خرید تور تابستان

پیام شما با موفقیت ارسال شد | فردین علیخواه


فردین علیخواه، جامعه‌شناس، در کانال تلگرامی خود نوشت: «به یاد دارم که چند سال قبل متنی می‌خواندم که برگرفته از یک رساله دکتری در رشته علوم سیاسی در امریکا بود. نویسنده قصد داشت در امریکا موضوع «فرهنگ دموکراتیک» را بررسی کند که یکی از پایه‌های اساسی آن «پاسخگویی به شهروندان» است. این پژوهشگر اقدام شاید ساده‌ای انجام داده بود. ده‌ها نامه در خصوص موضوعات مختلفی که در حیطۀ وظایف یک سازمان مشخص دولتی است تهیه کرده و به‌عنوان یک شهروند آنها را به سازمان‌ها پست کرده بود و بعد منتظر مانده بود تا پاسخی دریافت کند. در زمان تحقیق وی، هنوز نامه مهم‌ترین وسیله ارتباطی محسوب می‌شد. پرسش آن بود که چند، و کدام سازمان‌ها، پس از چقدر انتظار به او پاسخ می‌دهند، و کیفیت پاسخ‌ها به چه شکلی خواهد بود؟ پژوهش جالبی بود.

این روزها تقریباً همه سازمان‌های دولتی در ایران سایت دارند. وقتی به سایت این سازمان‌ها مراجعه می‌کنید علاوه بر دیدن شماره‌های تلفن برای تماس، قسمتی نیز برای ارسال پیام نوشتاری دارند که هر فرد می‌تواند پیام خود را در مستطیل طراحی‌شده بنویسد و دگمۀ ارسال را فشار دهد و بعد پیام دل‌خوش‌کنندة سبزرنگی نیز دریافت کند: «پیام شما با موفقیت ارسال شد». نکته جالب آنکه این پیام سبزرنگ سریع می‌آید و می‌رود. ماندگار نیست! به جز این، شناسه‌های شبکه‌های مختلف اجتماعی (مجاز) هم در صفحه این سازمان‌ها درج شده است، یعنی این سازمان‌ها در این شبکه‌ها نیز صفحه ایجاد کرده‌اند. ظاهر موضوع بسیار شیک و شهروندپسند است. آدم با دیدن تنوع مجاری ارتباطی و امکان ارسال پیام و درج درخواست خوشحال می‌شود و با خودش می‌گوید «آفرین!».

و البته، این فقط ظاهر موضوع است. در گام بعدی تصمیم بگیرید و مانند آن دانشجوی دکتری علوم سیاسی پیامی به این سازمان‌ها ارسال کنید. البته قبل از آن، ابتدا از طریق تلفن تماس بگیرید. من دراین‌خصوص تجارب منزجرکننده و یأس‌آوری داشته‌ام. فرقی نمی‌کند. چه بخواهید با یک دانشگاه تماس بگیرید یا شهرداری یا ثبت‌احوال یا هر جای دیگری. خوش‌شانس‌ترین شهروند ایرانی کسی است که وقتی با این سازمان‌ها تماس تلفنی می‌گیرد کسی آن طرف ارتباط، تلفن را بردارد. همین! فقط کسی باشد که گوشی تلفن را بردارد و «الویی» بگوید. من در بسیاری از مواقع در همین حد هم خوشحال می‌شوم و احساس می‌کنم خوشبختی مرا دربرگرفته است که البته نادر پیش می‌آید که کسی تلفن را بردارد. وقتی شرایط اولیه این‌گونه است آیا منطقی است به سراغ آن مستطیل ارسال پیام مکتوب بروم؟ گاهی از سر استیصال پیامم را در آن مستطیل‌ها می‌نویسم و ارسال می‌کنم. هنگام فشاردادن دگمه ارسال خندۀ عصبی تلخی در صورتم دیده می‌شود.

ما در «ماکت‌سازی» وضع مناسبی داریم. ما تقریباً ماکتی تروتمیز از آنچه در جهان هست داریم. در سازمان‌هایمان تلفن‌خانه داریم، سایت داریم، در بالای صفحه سایت عبارت «تماس با ما» داریم، در پایین صفحه سایت شناسه شبکه‌های اجتماعی رنگارنگ را داریم. ما همه چیز داریم. ما البسۀ فرهنگ دموکراتیک را داریم؛ ولی دریغ و درد از دریافت یک پاسخ ابتدایی ساده. موهایمان به رنگ برف زمستانی سفید می‌شود؛ ولی همچنان به انتظار پاسخ نشسته‌ایم. ماه‌ها قبل دگمۀ ارسال را فشار داده‌ایم؛ ولی هیچ فرد با وجدانی در آن طرف نیست تا به ما حرمت بگذارد. در این کشور پیام ها شاید با موفقیت ارسال شوند ولی پاسخ ها با موفقیت دریافت نمی شود. در نهایت به این نتیجه می‌رسیم که از جایمان بلند شویم و حضوری برویم به آن سازمان و شوربختانه همیشه هم با واکنش عاقل اندر سفیه آنها مواجه می‌شویم که «ما که سایت طراحی کرده‌ایم، چرا حضوری مراجعه می‌کنید؟» و بعد پاسخ تلخ «نمی‌شود قربان».

چند روز قبل از جایی غذا سفارش دادیم. یک روز بعد از رستوران تماس گرفتند و با صدایی شاداب درباره کیفیت غذا پرسیدند. هر چند مشخص بود که آنچه می‌گوییم چندان اهمیتی ندارد و فقط قرار است این‌گونه وانمود شود که «رضایت ما برای آنها اهمیت دارد» ولی بااین‌وجود احساس خوبی داشتیم. ما در همین حد هم خوشحال شدیم چون دیده شده بودیم، چون کسی تماس گرفته بود و از رضایت ما می پرسید! مگر می شود؟

من به‌عنوان یک شهروند در حسرت چنین احترام‌هایی از سازمان‌های دولتی هستم. این روزها کلماتی مانند «تکریم» حالم را واقعا بد می‌کند. همیشه گفته و نوشته‌ام. آرزوی دیرینۀ «حس محترم بودن» در این سرزمین را دارم. امیدوارم روزی دریافتش کنم.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا