جلال تهرانی با «بونکر» میآید
حسین سخنور: جلال تهرانی، این روزها با اجرای «بونکر» سالن مجموعه تئاتر «لبخند» را افتتاح کرده است تا پس از مدتها، غیبت از سالنهای نمایش عمومی را پایان دهد. گرچه او در این گفتوگو میگوید در این سالها با هنرجویان خود در «مکتب تهران» اجراهایی داشته است؛ اما «بونکر» با بازیگران حرفهای سینما و تئاتر ایران، حمیدرضا آذرنگ و سارا رسولزاده در حال اجرا است که در ادامه متن گفتوگوی آنها و برخی از عوامل کار همچون عبدالخالق مصدق، طراح نور اثر میآید.
جلال تهرانی: «بونکر» هم به شیوه «تئاتر آماتور» شکل گرفته است
- انصاف نیوز: بعد از هفت سال غیبت، چه شد که برگشتید و در این مدت چه میکردید؟
در این هفت سال کارهایی کردهام که در سالن مکتب تهران اجرا شدهاند. مثل لاموزیکا سوم. کارهایی هم در حد تمرین باقی ماندند و به اجرا نرسیدند. مثل مخزن یا همین بونکر.
- در مکتب تهران چه خبر است؟
مکتب تهران یک محیط است که در آن هنرجویان رشتههای مختلف یکدیگر را پیدا میکنند با هم کار میکنند و با هم رشد میکنند. و هر یکی دو سال هم فستیوالی برگزار میشود که بچهها آموختههاشان را به نتیجهی اجرایی میرسانند. با هم همکاری میکنند و در عین حال مسابقه میدهند. یک جور کار پایان دورهای محسوب میشود. اگرچه هستند بچههایی که پس از پایان دورههاشان دو یا سه بار در این فستیوالها رقابت میکنند. طی سیزده سال گذشته، یازده فستیوال داشتهایم در کنار دهها همایش موضوعی و خلاصه مجموعه رفتارهایی که از یک مدرسهی تئاتری انتظار میرود.
- مثل سایر مدرسان، با هنرجویان خود نیز کاری اجرا کردید؟
بله، همین الان و به موازات بونکر، تئاتر «۱۲ مرد خشمگین» را با هنرجویان وفادارتر و با انگیزهتر و چهبسا تئاتریتر مکتب تهران تمرین میکنیم. لاموزیکا سوم، مخزن، دو دلقک و نصفی، دور دنیا و نقرهای همه با بچههای خودمان کار شدهاند در سالن مکتب تهران یا سالنهای حرفهای اجرا شدهاند.
- بالاخره بگوییم جلال تهرانی مدرس یا جلال تهرانی کارگردان؟
شاید هیچکدام. درامنویسی همواره محور فعالیتهایم بوده است.
- برگردیم به کار اخیرتان «بونکر». این کار را میتوان در ادامه کارهای قبلیتان دانست یا یک شیوه و ساختار جدیدی دارد؟
نمایشنامهی بونکر به متن مخزن تقدیم شده است. بنابراین میان این دو متن نسبتهای جدی ساختاری وجود دارد.
- جالب هست که یک کار تقدیم به یک «متن» میشود.
بله اینها اگرچه با شخصیتهای کاملاً متفاوت و در موقعیتهای متفاوت میگذرند، ساختار یکسانی دارند.
- پس میتوان حدس زد مخاطبانی که «مخزن» را پسندیدند، از این کار نیز خوششان میآید.
امیدوارم چالش جذابی برای همه باشد.
- با توجه به این شباهتی که گفتید، چه تجربه جدیدی در این کار هست؟
تکرار یک ساختار با دو قصهی متفاوت میتواند این نکته را به خودم اثبات کند که قصهها اصلاً مهم نیستند. ضمن این که خیلی اهل تکرار خودم نیستم.
- حتی موفقیتهایتان؟
بله موفقیت را دوست دارم ولی تکرار یک مدل موفقیت جوابپسداده را دوست ندارم.
- پس به یک معنا، کارهای شما در رده «تئاتر تجربی» قرار میگیرند.
من تئاترم را آماتور صدا میکنم. این واژه را از همان رویکرد تئاتر تجربی استنباط کردهام. در تئاتر آماتور کسی خودش را تکرار نمیکند. نه خودش را نه مهارتهایش را نه حتا تجربههایش را. این یک تلاش است نه یک دستاورد کامل. در این رویکرد آماتور به معنی کارنابلد و غیرحرفهای بودن عوامل نیست. اینجا همه حرفهایاند. اما این شهامت را دارند که اندوختههایشان را کنار بگذارند و همه چیز را از نو آغاز کنند.
- بازیگران کار شما، هر دو حرفهای هستند. در مواجهه با این شیوه و پذیرش «تئاتر آماتور» چالشی نداشتید؟
چالش فراوان و البته مثبت و رو به جلو. گرچه از خودشان اگر بپرسید بهتر است.
- در پایان و پیش از تماشای اثر، حرفی با مخاطبان کار دارید؟
امیدوارم هرکس این کار را برای مواجهه انتخاب کرد، پشیمان نشود.
حمیدرضا آذرنگ | آوار دیوار فرو ریختۀ تئاتر آزاد بر تئاتر حرفهای
- انصاف نیوز: شما در سینما و تئاتر، تجربه کار کردن با کارگردانهای متفاوتی را داشتید. چه چیزی باعث شد وارد پروژه «بونکر» جلال تهرانی شوید؟
حمیدرضا آذرنگ: روال رایج در سینما چنین است که بازیگر با قصه قرارداد میبندد. یعنی با هر سطح سلیقه و تفکری که دارد، قصه را میخواند و اگر مورد پسند بود، مراحل بعدی که گفتوگو با کارگردان و تهیهکننده و… است، آغاز میشود. اما در تئاتر، کمی این روند متفاوت است. اسم جلال تهرانی و کارهایی که قلم زده و مسیری که در تئاتر رقم زده، کافی است تا به پیشنهاد او برای بازی در کارش، با اشتیاق جواب مثبت بدهی. کسیکه صاحب اندیشه است و بخشی از نتایج درخشان آن در کارهایش و یا در «مکتب تهران» ظهور و بروز دارد. آنقدر وضع تئاتر ما آشفته و بیسروسامان است که حضور افرادی چون آقای تهرانی، ارزشمند است و من هم دوست داشتم به سهم خود در شکلگیری چنین آثاری نقش داشته باشم. چون احساس میکنم سردمداران فرهنگ و هنر کشور، اساسا چنین دغدغههایی ندارند و خودمان باید به فکر احیای هنر این کشور باشیم.
- مشخص هست که از وضعیت فعلی تئاتر ایران راضی نیستید.
بله، همینطور است. واقعا معتقدم نفس جریان اصیل و با اندیشه تئاتر کشور، به شمارش افتاده است. شما وضعیت تئاتر امروز را با دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ مقایسه کنید. متاسفانه نتیجه خوبی نمیگیرید. نه فقط در تئاتر، بلکه بلندای سینما و ادبیات و هنر ما به طور کلی، کوتاه و کوتاهتر شده است.
- بیایید تصنعی هم شده، کمی امیدوارانهتر، گفتوگو را دنبال کنیم.
اتفاقا در این صحبتهای من میل مطلق به زندگی وجود دارد. دنبال امید میگردم. اگر کمی از آن را بیابم، سعی میکنم بزرگاش کنم و امید را گسترش دهم. اساسا همین که وقتی درباره تئاتر و هنر کشورمان صحبت میکنم، بغض میکنم، یعنی امیدوارم. یعنی ماندهام تا برای هنر این کشور کاری بکنم. منِ کمترین در عالم هنر ایران، اما از کوشش نیایستادهام. کارهایی مثل «بونکر» هم میتواند مثل یک تلنگر باشد، برای کار و امید بیشتر.
- «بونکر» کجای کارهای جلال تهرانی قرار میگیرد؟
این کار در ادامه کارهای قبلی ایشان است، با همان ارتفاعی که از ایشان سراغ دارید. فکر میکنم «بونکر» تکمیلکننده آثار قبلی و پیشبرنده آثار بعدی جلال تهرانی باشد. به همین دلیل امیدوارم این نوع نگاه به تئاتر ادامه یابد و شاهد کارهای بعدی ایشان باشیم.
- از کار کردن با این تیم راضی هستید؟ چون در گفتوگو با خود جلال تهرانی قرار شد درباره فرآیند تمرین بیشتر از شما بپرسیم.
بله، حتما. مدل تمرینهای آقای تهرانی بسیار لذتبخش بود. من به طور کلی از همکاری با هر کسی و هر تیمی که که فهم و اندیشه را قدر بشناسد، خوشحال میشوم. چون مسیر رشد خود را در آنجا میبینم، شبیه شکوفه زدن حتی در کویر. در تمام این سالها فرصتی پیش نیامده بود که در کنار جلال تهرانی عزیز قرار بگیرم و وقتی این اتفاق رخ داد و در جریان تمرینها قرار گرفتم، اتفاق درخشانی بود. چون حضور کنار فهم، درخشان است.
- فکر میکنید از کار استقبال خواهد شد؟
نمیدانم. با توجه به شرایطی که از تئاتر امروز ایران گفتم که البته نیاز به یک گفتوگوی مستقل دیگری دارد، هیچ چیز قابل پیشبینی نیست. در گذشته اینگونه نبود. یک تئاتر آزاد داشتیم و یک تئاتر حرفهای. اصلا قصد قضاوت و یا توهین به تئاتر آزاد را ندارم. هیچ کدام هم بر دیگری ارجحیتی ندارند. دو تئاتر هستند با دو مخاطب متفاوت و دو کارکرد مختلف. یکی دنبال فضای شاد و ایجاد نشاط و فرح در جامعه است و برای عموم مردم کاربرد دارد، دیگری به دنبال ارتقای فرهنگ و هنر کشور بود. بین این دو هم دیواری وجود داشت که متاسفانه در حال حاضر این دیوار فروریخته است و تاسف بیشتر اینکه آوار دیوار به سمت تئاتر حرفهای ریخته است و عملا چیز چندانی از آن باقی نمانده است. من یک سوال ساده از شما میپرسم. این طبیعی است که در سایتهای فروش بلیط تئاتر حرفهای، قید شود که از آوردن چیپس و پفک و تخمه خودداری کنید؟
سارا رسولزاده | در شباهتها و تفاوتهای جلال تهرانی و علی رفیعی
- شروع کار حرفهای شما از تئاتر بوده و احتمال زیاد نام جلال تهرانی را شنیده بودید. چه ذهنیتی داشتید و چه ذهنیتی دارید؟
بله، من سه کار از آقای تهرانی دیده بودم. سیندرلا، فصل شکار بادبادکها و مخزن. هر سه را خیلی دوست داشتم و از همان زمان علاقمند به همکاری با ایشان بودم و حالا که این فرصت با «بونکر» مهیا شد، آن ذهنیتی که داشتم تقویت شد و فهمیدم کاملا درست بوده است.
- چه چیز کارهای ایشان را دوست داشتید؟
یک بسته کامل از متن و کارگردانی و طراحی صحنه و بازی جذاب بازیگران و… در کارهای آقای تهرانی اتفاقات عجیبی رخ میدهد و آن بخشی که مربوط به بازیگران است و من میتوانم بگویم این است که وجوهی از بازیگر را استخراج میکند که برای خود بازیگر و مخاطباناش کاملا ناشناخته است.
- این اتفاق در مورد شما و این پروژه، تکرار شد؟
بله، به طوریکه در حال حاضر احساس میکنم یکی از لذتبخشترین و سختترین تجارب بازیگری خود را پشت سر گذاشتم و امیدوارم مخاطب نیز به همین برداشت خودم نزدیک باشد و شاهد یک سارا رسولزاده متفاوت در «بونکر» باشد.
- این تجربه جدید، احتمالا ناشی از یک شیوه تمرینی جدید است. راجع به فرآیند تمرینهای «بونکر» کمی توضیح میدهید؟
خیلی مفصل است، اما سیاست کلی تمرینها در مدل تئاتر آقای تهرانی اینچنین است که شما مجبور میشود به عنوان بازیگر، هرچه بلد هستید و یاد گرفتید، کنار بگذارید و از نو شروع کنید. به همین دلیل این مسیر هم لذتبخش است و هم همانطور که گفتم، سخت. چون هیچ تجربهای از گذشته به کار نمیآید و باید کشف و شهود کرد و خلق جدید داشت. همه اینها با تمارین منحصر به کارگردان و شیوه متفاوت بیان و بدن و… به وجود میآید.
- از اولین مواجههتان با متن بگویید.
من وقتی اولین بار «بونکر» را خواندم، بسیار آن را پسندیدم و متوجه تفاوت جدی آن با سایر کارها شدم. به هر ترتیب آقای تهرانی نویسندهای صاحبسبک، با ادبیاتی مخصوص به خود است. و البته خیلی خوشحال بودم که برای این کار انتخاب شدم. چون شخصیت زن این کار، دارای پیچیدگیهای قابل توجهی است که فکر کنم در اجراها نیز کشف و تکامل آن ادامه مییابد و اساسا این شیوه کاری آقای تهرانی است که کار در تمرینها بسته نمیشود و روند شناخت و بهبود شخصیت، در اجراها هم ادامه مییابد. به عبارتی هیچ اجرایی، تکراری نمیشود و هر شب اجرا، اولا برای بازیگر و بعد برای تماشاگر، یک اتفاق جدید و بکر است.
- شما سابقه بازی در کارهای مهمی چون «یرما»ی دکتر رفیعی را نیز در کارنامه هنری خود دارید. بین جلال تهرانی و علی رفیعی، شباهتی وجود داشت؟
فراوان بین این دو استاد تئاتر ایران، شباهت حس میکردم. زیباییشناسی این دو، وجوه اشتراک زیادی دارد، گرچه راههای رسیدن به نقش در مدل کاریشان، کاملا از هم متفاوت است. تجریه همکاری با آقای تهرانی و دکتر رفیعی، هر دو فرصت مغتنمی بوده برای یادگیری و تجربه کردن.
- چقدر تمرین داشتید؟
نزدیک ۸ ماه به طور منظم و مستمر تمرین داشتیم و به همین دلیل به تماشاگران نیز این اطمینان را میدهم که کمکاری نکردهایم و همه سعی و توان خود را تقدیم آنها کردهایم. حتما بخشی از کار، سلیقهای است و ممکن است با ذائقه و سلیقه عدهای همخوان نباشد، اما حتما وقت و شعور مخاطب محترم فرض شده است و همه عوامل حداکثر انرژی و دانش و توانشان را به کار گرفتهاند تا اثری درخور فکر و سلیقه و اندیشه مخاطب تئاتر ایران، شکل بگیرد و روی صحنه بیاید.
عبدالخالق مصدق: نور در این کار تبدیل به دیالوگ میشود
- با توجه به اینکه «بونکر» نمایش افتتاحیه این سالن بوده، چالشی به لحاظ فنی نداشتید؟
از آن نظر خیر، ولی چون صحنه این کار به صورت دایره و تماشاگر هر چهار طرف مینشیند، گاهی نور برای تماشاگر، ضدنور برای تماشاگر مقابل است. اما به هر ترتیب این مشکل را با صحبتهایی که داشتیم، برطرف کردیم.
- نور در این کار چه جایگاهی دارد؟
نور تبدیل به دیالوگ میشود، دیالوگهای نانوشته. من سعی کردهام وقتی نور میدهم تبدیل به جملهای در ذهن تماشگر شود. مخصوصا تماشاگری که جدیتر و حرفهایتر است. چون من در چهار رده مخاطب را طبقهبندی میکنم. سطح اول همان مخاطب عادی است که عموم مردم را شامل میشود. سطح بعدی، دانشجویان تئاتر است و لایه سوم منتقدان هستند و لایه آخر کسانی هستند که منطبق با نویسنده و کارگردان میشوند. فکر میکنم نور با لایه دوم به بعد میتواند دیالوگ برقرار کند.
- سابقه همکاری شما و جلال تهرانی در طراحی نور زیاد است.
بله، این پنجمین همکاری من و ایشان است. به طوریکه سر این کار، کاملا حرف یکدیگر را میفهمیدیم، چون ایشان درک درستی از تئاتر دارند و هدفمان هم از کار تئاتری مشترک است. به همین دلیل تجربه این کار همچون کارهای گذشته، لذتبخش بود و هر بار که با یکدیگر گفتوگو میکردیم، به یک ایده جدید میرسیدم و سعی شده است رنگ و زاویه و شکل نور، در راستای متن و کلیت کار باشد. چون موضوع این کار، به نوعی انسانهای ماشینی است و انسانی که درگیر هوش مصنوعی و این پدیدههای نوظهور شده است، نور نیز پر از شکست است، البته اکسپرسیونیستی نیست، اما پر از سایه و روشن است. همانطور که کار قضاوتی ندارد، نور نیز بدون داوری و طرفداری از یک نظر و شخص، طراحی شده است.
- شما از جمله طراحان نور صاحبسبک در تئاتر ایران هستید و کتاب «نور در تئاتر» شما به عنوان مرجع در دانشگاهها تدریس میشود. در این کار و دیگر کارهایتان، دستیاری دارید که تجاربتان منتقل شود؟
بله، خوشبختانه غیر از کتابی که نام بردید، یک کتاب دیگر منتشر شد با عنوان «مبانی فنی و هنری سالنهای تئاتر» که مکمل کتاب «نور در تئاتر» است و حاصل تجارب ۵۰ ساله طراحی نور در پروژههای مختلف است و همچنین زمانی که مسئول فنی تالارهای نمایشی معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد و طراح و مجری و ناظر پروژههای تالارهای نمایشی در سراسر کشور بودم. خلاصه به شما بگویم من اساسا به تئاتر آمدم تا بتوانم نور بدهم.
انتهای پیام