را بر زبان جاری ساخت.
فلذا ضمن تمجید از سخنان رئیسجمهور در نشست مطبوعاتی باید این انتقاد را به تیم اطلاع رسانی دولت وارد نمود که چرا به چالشیتر شدن نشست کمک نکرد. طبق بررسیها از میان رسانههای داخلی خبرنگاران 4 رسانه اصلاح طلب و سه رسانه اصولگرا موفق شدند سوالات خود را از رئیسجمهور مطرح نمایند. این درحالی است که حتی میشد به جای میدان دادن به رسانههای خارجی که سوالات کلی و نافذی را نمیپرسند به رسانههای نشاندار مخالف دولت از جمله کیهان و وطن امروز فرصت داد. نگارنده یقین دارد در این صورت خروجی نشست مطبوعاتی حسن روحانی بهتر بود و تقابل برجامیان و نابرجامیان سبب میشد مردم بهتر درک کنند استدلال دلواپسان محکمتر است یا دولتیها. ضمن آنکه اتخاذ این رویکرد میتوانست به اثبات برساند که حسن روحانی در مقابل تندترین انتقادات دچار عصبانیت نمیشود و در کمال خونسردی میتواند پاسخگوی سوالات باشد. کما اینکه دیروز نیز در برابر پرسشهای انتقادی تمرکز خود را از دست نداد.
ختم کلام اینکه سخنان حسن روحانی روز گذشته نشان میداد که اندک اندک ردپای برجام در شاخصهای مختلف درحال نمایان شدن است و برای تاثیر بیشتر و بهتر توافق هستهای، به صبر بیشتری نیاز است. البته اگر بگذارند!
صبح نو
سکوت ابهام آفرین
آیا آقای روحانی قصد نامزدی در انتخابات سال آینده ریاست جمهوری را ندارد؟ این سوالی است که ممکن است در پی دو مصاحبه اخیر رئیس جمهور برای افکار عمومی پدید آمده باشد. وی در این مصاحبه، از پاسخ درباره حضورش در رقابت انتخابات سال 96 طفره رفت و اظهارنظر در این باره را به آینده موکول کرد. این سکوت همراه با ابهام ایشان میتواند دارای دو منشأ باشد؛ اول اینکه با توجه به ناکامیهای دولت در اجرای وعدههایش به خصوص در زمینههای اقتصادی که منجر به کاهش شدید محبوبیت آن در ماههای اخیر شده است ، آقای روحانی در ورود به عرصه رقابت ریاست جمهوری دچار تردید جدی شده یا آنکه تلاش آقای روحانی برای ایجاد یک نوع مطالبه و سپس اجماع در میان احزاب و جریانهای سیاسی همسو با دولت است که شاید درباره توفیق یا عدم توفیق وی در انتخابات آتی تردید داشته باشند و آنها از این منظر میکوشند نفر جایگزینی را به عنوان آلترناتیو وارد صحنه کنند. دراین باره یعنی ورود یک یا دو آلترناتیو همراه با آقای روحانی، اشخاص و چهرههای گوناگونی از اصلاح طلبان تلاشهایی را در ماههای اخیر آغاز کردهاند و از قضا مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی نیز رایزنیهایی با برخی افراد داشت، البته مسلم است آقای روحانی از این اقدامات نباید خرسند باشد. نکتهای که در حاشیه این بحث باید متذکر شد، تلاش برخی از چهرههای اصلاحطلب در دامن زدن به شایعه احتمال رد صلاحیت آقای روحانی است تا از این رهگذر ضمن برانگیختن احساسات سیاسی طرفداران خود، به ایجاد جو منفی علیه شورای نگهبان نیز مبادرت کنند که طبعاً این رفتار آن ها هیچ مبنای درستی نداشته و صرفاً یک حرکت سیاسی کور است.
فرهیختگان
عمق بیتدبیری
وزیر امور خارجه عربستان، عادل جبیر، روز دوشنبه در پاریس به خبرنگاران گفت منافع کشورش، عربستان سعودی، بهعنوان بزرگترین صادرکننده نفت جهان چه در حوزه استراتژیک در سوریه، عراق، یمن و ایران و چه در حوزه انرژی و مسائل مالی، با منافع ایالات متحده آمریکا در یک راستا قرار داد. وی ابراز امیدواری کرد دولت ترامپ بتواند همانگونه که پیشتر نیز اعلام کرده بود به بازسازی موضع رهبری جهان آمریکا دست یابد و اظهار داشت ما نسبت به رویکردهای دولت آتی آمریکا خوشبین بوده و آماده همکاری با دولت دونالد ترامپ برای رفع دغدغهها و نگرانیهای مشترک هستیم. جبیر که در حاشیه کنفرانس صلح خاورمیانه با خبرنگاران صحبت میکرد همچنین مدعی شد روابط کشورش با جمهوری اسلامی ایران به دلیل هر آنچه موضع تهاجمی و مداخلههای ایران برای بیثباتی منطقه خوانده، متشنج است.
اظهارات عادل جبیر در حالی که ترامپ دو روز دیگر رسما برای یک دوره چهارساله وارد کاخ سفید شده و شروع به کار میکند، بسیار جالب توجه است. بهتر است نگاهی به اظهارات ترامپ، رئیسجمهور منتخب آمریکا در زمان نطقهای انتخاباتی و پس از آن داشته باشیم. درواقع ترامپ نخستین نامزد ریاستجمهوری آمریکا بوده است که عربستان را بهطور علنی مورد انتقاد قرار داده و چندیپیش با کماهمیت جلوه دادن جایگاه عربستان در سیاست خارجی آمریکا گفته بود آلسعود برای ما همچون گاوی شیرده است که هر وقت دیگر نتواند به ما دلار و طلا بدهد آنگاه دستور ذبح آن را صادر میکنیم یا از دیگران میخواهیم این کار را بکنند یا به آنها در این کار کمک میکنیم و این یک واقعیتی است که همه دوستان و دشمنان آمریکا به ویژه خود آلسعود از آن آگاهند. ترامپ همچنین گفت عربستان باید سهچهارم ثروت خود را بابت حمایتهای داخلی و خارجی نیروهای نظامی ما از این حکومت به آمریکا بپردازد.
وی همچنین درباره این کشور گفته بود، عربستان در آینده نزدیک با بحران جدی داعش روبهرو خواهد شد که نیازمند کمک ما خواهد بود و اگر ما نبودیم عربستان نمیتوانست وجود خارجی داشته باشد.
اظهارات وزیر امور خارجه عربستان از چند منظر قابل بررسی است. گویا رویاهای عادل جبیر هیچگونه ارتباطی با واقعیتهای جهان خارجی، روابط جدید بینالملل، اتفاقات منطقه خاورمیانه و وضعیت جدید ایالات متحده در صحنه جهان، اروپا، خاورمیانه و خاور دور ندارد. نادیده گرفتن نقش و موضعگیری روسیه در تحولات سالهای گذشته خاورمیانه بهخصوص سوریه و یمن و کمرنگ شدن نقش تکابرقدرتی ایالات متحده جای تامل دارد.
از دیگرسو عربستان سعودی در سالهای گذشته ضمن ورود به جنگی ظالمانه در یمن و کشتار بیرحمانه کودکان یمنی و از بین بردن تقریبا تمامی زیرساختهای یمن نهتنها این کشور را در حالت قحطی و فاجعه قرار داده بلکه با حمایتهای مالی و نظامی خود از گروههای افراطی و داعش، مشکلات عدیده و جدیای برای عراق، سوریه، لیبی و دیگر کشورهای مسلمان به وجود آورده است.
این درست که عربستان بزرگترین صادرکننده نفت جهان است ولی این نکته نیز حائز اهمیت است که این کشور به گزارش پایگاه خبری کانادایی «اوتاوا سیتیزن» بزرگترین خریدار تسلیحات از کانادا بوده است. به گفتههای این پایگاه در دو سال 2012 و 2013 یعنی همزمان با شروع جنگ علیه یمن، عربستان سعودی 92 درصد از فروش تسلیحات و کالاهای نظامی شرکتهای کانادایی را به خود اختصاص داده است.
به گزارش پایگاه خبری «یواسنیوز»، گزارشهای منتشره از سوی موسسه تحقیقات صلح بینالمللی استکهلم نشان میدهد عربستان سعودی در حال حاضر در یمن واردکننده بزرگ تسلیحات است و خرید اسلحه توسط عربستان از سال 2011 به بعد نسبت به سالهای قبل 275 درصد افزایش نشان میدهد.
جالب اینکه تدبیر وزیر امور خارجه عربستان برای حل مشکلات خارجی این کشور با کمک دولت ترامپ در حالی است که اخیرا صندوق بینالمللی پول ضمن هشدار مجدد به دولتمردان سعودی خواستار تلاش آنها برای جلوگیری از سقوط آزاد کشورشان و ایجاد راهکارهای مناسب و متنوع برای درآمدزایی در این کشور بوده و مقامات این صندوق اعلام کردهاند عربستان در حال حاضر با شرایط بد اقتصادی روبهرو است.
به نظر میرسد وزیر امور خارجه عربستان بهتر است نگاهی واقعبینانهتر به مسائل منطقه، کشورهای همسایه، وضعیت کشورهای مسلمان، تفرقه بین کشورهای اسلامی، وضعیت خاورمیانه و ایجاد روابط حسنه با کشورهای همسایه مسلمان خود داشته باشد. مواضع ضدایرانی عادل جبیر روز دوشنبه و در ماههای گذشته نشاندهنده اوج شکست رژیم سعودی در تقابل با سیاستهای واقعبینانه جمهوری اسلامی ایران در منطقه بوده است. اظهارات وزیر امور خارجه عربستان را باید در سیاستهای پراشتباه و شکستخورده عربستان سعودی در خاورمیانه جستوجو کرد.
وقایع اتفاقیه
اصولگرایانی که به مرور اصلاحطلب میشوند
روز گذشته خبر بستریشدن کاظم جلالی، رئیس مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، بهدلیل عارضه قلبی منتشر شد. عارضه قلبی این نماینده مجلس، آنهم در 49 سالگی، بهانهای شد تا او چهره روز امروز باشد. جلالی از معدود سیاستمدارانی بوده که چهار دوره در مجلس شورای اسلامی حضور داشته است. جلالی که نماینده مردم شاهرود از ادوار ششم تا نهم مجلس بود، در این دوره نمایندگی مردم تهران را بر عهده گرفت. به گفته فاطمه هاشمیرفسنجانی، او در شاهرود رأی نداشت و با اینکه علیه اصلاحطلبان بیانیه داده بود و گرایش خود را اصولگرایانه و مستقل اعلام کرد اما در انتخابات مجلس فعلی در لیست 30 نفره ائتلاف فراگیر اصلاحطلبان قرار گرفت تا با کسب یک میلیون و 292 هزار و 686 رأی در رتبه ششم تهران، وارد مجلس دهم شود؛ لیستی که تمام اعضایش به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کردند. این دانشآموخته دانشگاه امامصادق(ع)، برای قرارگیری در لیست اصولگرایان، قربانی نزدیکیاش به علی لاریجانی شد و از این لیست رانده شد اما همین نزدیکی او به لاریجانی، این شانس دوباره را به جلالی داد تا در لیست اصلاحطلبان به مجلس راه یابد. بااینحال، او به فراکسیون امید پشت کرد و فراکسیون راهروان را انتخاب کرد. جلالی با وجود گرایشهای اصولگرایانهاش اما یکی از حامیان دولت و مدافعان برجام و سیاستهای خارجی دولت است. «دولت یازدهم، مشکلی اساسی و سنگی بزرگ را از جلوی پای کشور برداشت و نباید در این زمینه بیانصافی کرد. بالاخره موضوع هستهای، موضوع کلانی بوده و انصافا نیازمند همت، تدبیر و یک همگرایی در داخل کشور بود که دولت این کار را کرد و موفق هم بود»؛ این را جلالی در گفتوگو با روزنامه ایران بیان کرده؛ سخنانی که نشاندهنده حمایت صریح او از عملکرد دولت است. این چهره نزدیک به لاریجانی، کارنامه دولت را قابلقبول میداند و تأکید میکند که حمایت او از دولت، تکلیفی بوده که علی لاریجانی به او داده است. «خود آقای دکتر لاریجانی به بنده بهعنوان رئیس فراکسیون اکثریت مجلس تکلیف کردند که در موافقت با کلیات دولت صحبت کنم و نخستین نطق را در جلسه رأی اعتماد بنده انجام دادم. بعد در موضوعهای دیگری مانند هستهای، مجلس نهم اصولگرایی که نامزد انتخاباتیاش آقای روحانی نبود، خیلی خوب با آقای روحانی کار کرد که نقش اصلی را برای این کار، آقای دکتر لاریجانی برعهده داشت.» اگرچه نزدیکی اصولگرایی همچون کاظم جلالی به اصلاحطلبان، اکنون بهواسطه دولت روحانی است اما برخی معتقدند که دیرزمانی نمیگذرد که کسانی همچون جلالی و لاریجانی بیشتر و بیشتر به اصلاحطلبان نزدیک شوند. شاید چنین سرنوشتی برای این نیروها لامحاله باشد. علی مطهری چندی پیش گفته بود: ناطق و لاریجانی فهمیدهاند حق با اصلاحطلبان است.
دنیای اقتصاد
یارانه واقعی کجاست؟
محسن جلالپور
میزان کل برداشت منابع انرژی فسیلی بهصورت نفت و گاز در کشور معادل 9 میلیون بشکه نفت خام در روز است؛ اما از این میزان، آنچه در بودجه سالانه لحاظ میشود، همان 5/ 2 میلیون بشکه نفت به ارزش 55 دلار است. این سبک بودجهنویسی از پیش از انقلاب رایج بوده و بعد از انقلاب نیز ادامه پیدا کرده و عملا موجب شده نگاه مردم و مسوولان به یارانهها بهصورت غیرواقعی شکل بگیرد و منابع کشور به طرز وحشتناکی به هدر رود. سبک بودجهنویسی فعلی براساس عدم ارزشگذاری بخش مصرف داخلی از منابع فسیلی برداشت شده بود.
بسیاری از سرمایههای بین نسلی دیگر از جمله آب، محیط زیست، معدن و… نیز در هیچ جا طرح و محاسبه نمیشود.
با نگاهی به بودجه سال 1396 و با استفاده از اعداد و ارقام محاسبهشده، متوجه میشویم ارزش انرژی مصرفی داخلی در سال آینده چیزی در حدود 420 هزار میلیارد تومان خواهد بود. این رقم از حاصلضرب میزان مصرف انرژی فسیلی معادل 5/ 6 میلیون بشکه نفت با احتساب بشکهای 55 دلار و دلار 3300 تومانی بهدست میآید که پایه محاسبات بودجه 1396 بوده است. محاسبه میزان مبلغی که بابت این مصرف بهعنوان بهای دریافتی به حساب دولت واریز میشود بر ما روشن نیست؛ چراکه چگونگی تقسیم این میزان انرژی فسیلی در شکلهای مختلف حاملهای انرژی و قیمت دریافتی آن بسیار متنوع است.
حال اگر چنین محاسبهای را در آب مصرفی کشور هم داشته باشیم به رقم غیرقابل باور دیگری میرسیم. اگر میزان برداشت آب از ذخایر زیرزمینی کشور را از 330 هزار حلقه چاه عمیق که دارای مجوز بهرهبرداری از وزارت نیرو هستند، بهطور متوسط حداقل 7 لیتر در ثانیه از هر چاه تخمین بزنیم، عددی معادل 220 هزار مترمکعب در سال به ازای هر چاه و جمعا سالانه متجاوز از 70 میلیارد مترمکعب به دست میآید. این عدد تنها میزان تخمینی (با تخمین حداقل) برداشت از چاههای مجاز کشور بوده و محاسبه برداشت از چاههای غیرمجاز و آبهای مصرفی دیگر نیست. قیمت واقعی آب در ایران هیچگاه محاسبه درستی نداشته است، اما آنچه مسلم است قیمت جایگزینی آن در همه نقاط کشور بسیار بالاتر از قیمتهای محاسبه فعلی است. بهعنوان مثال هماکنون قیمت هر مترمکعب آب شیرین در جزیره کیش هفت هزار تومان است و قیمت پیشبینی شده برای آب تصفیه و انتقال داده شده به استان کرمان در نقاط مختلف استان چیزی بین هفت تا سیزده هزار تومان برآورد میشود. اگر بهطور متوسط قیمت آب در کشور را برای هر مترمکعب رقمی در حدود هفت هزار تومان محاسبه کنیم فقط قیمت آب برداشت شده از چاههای مجاز کشور سالانه رقمی معادل 490 هزار میلیارد تومان برآورد میشود.
دقیقا به علت همین گونه یارانههای مستور که اعداد و ارقام نجومی آن تنها در دو مورد ذکر شد، میتوان نتیجه گرفت یارانههای نقدی که سالانه حدود 48 هزار میلیارد تومان توسط دولت محترم پرداخت میشود در مقابل یارانههای واقعی و در جریان کشور رقم بزرگی نیست. بیشک چنانچه قرار باشد اقتصاد کشور روزگاری به یک اقتصاد رقابتی و آزاد هدایت شود تا بتواند به WTO بپیوندد، نگاه به این اعداد و ارقام و مقایسه آن با دیگر کشورها اجتنابناپذیر و واجب است. تنها در این صورت است که میتوان سود و زیان واقعی شرکتها و بنگاههای تولیدی را محاسبه و برای آینده آنان تصمیم صحیح اتخاذ کرد. بهعنوان مثال چنانچه تنها آب به قیمت واقعی محاسبه شود بخش عمدهای از کشاورزی و بخشی از صنعت بزرگ کشور از جمله شرکتهای فولاد سالانه دهها هزار میلیارد تومان به وزارت نیرو برای آب مصرفی خود بدهکار خواهند بود و چنانچه قیمت حاملهای انرژی نیز به قیمت واقعی نزدیک شود چند برابر آن مبلغ نیز هزینه انرژی مصرفی آنان خواهد شد.
شفافسازی قیمتهای واقعی سرمایهای کشور از قبیل آب و انرژی توسط دولت و نقش آن در تولید ناخالص داخلی میتواند فضای روشنتری از اقتصاد کشور در حال حاضر و تصمیمگیریهای اساسی آینده مجسم سازد.
جوان
همانگویی به جای نوگویی
بری آسوپار
یک نشست خبری دیگر مثل همهنشستهای خبری دیگر پر شد از آمار و ارقام دستاوردهای سیاسی و اقتصادی برجام؛ گزارههایی که رئیسجمهور با آمار و ارقام بیان میکند، اما در زندگی روزمره مردم نمود عینی ندارد. آمارهایی که حسن روحانی برای شکوه بخشیدن به برجام یک ساله دولتش بیان میکند، برای مردمی که هر روز درگیر گرانی کالاهای اساسی و بالا رفتن نرخ آب و برق و… رکود در بازار و نوسانات بازار ارز و… هستند، معنای چندانی پیدا نمیکند. هر قدر هم لبخند و فضاسازی مثبت چاشنی تمجید از برجام شود، تحریمهای باقی مانده را (که از قضا کم هم نیستند) و عهدشکنیهای امریکای مودب و باهوش را جبران نمیکند. برجام میتواند موفق نامیده شود، اما نمیشود که بیتأثیری آن را در زندگی مردم عادی منکر شویم. از این منظر بخش برجامی نشست خبری رئیسجمهور در سالگرد یک سالگی اجرای آن، حرف جدیدی نداشت جز یک هواپیمای ایرباس که اتفاقاً اولین پرواز ایرانیاش چند ساعتی قبل از نشست خبری روحانی انجام شد.
تنها بخش جدید سخنان دیروز روحانی نسبت به نشستهای خبری قبلیاش، همین ایرباس صفری بود که تازه خریداری شده است. برای همین هم البته دستاوردآفرینی شد. هم رونق گردشگری به آن گره زده شد و هم رونق حمل و نقل و در نهایت از شعف هواپیمای خریداری شده، طعنهای هم به منتقدانی خیالی رسید که «بعضی انگار مشکل دارند و میگویند ما باید هواپیمای کهنه سوار شویم، خب، شما بروید کهنه سوار شوید. خود این خرید یک تحول در اشتغال و زندگی مردم است!» گذشته از سطح منطق این جمله، پی کسی که گفته باید هواپیمای کهنه سوار شد، نمیشود گشت؛ چه آنکه اصلاً چنین فردی وجود خارجی ندارد و روحانی از همان ترفند تکراری آفریدن منتقدان و گزارههای غیرواقعی و پاسخ به آنها برای فرافکنی در پاسخ به سؤال بهره برده است.
این وارونه نمایی در تحلیل است که عدم حضور گردشگران را به نداشتن هواپیما مرتبط کنیم؛ گردشگر میتواند با هواپیمای کشور خودش به ایران بیاید، اما نمیتواند به قوانین اسلامی در ایران تن بدهد و بهحق بودن این قوانین، راه را بر بیان دلایل اصلی عدم حضور گردشگر در ایران بسته و راه سوء استفاده را باز میگذارد که برای این عدم حضور گردشگران دلیل تراشی شود و خرید هواپیما را به آن مرتبط کنند.
در نشست خبری رئیسجمهور، وارونه نمایی در تحلیل، تنها شامل برجام و ایرباس نشد و در موضوع روشنی مثل رابطه با عربستان سعودی هم که اخبار واضح و روشن و بینیاز از تحلیل است، موضوع به شکلی دیگر بیان شد. در حالی که همه مردم میدانند حج عمره را ایران به دلیل تعرض دو مأمور سعودی در فرودگاه جده به دو نوجوان ایرانی در بهار 94 تعطیل کرد و حج واجب هم پس از فاجعه منا در پاییز همان سال و به دلیل قربانی شدن بیش از 450 زائر ایرانی و کارشکنی دولت سعودی در رسیدگی به مجروحین و بازپس دادن پیکر قربانیان و بعد گذاشتن شروط عجیب و غریب برای حضور ایرانیان در حج 95 عملاً مسیری جز تعطیلی نداشت، حسن روحانی روز گذشته گفت که «ما با عربستان به عنوان یک کشور مسلمان و همسایه از نظر روابط دوجانبه مشکلی نداریم که بخواهیم حل کنیم، مشکل ما مربوط میشود به تجاوز عربستان به یمن، به مداخلات عربستان در بحرین و مداخلات و برنامههایی که در منطقه دارد.» گویا رئیسجمهور محترم نمیخواهد بپذیرد که دولتش صرف نظر از مسائل منطقه، با دولت عربستان به مشکلات جدی در حد قطع رابطه کامل و بستن سفارتخانهها رسیده است.
نکته آخر اینکه در نشست خبری دیروز، هیچ رسانه منتقد دولت اجازه طرح سؤال نیافت و تنها به یک روزنامه اصولگرا (روزنامه رسالت) اجازه طرح سؤال داده شد؛ و در واقع هیچ یک از منتقدان جدی برجام در نشست خبری یک سالگی اجرای آن اجازه سؤال از رئیسجمهور را نیافتند. چهار رسانه اصلاحطلب و دولتی، دو مورد صداوسیما، چهار رسانه خارجی و یک روزنامه اصولگرا نشان از مهندسی نشست بر مبنای یک هراس دارد. مورد پرسش قرار گرفتن از یک فتحالفتوح و از یک موفقیت نباید اینقدرها هم سخت باشد که کار را به سانسور منتقدین و بستن دهان آنها بکشاند؛ این طور نیست؟
اعتماد
آمارهای عجیب آقای وزیر سابق!
روزنامه اعتماد شورای نویسندگان
در این گزاره تردیدی نیست که یکی از مهمترین مشکلات جامعه ایران مساله اشتغال و بیکاری است. البته این موضوع فقط مشکل ما نیست، بسیاری از کشورها حتی کشورهای توسعهیافته نیز دچار بحران بیکاری هستند، نمونه آن اسپانیاست که نرخ بیکاری به حدود ٢٥ درصد رسیده است. اخیرا نیز بانک جهانی گزارشی از روندهای مهم جهانی منتشر کرده که طی آن به مساله اشتغال و بیکاری نیز به عنوان یک موضوع مهم اشاره و برآورد کرده است که طی ١٠ سال آینده باید حدود ٦٠٠ میلیون شغل در جهان ایجاد شود. در این گزارش وضعیت ایران نیز از حیث اشتغال و بیکاری حساس توصیف شده است. این حساسیت ناشی از فاجعهای است که در دولت احمدینژاد در خصوص اشتغالزایی پیش آمد و به عنوان یکی از مهمترین شاخصهای ناکارآمدی آن دولت شناخته شد. این ناکارآمدی چنان بود که حتی تاکنون که سه سال و نیم از پایان عمر آن دولت میگذرد، کمتر کسی به خود جرات داده بود که در دفاع از آن دولت در زمینه اشتغال چیزی بنویسد، چرا که غیرقابل دفاع تلقی میشد تا اینکه در روزهای گذشته بدترین اتفاق ممکن رخ داد و وزیر اقتصاد دولت احمدینژاد دست به کار شد و یادداشتی را در مقایسه عملکرد آن دولت و دولت فعلی نوشت و خبرگزاریهای اصولگرا نیز خوشحال از اینکه اسنادی را در دفاع از آن دولت ناکارآمد و علیه دولت موجود به دست آوردهاند آن را به عنوان «وزیر اقتصاد دولت دهم با ارایه مستنداتی از مرکز آمار ایران گزارش بیکاری دولت یازدهم را راستیآزمایی و دلایلی بر رد این گزارشها ارایه کرد» تیتر کردند. ولی این گروه و نیز آقای وزیر سابق زحمت فهم این نکته را به خود ندادند که اگر این آماری که میگویند درست است، پس چرا تا به حال در برابر سیل انتقادات علیه آن دولت در خصوص رکود مطلق در ایجاد شغل، سکوت کرده بودند؟
آیا این آمار در گذشته وجود نداشت و اکنون تولید شده است؟
آقای وزیر دولت احمدینژاد در یادداشت خود نوشته است که: «دولت یازدهم نتوانسته حتی نصف متوسط سالیانه شغل خالص ایجاد شده در دولتهای نهم و دهم، شغل ایجاد کند و لذا نرخ بیکاری در دولت یازدهم افزایش یافته است.» استدلال وی برای مقایسه فصل بهار سال ١٣٨٤ و ١٣٩٢ است و تعداد نیروهای فعال و شاغل را در این دو مقطع به این صورت نوشته و تفاوت آنها را برابر تولید شغل در دولت احمدینژاد دانسته است.
سپس تفاضل تعداد شاغلان را در دو مقطع زمانی حساب کرده که حدود3/2 میلیون نفر میشود و این را معادل مشاغل ایجاد شده در دوره احمدینژاد دانسته است که برای ٨ سال، به طور متوسط سالانه حدود ٤٠٠ هزار شغل میشود! در ذیل جدول هم نوشته است که: «ماخذ: بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران و مرکز آمار ایران» معلوم نیست کدام گزارش و کدام رقم را آقای وزیر استفاده کرده؟ این نوع ارجاع دادن در نوع خود بی نظیر است.
هرچند وی مدعی شده که آمار فصلی را نوشته ولی معلوم نیست که این آمار از کجا آمده، چون آمار فصلی تفاوت زیادی با آمار سالانه ندارد و آمار سالانه مرکز آمار در مورد این دو مقطع به کلی متفاوت با آن چیزی است که آقای وزیر سابق نوشتهاند.
منبع ستون اول صفحه ٦ گزارش کد ٨٨-٠١-٠٥ بهار ٨٨ مرکز آمار ایران است و منبع ستون دوم نیز چکیده نتایج طرح آمارگیری نیروی کار سال ١٣٩٢ مرکز آمار ایران صفحه ٥.
بنابراین در بهترین حالت در ٨ سال ٨٤ تا ٩٢ فقط ٧٠٠ هزار شغل ایجاد شده است که سالانه حدود ٨٥ هزار شغل میشود که در برابر ایجاد اشتغال سالانه حدود ٦٠٠ هزار شغل در اواخر دولت اصلاحات و صدها هزار شغل در دولت جدید، یک فاجعه تمامعیار اقتصادی و اجتماعی محسوب میشود و تمام مشکلات فعلی کشور در زمینه بیکاری محصول این فاجعه اقتصادی است. ولی مساله مهمتر اینکه وزیر اقتصاد آن دولت پس از گذشت سه سال، چگونه حاضر میشود که چنین آماری را در یک یادداشت خود بنویسد و به جامعه ارایه دهد؟ خواننده از این یادداشت و سطح کارشناسی نویسنده آن، چه برداشتی باید بکند؟
شرق
«برجام»؛ محصول دیپلماسی پیروز
محمدرضا تابش-نایبرئیس فراکسیون امید
هنگامی که تعامل با جامعه بینالملل و دورکردن کشور از سایه شوم جنگ به یک خواست ملی تبدیل شد، مردان کاردان و سیاستمداران هوشمند کشور با هدایت رهبری معظم و در سایه تدبیر رهبران عالیرتبه کشور همت گماشتند و با دقت تمام و دلسوزی بایسته و منطقی جهانپسند و با درپیشگرفتن روشی جدید که گفتوگو را جایگزین مخاصمه میکرد، به دستاوردی شگفت رسیدند و با کمترین هزینه ممکن، توافقی ماندگار را برای ایران و جهان رقم زدند. اینک در یکسالگی این توافق بزرگ، شایسته است برخی از دستاوردهای آن را مورد مداقه قرار دهیم. به گفته صاحبنظران دهها دستاورد را میتوان برشمرد، اما در این مجال کوتاه میتوان به اهم آنها اشاره مختصری داشت:
١- خارجکردن ایران از شمول قطعنامههای جنگآفرین سازمان ملل و ابطال پشتوانههای حقوقی آن را که در نیمقرن اخیر بیسابقه بوده است، بدون تردید میتوان مهمترین دستاورد برجام قلمداد کرد.
٢- لغو عمده تحریمهای خانمانسوز که مانند بهمنی سهمگین، اقتصاد و امنیت ملی را هدف قرار داده بود و بازسازی روابط تجاری و اقتصادی دوباره با بسیاری از کشورهای طرازاول جهان را باید در زمره دیگر دستاوردهای ملموس و مهم برجام دانست. بازگشت عزتمندانه ایران به بازار نفت و تأثیرگذاری آن در سیاستها و تصمیمهای مهم اوپک، اقبال به سرمایهگذاری خارجی در پروژههای بزرگ ملی و فروش هواپیماهای مدرن به ایران برای نخستینبار بعد از پیروزی انقلاب.
٣- بازسازی روابط بینالملل و تعامل سازنده با جامعه جهانی و بازآفرینی منزلت منطقهای و بینالمللی ایران و اعتمادسازی مجدد همراه با احترام متقابل و شایسته در عرصههای جهانی و ارتقای جایگاه تأثیرگذار ایران در حلوفصل منازعات منطقهای و حضور قدرتمندانه در مجامع بینالمللی از دیگر دستاوردهای مهم برجام در یک سال گذشته است.
٤- در عرصه داخلی، آشکارشدن آثار ویرانگر تحریمها بر اقتصاد و گسترش فساد در ساختار اقتصادی و اداری کشور در دوره مذکور که با برچیدهشدن بسیاری از مجاری و گلوگاههای رانتآفرین بیشازپیش مشهود شد و آغاز مبارزه جدی با ابعاد فساد و آگاهشدن افکار عمومی از خسارتهای هنگفت ناشی از تحریمها را باید از دیگر دستاوردهای برجام دانست.
٥- اما آنچه شایسته توجه جدی است، اینکه بر همگان آشکار است جبران خسارتها و بازسازی اقتصاد ویرانشده در یک دوره تحریم هشتساله، نیازمند صبر و زمانی بسیار فراتر از دوره تخریب و تحریم است و برای ملموسشدن آثار اقتصادی برجام و رسیدن آن به کف بازار باید با تدبیر و حوصله و برنامهریزی جامع و البته ساختاری سالم، پیش رفت.همه میدانیم دردی که مانند سرطان همه ابعاد و پیکره کشور را فراگرفته بود، نیازمند دوره درمان طولانی است: از قدیم گفتهاند «درد چون کوه میآید و موبهمو خارج میشود». به امید روزهای بهتر و آشکارترشدن آثار برجام. توصیه میشود منتقدان از سر انصاف، آن طرف قضیه را بنگرند که اگر توافق برجام حاصل نمیشد و تحریمها شدت میگرفت و شبیه آنچه با برخی کشورهای منطقه کردند و تولید و صادرات نفت را به اندازه تأمین غذا و داروی مردم مجاز میدانستند، چه اتفاقی در کشور رخ میداد؟
شأن و عزت ایرانیان تمدنآفرین و تاریخساز ایجاب میکند ایران یک قدرت بلامنازع منطقهای و کشور تأثیرگذار در معادلات بینالمللی باشد؛ چنانکه آثار این تحول تاریخساز هماکنون هویداست. بیشک این از نتایج دیپلماسی هوشمندانه و تلاشهای دیپلماتیک کادر ورزیده وزارت خارجه و حماسهآفرینی و شجاعت دلاورانی است که در عرصه مقاومت از جان و آبروی خویش میگذرند تا اسلام و ایران سرافراز بماند. قدردان این ملت و رهبری فرزانه انقلاب هستیم که با سرانگشت تدبیر ایشان، تحولات در عرصه مقاومت و دیپلماسی، همزمان مدیریت میشود تا شایستگیهای این ملت تجلی یابد.
انتهای پیام